واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چرا بهائی ها اسرائیل را مرکز آئین خود انتخاب کرده اند؟ استعمارگران با تجربه ای که از جنبش های مسلمان بخصوص مردم ایران به عنوان سمبل شیعه، بدست آورده اند بر آن شدند تا پایه های اعتقادی مردم را مورد تردید قرار دهند. از این رو در ایران مرامی را بوجود آوردند که بعدها به بهائیت مشهور گشت. این فرقه درکنار حکومت های استکباری و در مقابل فرهنگ اصیل اسلامی قرار گرفت، از طرفی صهیونیزم نیز یک اندیشه کاملاً استعماری است، برای همین دولتهای غیراسلامی در فکر یافتن دست هایی در میان مسلمانان بودند که بتوانند سرزمین های وسیع اسلامی را مورد حمله و غارت قرار داده و در نهایت تحت سلطه خود درآورند، از این رو به یهودیان وعده تشکیل حکومت مقتدر در فلسطین داده می شد و باید دید وجه مشترک این دو فرقه (بهائیت و صهیونیسم) در چیست تا پاسخ سؤال روشن گردد که چرا مرکز بهائیت در اسرائیل قرار گرفته است؟ ۱/ ارتباط بهائیت و صهیونیسم: از اول پیدایش، فرقه بهائیت با یهود ارتباط تنگاتنگی داشت به طوری که روش بهائیت این بود که یهودیان را به جمع شدن در فلسطین و بر پایی دولت اسرائیل تشویق و بشارت دهند، چنانچه در کتاب اقدس بهاء الله آمده: آن روز (با تشکیل حکومت اسرائیل) روزی است که کلیم (حضرت موسی) رستگار شد و عبدالبها هم می گوید: در کتاب های عهد عتیق آمده است که یهود در سرزمین مقدس جمع می شود و این بشارت الهی در زمان بهاء الله تحقق یافت و خطاب به یهودیان می گفت: ای دوستان خدا و فرزندان ملائکه های خدا، همانا آسمان جدید و زمین مقدس مهیا شده برای حکومت مقتدر صهیونیزم! و بهاء الله در این سرزمین بشارت های الهی را دید و خداوند به وعده اش عمل کرده است! در همین ارتباط شوقی افندی می گوید: عبدالبهاء نوشته است که فلسطین باید وطن قوم یهود باشد و همسرش«روحیه»، می گوید: رشد بهائیت امکان پذیر نیست مگر اینکه با اسرائیل ارتباط داشته باشد!![۱] جولد تسیهر مستشرق یهودی هم می نویسد: به یهودیان چنین وانمود می شود که هر آیه و نشانه ای که در عهد قدیم وجود دارد خداوند آن را به بهاء الله ظاهر کرده است. و عباس افندی هم بعد از مرگ پدرش، از تورات و انجیل برای آمدن خودشان بهره ها جست و آنچه را در سفر اشعیا وعده داده می شود (که مراد آمدن حضرت عیسی است( به بهاء الله تفسیر کرد و نویسنده دیگری به نام محمد افندی می نویسد: حضرت عبدالبها برای وحدت دین آسیا بین مسلمانان، مسیحیان و یهود آمده است تا همه را بر اصول حضرت موسی جمع کند.[۲] وقتی هم تمام دولت های اسلامی با رژیم اسرائیل مخالفت کردند، شوقی افندی علاوه بر نوشته هایش که حاکی از موافقت او با تاسیس دولت اسرائیل بود، با رئیس جمهور اسرائیل ملاقات کرد و مراتب وفاداری خویش را اعلام کرد و در پیامی به بهائیان به مناسبت عید نوروز اعلام نمود؛ مصداق وعده الهی به فرزندان ابراهیم خلیل و موسی کلیم، دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر شده است!! براساس همین ارتباطات است که بهاءالله به فلسطین می رود، چنانچه در تاریخ آمده است، پس از مرگ علی محمد رهبر بابیه و سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه، یحیی صبح ازل جانشین باب و حسینعلی بهاء الله برادرش به بغداد رفتند، البته با حمایت و اسکورت دولت روسیه تزار. ولی بهاءالله جانشینی برادرش را از طرف باب، وسیله ای برای حفظ خود از گزند دشمنانش دانست و گفت: آنچه باب وعده داده بود به آمدنش من هستم و این کار باعث اختلاف بین دو برادر گردید و دولت عثمانی آنها را به مرکز حکومت یعنی استانبول آورد، ولی در آنجا اختلافات شدیدتر و دولت عثمانی با ترفندی خاص و به بهانة خاتمه دادن به اختلافات و با توصیه دولت انگلیس، یحیی صبح ازل را به قبرس و حسینعلی بهاء الله را به سرزمین فلسطین اشغالی انتقال داد![۳] ۲/ حمایت های مشترک استعمارگران از بهائیت و صهیونیزم: محور دوم بحث، حمایت هایی دولت های استعمار گر از این دو فرقه است که فقط به چند نمونه اشاره می کنیم: الف) انگلیس: در اواخر جنگ جهانی اول، وزیر امور خارجه انگلیس در نوامبر ۱۹۱۷، اعلامیه خود را بر مبنی بر تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین صادر کرد و در همین ایام، جمال پاشا فرمانده کل دولت عثمانی تصمیم بر قتل عبدالبها و انهدام مرکز بهائیت در عکا و حیفا را به خاطر حمایت عبدالبها با دادن آذوقه به ارتش انگلیس، می گیرد. وزیر خارجه انگلیس با واکنش تند و جدی به سالار سپاه انگلیس دستور می دهد تا با جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالبها بکوشد و در اثر همین حمایت عبدالبها از انگلیس، فلسطین به دست سپاه انگلستان افتاد و زمینه بوجود آمدن رژیم صهیونیزم به وجود آمد و عبدالبها برای این خوش خدمتی به انگلیس، لقب سِر(Sir) و نشان نایت هود گرفت.[۴] ب) ترکیه عثمانی: ترکیه در رشد بهائیت نقش موثری داشت و از طرفی یهودیان هم در دولت عثمانی ناظران و مشاورانی در سه وزارت (نافعه، تجارت و زراعت، پست و تلگراف) داشتند که«بسا یارافندی» صهیونیست یهودی تبار، ناظر وزارت نافعه، دست یهود را در تملک غاصبانه بسیاری از اراضی قدس شریف بازگذاشت و پرنس سعید حلیم پاشا نخست وزیر ترکیه عثمانی در ۱۹۱۳م هماهنگی و همبستگی کامل با صهیونیست ها داشت.[۵] ج) فرانسه: کشور فرانسه هم از یک سو کنسولگری خود در بغداد را مامور می کند تا حمایت دولت و دادن تابعیت فرانسوی به بهاء الله را اعلام کند و از طرفی در نیمه قرن ۲۰ م بیشتر شخصیت های سیاسی فرانسه را از جمله«لیون بلوم» نخست وزیر و تا اوریول و مندلیس فراکس به عنوان دو رئیس جمهور یهودی بودند که بعدها زمینه حمایت های فرانسه از اسرائیل، در مجامع بین المللی شدند، علاوه بر این امروزه احزابی در فرانسه از اسرائیل حمایت می کنند.[۶] د) آمریکا: آمریکا از اول پیدایش باب و بهائیت به طور آشکار و پنهان از آنها حمایت کرده است و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز با بهانه های حقوق بشر، آزادی، و… از ایران می خواهد که این فرقه بهائی را به عنوان دین الهی بپذیرد از سوی دیگر حمایتش از اسرائیل به حدی رسیده است که یکی از وزرای سابق اسرائیل در کتاب قصه شعبی می نویسد: هیچگاه در تاریخ یهود مشاهده نشده است که یهودیان در یک سرزمین (آمریکا) صاحب چنین نفوذ و سلطه شده باشند!! به همین جهت، امروزه این اسرائیل است که آمریکا را در زیر سلطه خود قرار داده است![۷] با توجه به مطالبی یاد شده روشن می گردد که استعمار و دشمنان اسلام برای شکستن اقتدار روحانیت شیعه و به تبع آن تسلط بر منابع مهم کشورهای اسلامی با به وجود آوردن دو حزب به نام های حزب بهائی و حزب صهیونیسم برنامه های تسلط بر ممالک اسلامی را ریختند و برای همین است که دولت عثمانی به بهانه ترک درگیری، بهاء الله را به فلسطین انتقال می دهد تا بتواند در آینده کشوری را که هدفش شکست شیعه است به وجود آورد و رهبران این دو حزب به طور کلی در خدمت دولت های استعمارگر مبدل شدند. بر اساس همین سیاست است که یهودیان در ایران به ظاهر، مکتب بهائیت را قبول می کردند تا بیشتر بر ضد اسلام کار کنند. بنابراین مرکزیت بهائیت در اسرائیل کاری حساب شده و دقیق است تا ضربه ای بیشتر به اسلام بزنند و اگر مرکز بهائیت در کشور دیگر بود، باید سؤال می شد که چرا به اسرائیل منتقل نمی کنند!؟ معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: ۱/ ح ـ م ـ ت: محاکمه و بررسی در تاریخ و عقاید و احکام باب و بهاء، ۳ جلد. ۲/ نیکو، حسن؛ فلسفه نیکو، مجلد ۲ و ۱/پينوشتها:[۱] . سراج الدین، احمد ولید، البهائیه و النظام العالمی الجدید، بی جا، مکتبه دار الفتح، بی تا، ج ۲، ص ۳۸۳/ [۲] . همان، بی تا، ج۲، ص ۳۸۳ به بعد. [۳] . حداد عادل، غلامعلی؛ دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی ، ۱۳۷۵ش،ج۴، ص ۷۳۳ به بعد. [۴] . همان،کلمه بهائیت، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی ، ۱۳۷۵ش، ر.ک: نصری، علی؛ نقد اصول دوازده گانه بهائیت، اصفهان، گویا، چاپ اول، ۱۳۸۲ش، ص ۱۳/ [۵] . دعوتی، میر ابو الفتح؛ نفوذ صهیونیزم در مطبوعات، بی جا، نشر ایام، اول، ۱۳۷۶ ش. ص ۳۸، ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۴، ص ۷۳۳، کلمه بهائیت. [۶] . زاهدانی، زاهد، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ ش، ص ۱۵۰/ [۷] . همان، ص ۲۸۵/منبع: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]