واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: * زندگي و زمانه شيخ اشراق
قرن ششم هجري قمري همزمان با دوره زندگي سهروردي، جهان اسلام شاهد تحولات سياسي اجتماعي گسترده اي بود. گسترش قدرت سلجوقيان و درگيري هاي مذهبي در بلاد اسلامي از طرفي و جنگ هاي صليبي از سوي ديگر توان و قدرت دولت اسلامي را در اين دوران تضعيف کرده بود. اصفهان نيز که محل تحصيل سهروردي بود شاهد نزاع حنفيان و شافعيان بود، در چنين شرايط سخت، سهروردي با گرايش هاي اسماعيلي مشغول تحصيل علم و دانش است.
سهروردي پس از اتمام تحصيلات متداول آن زمان شروع به مسافرت در سرتاسر ايران کرد و با مشايخ صوفيه ملاقات مي کرد و از تعاليم آنان بهره مي گرفت. در يکي از اين مسافرت ها که از سوريه مي گذشت در حلب، ملک ظاهر پسر صلاح الدين ايوبي فرمانرواي مشهور مسلمانان را ملاقات مي کند و با خواهش او در قصر وي مي ماند. در اين بارگاه بود که مورد بي مهري مقامات مذهبي شهر قرار مي گيرد و به فساد عقيده متهم مي شود و در سن 38 سالگي به قتل مي رسد. مهم ترين اثري که شرح زندگي و حوادث ايام سهروردي را به خوبي تبيين کرده است کتاب «نزهة الارواح و روضة الافراح» شمس الدين محمد شهرزوري است. شهرزوري خود شاگرد با واسطه شيخ اشراق است و به خوبي زندگي وي را تشريح مي کند و جايگاه ايشان را در ميان حکماي قبل بيان مي کند. شيخ اشراق را به لحاظ جايگاه علمي، جامع حکمت بحثي و حکمت ذوقي مي داند. عمده ترين اثر سهروردي، کتاب حکمت الاشراق ايشان است که به تنهايي، تمامي انديشه هاي اين حکيم فرزانه را در خود دارد. به طور کلي، آثار سهروردي را به سه دسته مي توان تقسيم کرد: آثار فلسفي، آثار و رساله هاي تمثيلي عربي و فارسي و عبادات و ادعيه و ساير مقالات ايشان که دربردارنده کلمات قصار و بيانات موجز ايشان است. در ادامه اين فصل، نويسنده به مشربهاي فکري تأثيرگذار بر تکوين انديشه هاي سهروردي مي پردازد. (وجوه سياسي فلسفه شيخ شهاب الدين سهروردي، رجبعلي اسفنديار، پژوهشکده علوم و انديشه سياسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم، انتشارات بوستان کتاب، 1385) سهروردي در جواني، مجذوب حلاج شده بود و خود نيز به سرنوشت او گرفتار شد. وي به گونه اي متأثر از امام محمد غزالي و کتاب معروف او «مشکوَ الانوار» بود. اين کتاب در تنظيم و تدوين تعاليم اشراقي سهروردي نقش بسزايي داشته است. بايزيد بسطامي، حسين بن منصور حلاج، شيخ ابوالحسن خرقاني که نمايندگان کامل فيلسوفان حقيقي اند بر سهروردي تاثير گذاردند. سهروردي خود تصريح مي کند که از فلسفه يونان باستان و مشرب پهلويون ايراني الهام گرفته است. ايشان رمزها و واژه هاي خسرواني ايران باستان را به کار مي گيرد و آثار يوناني نيز از جمله منابعي است که از حوزه اسکندريه و منطقه شامات به او رسيده است.
* مباني فلسفه سياسي شيخ اشراق
وقتي سخن از مباني فلسفه سياسي انديشمندي مي شود بايد به شکل منطقي به سراغ مباني معرفت شناختي، هستي شناختي، انسان شناختي و غايت شناختي او رفت. براي بررسي انديشه سياسي شيخ اشراق نيز از همين الگو پيروي شده است. کليدي ترين مفهوم انديشه سياسي شيخ اشراق مفهوم نور است. وي در بحث شناخت عالم، عالم نور را در مقابل عالم ظلمت قرار مي دهد و نور را محتواي هستي و ظلمت را حد و مرز و قالب آن معرفي مي کند. سهروردي با مقابل هم قرار دادن نور و ظلمت، شکل خاصي از جهان شناسي را ارائه مي کند که در آن جهان موجودات در تحت قمر در درون خود تنها با اتصال به جهان مافوق قمر مي تواند از نور و ضؤ بهره بگيرد. با اين بيان براي شناخت هستي از نور الانوار شروع مي کند. شيخ اشراق در بحث انسان شناسي با اثبات اين نکته که نفس ناطقه انساني جوهري روحاني دارد به اختلاف نفوس انسان اشاره مي کند و نفوس قوي، شريف، خير، حکيم، رحيم و حر را معلول نفوس عالي ترين و بزرگ ترين و روشن ترين کواکب از اجرام سماوي مي داند و نفس ضعيف، خسيس، جاهل، شرير و قاسي را معلول نفوسي فروترين و کوچک ترين از سماويات مي داند. وي انسانها را داراي جوهر متفاوت مي داند؛ لذا احوال نفوس آنها را نيز به طور طبيعي مختلف مي داند. سهروردي در بحث انسان شناسي به بيان احوال نفوس دوازده گانه مي پردازد و از اين نفوس، نفسهاي قابل تعليم را معرفي مي کند. شيخ اشراق کمال انسان را در تجرد از ماده به اندازه طاقت و تشبه به مبادي مي داند و معتقد است اگر انسان، عفت، شجاعت و حکمت عملي را به دست آورد، حصول اين ملکات اخلاق و علوم براي او لذتي وصف ناشدني ايجاد مي کند.
نويسنده کتاب «وجوه سياسي فلسفه شيخ شهاب الدين سهروردي» دراين باره مي نويسد: از نظر سهروردي، حکمت الهي از جانب خداوند و از طريق وحي به ادريس پيغمبر يا هرمس رسيده است. سپس اين حکمت به دو شاخه تقسيم شد که يکي به ايران آمد و ديگري به مصر رفت و از آن جا به يونان رفته و سپس وارد تمدن اسلامي شد. سهروردي خود را نقطه کانوني دانسته که اين دو ميراث حکمتي که از شاخه واحد نخستين پيدا شده را دوباره به نقطه واحد رسانده است.
انديشه وي بر آن بود که از طرفي حکمت زردشت و افلاطون را با يکديگر ترکيب کند و از طرف ديگر، حکمت واحد و کلي و جاودانه اي را به وجود آورد که از آموزه هاي ديني و اسلامي برخوردار باشد.
شيخ اشراق از جمله کساني است که براي حکمت عتيق اهميت فراوان قائل شده و حکماي باستان را در درک حقيقت مصيب دانسته است، وي به همان اندازه که به حکماي قديم مشرق زمين اهميت مي دهد، به حکماي قديم مغرب زمين نيز توجه مي کند. حکمايي که سهروردي از آنان به خليفة ا... تعبير مي کند، از راه تجربه اشراقي و حکمت ذوقي به حقايق دست مي يابند و به آموختن نيازي ندارند و حق مطلب را بدون مطالعه کتاب درک مي کنند، در واقع به گفته ايشان حدس قوي است که اين افراد را خليفه روي زمين مي کند. اين همان حکمت لدني است که سهروردي از آن ياد مي کند. وي سپس به ماهيت حکمت ذوقي و مباني نظري آن در نزد سهروردي پرداخته است و مي نويسد: حکمت ذوقي سهروردي بر دو پايه استدلال و شهود و اشراق استوار است. اشراق همان ظهور نور الهي بر دل و جان سالک و پرتو افکندن آن انوار قاهره عقلي بر قلب و پرتو پذيري شدن قلب از لمعان آن نور قاهر است. فلاسفه معاصر معتقدند سهروردي از ابتدا ذوق اشراقي داشته و حتي قواعد فلسفه مشاء را با توجه به ذوق اشراقي خود تدوين و تفسير کرده است، روش شيخ اشراق اين بود که براي پيروان خود قاعده مشائيان را بيان مي نمود و سپس آنان را به حکمت ذوقي ارجاع مي داد.
وي به ارتباط ميان حکمت ذوقي و فلسفه سياسي شيخ اشراق مي پردازد و مي نويسد: فلسفه سياسي سهروردي از حکمت ذوقي وي سرچشمه مي گيرد، اين حکمت تنها به دريافت روش شهود و حکمت ذوقي در نزد ايرانيان باستان اکتفا نکرد، بلکه با بهره گيري از کاربردهاي اين روش در حکمت يوناني، روشي نوين در ساحت فلسفه ايجاد کرد. نکته محوري در فلسفه سياسي سهروردي حاکميت و رهبري حکيم متأله است. در فلسفه سياسي سهروردي حکيمي الهي که فرو رفته در تأله باشد شأن ومنزلتي بالاتر نسبت به حکماي ديگر دارد. در نظر او اگر رياست واقعي جهان به دست حکيمي متأله قرار گيرد، زمانه آن حکيم بسيار نوراني و درخشان خواهد بود و بر عکس، اگر جهان از تدبير حکيمي الهي خالي باشد، ظلمتها و تاريکي ها بر عالم و مردم آن چيره مي شود. در جهان پرهياهوي امروز مي توان به عمق سخن سهروردي پي برد. امروز حاکميت نظام جهاني مبتني بر فلسفه ليبراليستي به عجز و ناتواني خود اعتراف نموده و ليبرال دموکراسي غرب براي جبران خلاءهاي خود به اخلاق روي مي آورد. سهروردي نسخه حاکميت جهاني را ترسيم مي کند. رياستي را مطلوب مي داند که از راه چيرگي نباشد، بنابراين با توجه به مباني حکمت ذوقي، نوع نگاه به سياست، حاکميت، قدرت و رهبري متفاوت خواهد بود.
سرانجام، نويسنده به روش شناسي انديشه سياسي شيخ اشراق و جايگاه قوه شهود در فلسفه سياسي سهروردي پرداخته و مي نويسد: سهروردي در کتاب حکمة الاشراق در بحث و شناخت، اختلاف ميان حکما را تنها در الفاظ و عبارات و از جهت اختلاف در عادات و روش آنها مي داند و با بيان تمايز ميان روش هاي کسب معرفت، معرفت شهودي را بر ساير معارف مقدم مي دارد. ويژگي اساسي نظريه اشراقي سهروردي اين است که وي به شناختي رسيده است که تنها نظري نيست بلکه اشراقي و رستگار کننده است. شيخ اشراق با تلفيق شناخت نظري و عملي و با گرايش به پيوند دوباره با حکمت الهي نور، که حکماي ايران باستان مبشر آن بودند، چشم انداز جديدي به مباحث حکمت به طور کلي و حکمت سياسي به طور خاص باز مي کند. معروف است که سهروردي شناخت شهودي را در رويايي از ارسطو آموخته است، در اين رؤيا ارسطو به سهروردي مي گويد به خويشتن خود برگردد، اين پاسخ و سوال هاي بعدي که پرسيده مي شود حکايت از نوعي ارشاد تدريجي براي رسيدن به خود شناسي دارد، نوعي شناخت شهودي که نفس در آن، خود را مي بيند و با اين بينش همه چيز را به رمز و نماد بر مي گرداند، آدمي را به شناخت اشراقي مي رساند که نجات بخش و رستگار کننده است چون اندام اين گونه معرفت درتعقل بشري، عقل قدسي است، اين شناخت، همه داده هاي مادي حواس را به ارقام و رموز معنوي بر مي گرداند که تنها در عالم مثالي نفس نمودار است لذا در شناخت شهودي، حواس ظاهري انسان استحاله مي شود به حواس دروني و معنوي. سهروردي خود را مجهز به اين نوع شناخت مي کند و معتقد است که پيشينيان او تنها به اجمال آن آگاه بوده اند و مدعي است که اين حکمت را در مسير خاص خود تنظيم کرده و گسترش داده است.
* سياست در فلسفه اشراقي سهروردي
سهروردي همانند ساير فلاسفه اسلامي، حکمت را به دو دسته نظري و عملي و حکمت عملي را به سه دسته خلقيه، منزليه و مدنيه تقسيم مي کند و در بحث حکمت مدنيه، جايگاهي براي سياست قايل است. شيخ اشراق مانند فارابي بحثي مستقل از مدنيه ها ندارد اما با نگاهي کلي به سياست در پي رهبري فرزانه براي مدنيه است تا آن را به عالم ما فوق قمر متصل سازد. از آنجا که وي عالم را نردبان ورود به عالم عقل و معنا تصور مي کند، سياست را به منزله ابزاري براي نيل به سعادت مي نگرد. بر اين اساس درصدد است تا با ارشاد خلق و هدايت آن ها براي رسيدن به عالم معنا، به رهبري حکيم متأله دست يابد. سهروردي، در بحث انسان شناسي به تعلقات انسان به جهان مادي اشاره مي کند و زندگي دنيوي را با سه نوع معرفت همراه مي داند، معرفت نفس، معرفت خداوند، معرفت فرايض و سنن شرعي از خوردن و پوشيدن، قسم سوم اين معارف به نگاه انسان به زندگي دنيوي اشاره مي کند و از اين رهگذر سهروردي به سياست از باب تداوم، توسعه و تعالي زندگي دنيوي نظر مي افکند زيرا شناخت واجبات و سنت هاي شرعي در نظر وي، شناخت نيازهاي دنيوي انسان است که قانون گذاري و تشريع بر مبناي آن صورت مي گيرد. در يک کلام مي توان اين تعبير را در خصوص نوع نگاه سهروردي به سياست بيان کرد که باورهاي او بر پايه اعتبار افراد دانا و حکيم و يا به عبارتي همان حکيم حاکم افلاطوني استوار است.
* حکومت مطلوب شيخ اشراق
سهروردي براي اثبات ضرورت حکومت، ابتدا به ضرورت زندگي جمعي و نبوت اشاره مي کند و از اين رهگذر به حکومت حکيم متأله مي رسد. وي وجود نبي و رهبر را لطف به انسان ها از سوي پروردگار عالم مي داند و ضمن تشريح ضرورت هدايت، رسالت، شريعت و نبوت، حکمت را به نبوت متصل مي کند و اصل سياست مداري خود را تکميل مي کند. سهروردي به صورت مستقيم به تعريف مفاهيمي چون دولت و حکومت نمي پردازد، اما حول محور حکيم متأله اين مفاهيم نيز معنا پيدا مي کند. شيخ اشراق رئيس مدنيه را در هر عصر(خليفة ا...) مي داند. از نظر او رياست يا تأله مي تواند با هم در شخصي واحد ظاهر شود که همان خليفة ا... است و حکما فرمان هاي خداوند را دريافت مي کنند و اين امر به آن ها قدرت و اقتدار مي بخشد. دولت مقتدري که سهروردي از آن ياد مي کند حکيمي است که به منبع فيض الهي متصل است و او کسي است که با سفر به عالم مافوق قمر و بازگشت از آن به مفاهيمي دست پيدا مي کند که مي تواند هدايت بشر را در دست گيرد. نظام سياسي اي که سهروردي ترسيم مي کند، مبتني بر حاکميت داناترين افراد جامعه است. در راس هرم قدرت چنين نظامي، حکيمي فرو رفته در تأله و بحث وجود دارد که تمامي خواسته ها و نيازهاي جامعه خود را درک مي کند. حاکم مطلوب سهروردي، حکيمي است که از خداوند الهام مي گيرد و به واسطه ارتباط با خداوند، صاحب کرامات است تا اهل مدنيه با ديدن کرامات او از وي فرمان ببرند. سهروردي، خود در سلوک معنوي از شهود و انديشه استفاده کرده است و ديگران را هم به طي همين طريق توصيه مي کند. ايشان منشأ علم خود را استشراق دانسته و برهان را تنها، مويد آن نقل مي کند؛ بنابراين در دستگاه فلسفي او کشف و شهود حرف اول را مي زند و دولت مورد قبول ايشان نيز دولتي است که مبتني بر چنين يافته هايي باشد. از نگاه شيخ اشراق، حکيم متأله که به کشف و شهود رسيده است کسي است که جسم او مانند پيراهن شده گه گاه از تن بيرون مي آيد و گاه در تن مي ماند، هيچکس نمي تواند چنين باشد مگر آن که به واسطه خمير مايه و فطرت مقدسه به حکمت اشراقي دست يابد و به مانند پيراهن پوشيدن و از تن در آوردن مجرب شود، چنين شخصي به جانب نور عروج مي کند و اگر مايل باشد و لازم بداند به هر صورت که خود برگزيند متظاهر مي شود و در اين حال او به ذات خويش فرزند عالم نور است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]