تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كم بخورد، سالم مى‏ماند و هر كس زياد بخورد تنش بيمار مى‏شود و قساوت قلب پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806856399




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهی به هستی شناسی در فلسفه غرب از آغاز تا سقراط


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: شايد مهم ترين مساله ای كه فلسفه- به عنوان شاخه ای از درخت تنومند شناخت بشری - در طول تاريخ حيات و حيات تاريخی خود، كوشيده به آن پاسخ دهد و آن را به عنوان معمايی بغرنج حل كند، مسأله هستیشناسی است. هستی چيست؟ سرچشمه و منشا وجودی وجود كدام است؟ گوهر بنيادين و ريشه پنهان آن چيست و از كجاست؟

حل ساير مسائل اساسی فلسفه، به طور مستقيم يا غير مستقيم، آشكار يا ضمنی، بستگی تام به پاسخی دارد كه به اين پرسش های بنيادين داده می شود، و در ارتباط تنگاتنگ با نوع رويكردی است كه نسبت به اين مسئله در پيش گرفته می شود. مسائلی چون ماهيت شناسی، پديده شناسی، ساختارشناسی، شناخت شناسی، انسان شناسی، اخلاق شناسی، شناخت خير و شر، آزادی و اجبار، ضرورت و تصادف، و ساير مسائل مهم ديگر فلسفی، در ارتباط با موضوع هستی شناسی و وجود شناسی طرح می شوند و پاسخ به آن ها در گرو پاسخی است كه فلسفه به مسئله ی هستی شناسی می دهد.

طالس ملطی از نخستين فيلسوفانی بود كه كوشيد تا به مسئله هستی شناسی بپردازد و به آن پاسخی صريح و روشن بدهد. از نظر طالس آب گوهر بنيادين هستی و ماده نخستين بودو بقيه چيزها همگی از آب ساخته شده بودند. او بر اين باور بود كه جهان ريشه آبی داشته و زمين بر آب قرار گرفته است.

انكسيمندر- از ديگر فيلسوفان مكتب ملطی- معتقد بود كه تمام اشياء از يك نوع ماده ساخته شده اند، ولی اين ماده هيچكدام از موادی نيست كه ما میشناسيم، بلكه ماده ای است نامتناهی و جاودان كه همه جهان را در بر گرفته است. اين ماده نخستين، در اثر تحولات درونی به صورت موادی در می آيد كه ما می شناسيم، و خود اين مواد نيز به يكديگر تبديل می شوند.
انكسيمندر بر اين عقيده بود كه اشياء چنان كه تقدير آن ها است، به همان اصلی باز می گردند كه از آن برخاسته اند، زيرا كه بايد بی عدالتی های يكديگر را در زمان مناسب جبران كنند.
انكسيمندر می گفت كه مواد تشكيل دهنده جهان واقعی دو به دو مكمل و متضادند و اگر ماده اصلی جهان بخواهد از جنس يكی از آن ها باشد، می بايست تا كنون ساير عناصر را تسخير و بر آن ها غلبه كرده و جهان را از خود انباشته باشد. به عنوان مثال، اگر آب عنصر اصلی تشكيل دهنده جهان بود بايست هوا و خاك و آتش را فرا می گرفت و از خود می آکند، و چون چنين اتفاقی نيفتاده، پس ماده نخستين و گوهربنيادين جهان بايست ماده ای خنثی و بدون مكمل و متضاد باشد، به همين دليل انكسيمندر عقيده داشت كه هيچ يك از مواد موجود در ساختمان فعلی جهان ماده بنيادين آن نيست و ماده نخستين ماده ای است متفاوت با همه مواد تشكيل دهنده ی ساختمان جهان.
انكسيمندر معتقد به حركتی دائمی و ابدی بود كه در ضمن آن جهان پديد آمده است. او هستي را مخلوق نمی دانست، بلكه آن را تكامل يافته ماده هميشه موجود می دانست كه گوهر بنيادين هستی است.

انكسيمنس- سومين فيلسوف بزرگ مكتب ملطی- هوا را ماده نخستين و بنيادين هستی می دانست و بر اين باور بود كه هر چيز، گونه ای خاص يا تركيبی ويژه از هوا است. او معتقد بود كه روح و جسم نيز هر دو هوا هستند، اولی به نهايت رقيق و شفاف، دومی به نهايت متراكم و كدر. او آتش را نيز گونه ای هوای رقيق شده می پنداشت و می گفت: هوا چون متراكم گردد نخست به آب تبديل می شود، سپس در اثر تراكم بيشتر به خاك و سنگ بدل می گردد. او اختلاف بين مواد مختلف را اختلافی كمّی دانست و آن را ناشی از ميزان تراكم هوا می شمرد. او هوا را محيط بر همه چيز می دانست و می گفت همانطور كه روح ما كه از هواستما را وجود می بخشد و حيات ما متكی به آن است، وجود جهان نيز متكی به باد و نفسی است كه تمام جهان را در بر گرفته است. به گمان او جهان هم مثل ساير موجودات زنده نفس می كشید.

فيثاغورس گوهر بنيادين هستی را روحی می شمرد كه به صورت اعداد تجلی می يافت. اين روح به باور او موجودیاست باقی و بی مرگ كه به شكل گونه های گوناگون موجودات زنده در می آيد و پس از آن كه پاره ای از آن با موجودی پا به جهان هستی می گذارد، و دورانی معين را همراه آن می گذراند، هنگام مرگ جسمانی، از وجود آن موجود خارج شده و بار ديگر همراه پیکر موجودی ديگر به جهان باز می گردد.
فيثاغورث همه چيز را عدد می دانست و بر اين باور بود كه نسبت های عددی صحيح بين چيزها به آن ها هويت و موجوديت می بخشد، و به پاره های روح آغازين اجازه نمود و بروز مادی می دهد، بنابراين نسبت های عددی ساده است كه جهان هماهنگ و منظم و هارمونيك را پديد آورده است.

گزنوفانس معتقد بود كه همه چيز از خاك و آب ساخته شده و اين دو ماده، مواد بنيادين و نخستين هستی هستند. او جهان را آفريده آفريدگاری يگانه می دانست كه بدون هيچگونه تلاش و تحرك، فقط به نيروی انديشه ی خود همه چير را به حركت در می آورد و جنبش زاييده قدرت تفكر اوست.

هراكليتوس آتش را ماده نخستين و گوهر بنيادين هستی می دانست و می گفت كه هر چيزیهمانند شعله آتش از مرگ چيزی ديگر پديد می آيد: « ميرا مانا است و مانا ميراست. يكی در مرگ ديگریمی زيد و در زندگی ديگری می ميرد.»،« همه چيز از يك چيز و يك چيز از همه چيز به وجود می آيد.»
از نظر هراكليتوس آتش اصلی كه گوهر بنيادين و ماده آغازين هستی است هرگز خاموش نمی شود. جهان هميشه يك آتش زنده جاويد بوده و هست و خواهد بود.
هراكليتوس معتقد به جنگ ميان اضداد بود و می گفت كه جنگ پدر و پادشاه همگان است و اوست كه برخی را خدا و برخی را انسان، برخیرا برده و برخیرا آزاد كرده است. وی جنگ را امری عمومی و ستيزه را عدالت می دانست و مي گفت: همه چيز در اثر ستيزه به وجود می آيد و در نتيجه ستيزه نیز از بين می رود، و اساس هستی بر بنيان ستيزه و نزاع بين اجزای متخاصم متضاد استوار است.
هراكليتوس روح را تركيبی از آب و آتش می دانست كه از ميان اين دو عنصر، آتش شريف و آب پست است.

پارمنيدس گوهر بنيادين هستی را آن يگانگی نامتناهی و نامشهود و فراتر از جنبش و تضادی می دانست كه در سكون و سكوت محض به سر می برد و يكپارچه و پيوسته است و تمام جهان را از خود انباشته است، اما حواس آدمی قدرت درك و دريافت آن را ندارد و آنچه را در حركت و تغيير و دگرگونی دائمی می بيند و سرشار از عناصر متضاد، خواب و خيالی وهم آلود و فريبنده بيش نيست.
پارمنيدس معتقد بود كه حقيقت جهان واحد و بسيط و ناگسسته است، و فاقد هر گونه تشخص و تعين و تكثر است.

امپدوكلس خاك و هوا و آب و آتش را به عنوان چهار آخشيج بنيادين تشكيل دهنده هستی می شناخت و بر اين باور بود كه اين چهار آخشيج جاودانند و فاقد تولد و مرگ.او معتقد بود كه از درهم آميزش آن ها با نسبت های معين مواد مركبی پديد می آيد كه جهان را می سازد.
امپدوكلس عقيده داشت كه بين آخشيج های چهارگانه، دو نيروی اصلی متضاد وجود دارد و از كنش و واكنش آن دو جهان شكل می گيرد و ساختار می یابد. او اين دو نيروی متضاد را " مهر" و " ستيز"می ناميد، و معتقد بود كه " مهر" اجزاء را به هم پيوند می دهد و با هم تركيب می كند، و" ستيز" آن ها را از هم می پراكند . او "مهرو ستيز" را نيز جزو گوهر های بنيادين و نخستين، و در رديف آخشيج های چهارگانه قرار می داد. از ديد او تغييرات جهان هدفمند نيستند، بلكه در نتيجه تصادف روی می دهند و در نتيجه آن " مهر و ستيز" به طور متناوب جانشين هم می شوند، و در اين روند دور و تسلسلی دائمی و بی مرگ وجود دارد، به اين ترتيب كه وقتی آخشيج ها به وسيله " مهر" در هم می آميزند،" ستيز" آن ها را به تدريج از هم جدا می كند، و چون " ستيز" به طور كامل آن ها را از هم جدا كرد،"مهر" بار ديگر آن ها را به هم می پيوندد، بنابراين ماده مركب موقت است و فقط آخشيج های چهارگانه و دو نيروی"مهر و ستيز" اصالت ذاتی دارند و بنيادين و جاويدانند.

انكساگوراس هستی را مركب از مجموعه ای از اجزای مادی و روحی می دانست و معتقد بود كه موجودات غير زنده فقط از اجزای مادی و موجودات زنده از تركيبی از اجزای مادی و روحی تشكيل شده اند. انكساگوراس می گفت كه همه چيز بی نهايت قابل تقسيم است و هر پاره ماده، هر چقدر هم كوچكباشد، مقداری از هر عنصر را در خود دارد و اشياء آن چيزی به نظر میرسند كه از آن چيز بيشتر از ساير چيزها دارند. به عنوان مثال، هر چيزی مقداری آب دارد، ولی وقتی مايع به نظر میرسد كه در صد آبش بيشتر از در صد ساير اجزايش باشد.
انكساگوراس روح را گوهری می دانست كه در موجودات زنده بر همه چيزهای ديگر مسلط است، گوهری نامتناهی و آزاد كه با هيچ چيز مخلوط نمی شود و بر خلاف اجزای مادی، حاوی هيچ تضاد يا تركيبینيست. روح از نظر انكساگوراس سرچشمه جنبش و چرخش است، و در تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان دارای شكلی واحد و گوهری يگانه است.

دموكريتوس گوهر بنيادين هستی را اتم های از لحاظ فيزيكی غير قابل تقسيم و از لحاظ فلسفی فنا ناپذير
می دانست كه هميشه در جنبش و گردش بوده و خواهند بود و در فضايی تهی شناور و سرگردانند. تعداد اتم ها و انواع آن ها بی نهايت است و تفاوت آن ها فقط در شكل و اندازه هندسی و فضایی آن هاست.
از ديد دموكريتوس حتی روح هم از اتم تشكيل شده است و حركت اتم ها در روح شبيه حركت ذرات غبار در نور خورشيد است، آن هنگام كه باد نمی وزد.
دموكريتوس فضای تهی را كه اتم ها در آن شناورند، بی پايان می دانست و معتقد بود كه در آن خالی مطلق نه بالا وجود دارد و نا پايين. او حركت اتم ها را قانونمند و جهت دار می دانست و معتقد بود كه اين جنبش جاودانه بر اساس قوانين طبيعی رخ مي دهد و هيچ گونه تصادف يا اختياری در آن وجود ندارد.
توجيه هستی شناسانه ی دموكريتوس به دور از هرگونه توسل به علت غايی و هدف نهايی بود. او هستی را بر مبنای واقعيت آن و قوانين طبيعی حاكم بر آن توجيه می كرد و هيچ گونه علت غايی يا عامل خارجی را در آن دخالت نمی داد.

پروتاگوراس منكر حقيقت عينی خارج از ذهن انسان بود و عقيده داشت كه تنها چيزی كه شايد وجود دارد، دريافت های ناشی از حواس انسان های مختلف است كه به شدت شخصی و غير قابل انتقال است، و خارج از آن، هستی چيزی نيست، يا اگر هم هست قابل دريافت و درك نيست. او می گفت به تعداد افراد حقيقت وجود دارد و حقيقت هستی از ديد هر كس، همان چيزی است كه خودش درك می كند و بيرون از حيطه ادراك شخصی او چيزی وجود ندارد.

گورگياس معتقد بود كه يا در جهان هيچ چيز وجود ندارد، يا اگر هم چيزی وجود داشته باشد غير قابل درك و شناخت است.








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن