تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866402149


دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی رادمنبع : راسخون سنگینترین اندوه عالمامیرخوش نظردر روزگاری که «کرامت انسانی» به تاراج «قومیّت» میرفتدر آن زمان که «عبودیت» را عفریت «جهالت»، به بر هوت «شرک» رانده بود و شکوفههای «عاطفه»، ناشکفته در گور «نخوت» دفن میشدند و شعر و شراب و شهوت، متاع بازار «عکاظ» بود، آمدی؛ با دستهایی از بوی بهشتبا نگاهی به وسعت عشق و تبسّمی به زیبایی محبتو هدیهای آوردی، به گرانقدری «توحید».و چه پُر بها بود لحظههای با تو بودن!بردباری تو، مرهم زخمهای دیرینه ما بود، کلامت، شفای دردِ نادانی ما، دست هایت سایهبان بی یاوری، و هستیات، بهانه آفرینش ما. و امروز، یارانت تلخترین جرعهها را از ظرف زمان مینوشند و سنگینترین اندوه عالم را بر شانههای دل میکشند.نبودنت، بینشهای نهان شده نفاق را بر جگر سوخته خاندانت مینشاند.فقدان تو، فرصت فوران فتنههای کمین گرفته در پس پوستههای تظاهر است.دردآور است که ثمر سالها جَهد و جهاد تو، به ارزانی، گرفتار چنگال طمع میشود و وجدانهای خفته در آغوش عافیت خواهی را، فریاد بیدارگر وارثانِ بر حق تو به انصاف و عدالت میخواند، امّا پاسخی جز نگاههای سنگین و بی اعتنا و پژواک سکوت مرگ بار بی عملی نمیگیرد.باکی نیست؛ روز داوری در پیش است و پروردگارت بر مرصاد ستمگران.گفتی، صحیفه و قلمی بیاورند تا راه و رسم هدایت را به فرمانت در آن بنگارند؛ امّا به بهای گمراهی امّت، از امر تو سرباز زدند و از وصیت بازت داشتند؛ اما برای آنانکه ضمیرشان سرشار از عطر نبوّت است، حقیقت، آشکارترین است. چه نیازشان به صحیفهای و قلمی؟!اینان بر لوح دل نگاشتهاند که «علی علیهالسلام با حق است و حق با علی علیهالسلام است.» این باوردارانِ آگاه، به بصیرت، «شهود» کردهاند که «امیر»شان کیست و نشانه جانشینش چیست.حقیقتی را که در نگاه تو آشکار بود، در آینه چشمان مرتضی به تماشا گرفتهاند. چنین است که خنّاس شک و تردید را به ایمانشان دسترس نیست؛ به شمار اندکند، امّا به حق باوری بسیار.درود بر تو ای پیام آور راستی، که آنچه شرط بلاغ بود، به جای آوردی و هرچه آزار روزگار، بر خود هموار کردی!درود بر تو که خُلق عظیمت، مکارم اخلاق را به تمامت رساند!زیان کارند آنانکه بر میراث تو، بر کتاب وحی و عترت پاکت، ستم روا داشتند و فرجام نیک، از آن پرهیزکاران است.*******نسیم صلوات محمّدیمریم سقلاطونیبگذار تا آسمان فرو پاشدتا زمین از غصه درهم بپیچدتا کوهها رشته رشته پراکنده شوندتا کوچهها شعله شعله به آسمان پرتاب شوندخاک مرگ بر سرزمین بباردبگذار تا بعد از این، رنگ خوشبختی نبیننداین کوچههای نیشخند و دسیسهاین خانههای حماقت و کوته نظریچگونه ایستادی؟در برابر جهلِ مردان شهرکه کوه را از پای انداختآسمان را مچاله میکردو رشته صبر دریاها را پاره مینموددر برابر قومی کوردل و ناشنواکنگ و سنگ دلکه با تو از سر ستم بر آمدندکمر به قتل شبانهات بستندتو را زیر سنگ باران کودکانشان گرفتندگفتند: جادوگری؟! شاعری؟!دندانت را سنگ زدندروح آرامت را صیقل دادندشمشیر به رویت کشیدندبر سرت شکمبه گوسفندانشان را خالی کردندکودکان را در مسابقه سنگ زنیات جایزه دادندمحاصرهات کردندتو که شهر را روشن کردی از عطر خداونددختران زنده به گور را فرصت زیستن بخشیدیاندیشههای مردابیِ عفنشان را بارور کردیتو کهزنان تیرهبخت را عاطفه دادیمردان کوردل را مهربان کردیتو کهکوههای سر به فلک کشیدهدر برابرت زانو زدنددرختان با موسیقی آیههای نورانیات بالنده شدندخورشید به واسطه تو ظهور کردماه به واسطه تو زیبا شدآسمان بهواسطه تو بخشنده شدتو که دریا بهواسطه تو کریم استخاک بهواسطه تو ارزش یافتاینک آرام آرامایستاده و صبورسر بر دامان جبروتی خداوند میگذاریدر بال بال معطر جبرائیلبا نسیم صلوات محمدیبگذار تا شهر، غم بیتو بودن را مویه کندخاک مصیبت و اندوه بر سر بریزد.چنگ بر دامان خاک بزندبگذار تا شهر بایستد از زندگیبگذار تا دیگر صدای قدمهای مهربانت را نشنودصدای صوت قرآنت را نشنودلبخندهایت را نبیندروزگار ملال آورت را نبیند،بگذار تا شهر؛ این شهر خفته در خفقاناین شهر خاموش در تب جهلبعد از تو روزگار خوش نبیند!!*******ای شهر نشسته در غمسید علی اصغر موسویای زمزمه نشسته بر اندوه! ای زمزم گریسته بر خلوت غبار!ای نالههای فروخفته در نای لحظهها؛ اندوهتان بلند!هان بگویید، اینک این رستخیز نا به هنگام، از پی چیست؟!این که بنشاندهست بر آیینه دلها، غبار؟!این که برده از دل پیروجوان، اینک قرار؟!ترجمانِ داغِ عالم سوز کیست؟!ای مدینه!اینک تو و این سکوت مُصحف!اینک تو و این غم مضاعف! ای شهر نشسته در غم یار!با رفتن آفتاب مگذار! از خاطرهها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش!ای مدینه!بشتاب که میرود امیدت!امیّد همیشه رو سفیدت!بشتاب که میشود فراموش!در خاطر روزهای عیدت!اینک تو و این غم مضاعف!ای مدینه!سرد است نگاه مسجد امروز!آیینه دل نشسته در سوز!بغضی به گلوی خسته دارم!آتش به دلم بیا، بیافروز!اینک تو و این غم مضاعف!ای خانه وحی یاریام کن!پروانه وحی، یاریام کن!سرمایه رحمت جهان رفت!آن نورِ زمین و آسمان، رفت!آیینه، غبار غم به دامان!گرید به هوایِ روی جانان!گوید به زبان بی زبانی!شاید به اشارهای بدانی.ای شهر نشسته در غم یار!با رفتن آفتاب مگذار!از خاطرهها رود حضورش!آیینه حق نمای نورش!ـ ای خانه وحی، کو محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ؟آیینه حق نمای سرمد!فرزند حجاز کو، نیامد!آن روح نماز کو، نیامد!محراب نهاده سر به زانو!گر مرثیهخوان و گه سبب جو!آکنده دل از غم صدایش!گوید به میانِ نالههایش: ای شهر نشسته در غم یار!با رفتن آفتاب مگذار!از خاطرهها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش!ـ ای خانه وحی، داغ بابا!آشفته اگرچه قلب زهرا علیهاالسلام !ما را به شرارهای بسوزان!با مرثیه وارهای بسوزان!شاید به زبان بیت الاحزان!نالیم، که در فراق جانان: ای شهر نشسته در غم یار! با رفتن آفتاب مگذاراز خاطرهها رود حضورش!آیینه حق نمای نورش!ای زمزمه نشسته بر اندوهم!ای کعبه برده از دلم آرامش! ای گریه آسمانی جبراییل علیهالسلام ! ای ناله نای تنهاییها! بغضی به گلوی خسته دارم!آن روز در آن غروب غمگینبا رفتن آفتاب دیدم.در چهره عاشقانِ توحید، غم بود و...*******من میروم، ستاره بی پشتوانهام!حمیده رضاییخداحافظ ای شهر، ای دیوارهای تا همیشه پیوسته، ای درهای به روی آسمان بسته، ای کبود سیلی خورده!تمام زوایای پیچیده در آهنگ مرموز چشمهای گستاخ شهر خداحافظ، ای سکوتِ شبهای سجاده و نماز!خداحافظ، ای خاک، ای صدای منتشر در هوای مهآلود شهر!خداحافظ، هوای نا اهلِ این حوالی!خداحافظ مکّه، مدینه، شعب!خداحافظ، خنجرهای کشیده دشمنی، دستهای مشت شده چشمهای نا مهربان!خداحافظ ... !سلام أسمان پیوسته، جبروتِ گسترده!سلام ای ترانه گمشده در خاک آسمان!سلام پنجرههای تا همیشه روبروی نور دهان گشوده!سلام، جریان جاری لطف،سلام جبرائیلسلام ای تمام فرشتگانِ نزدیک، ای ملایک!سلام، هفت آسمان! بوی بهار میآید.خداحافظ ای مکعب نور، ای طلایه چشمهای مشتاق، خداحافظ!صدای بالهای جبرائیل را میشنوم.خداحافظ اُحد، خندق، احزاب!خداحافظ، روزهای طعنه و تبعید، روزهای نخلستان، روزهای روزه و شبهای بیافطار!تمام پنجرههای باز به سوی آسمان صدایم میزنند، خورشید در منافذ خاک فرو میچکد.سلام، سپیده تا ابد مستدام صبح! سلام ترنم تا همیشه جاری دعا!سلام درهای گشوده آسمان! بوی بالهای ملایک میآید،سلام عرش! سلام نور محض!سلام روزهای نیامده جدا از خاک!سلام پهنه یکدست آسمان!سلام خدیجه، بانوی شبهای بی قراری! سلام تکیهگاه تنهایی، سلام!خداحافظ، ستاره بیمادرِ پدر!خداحافظ، چهره کبود و پهلوی شکسته!خداحافظ ای دست هایت مرهم دردهایم!خداحافظ ای صدایت منتشر در چاههای در حال طغیان، خداحافظ!خداحافظ، دردهای ناگفتنی، زخمهای ناسرودنی، خداحافظ ای شهر، ای تمام نامردمی.*******همه جا غم، همه جا ماتمسیدعلیاصغر موسویغمی در سینهام میجوشه امشب چراغ آسمون، خاموشه امشب گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا علیهاالسلام به جای مادرش، میپوشه امشب! همه جا غم است، همه جا ماتم! گویی توفان خاموشی در آسمانها وزیده و زمین در حوالی رستاخیز است! حتی صدای سکوت، غمگین است! بغضی سنگین بر گلو و داغی شگرف، بر دل سنگینی میکند؛ کم کم نجوای مرثیههایم سکوت را میشکند:چه غم دارد، خدایا، این دل من! گرفته رنگ غم، هم منزل من میخواهم سر به دیوار «بقیع» بگذارم و با تمام توان گریه کنم؛ برای سکوت علی علیهالسلام ، برای گریههای زهرا علیهاالسلام ، برای غربت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، برای فرداهای حادثهسازِ مدینه، برای مظلومیّت حسن علیهالسلام ، برای تنهایی حسین علیهالسلام ، و برای ... چگونه میتوانم گریه نکنم؟چگونه میتوانم، منبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را زیر پای «نامحرمان» ببینم و فریاد ابوذرانه خود را در گلو نگهدارم! چگونه میتوانم وقتی نخلهای «فدک» میگریند، من خاموش باشم! وای، اگر تاریخ، زبان به شِکوه بگشاید! وای، اگر تاریخ، پرده از اسرار درونی زمین بردارد!... و اینک پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، معراج روحانی خود را به تماشا نشسته و اندوه وارههای فردا را، مرور میکند؛ فردایی که فرزندان قابیل را به مسندها خواهد نشانید و آزادگان امت را به ارتفاع دارها خواهد سپرد!فردایی که دستهای معاویه را با خون بنی هاشم علیهالسلام ، خضاب خواهد کرد! فردایی که به اذن خلیفهگان، مؤمنین را در مساجد، گردن خواهند زد!یا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم :میرَوید امّا زمین، بعد از شما میشود اندوهگین، بعد از شما خون ز خون میروید و گل میکند وای بر حال زمین، بعد از شما! یا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، ای آفتاب عالمتاب «لَولاکْ»! ای آیت آیینه گشته از دلِ افلاک تا خاک! ای رَحمةٌ لِلعالَمین! ای مشرق سبز طلوع روشنِ دین! تنهاترین محبوب یزدان! ای سینه آیینهپوش مِهر قرآن!جاریترین نعمت در سایه هستی؛ تو هستی!به رغم مدّعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو، حجّت موجّه ماست اگر به زلف دراز تو دست ما، نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست یا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ! امروز ماتمسرای دل را به نام تو، سیهپوش کردهایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری میسازیم.سرشار از اندوهان تو، با مویههای غریبانه حضرت زهرا علیهاالسلام ؛ با گریههای جانکاه حضرت علی علیهالسلام ؛ با بیقراری حضرت جبریل علیهالسلام و با شور و غوغای فرشتگان، همراه میشویم و به یاد گیسوانِ عنایتت، گیسو پریشان، مرثیههای تنهایی را زمزمه میکنیم. درود خداوند، بر تو، بر زندگیات، بر روشنایی راهت، بر عروج روحانی و رستاخیز جسمانیات! از ساعتی که به دنیا آمدی و در ساعتی که نیازمندانِ شفاعت را دستگیر خواهی بود!مولا جان، یا سیّدی! ما را به جرعهای از یک تبسّم، میهمان کن.*******از زبان فرشته آسمانی مرگ!نزهت بادیوقتی در را به رویم گشودی، چشمهایت به رنگ غروب بود؛ سرخ سرخ! گویی که خورشید وجود پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در پشت چشمهای تو به خاموشی میگرایید. از شیار اندوهگونههایت، به راحتی میشد فهمید که باران اشکهایت، لحظهای قطع نشده است. وقتی پرسیدی کیستم؟ صدایت شبیه آواز دلتنگ قناری بود که با هیچ نغمهای، بغض حنجرهاش خالی نمیشد!برایت غریبهای بودم که شوق دیدار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را داشتم! همین کافی بود تا مهربانی بینظیرت را که سهم غریبان این دنیا بود، نثارم کنی؛ اگر چه به خاطر بیماری رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اذن دخول به خانه را ندادی و من به حرمت حضور تو، پشت در ایستادم!آن تلألو نگاه نجیبانهات که به زیبایی گلهای محمدی باغ آلاللّه بود، مانع آن بود که از آن «نبأ عظیم»، که هفت آسمان عشق را به عزای دل نشانده بود، با تو حرفی بزنم.آمده بودم تا روشنایی چلچراغ خانهات را با خویش ببرم، اما دلم به دیدن شبهای تار اندوهت رضایت نمیداد، گویا پیشاپیش، روزهای تنهاییات را در بیتالاحزانی میدیدم که در و دیوارش، با مویههای غریبانه تو همنوا میشد کهنَفْسی عَلی زَفَراتِها مَحْبوسة یا لَیْتَها خَرَجَتْ مع اَلزَّفراتِ لا خَیْر بَعْدَکَ فی الحیاة وَ اِنّما اَبکی مَخافَةَ أن تَطُولَ حَیاتیِ آه! از آن رنجی که بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، بر تو و علی علیهالسلام وارد میشود!وقتی دوباره اذن ورود گرفتم، با دستی لرزان در را گشودی؛ انگار حسّ غریب مرگ به سراغت آمده بود! فهمیدم که از کلام رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، مرا شناختهای و نیّت حضورم را دریافتهای که این گونه ملتمسانه و غمگین، نگاهم میکنی! میخواستم به تو باز گویم که نگاهت میتواند حتی مرگ را به تأخیر بیندازد و تقدیر را بر هم زند، اما دل به رضایت خداوند سپردی و دیده از من برگرفتی.آن قدر آرام و ملایم قدم به خانهات گذاشتم که گویی در، برای ورود نسیم بهاری باز شده بود! کاش بر من تکلیف نشده بود که بین جان محبوب خدا و جسم نازنینش مفارقت ایجاد کنم!در طول سالهای حیات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، هرگاه جبرائیل از زیارت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم باز میگشت، پر و بالش خوشبوتر از گلهای بهشتی بود و چهرهاش نورانیتر از چلچراغهای جنّت! و من هر بار آرزو میکردم تا مجالی بیابم برای بوییدن گل وجود پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و دیدن روشنایی جمالش! و این مجال، هنگام رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فراهم شد؛ در هنگامهای که صدای جانگداز تو شنیده میشد که گفتی: «وا کُرباه لِکَرْبِک یا اَبَتاه».باور کن، عمری است که پیغامبر خبر مرگ آدمیانم، اما تا کنون هیچ مصیبتی، این چنین دلم را نلرزانده بود! رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ابتدا به روی تو آغوش گشاد و در گوشت، رازی را نجوا کرد و بعد به روی من! از آنچه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با تو گفت، نخست چشمهایت دریای متلاطم اشک شد و بعد غنچه لبانت، به گل خنده شکفت! میدانستم که امروز، در وقت مرگ رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اشکهایت را به نظاره نشستهام و چندی نخواهد گذشت که در وقت رفتنت، بر لبخند غریبانهات، خواهم گریست!فاطمه علیهاالسلام جان!عزرائیل ـ فرشته آسمانی مرگ ـ تا به حال از هیچ کس برای قبض روحش اذنی نگرفته بود؛ جز پدرت، ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ که محبوبترین خلایق نزد خداست!دل آرام باش! که نسیم مرگ، جان پدرت را به توفان احتضار نمیکشاند و جز با ملاطفت و مهربانی، این امانت الهی را نمیستاند.خدا کند که وعده دیدار ما که در هنگامه شهادت مظلومانه توست، هرگز فرا نرسد که مرا پس از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم توانی نمانده است!خداوند در این مصیبت جانگداز، به تو صبری شایسته این اندوه عظیم، عنایت کند!*******بیتالاحزان غمسیدعلیاصغر موسویغمی به وسعت بیتالاحزان غم، آسمان و زمین را پوشانده است. بیم تنهایی، تازهترین تصویر آغشته به اشک است؛ اشکی که ماندگارترین خاطره زمین خواهد شد.چه زود میروید!ای آفتابِ «سدره نشین»! با کدامین غروب؛ نجواهایم را بخوانم، که سالها دستهای خالیام، بر آستانه نگاهتان، دخیل میبستند و شما، همان مهربانترین بودید که همیشه، تبسّم خود را با همه تقسیم میکرد.میگذشتید از میان کوچهها، با هر تبسّم کوچه میشد در میانِ عطر لبهای شما، گم آه ای پیغمبر ای اشراقهای سبزِ باور آه از آیین و از آیینههای قلب مردم! چشمهای فقیرم هنوز از روزنه تاریخ، به دستهای سخاوتمند شما، خیره مانده است، تا شاید لقمهای معرفت، جرعهای کمال و ذرهای عنایت بستاند!چه زود میروید! زمینی که بار امانت را نتوانست تحمل کند، چگونه میتواند بار اندوه شما را تحمل کند؟!آه ای همیشه عاشق، ای محبوب خدا و ای رحمت حق! چگونه میتوان زهرای علیهاالسلام خسته را با بیتالاحزان و علیِ علیهالسلام دل شکسته را با چاه؛ تنها گذارد!بعد از شما از کدامین داغ، آتش به جان شویم؟ از بقیع یا کربلا؟ از لحظههای نیلیِ یاس، یا دستهای حضرت عباس علیهالسلام ؟از خاطرات دردناک حضرت زینب علیهاالسلام ، یا از گلوی خسته تنهاترین سجاد علیهالسلام ؟یا سیّدی! یا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ؛ فدایتان! فدای آن لحظهای که آسمان سر بر داشت و قامت دلارای شما را به نظاره نشست! «لَولاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاک».چگونه میتوانم باور کنم که امروز، مدینه، سوگ شما را به مرثیه بنشیند! مگر میشود جاریترین نور الهی، خاموشی گُزیند! مگر میشود آسمان، تمام پنجرههای آبیاش را، سیاهپوش کند! مگر میشود، بغضها بر گلوی ابرها ببارند و پرندگان، سر به تنهایی فرو برده، مویههای غریبانه بنوازند! به خدا که امروز، روز اندوه زمین است! اندوهی که هزاران عاشورا در وسعت آن گم میشوند! اندوهی که تمام دردها و داغهای عالم، با بیتالاحزان حضرت زهرا علیهاالسلام پیوند میخورد.*******در سوگ احمد(صلی الله علیه و آله و سلم)امشب، شب گریه ستارههاست. امشب، شب سراسیمگی ابر پارهها و شب ضجّه همه سیارهها است. امشب، زمین نظاره گر اشکهای مهتاب است. امشب، دل آسمان گرفته و آرامش از همه جا رخت بربسته است. آری، اینها همه در سوگ احمد است؛ او که اگر نگاه سبزش نمیبود، هیچ سبزهای در جهان نمیرست و اگر صدای گام هایش گوش تاریخ را نوازش نمیداد، جغرافیای عشق بیرنگ میشد. آفتاب گرم دستهای او بود که یتیمی جهان را جبران کرد. حسن یوسف، پرتویی از تجلی آفتاب زیبایی اوست. دم عیسوی از تنفس او برکت یافته و عصای همت او، ساحران سیهپوش کفر و نفاق را از اتاق اندیشهها اخراج کرد و باران صفا و سادگی او، بر جلگههای جوامع، همه انسانها را به سمت حاصلخیزی هدایت نمود.*******در سوگ پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)جهان از بعد تو ماتمسرا شد يارسول اللَّهزمين و آسمانها در عزا شد يارسول اللَّهسينه از دود آه غم شده سرتاسر عالم به دلها حجله ماتم بپا شد يارسول اللَّهبه عرض تسليت جبريل از اين ماتم عظماحضور حيدر و خيرالنسا شد يارسول اللَّهز چشم بوذر و مقداد و سلمان اشك مى ريزدبه هجرانت مدينه مبتلا شد يارسول اللَّهببين اى خواجه لولاك با چشمان اشك آلودحسين و زينبين و مجتبى شد يارسول اللَّهزجا برخيز و بين آمد شروع غربتِ مولا عجب حقّ ذوی القربى ادا شد يارسول اللَّهبجاى تسليت از دختر مظلومه ات زهرادر آتش شعله ور بيت الولا شد يارسول اللَّهميان شعله هاى آتش واز ضربت مسمار زيكديگر گل و غنچه جدا شد يارسول اللَّهسماوى زين غم عظمى به سوز و آه مى گويدجهان از بعد تو ماتم سرا شد يارسول اللَّه*******ارمغانی پربارملایک آسمان صف در صف بر در بهشت به استقبال ایستادهاند. بهشت را عطر محمّدی فرا گرفته است. جبرئیل این ملک محبوب به وداع رسول خدا آمده است و به استقبال او در عروجش به سوی معبود. جبرئیل در سویی و میکائیل در سویی دیگر و فرشته مرگ روبرو. به اذن خدا، نور پرفروغ روح الهی رسولش صلیاللهعلیهوآله وسلم از تن پر میکشد و در پس همه آزارها، طعنهها، کینهها، سنگ زدنها و اهانتها و نافرمانیها، آرامِ آرام به سوی معبود روان میشود در حالی که حیاتی نو در عالم خاک جاری کرده و بوستانی پربار و خوش گوار به ارمغان آورده است. سلام و رحمت بیپایان حق بر او و برخاندان او.*******نگرانی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم وسلم)سالهاست که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم وسلم آزار مخالفان و دشمنان را به جان خریده است تا نهال با برکت اسلام را بپروراند و ریشههایش را دوامی جاودانه دهد و اینک گاه وداع نزدیک میشود. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم وسلم چون مادری مهربان و رئوف که کودک خود را ترک گوید نگران امت اسلامی است. او بارها و بارها در خطبههای بسیار و به بهانههای مختلف یاران خود را از فتنههای بعد از خود حذر میدهد و پیوسته اصحاب را سفارش میکند که سخنانش را از یاد نبرند و سنّت او را رها نکنند و از اهل بیت او و از قرآن کریم دست برندارند و سرپیچی نکنند. رسول خدا به سوی معبود میشتابد. هرچند غم از دست دادن پیامبری چنین مهربان، و رسولی چنین آسمانی هرگز از میان امت اسلامی رخت برنمیبندد.روح حیات در عالم خاکاینک روشنترین بهانه هستی، آشکارترین حجت خدا، مخاطب «لُولاکَ لَما خَلَقْتُ الاَْفْلاکَ» در خاک میشود و عالم خلقت که به بهانه وجود او مجال حضور یافته بود در تحیّر رحلت او فرو میماند. فرشته مقرب الهی، ملکِ مرگ هنوز مبهوت آن جلال و شکوه است که گاه رحلت، روح بلند او را دربرگرفته بود. بهشت در پسِ قرنها انتظار به میزبانیِ او زیور بسته و عالم خاک در حسرت کوچ او به غم نشسته است، و انسان در این میان، در انسانیت خود و در شرافت و سعادت خود تا ابد مرهون و مدیون اوست که او باران لطف خدا بود بر جامعه بشری و روح حیات و هشیاری انسان در کالبد بیروح عالم خاک. سلام و درود جاودانه خدا بر او باد.*******در لحظات وداعگاهِ وداعِ پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم فرا رسیده است. علی مرتضی، فاطمه زهرا، حسن و حسین ـ که سلام خدا بر آنان باد ـ پژمرده و اندوهبار چون پروانگانی بر دور شمع، بر گردش حلقه زدهاند. سر مبارک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم وسلم بر روی سینه برادرش علی مرتضی علیه السلام است. آسمان از پرواز فرشتگان لبریز است. گروهی میآیند و گروهی میروند. روح بلند و ملکوتی پیامبر از میان دستهای مهربان علی علیهالسلام به آسمان پرگشود. علی دستها را که هنوز پر از بوی خوش پیامبر بود بر چهره کشید. ملایک الهی به یاری آمدند و رسول گرامی اسلام ـ که درود خدا بر او باد ـ به دست یار و یاور تنهاییها و همدم سختیهایش علی علیهالسلام غسل داده و کفن شد. در و دیوار گویی که فریاد و ناله میکرد و اشک، تنها مرهمی بود که بیصدا دل یاران را تسلا میداد.*******نور الهیتو چراغ روشن هدایتی که خدایت میفرماید: «ای پیامبر، تو را گواه و شاهد و مژدهدهنده و بیم دهنده فرستادیم و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی روشنیبخش.تو نور خدایی و نور خدا خاموشی نمیگیرد. با عروج تو و با رحلت جانگدازت هرچند حرمان حضورت بر عالم سایه افکند، امّا انوار وجود تو هماره تا ابد خواهد تابید که عالم به نور وجود تو زنده است و بر محور وجود تو میگردد.ای رسول پاک خدا، ای بزرگترین آیه خلقت.به نام پاک توتو را ای رسول خدا،ای برگزیده پاک،ای پیامآور رحمت و مهر، چه بخوانم که در کلام نمیگنجی و در وصف نمیآیی. آنان که تو را ساحر و مجنون لقب دادند، چه زیانکار در آتش جهل و کینه خود سوختند و آنان که از فرمان تو سر پیچیدند چه خسران زده به هلاکت رسیدند. و من اینک در گاه رفتنت ای بلندترین کمال انسانی وای پر شکوهترین جلوه انسانیّت، تو را به نام بلندت میخوانم تا تسلای دل حرمان زدهام باشی.ای رسول خدا،ای پیامبر پاک خدا، جانها فدای نام تو باد.*******آینه صبوریای نور الهی فرو تابیده در عالم خاک،ای زلال لطف خدا در بوستان خلقت،ای عمیقترین آینه نکوییها و خوبیها، رفتنت چنان غم فزا بود که عالم را تا همیشهای جاودانه در حسرت خود خواهد گداخت. در غم رفتن تو، خدا خلقت را به صبوری فراخواند و گرنه بر عالم هستی در وداع باتو چه میگذشت؟ زمین به مرهم قدمهایی که تو بر او نهاده بودی بر جا ماند و ماه به لذّت آن لحظه که تو به سویش اشاره نمودی و به دو نیمهاش کردی برپا ایستاد. صبوری را عالم هستی از تو به ارمغان گرفته بود، ای صبورترین آینه ایستادگی، عالم همه فدای نام پاک تو باد.*******واسطه فیض الهیفیض خدا از دریچه وجود تو فرو میبارد. لطف خدا از چشمه وجود تو بیرون میجوشد و در دشت خلقت جاری میشود. تو پیوند میان خدا و انسانی و انسان با ریسمان تو با خدا میپیوندد.ای واسطه فیض الهی، در رحلت جانسوزت و در عروج الهیات هرگز غایب نشدی که تو عین حضوری و غیبت در غیر تو معنا میشود و ما که از دیدن تو و شنیدن طنین خوش آهنگ صدایت و بوییدن شمیم حضورت محروم ماندهایم بر حرمان خود میگرییم ای یار مهربان، ای رسول رحمت، ما را دریاب که سخت دلتنگیم.*******تلاشی بیمانندرسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله وسلم ، هماره با عشق به انسانها، رسالت بزرگ و خطیر خود را بر دوش گرفت. نگرانی او برای امتش و تلاش او برای نجات آنان از دست فریبها، خدعهها، نادانیها و به انجام رساندن رسالتش بیمانند بود. تا آن جا که خود فرمودند: «هیچ کس آن قدر که من در راه خدا اذیّت دیدم اذیت نکشید».رحمت و درود بیپایان الهی بر آن پیامآور مهربان.*******بهانه هستیسالهای سال از رحلت جانسوز تو میگذرد، امّا هنوز در ذره ذره عالم خاکی، بوی عطر تو پیچیده است. دلهای مؤمنان هنوز طنین خوش الحان صدای تو را پژواک میکنند و خورشید، هر صبح از خجلت روی تو سرافکنده طلوع میکند.ای نور خدا، سالها از عروجت به خانه معبود میگذرد امّا هنوز نگاهت گردونه خلقت را میچرخاند و وجود مبارکت حیات را در عالم هستی جاری میکند. ای دریچه فیض خدا،ای بلندترین بهانه هستی، ای رسول پاک خدا، سلام و درود بیانتهای حق برتو و بر خاندانت باد.*******اتمام حجّترسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم ، چراغ روشن هدایتی بود که دست مهربان الهی در مسیر حرکت انسانها بیفروخت تا راه سعادت و شقاوت روشن گردد و کس به جهالت ره نسپرد. مسیرحرکت انسان با حضور پر فیض او دیگر تاریک و ناشناخته نیست. و جز آنان که چشم بربندند و کوری پسندند و شقاوت برگزینند، کسی گمراه نخواهد شد. وجود پر برکت آن رسول الهی حجت خدا را بر بشر تمام کرد و بهانه و عذری باقی مگذاشت. پس آنان که در پی سعادتند منش او را پیشه کنند، به راه او روند و کلام او را درعمل به کار گیرند که به یقین، اینان به سعادت رسند.*******حصار امنرسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم امت نوپای اسلامی را ترک میگوید در حالی که سخت نگران آینده این امت است. در تمام مدت رسالت خود بارها و بارها یاران را به توصیهها و سفارشات مختلف ارشاد فرموده است و تا آخرین لحظات عمر نیز از این ارشاد فرو نمینشیند و برای رهایی امت از انحراف و گمراهی آنان را به دو حصار امن و محکم یعنی قرآن و اهل بیت علیهمالسلام سفارش کرده و تأکید میکند که هرگز این دو ریسمان محکم نجات را رها نکنید که جز به واسطه این دو به سعادت نخواهید رسید. زهی سعادت آنان که کلام او را با گوش جان بشنوند و به این دو ریسمان الهی تمسک جویند و رستگار شوند.*******اندوه جاودانهحضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام یار و یاور پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله وسلم در لحظات سختی و تنهایی و برادر و ولیّ امر او در هنگام رحلت او چنین میفرماید: «پدر و مادرم فدای توای رسول خدا، با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام الهی و اخبار آسمانی گسست. مصیبت تو، دیگر مصیبتدیدگان را به شکیبایی واداشت و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر به شکیبایی امر نمیکردی و از بیتابی نهی نمیفرمودی، آن قدر اشک میریختم تا اشکهایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه در من میمانْد و اندوهم جاودانه میشد که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است. چه باید کرد که زندگی را دوباره نمیتوان بازگرداند و مرگ را نمیشود مانع شد پدر و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در یاد خود نگه دار».*******مرهم دلمهدی جان،ای شیرینترین مرهم دردها و سختیها،ای گواراترین تسلا در فقدان رسول خدا، امروز ما همه به تعزیت تو میگرییم و به همدردی تو ناله سر میدهیمای شبیه ترینِ خلق در صورت و سیرت به رسول خدا، در این مصیبت بزرگ ما به تسلیت تو سیاه میپوشیم بیا، بیا و ما را که در حرمان زیباترین انوار بهشتی و در حسرت دیدار روشنترین خورشیدهای نبوت و امامت سوخته دل گشتهایم به زلال نگاهت تسلا ده و در داغ جانسوز رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم وسلم مرهم دلمان باش.ای همه امید ما، مهدی جان.*******پیامک های تسلیت نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)*در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله وسلم فرشتگان عرش میگریند. عاشقانش با چشمانی اشکآلود، مرثیه غم میسرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانیاش در سوگ مینشینیم.*رحلت پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله وسلم معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت میگوییم.*در شب رحلت پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله وسلم ، چون شمع، شعله شعله میسوزیم و آب میشویم، اشک غم میریزیم و بیتاب میشویم. عروج آسمانیاش را تسلیت میگوییم.* باور کن آسمان، تاب تنهایی نمیآورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد.* وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.*فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را میشکند و عشق را داغدار میکند؛ رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد! *يا رسول الله صلىاللهعليهوآله ! مثل تو ديگر در پهنه زمين تكرار نخواهد شد، اما با تكرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مىكنيم.*ای نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)با غروب آفتاب تو، كعبه تا قيامت سيهپوش گشته و زمزم، اشك عزا به رخسار مكه مىريزد.*******داغ جگر سوزهنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب گريان، زغمى ديده عالم شده امشبآهنگ سرشكم، كه رسد بر لب مژگان با اين دل سودا زده همدم شده امشبپايان شب آخر ماه صفر است اين يا آنكه زنو ماه محرّم شده امشبمهتاب، رخ خويش نهان كرد زماتم چون رحلت پيغمبر خاتم شده امشباز داغ جگر سوز نبى سيّد ابرار نخل قد زهرا و على خم شده امشبشد كار فلك، خون جگر خوردن از اين غمگردون، ز محن با رخ درهم شده امشبسيماى جهان، غرقه خون دل «ياسر» در سوگ رسول اللّه اعظم شده امشب(محمود تارى «ياسر»)*******بعد از تو، اي محمود احمدباردگر، ياد تو زد آتش به جانم جا دارد از اندوه، در سوگ وفاتت گر جاي اشک، ازديدگانم، خون چکانم اي سوره عشق اي آيه مهر اي چشمه نور اي اختر تابنده، اي ياد معطر اي برترين و آخرين پيغام آور اي پانهاده بر بلنداهاي افلاک اي همنشين بينوا بر بستر خاک رفتي ولي ما را به دست غم سپردي اي چشمه مهر و وفا اي خوب،... اي پاک! در روزهاي تيره و شبرنگ " بطحا" در ظلمت کور کوير جاهليت مشعل به کف، درد آشنا، ره مي سپردي در اوج خشم و کينه ديرين" يثرب" در سنيه ها بذر محبت مي فشاندي پاک و مبرا بودي از هر لغزش و عيب، اي شاهد غيب! سيماي تو آئينه ايزد نما بود چشم خدا بين تو هم، چشم خدا بود اي وارث خط شفقگون رسالت دردا...دريغا! اي امي گويا!... از آن روزي که رفتي ما همچنان در انتظاري تلخ مانديم زآندم که ما غمنامه سوگ تو خوانديم از ديدگان، بر مزرع دل، خون فشانديم بعد از تو، اي محمود احمد، اي محمد(ص) ديگر بلال، " الله اکبر" برنياورد جبريل، از سوي خدا ديگر نيامد خوش روزگاري داشتيم اندر کنارت اما دريغ، آن روزها ديري نپائيد رفتي... ولي از ياد ما هرگز نرفتي. بعد از تو اشک ديده مان هرگز نخشکيد بعد از تو خاطرهايمان هرگز نياسود بعد از تو، امت در غمت صاحب عزا بود بعد از تو، اي يار ضعيفان، قصه ما غم بود و حرمان بود و درد تازيانه يا کنج زندان، يا اسارت، يا شهادت آزارها و حمله هاي وحشيانه بعد از تو، اولاد علي، آواره گشتند بر خون سجود آورده و در خون نشستند بعد از تو، ما مانديم و غوغاي سقيفه بعد از تو، ما مانديم، با زهراي مظلوم آن چهره اي که بارها بوسيده بودي آزرده و سيلي خور دست ستم شد در کوفه محراب علي گرديد گلگون صحراي سرخ کربلا رنگين شد از خون بعد از تو فرزندان زهرا کشته گشتند لب هاي قرآن خوان و حقگوي" حسين" ات آماج ضربت هاي چوب خيزران گشت يار وفادارت، " ابوذر" چون عاشقان، در غربت تبعيد، جان داد " عمارياسر" کشته گرديد فريادهاي " مالک اشتر" فروخفت بيدارهامان بر فراز دار رفتند، اي بنده خوب خداوند!... بعد از تو ما مانديم و ميراث شهيدان بعد از تو ما بوديم و خيل سوگواران رفتي تو، اي تنديس اخلاق و فضائل از عقل کامل! رفتي ولي ما را به دست غم سپردي يادت گرامي باد، اي ياد معطر اي نامت احمد، نامت بلند و جاودان باد، اي« محمد»جواد محدثيمنابع:ماهنامه اشارات، شماره 48ماهنامه اشارات، شماره 59ماهنامه اشارات، شماره 83ماهنامه اشارات، شماره 94ماهنامه اشارات، شماره 106ماهنامه گلبرگwww.payambarazam.irwww.shiati.irwww.hawzah.net
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5796]
صفحات پیشنهادی
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)-دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی ...
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)-دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2) تهیه کننده : سید امیر حسین کامرانی ...
ایران اسلامی در سوگ پیامبر اعظم
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2) در سوگ پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)جهان از بعد تو ماتمسرا شد يارسول اللَّهزمين و آسمانها در .
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2) در سوگ پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)جهان از بعد تو ماتمسرا شد يارسول اللَّهزمين و آسمانها در .
لحظات آخر عمر رسول خدا صلى الله علیه و آله
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)-دل نوشته هایی در سوگ ... رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ابتدا به روی تو آغوش گشاد و در گوشت، رازی ...
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)-دل نوشته هایی در سوگ ... رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ابتدا به روی تو آغوش گشاد و در گوشت، رازی ...
بلال و عشق به پیامبر صلی الله علیه و آله
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)-دل نوشته هایی در سوگ ... به وسعت عشق و تبسّمی به زیبایی محبتو هدیهای آوردی، به گرانقدری «توحید».
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2)-دل نوشته هایی در سوگ ... به وسعت عشق و تبسّمی به زیبایی محبتو هدیهای آوردی، به گرانقدری «توحید».
علی در سوگ زهرا علیهماالسلام
(2) «این منظره برای اهل آسمان نیز که چشمانشان متوجه و خیره به آن نقطه از منزل علی علیه السلام گردیده ..... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
(2) «این منظره برای اهل آسمان نیز که چشمانشان متوجه و خیره به آن نقطه از منزل علی علیه السلام گردیده ..... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
اوباما وصیت نامه اش را نوشته است
اوباما وصیت نامه اش را نوشته است-باراک اوباما روز گذشته در زمان دادن پاسخ به سئوالات ... (2) امروز مخالفت همه جانبه ی ابرقدرت هاست با این ملت در همه ی مظاهر اسلامی اش و ما باید بیدار باشیم ... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
اوباما وصیت نامه اش را نوشته است-باراک اوباما روز گذشته در زمان دادن پاسخ به سئوالات ... (2) امروز مخالفت همه جانبه ی ابرقدرت هاست با این ملت در همه ی مظاهر اسلامی اش و ما باید بیدار باشیم ... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
حکایت نی در دل خانههای کاهگلی
حکایت نی در دل خانههای کاهگلی خانههای کاهگلی، محکمه، دارالخلافه، بزازها، زنان در بازار مسگرها و . ... می گوید: "ما تاکنون 5/2 برابر بودجه ای که برآورد شده بود هزینه کرده ایم تا بتوانیم کار ... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
حکایت نی در دل خانههای کاهگلی خانههای کاهگلی، محکمه، دارالخلافه، بزازها، زنان در بازار مسگرها و . ... می گوید: "ما تاکنون 5/2 برابر بودجه ای که برآورد شده بود هزینه کرده ایم تا بتوانیم کار ... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
درس هایی از فاطمه علیهاالسلام
درس هایی از فاطمه علیهاالسلام-درسهایی از فاطمه علیهاالسلامفاطمه علیهاالسلام آن بانوی بزرگ ... او در خداشناسی، خودسازی، پرورش ابعاد وجودی، حیات شخصی، رشد خود و ... .2- فاطمه علیهاالسلام .... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
درس هایی از فاطمه علیهاالسلام-درسهایی از فاطمه علیهاالسلامفاطمه علیهاالسلام آن بانوی بزرگ ... او در خداشناسی، خودسازی، پرورش ابعاد وجودی، حیات شخصی، رشد خود و ... .2- فاطمه علیهاالسلام .... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)- (1) ...
چگونه همنشین فرشتگان شویم؟
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2) چگونه میتوانم، منبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را زیر پای «نامحرمان» ... با بیقراری حضرت ...
دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) (2) چگونه میتوانم، منبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را زیر پای «نامحرمان» ... با بیقراری حضرت ...
غروب خورشید - ویژه نامه وفات نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم)
غروب خورشید - ویژه نامه وفات نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم)-دانلود ويژه نامه ... والای پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی گویندگان و نویسندگان ذکر نام مقدس ... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت (ص)(2) بردباری تو، مرهم زخمهای دیرینه ما بود، ...
غروب خورشید - ویژه نامه وفات نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم)-دانلود ويژه نامه ... والای پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی گویندگان و نویسندگان ذکر نام مقدس ... دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت (ص)(2) بردباری تو، مرهم زخمهای دیرینه ما بود، ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها