محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853327133
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى نويسنده:سيدتقى آلياسين مقدّمهاگر اوراق نامنظّم و پربرگ تاريخ را با زحمتى فراوان نظم و ترتيب بدهيم و پس از فراهم آوردن برگهاى پراكنده آن ـ كه ناگزير در گوشه و كنار اين جهان پهناور به خاك نسيان سپرده شدهاند ـ آنها را به صورت كتابى واحد درآوريم، خواهيم ديد كه مسأله جاودانگى و خلود و يا به تعبيرى رساتر موضوع «ماندگارى نام و آوازه» يكى از معدود عناوينى است كه كمتر قوم و ملتى توانستهاند سرفصل تاريخ خويش را بدان آرايش بخشند. آن هم نه هر آوازه و شهرتى، كه در اين صورت بايد نگاهى ديگر گونه به موضوع داشته باشيم.آوازهاى كه مدّ نظر اين پيش درآمد است، مسلّما از نوع نام و آوازههاى برخاسته از شرارت و پليدى نيست، چه اينگونه نامها و يادها را معمولاً بايد در حافظههاى ملتهاى شكستخورده تاريخ جستوجو كرد.ملتى كه خود را از غلتيدن در انواع دامهاى آراسته به مظاهر مادّى بازداشته و هرگز اجازه اين تصوّر را نيز به خويشتن خويش نداده است كه: «آرى! با خفّت و نگونسارى هم مىتوان به سر برد!»، البته مستحقّ بسى ستايش و بزرگداشت است. مردمان سرافراز تاريخ همانند خورشيد عالمتاب هماره مورد عنايت و احترام توأم با ستايشاند. و به خاطر همين است كه مىبينيم شمار اين قبيل قوم و تبارها در هر برههاى از تاريخ شايد به تعداد انگشتان يك دست نيز نمىرسد.اگر بتوانيم رمز و راز اين جاودانگى و خلود توأم با ستايش يك قوم و حتى يك قبيله كم تعداد را مورد بازبينى قرار داده و پرده از اسرار آن برداريم، شايد دست به كارى بزرگ زده باشيم. قدر مسلّم آن است كه مىتوان اين رمز و راز نهفته در بطن تاريخ را ـ هرچند به اجمال و اغماض ـ به اندازه بضاعت مزجات دريافت و بهره ادراك اندك خويش به تماشا نشست.چرا انسان به «جاودانگى» مىانديشد؟مسأله خلود و جاودانگى ـ چنانكه اشاره شد ـ امرى است كه بايد آن را از زمره «فطريّات بشرى» ناميد. فطرت در تعريف كلى «مجموعه خودآگاهى صواب و ارزشمندى است كه در اندرون هركس به وديعت نهاده شده تا به هنگام هجوم پليدىها و وساوس اهريمنى به انسان «هشدار» بدهد و او را به سرچشمه الهى خويش رهنمون گردد.»در اندرون من خسته دل ندانم چيست؟كه من خموشم و او در فغان و در غوغاستاين فطرت كه البته در بحثهاى اساسى نيازمند تأملات تخصصى و كارشناسى است چون ديگر خواستههاى اندرونى محتاج به عامل يا عواملى پرورشدهنده است. آنچه كه مورد اجماع و اتفاق آراى تمام ملل و نحل و گروههاى مختلف فكرى است، اين است كه انسان هرگز نتوانسته است از آن «من» متعالى خويش به طور كامل قطع پيوند كند و هماره موجودى سرزنش گر و انذار ده را در اندرون خسته خويش احساس مىكرده است.«عزّت» و «ذلّت» از مقولات اساسى در تمام فرهنگها و معارف گوناگون بشرى است. بىگمان هر اندازه درباره اين دو موضوع مشترك در ميان مذهبهاى فكرى بحث و گفتوگو شود، بازهم شايد حق مطلب به نيكى گزارده نيايد. چنانكه گفتيم با تأمّل در پيشينه هر قوم و ملت مىبينيم كه هر طايفهاى به فراخور توان و توشه خود در تبيين و تمييز اين دو عنصر متضاد كوشيدهاند و بايد گفت آثار مكتوب و تاريخى ملل بر اين ادّعا گواهى روشن و دليلى متقن به شمار است.عزّت و ذلّت از ديدگاه اسلام«عزّت» و «ذلّت» دو عنصر كاملاً متضادّ و بيگانه از يكديگرند و به تعبير منطقيّون، اجتماع آن دو محال و ناممكن است. بنابراين، در هر منزلى كه «عزّت» گام نهاد، بالاجبار «ذلّت و پستى» از در ديگر برون خواهد رفت.هر ملّت و قومى براى خود معيارهايى براى تشخيص دو عنصر «عزّت» و «ذلّت» دارد. به عبارت ديگر، مسأله «عزّت» و «ذلّت» چون برخى ديگر از عناصر اجتماعى از نوعى «نسبيّت» برخوردارند. به عنوان نمونه ما در تاريخ جاهليّت اعراب پارهاى از سنّتهاى متداول آن عصر از قبيل زنده به گور كردن دختران را قسمى از شرف و افتخار مىيابيم. و همچنين است مكاتب فكرى و مذهبى ديگر. «سيزاراتا» مشهور به بودا، يكى از بنيانگذاران اديان خودجوش بشرى است كه عزّت و سربلندى يك قوم را در «بىنيازى» آنها خلاصه مىكند و به اين جهت، موضوع «رياضت» اساسىترين اصل اين كيش پرطرفدار است.اسلام چون ديگر باز آفرينىها و سنّتشكنىهايش، درباره مصداق دادن به اين تصوّر همچون تغيير ساير سنّتهاى قديمى اقدامات اساسى كرده است. اعراب جاهلى در پيشينه خود بيش از هرچيز به سه عامل: شراب، جنگ و زن اهميت مىدادهاند. و اين نكتهاى است كه تاريخ جاهليّت بر آن صراحت دارد. شراب موجب بريدن از دنيا و جنگ نوعى سرگرمى روزانه و زن بهترين بهانه براى دلگرمى شبانه اعراب بود. در چنين جامعهاى پيداست كه معيار عزّت و ذلّت در چه چيزى نهفته است؟ عزّت و سربلندى از نظر اين افراد پيروزى در ميدان جنگ اعم از حق يا باطل است!بنابراين، بايد پذيرفت كه كار اسلام در قدم نخست براى تغيير سنّتهاى ديرينه بسيار دشوار بوده است. چگونه ممكن است انديشههايى كه با باطل رشد كرده و بنيه گرفتهاند، به اين زودىها به بوته فراموشى سپرده شوند؟ با يك بررسى كوتاه به اين نتيجه مىرسيم كه تمام دستورها و آموزههاى مكتب توحيدى اسلام بدون استثنا از نوعى فخر و عزّت برخوردار بوده است. البته عزّت و افتخارى كه همواره مقدس و مورد ستايش مىباشد. در يك كلام، اسلام عزّت و شرف يك فرد و اجتماع را در «با خدا بودن» مىداند، اگر بپذيريم كه «خداوند» سر منشأ تمام نيكىها و مقدّسات است، به يقين همه صفات ناشى از آن منبع فيّاض را نيز مقدس و ستوده خواهيم دانست.عزّت و ذلّت در گفتار علوىدر فرهنگ پر بار اسلامى براى عنصر «عزّت و ارجمندى» مصاديق فراوانى را مىتوان به عنوان شاهد بيان كرد. در سخنان گهربار مولاى متقيان حضرت على عليهالسلام بارها به اين خصيصه والاى اخلاقى اشارت رفته است. حضرت در جايى عزّت را در بردبارى و صبر در برابر شدايد روزگار مىداند: «لاعزّ كالحلم»؛ هيچ عزّتى مانند بردبارى نيست.(1) در جايى ديگر مرگ با عزّت و شرافتمندانه را از فرو رفتن در دامان ذلّت و خوارى بسى شايستهتر معرفى مىكند: «المنيّة و لا الدّنّية!»؛ مرگ بسى بهتر است از تن به مذلّت دادن.»(2)حضرت در فرازى ديگر از سخنان خويش پس از ورود به صحراى صفيّن براى در اختيار گرفتن آب فرات، خطاب به سربازان خويش كه بايد به ذلّت تسليم تن نمىدادند، مىفرمايد: «شاميان با بستن آب شما را به پيكار دعوت كردند. اكنون اى گروه سربازان! شما بر سر دو راهى قرار گرفتهايد: يا به ذلت و خوارى بر جاى خود بنشينيد و يا شمشيرهايتان را از خون دشمنان سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد. پس بدانيد كه مرگ در زندگى توأم با شكست، و زندگى جاويدان در مرگ پيروزمندانه شماست!»(3)امام در جاى ديگر نهجالبلاغه با درايت ويژه خويش علّت اصلى همه ذلّتها و پستىهاى آدمى را در طمع خلاصه كرده است: «الطّامع فى وثاق الذّل.»(4) به ديگر سخن، امام پرهيزگاران، طمع و آز را مهمترين عامل ذلّتپذيرى دانسته است.در جايى ديگر، ذلّت را در ترك جهاد اعلام مىكند: «فمن تركهُ رغبة عنه البسه اللّه ثوب الذّل و شمله البلاءُ و ديّث بالصّغار و القماءة. و ضرب على قلبه بالاسهاب و اُديل الحق منه بتضييع الجهاد و سيم الخسف و منع النصف»؛(5) و هر كس با ميل خويش جهاد را ترك كند، خداوند لباس ذلّت و خوارى را به او مىپوشاند. و (او) دچار مصيبت مىشود و حقير و ذليل مىگردد، دل او در پرده گمراهى گرفتار مىآيد و در اثر ترك جهاد، حق از او رخت برمىبندد و خوارى محكوم و از عدالت محروم خواهد شد.در همين خطبه، حضرت على عليهالسلام جملهاى دارند كه از ديدگاه علم بلاغت مورد تمجيد و تمثّل بسيارى از نويسندگان متقدّم عرب قرار گرفته است. آنجا كه مىفرمايد: «فوالله ما غزى قوم قطّ فى عقر دارهم الاّ ذلّوا!»؛ به خدا سوگند هيچ قومى در اندرون خانه خود مورد هجوم قرار نگرفتند، مگر آنكه خوار و ذليل گشتند.براى نمونه عزّالدين ابن ابى الحديد معتزلى، شارح مشهور نهج البلاغه، در كتاب معروف خود «شرح نهج البلاغه» هنگامى كه يكى از خطبههاى معروف «ابن نباته» را در زمينه جهاد نقل مىكند كه با اين جمله «فوالله ما غزى قوم...» آراسته شده، مىنويسد: «به اين جمله بنگر! و ببين چگونه از ميان تمام خطبه ابن نباته فرياد مىكشد! اين سخن فرياد بلاغت و شيوايىاش را به شنونده خود اعلام مىدارد. چرا كه از معدنى غير از ديگر خطبهها برخاسته است. به خدا سوگند همين يك جمله، چنان خطبه ابن نباته را آرايش داده كه يك آيه از قرآن يك خطبه معمولى را مىآرايد!»(6)از آنجا كه حضرت على عليهالسلام به مسأله جهاد در اسلام اهميّت ويژهاى دادهاند، در جاى جاى گفتار خويش و به هر بهانه ممكن مردمان را به اين امر مقدس الهى سفارش و ترغيب فرمودهاند، به طورى كه در تشويق مردم براى روى آوردن به اين سنّت پسنديده در نهجالبلاغه چنين آمده است: «والجهاد عزّا للإسلام»؛ جهاد عامل عزّت در اسلام است.»(7)اگر بخواهيم چكيده اعتقاد حضرت را درباره عزّت و شرف بدانيم شايد اين گفتار علوى براى تبيين آن كافى باشد: «لا شرف أعلى من الاسلام و لا عزّ أعزّ من التّقوى»؛ هيچ شرفى برتر از اسلام و هيچ عزّتى گرامىتر از پرهيزكارى نيست.(8)با تأملاتى در فرمايشهاى گرانقدر امام على عليهالسلام درباره جنگ و جهاد در راه حق، خواهيم دانست كه موضوع «شهادتطلبى» نيز مىتواند يكى از مصاديق بارز «عزّت و افتخار» در فرهنگ اسلامى باشد. شهادت به عنوان يك اصل ماندگار در فرهنگ اسلام صفحات ويژهاى از تاريخ اين سرزمين را به خود اختصاص داده است.امام خمينى قدسسره ، بنيانگذار انقلاب اسلامى ايران، كلام بسيار موجز و زيبايى در اينباره دارند: «ملّتى كه شهادت دارد، اسارت ندارد.»حضرت على عليهالسلام چگونگى شهادتطلبى خويش را در مقايسه با ذلّتپذيرى چنين توصيف مىكنند: «انّ اكرم الموت القتل! والّذى نفس ابن أبى طالبٍ بيده، لألف ضربةٍ بالسّيف اهون علىّ من ميتةَ على الفراش فى غير طاعة اللّه!»؛ همانا گرامىترين مرگها كشته شدن در راه خداست. سوگند به آن كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار ضربت شمشير بر من آسانتر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت با خداوند است.(9)عزّت و افتخار حسينىهرگاه كه درباره موضوع «عزّت» و «افتخار» سخن به ميان مىآيد، ناخودآگاه نظرها به سوى مردى از تبار آل رسول صلىاللهعليهوآله جلب مىشود كه يكّه و تنها توانسته است در برابر تاريخ قد بر افرازد و نام و ياد خويش را تا ابد در زريّنترين اوراق تاريخ به ثبت برساند. حسين عليهالسلام نامى است كه براى همگان از هر مليّت و مذهب و هر نوع تفكّر و انديشه آشناست و مكتبى كه او با اين شيوه رفتار و كردار خويش بر درستى و حقيقت آن صحّه گذاشت، بىگمان مكتبى همواره جاودانه خواهد ماند.مهاتما گاندى، رهبر فقيد و اوّلين بنيانگذار حكومت مستقل هندوستان يكى از بىشمار كسانى است كه صراحتا به عظمت انديشه و آرمان سيدالشهدا اشاره كرده و مىگويد: «من چيز تازهاى براى ملّت هندوستان به ارمغان نياوردهام، بلكه فقط توانستهام اندكى از تأثراتى را كه از حسين عليهالسلام و رفتار او در كربلا خوانده و آموخته بودم، براى اين ملّت هديه كنم.»چنانكه يكى از شاعران معاصر، زبان حال امام حسين عليهالسلام را چنين بيان مىكند: «لو كان دين محمدٍ لم يستقم الاّ بقتلى فيا سيوف خذينى!»؛ اگر دين محمد صلىاللهعليهوآله راست نيايد مگر به خون من، پس اى شمشيرها مرا در آغوش بگيريد!و در كلامى ديگر مىفرمايد: «ألا انّ الدّعى بن الدّعىّ قد ركز بين الاثنتين، سلة، الذّلة، هيهات منّا الذّلة!»؛ هان! آگاه باشيد كه اين پسر فرومايه (يزيد) مرا در انتخاب يكى از دو امر مختار كرده است: انتخاب مرگ و گزينش ذلّت! همانا ذلّت و خوارى از ما به دور است!ناگفته پيداست كه اين جمله آخر (هيهات منّا الذلّة) از بنيادىترين پيامها و شعارهاى حضرت سيدالشهدا در ميدان كربلاست.افشاگرى شجاعانهيكى از بارزترين ويژگىهاى شخصيتى امام حسين عليهالسلام همانا خصيصه افشاگرى و رسواسازى حكومت فاسد و نامشروع وقت بود. امام حسين عليهالسلام بىهيچ واهمه و بدون ذرّهاى محافظهكارى در هر فرصتى كه به دست مىداد، به براندازى نقاب پوشالى از چهره ظلم مىپرداخت. چنانكه مشهور است در كودكى خود نيز ـ با همان كردار و لحن كودكانه ـ در مسجد بزرگ مدينه به غاصبان خلافت پدر بزرگوارش تاخته و آنها را از نشستن در جايگاه جدّ گرامىاش حضرت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله باز مىداشته است.اين كلام زيبا و بسيار حسّاس پيش از واقعه كربلا از حضرت نقل شده است: «على الاسلام السّلام اذ قد بليت الامّةُ براعٍ مثل يزيد»؛ كار اسلام خاتمه مىپذيرد، هنگامى كه مردم تحت رهبرى مردى چون يزيدبن معاويه قرار گيرند.در ميان احاديث مشهور و متواتر نبوى حديث شريفى وجود دارد كه نمىتوان از كنار آن به سادگى گذشت. حديث «حسين منى و انا من حسين» شايد از پيشگويىهايى است كه از حضرت پيامبر نقل شده و بىترديد نشاندهنده ماندگارى مكتب توحيدى حضرت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله به پاىمردى نهضت بزرگ حسينى و عزت وافتخار آفرينى سيدالشهداست.بنابراين، اگر بخواهيم در تمام تاريخ و فرهنگ اسلامى يك انسان نمونه براى تبيين و تعريف كلمه بسيار والاى «عزّت» معرفى كنيم، بىگمان آن فرد كسى جز امام سوم شيعيان، حضرت سيدالشهدا امام حسين عليهالسلام و پدر بزرگوارشان نخواهد بود.نقش زينب عليهاالسلامبىانصافى خواهد بود اگر در جايى از امام حسين عليهالسلام و نهضت جاويد او نام و يادى در ميان باشد و از پرچمدار و پيامآور و احياگر واقعه عاشورا سخنى به ميان نيايد. زينب عليهاالسلام ، نامى است كه همواره با تقدّس آميخته شده و نه تنها شيعيان و مسلمانان و پيروان ايشان از وى و كردار جسورانه و بس مردانه وى پس از شهادت برادر با اعجاب و تحسين ياد مىكنند، بلكه محققان غيرمسلمان نيز هماره از رفتار بىمانند زينب عليهاالسلام در زمان اسارت و پس از آن، با شگفتى و تجليل تمام ياد كردهاند.شايسته است در تأييد و تكمله سخن درباره شيرزن كربلا قسمتى كوتاه از نوشته دكتر سيدجعفر شهيدى را در اينجا نقل كنيم:ايشان چنين آوردهاند: «اسيران را به كاخ پسر زياد بردند، وسيله قدرتنمايى هر چه بيشتر در اين مجلس از پيش فراهم شده بود؛ قدرت نمايى برابر خاندان پيغمبر و به خاطر زهر چشم گرفتن از مردم كوفه. پسر زياد به گمان خود راه پيروزى را تا پايان آن پيموده بود. حسين را كشته، زن و فرزند او را اسير كرده و پوزه شيعيان عراق را به خاك ماليده است. از اين پس چه كسى جرأت دارد نام على عليهالسلام را بر زبان آرد!(10)ـ اين زن كيست؟ـ زينب، دختر فاطمه!ـ خدا را شكر! ديديد خدا چگونه شما را رسوا كرد و دروغ گفتههايتان را آشكار ساخت؟پسر زياد به قدرت خويش مىباليد و براى قدرت و براى قدرتنمايى دردى بدتر از اين نيست كه او را به چيزى نشمرند و در حضور مردمان تحقيرش كنند. دختر على به سخن آمد. گويى هيچ اتفاقى رخ نداده است. نه برادر و كسانش را كشتهاند و نه او و خويشاوندانش را دست و گردن بسته پيش روى مردى پست و خونخوار نگاه داشتهاند. گويى براى مناظره علمى بدين مجلس دعوت شده است:ـ سپاس خدا را كه ما را به محمّد صلىاللهعليهوآله گرامى داشت. فاسقان دروغ مىگويند و بدكاران رسوا مىشوند و آنان ما نيستيم، ديگرانند!پسر زياد حيرت كرد. نه تنها گردنى را كه مىخواستند خم كند، راستتر ايستاد، سرهاى افكنده بيجان را نيز بىآنكه خود بخواهند برافراشت. ناچار از راه ديگر درآمد:ـ ديدى خدا با برادرت چه كرد؟!ـ از خدا جز خوبى نديديم! برادرم با ياران خود به راهى رفتند كه خدا مىخواست. آنان شهادت را گزيدند و با افتخار بدين نعمت رسيدند! اما توى ستمكار به پاسخ آنچه كردى گرفتار خواهى بود! پسر زياد خردشده بود. از شنيدن اين پاسخ پايمال شد. آخرين سلاح درمانده چيست؟ دشنام!ـ با كشته شدن برادر سركش و نافرمان تو خدا دلم را شفا بخشيد.ـ پسر زياد! مهتر ما را كشتى! از خويشانم كسى نهستى! نهال ما را شكستى! ريشه ما را از هم گسستى! اگر درمان تو اين است؟ آرى، چنين است!ـ سخن به سجع مىگويد: پدرش نيز سخنهاى مسجّع مىگفت.»(11)عزّت و ذلّت از زبان ادبيّاتدرباره موضوع مهم و گسترده «عزّت و بزرگمنشى» در ادبيّات دُر بار فارسى، شواهد فراوان و غيرقابل احصايى به چشم مىخورد كه بررسى و تدوين اشعار و ابيات مرتبط با اين موضوع البته به تحقيقى ديگر مىانجامد و به تعبير جناب مولانا:گر بيايد شرح او بى حد شود مثنوى هفتاد من كاغذ شود!لذا آوردن همه شواهد و امثله شعرى سرايندگان انديشهور و غيرتمند اين خاك و ديار در اوراق مختصر اين گزارش، بىگمان پندارى است ناشدنى و آرزويى است دست نايافتنى. در اينجا براى به دست دادن مشتى از خروار و نمى از «يم» تنها به نمونههايى چند از شاعران بزرگ و برجسته ادبيات پربار پارسى اشاره مىشود:حكيم ابوالقاسم فردوسى، سراينده كاخ نظم بلند، در داستان رستم و اسفنديار ـ كه به حق آن را داستانِ داستانهاى شاهنامه ناميدهاند ـ كشاكش درونى دو پهلوان نامدار را به نمايش گذاشته است. در اين داستان بىنظير، رستم و اسفنديار كه هر دو «دليرند و از تخمه پهلوان!» در نبردى شوم و نافرجام و در عين حال گريزناپذير كمر به نابودى يكديگر مىبندند. گره اصلى داستان در بند و زنجير نهادن اسفنديار بر دستان ستبر و تنومند رستم نهفته است. ولى از طرف ديگر يل سيستان نمىتواند پس از چندين سال خدمت و نكويى به دربار ايرانى كه سرآمد آنان پدر اين فرد مدعى يعنى گشتاسب است، سرسرى و بدون انديشه دستان خود را به بند ناجوانمردانه اسفنديار بسپارد. در گفتوگوهايى كه ميان اين دو پهلوان بر سر اين موضوع ردّ و بدل شده ابيات بسيار گيرا و ماندگارى در حماسه جاويد ايرانيان (شاهنامه) به ثبت رسيده كه مدّنظر نگارنده اين سطور در اين جستار است. هنگامى كه اسفنديار روبين تن از روى خوار داشت و اندكى آميخته با تهديد مىخواهد رستم را به بند آورد، رستم در پاسخ او با دليرى و بلند نظرى تمام مىگويد:كه گفتت برو دست رستم ببند! نبندد مرا دست چرخِ بلنداگر چرخ گويد مرا كاين نيوش به گرز گرانش بمالم دو گوش!و حافظ گويى با عنايت به اين دو بيت معروف، اين تك بيت شيرين و سرشار از عزّت و اقتدار را در اندرون ديوان خويش گنجانيده است:چرخ برهم زنم مرادم گردد! من نه آنم كه زبونى كشم از چرخ فلكبىگمان با فحص و جستوجوى بليغ مىتوان ابيات بى شمارى را به جرگه اين ابيات ارزشمند پيوند داد.ناصرخسرو قباديانى مىگويد:صفت چند گويى به شمشاد و لاله رخِ چون مه و زلفكِ عنبرى رابه علم و به گوهر كنى مدحت آن را كه مايه است مر جهل و بد گوهرى راپسنده ست با زهد عمّار و بوذر كند مدح محمود مر عنصرى را؟من آنم كه در پاى خوكان نريزم مرين قيمتى درّ لفظ درى راسخن خود را با اشعارى برگزيده از شاعر نامدار قرن هشتم، عبدالرحمان جامى، مهر ختام مىنهيم. اين قطعه شعر يكى از معدود قطعاتى است كه به صورت تمثيلى و داستانى درباره عزّت و سربلندى سروده شده است.در پايان گفتار خود اين حكايت منظوم و آموزنده را از سبحةالابرار جامى باز مىخوانيم:خاركشْ پيرى با دلق درشت پشته خار همى برد به پشتلنگ لنگان قدمى برمىداشت هر قدم دانه شكرى مىكاشتكاى فرازنده اين چرخ بلند وى نوازنده دلهاى نژندكنم از جَيبْ نظر تا دامن چه عزيزى كه نكردى با مندرِ دولت به رُخم بگشادى تاج عزّت به سرم بنهادىنوجوانى به جوانى مغرور رخش پندار همى راند زدورآمد آن شكرگزاريش به گوش گفت كاى پير خِرف گشته خموشخار بر پشت، زنى زين سان گام دولتت چيست؟ عزيزيت كدام؟عزّت از خوارى نشناختهاى عمر در خاركشى باختهاىپير گفتا كه چه عزّت زين بِه كه نيم بر درِ تو بالين نِهشكر گويم كه مرا خوار نكرد به خسى چون تو گرفتار نكردداد با اين همه افتادگيم عزّ آزادى و آزادگيم.••• پىنوشتها1ـ نهجالبلاغه، حكمت 1132ـ همان، حكمت 3963ـ همان، خطبه 514ـ همان، حكمت 2265ـ همان، خطبه 276ـ شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 847ـ نهجالبلاغه، حكمت 2528ـ همان، حكمت 3719ـ همان، خطبه 11310ـ سيدجعفر شهيدى، زندگانى فاطمه زهرا عليهاالسلام11ـ همان، زندگانى فاطمه زهرا عليهاالسلام ، ص 252ـ254
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]
صفحات پیشنهادی
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى نويسنده:سيدتقى آلياسين مقدّمهاگر اوراق نامنظّم و پربرگ تاريخ را با زحمتى فراوان نظم و ترتيب بدهيم و پس از فراهم آوردن ...
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى نويسنده:سيدتقى آلياسين مقدّمهاگر اوراق نامنظّم و پربرگ تاريخ را با زحمتى فراوان نظم و ترتيب بدهيم و پس از فراهم آوردن ...
رساله نامة حضرت زينب(س)
آينة ميراث، ش 41، تابستان 1387: ص 284-247 - جلوه هاي عزت و افتخار در ادبيات فارسي. تقي آل ياسين. معرفت، ش 59، (آبان 1381): ص 55-59. - حضرت زينب(س) ...
آينة ميراث، ش 41، تابستان 1387: ص 284-247 - جلوه هاي عزت و افتخار در ادبيات فارسي. تقي آل ياسين. معرفت، ش 59، (آبان 1381): ص 55-59. - حضرت زينب(س) ...
افتخار معیار حقّ بودن
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى در چنين جامعهاى پيداست كه معيار عزّت و ذلّت در چه چيزى نهفته است؟ عزّت و سربلندى از نظر اين افراد پيروزى در ميدان جنگ اعم از ...
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى در چنين جامعهاى پيداست كه معيار عزّت و ذلّت در چه چيزى نهفته است؟ عزّت و سربلندى از نظر اين افراد پيروزى در ميدان جنگ اعم از ...
شناخت علي (ع) زيبايي غدير را روشن مي كند
امام جمعه بوشهر: مسوولان زمينه هاي بالندگي جوانان را فراهم كنند ... جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى ... استاندار بوشهر: شانزده آذر روز تجلي عزت دانشجويان است ...
امام جمعه بوشهر: مسوولان زمينه هاي بالندگي جوانان را فراهم كنند ... جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى ... استاندار بوشهر: شانزده آذر روز تجلي عزت دانشجويان است ...
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2)
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2)-جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام ... اسلام ستايش پيامبر اکرم (ص)و اولياي دين در آثار منظوم فارسي سابقه اي ديرين دارد و ... تو روشن ترين چراغ ديوان، ص54/ب768 اي تو را بر مسند عزت شب قرب و وصال منتهاي ... به دليل پاک اعتقادي، افتخار مشاهده ي چهره مبارک پيامبر گرامي (ص) را در رؤيايي ...
جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام خوسفي (2)-جلوه هاي اعتقاد در قصايد ابن حسام ... اسلام ستايش پيامبر اکرم (ص)و اولياي دين در آثار منظوم فارسي سابقه اي ديرين دارد و ... تو روشن ترين چراغ ديوان، ص54/ب768 اي تو را بر مسند عزت شب قرب و وصال منتهاي ... به دليل پاک اعتقادي، افتخار مشاهده ي چهره مبارک پيامبر گرامي (ص) را در رؤيايي ...
جلوه شكوهمند زن مسلمان
در 13 سالگي به سرودن شعر پرداخت و آثار بي شماري پديد آورد كه برخي از آنان عبارتند از ... جواني و بدون چشمداشت مادي انجام داد و خداوند، اين عزت و شأن را بدان سبب نصيب او ساخت. ... او به زبانهاي فارسي و انگليسي تأليفات و ترجمه هاي بسياري دارد. ... ايثار و شهادت، مبارزي بزرگ و نمونه والاي يك زن دانشمند و موجب افتخار دنياي اسلام است.
در 13 سالگي به سرودن شعر پرداخت و آثار بي شماري پديد آورد كه برخي از آنان عبارتند از ... جواني و بدون چشمداشت مادي انجام داد و خداوند، اين عزت و شأن را بدان سبب نصيب او ساخت. ... او به زبانهاي فارسي و انگليسي تأليفات و ترجمه هاي بسياري دارد. ... ايثار و شهادت، مبارزي بزرگ و نمونه والاي يك زن دانشمند و موجب افتخار دنياي اسلام است.
نويسنده: علي معروفيزبان و ادبيات فارسي در شبه قاره هند
نويسنده: علي معروفيزبان و ادبيات فارسي در شبه قاره هند خبرگزاري فارس: زبان فارسي ... دسته هاي از راه قفقاز به طرف اروپا رفتند و دسته ي ديگر با گذشتن از رودخانه ..... حكما، ادبا و شعرا از هر گروه و نژادي بود و با آنان با عزت و احترام برخورد مينمود و هر كجا .... و فكري و مذهبي سعي كردند تا زبان فارسي را بياعتبار و از كار افتاده جلوه دهند.
نويسنده: علي معروفيزبان و ادبيات فارسي در شبه قاره هند خبرگزاري فارس: زبان فارسي ... دسته هاي از راه قفقاز به طرف اروپا رفتند و دسته ي ديگر با گذشتن از رودخانه ..... حكما، ادبا و شعرا از هر گروه و نژادي بود و با آنان با عزت و احترام برخورد مينمود و هر كجا .... و فكري و مذهبي سعي كردند تا زبان فارسي را بياعتبار و از كار افتاده جلوه دهند.
ويژگي هاي اخلاقي و معنوي حاج آقا رحيم ارباب (ره)(1)
ويژگي هاي اخلاقي و معنوي حاج آقا رحيم ارباب (ره)(1)-ويژگي هاي اخلاقي و معنوي حاج آقا ... اکثر اقوام و خويشان نزديک ايشان از خط، سواد، فضل و ادب بهره ي کافي داشتند. ... به زبان فارسي گرفته تا کشف اللثام عن القواعد الاحکام از فاضل هندي (اصفهاني) همه از ..... و خواندن آن موجب ظلالت و تهمت بي ديني نبود، بلکه مايه ي افتخار و مباهات مي شد.
ويژگي هاي اخلاقي و معنوي حاج آقا رحيم ارباب (ره)(1)-ويژگي هاي اخلاقي و معنوي حاج آقا ... اکثر اقوام و خويشان نزديک ايشان از خط، سواد، فضل و ادب بهره ي کافي داشتند. ... به زبان فارسي گرفته تا کشف اللثام عن القواعد الاحکام از فاضل هندي (اصفهاني) همه از ..... و خواندن آن موجب ظلالت و تهمت بي ديني نبود، بلکه مايه ي افتخار و مباهات مي شد.
جنگ ايران و روس و نقش علما (1)
در هنگامهها و برهههاى مهم و سرنوشتساز ، نقش آفرينى عالمان دين در عرصههاى سياسى و ... به كار افتادهاند، تا آن را به گونهاى كمرنگ جلوه دهند و يا با هزاران آلاينده ، بيالايند. ... مردم براى دفاع از عزت ، شرف و دين خود و يك پارچگى ايران ، سبب گرديده قلمهاى آلوده و ... (11) و در پارهاى از رسالههاى جهاديه، فتوايى از ايشان، به عربى و فارسى، در باره ...
در هنگامهها و برهههاى مهم و سرنوشتساز ، نقش آفرينى عالمان دين در عرصههاى سياسى و ... به كار افتادهاند، تا آن را به گونهاى كمرنگ جلوه دهند و يا با هزاران آلاينده ، بيالايند. ... مردم براى دفاع از عزت ، شرف و دين خود و يك پارچگى ايران ، سبب گرديده قلمهاى آلوده و ... (11) و در پارهاى از رسالههاى جهاديه، فتوايى از ايشان، به عربى و فارسى، در باره ...
نويسنده: علي معروفيتاثيرشهادت و شخصيت امام حسين (ع)در ادبيات ...
4 ژانويه 2009 – علت چرايي حضور " قيام عاشورا " در ادبيات فارسي و خصوصا شعر فارسي و ... راويان شيعي نمونه هاي زيادي از اين سفارشات و روايات حضرات معصومين را در اين مهم نقل ... شدن با افتخار را از زيستن در كنار ستمكاران و مظلوم كشان بهتر دانستند. ..... عاشورا جلوهگاه قدرتطلبى و رقابتسياسى و پيامد افزونخواهى اردوى حسينى ...
4 ژانويه 2009 – علت چرايي حضور " قيام عاشورا " در ادبيات فارسي و خصوصا شعر فارسي و ... راويان شيعي نمونه هاي زيادي از اين سفارشات و روايات حضرات معصومين را در اين مهم نقل ... شدن با افتخار را از زيستن در كنار ستمكاران و مظلوم كشان بهتر دانستند. ..... عاشورا جلوهگاه قدرتطلبى و رقابتسياسى و پيامد افزونخواهى اردوى حسينى ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها