محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826099195
نگاهي به هستي شناسي در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به هستي شناسي در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط نويسنده: مهدي عاطف راد شايد مهم ترين مساله اي كه فلسفه- به عنوان شاخه اي از درخت تنومند شناخت بشري - در طول تاريخ حيات و حيات تاريخي خود، كوشيده به آن پاسخ دهد و آن را به عنوان معمايي بغرنج حل كند، مسأله هستي شناسي است. هستي چيست؟ سرچشمه و منشا وجودي وجود كدام است؟ گوهر بنيادين و ريشه پنهان آن چيست و از كجاست؟حل ساير مسائل اساسي فلسفه، به طور مستقيم يا غير مستقيم، آشكار يا ضمني، بستگي تام به پاسخي دارد كه به اين پرسش هاي بنيادين داده مي شود، و در ارتباط تنگاتنگ با نوع رويكردي است كه نسبت به اين مسئله در پيش گرفته مي شود. مسائلي چون ماهيت شناسي، پديده شناسي، ساختارشناسي، شناخت شناسي، انسان شناسي، اخلاق شناسي، شناخت خير و شر، آزادي و اجبار، ضرورت و تصادف، و ساير مسائل مهم ديگر فلسفي، در ارتباط با موضوع هستي شناسي و وجود شناسي طرح مي شوند و پاسخ به آن ها در گرو پاسخي است كه فلسفه به مسئله ي هستي شناسي مي دهد. طالس ملطي از نخستين فيلسوفاني بود كه كوشيد تا به مسئله هستي شناسي بپردازد و به آن پاسخي صريح و روشن بدهد. از نظر طالس آب گوهر بنيادين هستي و ماده نخستين بود و بقيه چيزها همگي از آب ساخته شده بودند. او بر اين باور بود كه جهان ريشه آبي داشته و زمين بر آب قرار گرفته است. انكسيمندر- از ديگر فيلسوفان مكتب ملطي- معتقد بود كه تمام اشياء از يك نوع ماده ساخته شده اند، ولي اين ماده هيچ كدام از موادي نيست كه ما مي شناسيم، بلكه ماده اي است نامتناهي و جاودان كه همه جهان را در بر گرفته است. اين ماده نخستين، در اثر تحولات دروني به صورت موادي در مي آيد كه ما مي شناسيم، و خود اين مواد نيز به يكديگر تبديل مي شوند. انكسيمندر بر اين عقيده بود كه اشياء چنان كه تقدير آن ها است، به همان اصلي باز مي گردند كه از آن برخاسته اند، زيرا كه بايد بي عدالتي هاي يكديگر را در زمان مناسب جبران كنند.انكسيمندر مي گفت كه مواد تشكيل دهنده جهان واقعي دو به دو مكمل و متضادند و اگر ماده اصلي جهان بخواهد از جنس يكي از آن ها باشد، مي بايست تا كنون ساير عناصر را تسخير و بر آن ها غلبه كرده و جهان را از خود انباشته باشد. به عنوان مثال، اگر آب عنصر اصلي تشكيل دهنده جهان بود بايست هوا و خاك و آتش را فرا مي گرفت و از خود مي آكند، و چون چنين اتفاقي نيفتاده، پس ماده نخستين و گوهربنيادين جهان بايست ماده اي خنثي و بدون مكمل و متضاد باشد، به همين دليل انكسيمندر عقيده داشت كه هيچ يك از مواد موجود در ساختمان فعلي جهان ماده بنيادين آن نيست و ماده نخستين ماده اي است متفاوت با همه مواد تشكيل دهنده ي ساختمان جهان.انكسيمندر معتقد به حركتي دائمي و ابدي بود كه در ضمن آن جهان پديد آمده است. او هستي را مخلوق نمي دانست، بلكه آن را تكامل يافته ماده هميشه موجود مي دانست كه گوهر بنيادين هستي است. انكسيمنس- سومين فيلسوف بزرگ مكتب ملطي- هوا را ماده نخستين و بنيادين هستي مي دانست و بر اين باور بود كه هر چيز، گونه اي خاص يا تركيبي ويژه از هوا است. او معتقد بود كه روح و جسم نيز هر دو هوا هستند، اولي به نهايت رقيق و شفاف، دومي به نهايت متراكم و كدر. او آتش را نيز گونه اي هواي رقيق شده مي پنداشت و مي گفت: هوا چون متراكم گردد نخست به آب تبديل مي شود، سپس در اثر تراكم بيشتر به خاك و سنگ بدل مي گردد. او اختلاف بين مواد مختلف را اختلافي كمّي دانست و آن را ناشي از ميزان تراكم هوا مي شمرد. او هوا را محيط بر همه چيز مي دانست و مي گفت همانطور كه روح ما كه از هواست ما را وجود مي بخشد و حيات ما متكي به آن است، وجود جهان نيز متكي به باد و نفسي است كه تمام جهان را در بر گرفته است. به گمان او جهان هم مثل ساير موجودات زنده نفس مي كشيد. فيثاغورس گوهر بنيادين هستي را روحي مي شمرد كه به صورت اعداد تجلي مي يافت. اين روح به باور او موجودي است باقي و بي مرگ كه به شكل گونه هاي گوناگون موجودات زنده در مي آيد و پس از آن كه پاره اي از آن با موجودي پا به جهان هستي مي گذارد، و دوراني معين را همراه آن مي گذراند، هنگام مرگ جسماني، از وجود آن موجود خارج شده و بار ديگر همراه پيكر موجودي ديگر به جهان باز مي گردد.فيثاغورث همه چيز را عدد مي دانست و بر اين باور بود كه نسبت هاي عددي صحيح بين چيزها به آن ها هويت و موجوديت مي بخشد، و به پاره هاي روح آغازين اجازه نمود و بروز مادي مي دهد، بنابراين نسبت هاي عددي ساده است كه جهان هماهنگ و منظم و هارمونيك را پديد آورده است.گزنوفانس معتقد بود كه همه چيز از خاك و آب ساخته شده و اين دو ماده، مواد بنيادين و نخستين هستي هستند. او جهان را آفريده آفريدگاري يگانه مي دانست كه بدون هيچگونه تلاش و تحرك، فقط به نيروي انديشه ي خود همه چير را به حركت در مي آورد و جنبش زاييده قدرت تفكر اوست.هراكليتوس آتش را ماده نخستين و گوهر بنيادين هستي مي دانست و مي گفت كه هر چيزي همانند شعله آتش از مرگ چيزي ديگر پديد مي آيد: « ميرا مانا است و مانا ميراست. يكي در مرگ ديگري مي زيد و در زندگي ديگري مي ميرد.» ، « همه چيز از يك چيز و يك چيز از همه چيز به وجود مي آيد.» از نظر هراكليتوس آتش اصلي كه گوهر بنيادين و ماده آغازين هستي است هرگز خاموش نمي شود. جهان هميشه يك آتش زنده جاويد بوده و هست و خواهد بود.هراكليتوس معتقد به جنگ ميان اضداد بود و مي گفت كه جنگ پدر و پادشاه همگان است و اوست كه برخي را خدا و برخي را انسان، برخي را برده و برخي را آزاد كرده است. وي جنگ را امري عمومي و ستيزه را عدالت مي دانست و مي گفت: همه چيز در اثر ستيزه به وجود مي آيد و در نتيجه ستيزه نيز از بين مي رود، و اساس هستي بر بنيان ستيزه و نزاع بين اجزاي متخاصم متضاد استوار است.هراكليتوس روح را تركيبي از آب و آتش مي دانست كه از ميان اين دو عنصر، آتش شريف و آب پست است. پارمنيدس گوهر بنيادين هستي را آن يگانگي نامتناهي و نامشهود و فراتر از جنبش و تضادي مي دانست كه در سكون و سكوت محض به سر مي برد و يكپارچه و پيوسته است و تمام جهان را از خود انباشته است، اما حواس آدمي قدرت درك و دريافت آن را ندارد و آن چه را در حركت و تغيير و دگرگوني دائمي مي بيند و سرشار از عناصر متضاد، خواب و خيالي وهم آلود و فريبنده بيش نيست.پارمنيدس معتقد بود كه حقيقت جهان واحد و بسيط و ناگسسته است، و فاقد هر گونه تشخص و تعين و تكثر است. امپدوكلس خاك و هوا و آب و آتش را به عنوان چهار آخشيج بنيادين تشكيل دهنده هستي مي شناخت و بر اين باور بود كه اين چهار آخشيج جاودانند و فاقد تولد و مرگ. او معتقد بود كه از درهم آميزش آن ها با نسبت هاي معين مواد مركبي پديد مي آيد كه جهان را مي سازد.امپدوكلس عقيده داشت كه بين آخشيج هاي چهارگانه، دو نيروي اصلي متضاد وجود دارد و از كنش و واكنش آن دو جهان شكل مي گيرد و ساختار مي يابد. او اين دو نيروي متضاد را " مهر" و " ستيز" مي ناميد، و معتقد بود كه " مهر" اجزاء را به هم پيوند مي دهد و با هم تركيب مي كند، و" ستيز" آن ها را از هم مي پراكند . او "مهر و ستيز" را نيز جزو گوهر هاي بنيادين و نخستين، و در رديف آخشيج هاي چهارگانه قرار مي داد. از ديد او تغييرات جهان هدفمند نيستند، بلكه در نتيجه تصادف روي مي دهند و در نتيجه آن " مهر و ستيز" به طور متناوب جانشين هم مي شوند، و در اين روند دور و تسلسلي دائمي و بي مرگ وجود دارد، به اين ترتيب كه وقتي آخشيج ها به وسيله " مهر" در هم مي آميزند، " ستيز" آن ها را به تدريج از هم جدا مي كند، و چون " ستيز" به طور كامل آن ها را از هم جدا كرد، "مهر" بار ديگر آن ها را به هم مي پيوندد، بنابراين ماده مركب موقت است و فقط آخشيج هاي چهارگانه و دو نيروي "مهر و ستيز" اصالت ذاتي دارند و بنيادين و جاويدانند. انكساگوراس هستي را مركب از مجموعه اي از اجزاي مادي و روحي مي دانست و معتقد بود كه موجودات غير زنده فقط از اجزاي مادي و موجودات زنده از تركيبي از اجزاي مادي و روحي تشكيل شده اند. انكساگوراس مي گفت كه همه چيز بي نهايت قابل تقسيم است و هر پاره ماده، هر چقدر هم كوچك باشد، مقداري از هر عنصر را در خود دارد و اشياء آن چيزي به نظر مي رسند كه از آن چيز بيشتر از ساير چيزها دارند. به عنوان مثال، هر چيزي مقداري آب دارد، ولي وقتي مايع به نظر مي رسد كه در صد آبش بيشتر از در صد ساير اجزايش باشد.انكساگوراس روح را گوهري مي دانست كه در موجودات زنده بر همه چيزهاي ديگر مسلط است، گوهري نامتناهي و آزاد كه با هيچ چيز مخلوط نمي شود و بر خلاف اجزاي مادي، حاوي هيچ تضاد يا تركيبي نيست. روح از نظر انكساگوراس سرچشمه جنبش و چرخش است، و در تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان داراي شكلي واحد و گوهري يگانه است.دموكريتوس گوهر بنيادين هستي را اتم هاي از لحاظ فيزيكي غير قابل تقسيم و از لحاظ فلسفي فنا ناپذير مي دانست كه هميشه در جنبش و گردش بوده و خواهند بود و در فضايي تهي شناور و سرگردانند. تعداد اتم ها و انواع آن ها بي نهايت است و تفاوت آن ها فقط در شكل و اندازه هندسي و فضايي آن هاست.از ديد دموكريتوس حتي روح هم از اتم تشكيل شده است و حركت اتم ها در روح شبيه حركت ذرات غبار در نور خورشيد است، آن هنگام كه باد نمي وزد.دموكريتوس فضاي تهي را كه اتم ها در آن شناورند، بي پايان مي دانست و معتقد بود كه در آن خالي مطلق نه بالا وجود دارد و نا پايين. او حركت اتم ها را قانونمند و جهت دار مي دانست و معتقد بود كه اين جنبش جاودانه بر اساس قوانين طبيعي رخ مي دهد و هيچ گونه تصادف يا اختياري در آن وجود ندارد.توجيه هستي شناسانه ي دموكريتوس به دور از هرگونه توسل به علت غايي و هدف نهايي بود. او هستي را بر مبناي واقعيت آن و قوانين طبيعي حاكم بر آن توجيه مي كرد و هيچ گونه علت غايي يا عامل خارجي را در آن دخالت نمي داد. پروتاگوراس منكر حقيقت عيني خارج از ذهن انسان بود و عقيده داشت كه تنها چيزي كه شايد وجود دارد، دريافت هاي ناشي از حواس انسان هاي مختلف است كه به شدت شخصي و غير قابل انتقال است، و خارج از آن، هستي چيزي نيست، يا اگر هم هست قابل دريافت و درك نيست. او مي گفت به تعداد افراد حقيقت وجود دارد و حقيقت هستي از ديد هر كس، همان چيزي است كه خودش درك مي كند و بيرون از حيطه ادراك شخصي او چيزي وجود ندارد.گورگياس معتقد بود كه يا در جهان هيچ چيز وجود ندارد، يا اگر هم چيزي وجود داشته باشد غير قابل درك و شناخت است.منبع:http://www.falsafeh.com
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1001]
صفحات پیشنهادی
نگاهی به هستی شناسی در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط
نگاهی به هستی شناسی در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط-شايد مهم ترين مساله ای كه فلسفه- به عنوان شاخه ای از درخت تنومند شناخت بشری - در طول تاريخ حيات و حيات ...
نگاهی به هستی شناسی در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط-شايد مهم ترين مساله ای كه فلسفه- به عنوان شاخه ای از درخت تنومند شناخت بشری - در طول تاريخ حيات و حيات ...
نگاهي به هستي شناسي در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط
نگاهي به هستي شناسي در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط نويسنده: مهدي عاطف راد شايد مهم ترين مساله اي كه فلسفه- به عنوان شاخه اي از درخت تنومند شناخت بشري - در طول ...
نگاهي به هستي شناسي در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط نويسنده: مهدي عاطف راد شايد مهم ترين مساله اي كه فلسفه- به عنوان شاخه اي از درخت تنومند شناخت بشري - در طول ...
نگاهي به زمينه ها و عوامل سكولاريسم علمي در غرب
با ورود افكار سكولاريستي به دنياي اسلام، دينزدايي از حوزه علم نيز آغاز شد و بين ... ديانت در غرب، كه در پي حوادث عصر نوزايي آغاز شد، عرصه براي نوعي از هستيشناسي و ... درآمد و از بسياري مصاديق پيشين علم، همانند دانشهاي الهي و فلسفي منصرف شد. ... اين پژوهش درصدد است تا با بيان سير «سكولاريزم علمي در غرب» عوامل پيدايي و ...
با ورود افكار سكولاريستي به دنياي اسلام، دينزدايي از حوزه علم نيز آغاز شد و بين ... ديانت در غرب، كه در پي حوادث عصر نوزايي آغاز شد، عرصه براي نوعي از هستيشناسي و ... درآمد و از بسياري مصاديق پيشين علم، همانند دانشهاي الهي و فلسفي منصرف شد. ... اين پژوهش درصدد است تا با بيان سير «سكولاريزم علمي در غرب» عوامل پيدايي و ...
نگاهي به زندگي و آثار فريدريش ويلهلم نيچه
نگاهي به زندگي و آثار فريدريش ويلهلم نيچه-دوره باستان، دوران باشكوه فلسفه بود، نزد افلاطون و ارسطو فلسفه به اوج خود رسيده تا اينكه با ظهور مسيحيت، فلسفه ... نيچه معتقد است خدانشناسي در غرب كه سرچشمه آن را بايد در اخلاق مسيحي و اراده معطوف به ... بهره گرفته و تمثيل غار افلاطون هم به نوعي در آغاز كتاب زرتشت تصوير شده است.
نگاهي به زندگي و آثار فريدريش ويلهلم نيچه-دوره باستان، دوران باشكوه فلسفه بود، نزد افلاطون و ارسطو فلسفه به اوج خود رسيده تا اينكه با ظهور مسيحيت، فلسفه ... نيچه معتقد است خدانشناسي در غرب كه سرچشمه آن را بايد در اخلاق مسيحي و اراده معطوف به ... بهره گرفته و تمثيل غار افلاطون هم به نوعي در آغاز كتاب زرتشت تصوير شده است.
غرب شناسي وارونه(4)
احادیث و روایات: امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... غرب شناسي وارونه(4) نويسنده: نصرالله آقاجاني نقدي بر غرب شناسي حسن حنفي 5. ... حقيقت آن است که مکاتب هاي مختلف فلسفي غرب در تناظر با يکديگر و يا ...
احادیث و روایات: امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... غرب شناسي وارونه(4) نويسنده: نصرالله آقاجاني نقدي بر غرب شناسي حسن حنفي 5. ... حقيقت آن است که مکاتب هاي مختلف فلسفي غرب در تناظر با يکديگر و يا ...
عقل سرخ و حق سبز انسان شناسي اشراقي و حق انساني (1)
عقل سرخ و حق سبز انسان شناسي اشراقي و حق انساني (1)-عقل سرخ و حق سبز انسان ... منتهي، اين رابطه، متضمن تأملات فلسفي و تئوريک بس. ... با نگاهي انتقادي به فهم غالب از اين رابطه، و مشخصاً به «فردگرائي تمليکي »اين ... انسان و حق در سير انديشه غرب سنت نظري درباره «حق»، از «حق طبيعي »آکويناس تا حق قراردادي روسو و حق ...
عقل سرخ و حق سبز انسان شناسي اشراقي و حق انساني (1)-عقل سرخ و حق سبز انسان ... منتهي، اين رابطه، متضمن تأملات فلسفي و تئوريک بس. ... با نگاهي انتقادي به فهم غالب از اين رابطه، و مشخصاً به «فردگرائي تمليکي »اين ... انسان و حق در سير انديشه غرب سنت نظري درباره «حق»، از «حق طبيعي »آکويناس تا حق قراردادي روسو و حق ...
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(1)
اتخاذ مبنا در انسان شناسي، بيارتباط و بيطرف نسبت به زندگي سياسي و اجتماعي ... فلسفه ي سياسي، نگاهي فيلسوفانه به سياست است و سعي دارد تا جايگاه سياست ... در اين تعريف نيز فلسفه، استكمال نفس انساني به نظم عقلي جهان هستي است و ... خود، محيط پيرامون و موجودات ديگر آغاز مي شود و با اين معرفت، توان مييابد تا به نوعي ...
اتخاذ مبنا در انسان شناسي، بيارتباط و بيطرف نسبت به زندگي سياسي و اجتماعي ... فلسفه ي سياسي، نگاهي فيلسوفانه به سياست است و سعي دارد تا جايگاه سياست ... در اين تعريف نيز فلسفه، استكمال نفس انساني به نظم عقلي جهان هستي است و ... خود، محيط پيرامون و موجودات ديگر آغاز مي شود و با اين معرفت، توان مييابد تا به نوعي ...
حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا(1)
حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا(1)-حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع ... اضافه بر این، مبنای بسیاری دیگر از مسائل معرفتشناسی در فلسفه ملاّ صدرا گردید. .... كه فلسفه وجوديشان آنان را به سوي نگاهي نو به انسان و درك عميقتري از هستي، جامعه .
حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا(1)-حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع ... اضافه بر این، مبنای بسیاری دیگر از مسائل معرفتشناسی در فلسفه ملاّ صدرا گردید. .... كه فلسفه وجوديشان آنان را به سوي نگاهي نو به انسان و درك عميقتري از هستي، جامعه .
فلسفه سياسي ملاصدرا و مارتين هايدگر (1)
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... مقدمه مقايسه دو تن از فيلسوفان بزرگ فلسفه اسلامي و فلسفه مدرن غربي، ملاصدرا و ... اگرچه بخشي معظمي از مباحث اين نوشتار، حول مباني انسان شناسي دو فيلسوف خواهد بود، ... و ملاصدرا] آغاز ميكنيم كه فلسفه هايدگر را مي بايستي به كناري بگذاريم.
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... مقدمه مقايسه دو تن از فيلسوفان بزرگ فلسفه اسلامي و فلسفه مدرن غربي، ملاصدرا و ... اگرچه بخشي معظمي از مباحث اين نوشتار، حول مباني انسان شناسي دو فيلسوف خواهد بود، ... و ملاصدرا] آغاز ميكنيم كه فلسفه هايدگر را مي بايستي به كناري بگذاريم.
سهروردي و تکامل حکمت و فلسفه اسلامي
سهروردي و تکامل حکمت و فلسفه اسلامي-* زندگي و زمانه شيخ اشراق قرن ششم هجري قمري همزمان ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... با اين بيان براي شناخت هستي از نور الانوار شروع مي کند. ... سهروردي در بحث انسان شناسي به بيان احوال نفوس دوازده گانه مي پردازد و از اين نفوس، نفسهاي ...
سهروردي و تکامل حکمت و فلسفه اسلامي-* زندگي و زمانه شيخ اشراق قرن ششم هجري قمري همزمان ... vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... با اين بيان براي شناخت هستي از نور الانوار شروع مي کند. ... سهروردي در بحث انسان شناسي به بيان احوال نفوس دوازده گانه مي پردازد و از اين نفوس، نفسهاي ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها