محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826139997
بازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1) نويسنده:حسن رهبري چکیده: «تدبر» اصلاح ويژهاى است كه كلام وحيانى، آن را تنها براى غور و ژرفانديشى در كل قرآن برگزيده است، و كاربردى جز در قرآنشناسى ندارد. در محافل و منابع قرآنى و در حلقههاى تفسير، كلام و اخلاق، تا به حال از واژه تدبر و از ريشه و مشتقات و مفهوم آن، سخن بسيار رفته است. اما چه بسا كه در مفهومشناسى آن، در تعابير مترادف گونهاى همچون، تفكر، تعقل، تفقّه، تذكر، آينده نگرى و نيوشيدن كلام حق باجان و دل متوقف ماندهاند.اين كه جايگاه هر يك از تعابير و واژهها در چيدمان سخن وحى چگونه بوده؟ در سامانه وجودى انسان با كدام يك از حواس شناخته شده در ارتباطند؟ چه ارتباط معنادارى ميان آنها وجود دارد؟ هر كدام چه نقشى را در روح و روان انسان ايفا مىنمايند؟ هر كدام چه نقشى را در روح و روان انسانى ايفا مىنمايند؟ تدبر با واژههاى مشابه خود چه وجوه اشتراك و افتراقى دارند؟ پرسشهايى هستند كه تا كنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است.مقاله حاضر، اين پرسشها را با استناد به دلايل قرآنى و گاه روايى، پاسخ گفته و در حد خود، نقاب از عروس معناى تدبر باز مىگشايد كليد واژهها: تدبر، تفكر، تعقل، تفقّه، تذكر. در سخن وحى و در سفارش پيشوايان اسلام، همواره «تدبّر در قرآن» مورد تأكيد بوده است:1) «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ القُرآنَ اَمْ عَلى قلوبٍ اَقْفالُها» (محمد/ 24)«آيا در قرآن تدبّر نمىكنند، يا بر دلهايشان قفلهاست؟»2) «كتابٌ اَنْزَلناهُ اِلَيْكَ مُباركٌ لِيَدَّبَّروُا آياتِهِ و لِيَتَذَكَّروُ اُولُوالاَلبابَِ.» (ص/ 29)«اين كتاب پربركتى است كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند.»3) «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرآن وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً.» (نساء/ 82)«آيا درباره قرآن تدبّر نمىكنند؟ اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىيافتند.» معناى تدبّر در قرآنمفسّران و نويسندگان علوم قرآنى، در معنا و مفهوم تدبّر در قرآن، زياد و زيبا نوشتهاند؛ امّا از وادى تعريف لغوى چندان پافراتر ننهادهاند. نمونههايى از تعاريف آنان چنين است:راغب اصفهانى، كه از ناموران واژهشناسى قرآن است. در كتاب «مفردات الفاظ قرآن» آنجا كه به ريشه و مشتقات واژه «دبر»1 مىپردازد، به رغم اينكه لغت تدبّر سه بار در قرآن آمده است، هيچ اشارهاى بدان نكرده و هيچ معنايى براى آن نمىآورد.فقيه دامغانى مىنويسد: «التدبّر: التفكّر»2 «تدبر يعنى تفكّر در قرآن.»مجمع البيان: «افلا يتدبّرون القرآن» بأن يتفكروا فيه و يعتبروا به و قيل: افلا يتدبّرون القرآن فيقضوا ما عليهم من الحق»3«چرا در قرآن تدبّر نمىكند» تا در نتيجه در آن تفكّر كنند و عبرت بگيرند؛ و گفته شده كه معناى آيه اين است كه چرا در قرآن تدبّر نمىكنند تا حقّى كه به گردن دارند ادا كنند.»تفسير ابى السّعود: «افلا يتدبّرون القرآن» اى اَلا يلاحظونَه و لا يتصفحونَه و ما فيه من المواعظ و الزّواجِر حتّى لايقعوا فيما وقعوا فيه من الموبقات.»4«افلا يتدبّرون القرآن» يعنى: چرا به قرآن توجه نمىكنند و در آن و در مواعظ و منهيّات آن به دقت نمىنگرند تا در آنچه مايه گناه و هلاكت است گرفتار نشوند.»تفسير روح البيان: «التدبّر، النظر فى دبر الامور و عواقبها. اَلا يلاحظون القرآن، فلا يتصفحونه و ما فيه من المواعظ و الزواجر حتى لايقعوا فى المعاصى الموبقة»5«تدبر يعنى آيندهنگرى در كارها...» و در ادامه همان توضيح ابى السعود را مىآورد كه در بالا ترجمه شد.الميزان: «تدبّر يعنى گرفتن چيزى بعد از چيز ديگرى است و در مورد آيات قرآن به معناى تأمّل در آيه پس از آيه ديگر و يا تأمّل بعد از تأمّل است.»6تفسير نمونه: «تدبّر» از ماده «دبر» (بر وزن أبر( به معنى بررسى نتايج و عواقب چيزى است؛ به عكس تفكّر كه بيشتر به بررسى علل و اسباب چيزى گفته مىشود.»7جلال الدين سيوطى: «تدبّر و انديشيدن در معناى قرآن هنگام قرائت سنّت است؛ زيرا كه همان مقصود اعظم و مطلوب اهمّ است؛ و به وسيله آن سينهها فراخ گشته و دلها نورانى مىشود. خداوند متعال مىفرمايد: «كتاب انزلناهُ اِلَيْكَ مباركٌ لِيَدَّبَّروا آياته»؛ و نيز فرموده: «اَفلا يَتَدَبِّرون القرآن»؛ و چگونگى آن بدين گونه است كه دلش را با انديشيدن در معناى آنچه تلفّظ مىكند مشغول دارد؛ و معناى هر آيه را بشناسد؛ و در اوامر و نواهى تأمّل كند؛ و باور آنها را به خاطر بسپارد؛ كه اگر در گذشته در آن تقصير كرده عذرخواهى و استغفار نمايد؛ و اگر به آيه رحمتى رسيد، خرسند شده و آن را از درگاه الهى درخواست كند؛ و چون به آيه عذاب بگذرد، ترسناك گشته و به خداوند، پناه برد؛ و هر گاه آيهاى متضمّن تنزيه پروردگار باشد، او هم تنزيه و تعظيم كند؛ و وقتى به آيه دعايى برسد تضرّع و طلب نمايد.»8چنانكه مشاهده مىشود، در ميان تعاريفى كه براى «تدبّر» نوشتهاند، تعريف سيوطى جامعترين تعريفى است كه در يك خلاصهنگارى مىتوان آن را آورد. تعريف سيوطى را شايد بتوان خلاصهتر از اين هم بيان كرد؛ امّا هر چه هم خلاصه كنيم، در قالب هيچ كدام از واژههاى چهارگانه تفكّر، تعقّل، تذكّر و تفقّه به مفهوم واقعى آن نمىتوان دست يافت.تدبّر، واژه بسيار وسيعترى از آن واژگان چهارگانه است كه در قرآن آمده است. تدبّر، ضمن اينكه با عناصر تفكّر، تعقّل، تذكّر و تفقّه آميخته است، در درجات و مراتب بالاترى از آنها قرار دارد. تدبّر، نفوذ آگاهانه كلام وى در قلبها وجريان آن در شريانهاى وجود انسانهاى مؤمن و پرهيزگار براى ايجاد تحوّل و خدايى شدن است. به قول اقبال لاهورى:نقش قرآن چون در اين عالم نشستنقشهاى پاپ و كاهن را شكستفاش گويم آنچه در دل مضمر استاين كتابى نيست چيز ديگر است چون كه در جان رفت جان ديگر شودجان چو ديگر شد جهان ديگر شوداكنون براى بازشناسى مفاهيم چهارگانه شناخت قرآن: «تفكّر، تعقل، تذكّر و تفقّه» و وجه افتراق آنها با مفهوم تدبّر، نياز به توضيحاتى است كه بايد بدان پرداخت؛ اما پيش از آن براى تبيين موضوع، در آغاز مرورى بر منابع شناخت قرآن ضرورى مىنمايد.ابزار و منابع شناختحسّ، عقل و قلب، اساسىترين ابزار شناخت در انسان مىباشند. برخى از دانشمندان، طبيعت و تاريخ را هم با هويّت استقلالى نگريسته و آن دو را نيز جزء ابزار شناخت مطرح كردهاند. حال به توضيح مختصرى درباره هر يك از آنها مىپردازيم:1) حسّانسان داراى حسهاى متعددى است. دانشمندان تا كنون به ده نوع از آن پى بردهاند كه عبارتند از:بينايى، شنوايى، چشايى، بويايى، بساوايى (= لامسه)، سردى و گرمى، تعادل و جهتيابى، وضعى و عضلانى (= حس جنبش)، المى (= رنج جسمانى)، و داخلى و درونى.«اگر انسان فاقد حس باشد و اگر فرض كنيم فاقد همه حواس باشد، فاقد همه شناختها خواهد بود... اگر انسان كور مادرزاد به دنيا بيايد، امكان ندارد كه از يكى از رنگها يا از يكى از شكلها و فاصلهها تصوّرى داشته باشد. با هر لفظى، با هر لغتى بخواهيد به او رنگ را بشناسانيد، يا يك چيزى كه داراى يك رنگ است بخواهيد رنگش را براى او بيان كنيد ]براى او قابل درك نخواهد بود9]قرآن در يكى از آياتش، ديدگاه خود را در مورد ابزار شناخت چنين مطرح مىفرمايد:«وَ اللَّهُ اَخرَجَكُمْ مِن بُطوُنِ اُمَّهاتِكُم لاتَعلَمونَ شيئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ وَ الأفئدَةَ...» (نحل/ 78)«شما را از شكم مادرانتان بيرون آورده، در حالى كه هيچ چيز نمىدانستيد، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد.»قرآن مجيد در اين آيه شريفه، سه عنصر اساسى و مهم شناخت را كه هيچ شناختى جز از مسير آنها ممكن نيست، يادآور شده، و بقيه ابزار را كه به عنوان عناصرى محرك و فعال كننده آن ابزارهاى اصلى مىباشد، به تناسب موضوع، در ديگر آيات مطرح فرموده است.چه بسا كه انسان تصاويرى را نگاه مىكند و صداهايى را مىشنود، و نسبت به آنها - ناخود آگاه - عكسالعمل هم نشان مىدهد؛ امّا چون دل به آن نداده - يعنى با چشم دل نديده و با گوش دل نشنيده - هيچ نقشى از آن صحنه و هيچ ذهنيّتى از آن صدا را در خود نخواهد داشت.از اين رو، هر كارى كه از انسان صادر مىشود، آن گاه آگاهانه خواهد بود كه قلب هم در آن كار، دخالت و حضور داشته باشد؛ و گرنه آن مىشود كه سعدى گفته است:«هرگز وجود حاضر و غايب شنيدهاىمن در ميان جمع و دلم جاى ديگر است».102) عقل«حسّ، شرط لازم شناخت است؛ امّا شرط كافى نيست. علاوه بر حواس، انسان به يك امر و يا امور ديگرى نياز دارد. انسان براى شناختن، به نوعى تجزيه و تحليل و گاهى به انواع تجزيه و تحليل نياز دارد.تجزيه و تحليل كار عقل است. تجزيه و تحليلهاى عقلى، ]همان[ دستهبندى كردن اشياء است؛ و اشياء را در مقولههاى مختلف دستهبندى كردن.»11«آن قوهاى كه «تجريد»12 مىكند، آن قوّهاى كه تعميم مىدهد، آن قوّهاى كه تجزيه و تركيب مىكند، آن قوهاى كه حتى كليّات را تركيب مىكند، تجزيه مىكند، ما اين را قوّه عاقله مىگوييم.»13«تا وقتى كه ما سر و كارمان به حسّ محض باشد و پاى عمل در كار نباشد، اسمش استقراء است... وقتى كه پاى عمل در ميان بيايد، پاى عقل هم در كار مىآيد، اين اسمش آزمون است؛ آزمايش است.»14«استقراء، اعتبار ظنى و گمانى دارد؛ ولى تجربه اعتبار يقينى و برهانى دارد.»15«عقل، با تجزيه، تركيب، تجريد، انتزاع،تعميم و تعميق مفاهيم حسى، شناختهاى جديدى مىسازد، كه اين شناختها ميوههاى عقل و غذاى زندگى علمى و فلسفى انسان است.»163) قلبسومين منبع شناخت در وجود انسان قلب است...؛ واژه قلب كه در فارسى به «دل» ترجمه مىشود، سه معنا دارد:1) تلمبه خانه خون2) عقل يا مركز فكر و انديشه3) مركز شناختها و آگاهىهايى كه نه حسّى است و نه عقلى كه از عمق وجود انسان، به طور ناخودآگاه مىجوشد.17نكته بسيار دقيق و مهم در مورد معناى سوم قلب اين است كه با مراجعه به احاديث اسلامى مشخص مىشود كه قلب، به معناى روح، مصدر و منبع اصلى همه شعورها و شناختها و آگاهىها و احساسات انسان است؛ و منابع سه گانه شناخت دريچههايى است كه روح از طريق آنها با جهان هستى ارتباط برقرار مىكند.18قلب انسان، مانند جسم او، داراى حواسّى است كه انسان با اين حواس مىتواند حقايقى را ادراك كند كه از طريق حواس ظاهر و از طريق عقل قابل درك نيست.19پاسكال مىگويد: «به وجود خدا دل گواهى مىدهد نه عقل؛ و ايمان از اين راه به دست مىآيد. دل دلايلى دارد كه عقل به آن دسترسى ندارد.»20قرآن مجيد نيز جايگاه ايمان را قلب معرفى مىفرمايد:«قالتِ الأعرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤمِنوُا و لكنْ قولوا اَسْلَمنا و لَمَّا يَدْخُلِ الايمانُ فِى قُلوُبِكُمْ...» (حجرات/ 14)«عربهاى باديهنشين گفتند: «ايمان آوردهايم» بگو «شما ايمان نياوردهايد، بلكه بگوييد: اسلام آوردهايم. زيرا ايمان هنوز در قلبهاى شما وارد نشده است.»4) طبيعت«يكى از منابع ]شناخت[ طبيعت است. طبيعت يعنى عالَم جسمانى، عالَم زمان و مكان، عالَم حركت، همين عالَمى كه ما الآن در آن زيست مىكنيم و با حواس خودمان با آن در ارتباط هستيم.»21«... اكثر صاحبنظران، طبيعت را يك منبع براى شناخت مىدانند.»22«افلاطون، طبيعت را منبع شناخت نمىداند؛ چون رابطه انسان با طبيعت از طريق حواس است؛ و جزئى است؛ و او جزئى را حقيقت نمىداند.»23شهيد مطهرى در پاسخ به اين سئوال كه آيا: «اساساً قرآن، فقط و فقط، اقبال به طبيعت كرده است؟» چنين مىگويد:«اينها يك افكارى است كه قبل از قرآن، ميان مردم رايج بوده است، و اهميت قرآن به اين است كه خواسته است افكار و انديشههاى بشر را از توجه به اين درون گرايىها و اين ذهنيّتگرايىها منحرف كرده و او را عينيّت گرا و طبيعتگرا بكند.نه يك آيه، نه دو آيه، نه ده آيه، بلكه در دهها آيه، بشر را متوجه مطالعه عالم مىكند؛ متوجه مطالعه تاريخ مىكند؛ متوجه مطالعه نظامات اجتماعى مىكند؛ متوجه مطالعه خودش و نفس خودش و درون خود مىكند؛ ]امّا[ به عنوان يك شيى از اشياء طبيعت؛ ولى نه به معناى روى گرداندن از هر چه معنويت است؛ از هر چه درونى است؛ از هر چه باطن است. قرآن به ظاهر توجه كرده است، بدون آنكه از باطن اعراض كرده باشد. اين حرف كه توجه قرآن فقط به فقط به ظاهر و محسوس و طبيعت است، بسيار غلط است.... درون گرايى و برونگرايى اسلام، دوش به دوش هم هستند... اسلام، فعاليت بيرونى كه از معنويت تهى باشد، باطل مىداند.»24پس، سير طبيعت، تنها براى شناخت طبيعت محض نيست؛ بلكه براى شناخت خداى طبيعت و براى رسيدن به خالق طبيعت و نفوذ ايمان او در قلب است:«الّذين يَذْكروُن اللَّهَ قياماً و قُعوُداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرونَ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانِكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ.» (آل عمران/ 191)«همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و خوابيده ياد مىكنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند؛ ]مىگويند[ بارالها! اينها را بيهوده نيافريدهاى؛ منزّهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار.»همين طور در ديگر آيات هم ارتباط طبيعت با ماوراى طبيعت كاملاً محسوس است كه بيان همه آنها در مجال اين بحث نيست.5) تاريخ«قرآن، تاريخ را به عنوان يك منبع شناخت عرضه مىدارد. ممكن است بگويى كه خوب، طبيعت، تاريخ را هم شامل است. البته درست است كه تاريخ هم به يك اعتبار، جزء طبيعت است؛ ولى تاريخ يعنى: جامعه انسانى در حال حركت و در حال جريان. آياتى كه ما در قرآن داريم، مانند: «قل سيروا فى الارض» علناً به ما مىگويد: برويد و در زمين گردش كنيد؛ چرا اينها در زمين گردش نمىكنند؟ البته منظورش فقط مطالعه نيست؛ بلكه مطالعه تاريخ نيز است. يعنى برويد آثار تاريخ را مطالعه كنيد؛ و بعد ببينيد كه اين زندگى و جامعه بشر چه تحولات تاريخى كرده است.»25سير انديشه از تفكّر تا تدّبراكنون پس از آشنايى با منابع شناخت كه در تعريف و تبيين مفاهيم پنجگانه قرآنى: تفكّر، تعقل، تذكّر، تفقّه و تدبّر از آنها بهره خواهيم برد، جا دارد كه از ردهبندى مرتبه هر كدام از مفاهيم مذكور هم اطلاعاتى در دست داشته باشيم، البته نگارنده، ردهبندى صريحى از مفاهيم چهارگانه در منابع اسلامى نديده است؛ اما از آنجا كه چيدمان آيات الهى در قرآن بنا به دستور خداوند متعال و نظارت مستقيم پيامبر بزرگوار اسلامصلى الله عليه وآله صورت گرفته، و از مشيّت و اراده معنادارى تبعيت مىكند، از اين رو در ردهبندى آن مفاهيم را با دلايلى كه در زير مىآوريم، به اين ترتيب صحيح مىپنداريم: تفكّر، تعقّل، تفقّه، تدبّر و تذكّر؛ زيرا1) در سوره نحل، به ترتيب چنين مىفرمايد:«هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّماءَ ماءً لَكُم مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمونَ. يَنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيتونَ و النَّخلَ و الْاَعنابَ وَ مِنْ كُلَّ الَّثمراتِ اِنَّ فِى ذلكِ لايَةٌ لِقَوْمِ يَتَفَكَّرونَ» (نحل/ 10-11)«او كسى است كه از آسمان، آبى فرستاد؛ كه نوشيدن شما از آن است؛ و گياهان و درختانى كه حيوانات خود را در آن به چرا مىبريد نيز از آن است. با آن (آب) براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور، و از همه ميوهها مىروياند؛ مسلماً در اين، نشانه روشن براى انديشمندان است.»«وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيلَ و النَّهارَ و الشَّمسَ و القَمَرَ و النُّجومُ مُسَخَّراتٌ بَأَمْرِهِ اِنَّ فِى ذلكَ لآياتِ لِقَومٍ يَعقِلونَ» (نحل/ 12)«او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخّر شما ساخت، و ستارگان نيز به فرمان او مسخّر شمايند؛ در اين، نشانههايى است براى گروهى كه عقل خود را به كار مىگيرند.»«وَ مَا ذَرَأ لَكُمْ فِى الارْضِ مُخْتَلِفاً اَلوانُهُ اِنَّ فى ذلك لايَةً لقومٍ يَذَكَّروُنَ.» (نحل/ 14)«مخلوقاتى را كه در زمين به رنگهاى گوناگون آفريده نيز مسخّر ساخت؛ در اين نشانه روشن است براى گروهى كه متذكّر مىشوند.»مشاهده مىكنيد اين آيات كه به دنبال شناساندن خداوند متعال به گروههاى مختلف اجتماعى است، از مرحله بديهيات عقلى آغاز و به مراحل پيچيدهتر بعدى پرداخته، و به ترتيب؛ تفكّر، تعقّل و تذكّر را متناسب با موضوع آيه، مطرح فرموده است. ما چنانچه در مطالب بعدى روشن خواهيم كرد، حوزه عمل دو عنصر تعقّل و تفكّر همانا در وجود انسان، عقل است. يعنى همه افرادى كه داراى عقلند، مىتوانند با بكارگيرى ابزارهاى حسّى، آنها را فعّال نموده و در رفاه و آسايش زندگى خود مورد بهرهبردارى قرار دهند.2) بر خلاف دو عنصر قبلى كه جايگاه آنها محدود به حوزه عقل بود، سه عنصر «تفقّه»، «تدبّر» و «تذكّر» از جايگاه برتر قلبى برخوردارند؛ يعنى از حوزه عقل عبور كرده و در حوزه قلب آرام مىگيرند. جايگاه و خاستگاه اصلى آنها قلب بوده، و همواره با ايمان معنوى همراهند.3) تفكّر و تعقّل در موضوعى، آن گاه كه با صبغه ايمان مىآميزند و به عنوان اعتقاد معنوى در قلب مىنشينند، عبارت «تفقّه» را بر خود بر مىگزيند؛ و آن گاه كه اين اعتقاد قلبى و معنوى خود را با تمام وجود در عمل با اعضا و جوارح انسانى نشان مىدهد، اصطلاحاً «تدبّر» گفته مىشود؛ كه بالاترين مراتب شناخت به شمار مىرود؛ و امّا عنصرى كه همه عناصر و مراحل شناخت بالا را آسيبشناسى نموده و به بازانديشى در فكر و عمل، و پويايى دايمى فرا مىخواند، «تذكّر» مىگويند.تفكّر«تفكّر» از ريشه «فكر» است. فكر در فرهنگ فارسى به مفهوم انديشه، و «تفكّر» به مفهوم «انديشيدن» آمده است. در ادبيات عرب هم، «فكر» و «تفكّر» اين گونه معنا شده است:«اعمال العقل فى المعلوم للوصول إلى معرفة المجهول»26«به كار بردن عقل در معلومات، براى رسيدن به شناخت مجهولات )كه همان مفهوم انديشيدن و بررسى را مىرساند.»«الفكرُ ترتيبُ امورٍ معلومةٍ لِلتَّادّى إلى مجهولٍ»27«فكر ]عبارت از[ مرتّب ساختن امور معلوم است براى منجر شدن به ]كشف [مجهول.»تفكّر در قرآنبراى رسيدن به معناى تفكّر در قرآن، در آغاز بايسته است به آياتى كه در آن دستور به تفكّر آمده است، مرورى داشته باشيم:1) انديشه در آفرينش آسمانها و زمين«الّذين يَذْكُرونَ اللَّه قِياماً و قُعوداً و عَلى جنوبِهِمْ و يَتَفَكَّروُن فِى خَلقِ السماواتِ وَ الارضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عذابَ النّارِ.» (آل عمران/ 191)«همانان كه خدا را در حال ايستاده، نشسته و خوابيده، ياد مىكنند، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند، ]مىگويند[: پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريدهاى؛ منزّهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار.»2) انديشه در رويش گياهان«يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرعَ و الزَّيتُونَ و النَّخيلَ و الاَعنابَ و مِن كُلِّ الَّثمراتِ اِنَّ فِى ذلكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّروُنَ.» (نحل/ 11)«با آن ]آب[ براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور، از همه ميوهها مىروياند؛ مسلّماً در اين، نشانه روشنى براى انديشمندان است.»3) انديشه در عجايب خلقت حيوانات«وَ اَوْحى رَبُّكَ اِلَى النَّخْلِ اَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبالِ بيُوتاً و مِنَ الشَّجَرِ و مِمّا يَعْرِشونَ. ثُمَّ كُلِى مِن كُلِّ الَّثمراتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكَ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطوُنِها شَرابٌ مُخْتَلفٌ اَلوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلناسِ اِنَّ فِى ذلِكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّروُنَ.» (نحل/ 68-69)«و پروردگار تو به زنبور عسل، وحى كرد كه از كوهها و درختان و داربستهايى كه مىسازند، خانههايى برگزين. سپس از تمام ثمرات بخور و راههايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، براحتى بپيما. از درون شكم آنان، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مىشود كه در آن، شفا براى مردم است. به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه مىانديشند.»4) انديشه در خود و ديگر آفريدهها و مسأله مرگ و پايان حيات آنها«اَوَلَم يَتَفَكَّروُا فِى اَنْفُسِهِم ما خَلَقَ اللَّه السَّمواتِ وَ الارضَ وَ ما بَينَهُما اِلاّ بِالحَقِّ وَ اَجَلٍ مُسَمّىً...» (روم/ 8)«آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو هست، جز به حق و براى زمان معيّن نيافريده است.»5) انديشه در ضروريات خلقت و روابط بين آنها«وَ مِن آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسكُنوا اِلَيها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِى ذلكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرونَ» (روم/ 21)«و از نشانههاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريده، تا در كنار آنان آرامش يابيد؛ و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد. در اين نشانههايى است براى گروهى كه تفكّر مىكنند.»6) انديشه در اخلاق و عملكرد گروههاى اجتماعى7) «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلبِ اِنْ تَحمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ اَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ القَومِ الَّذين كَذَّبوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّروُنَ.» (اعراف/ 176) «... مثل او همچون سگ است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را بيرون مىآورد؛ و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مىكند؛ اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را بازگو كن، شايد بينديشند.»با توجه و دقّت عميق در اين آيات در مىيابيم كه واژه «تفكّر» در قرآن در موارد زير به كار مىرود.1) انديشه در محسوسات ديدارى (طبيعت و آفرينش قابل مشاهده) (تصوّر بديهيّات) «يتفَكَّرون فى خلق السموات و الارض» = خلقت زمين و آسمان «ينبت لكم به الزّرع و الزيتون و...» = آبيارى درختان به وسيله باران و چشمهها2) انديشه در قوانين قابل مشاهده در طبيعت و فطرت انسان و حيوان (تصديق بديهيّات) «ما خلقت هذا باطلا» = آفرينش هدفمند «اجل مسمّى» = مرگ حتمى«جعل بينكم مودّة و رحمة» = محبت خانوادگى و فطرت بشرى «و اوحى ربّك الى النّحل...» = فطرت حيوانات3) سير از جزء به كل در مطالعه جهان هستى (رهيابى از بديهيات به كشف حقايق نظرى) «يتفكّرون فى خلق السّوات و الارض» = جزء«ربّنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار» = كلّبنابراين، ادراكى كه از طريق تصور و تصديق امور بديهى (محسوسات، متواترات، تجربيّات، فطريّات، وجدانيات و اوليّات) حاصل شود و مجهولات نظرى را براى خود معلوم سازد. در ديدگاه قرآنى بر عهده قوه تفكّر مىباشد.مرحله تفكّر كه از آن در فلسفه به «عقل بالملكه» تعبير مىشود، مرحلهاى است كه انسان در دريافت و اثبات قضاياى آن به علوم، دلايل و براهين پيچيدهاى نياز ندارد؛ و هر انسانى كه داراى سلامت ذهن و حواس باشد، مىتواند از آن استفاده نموده و برخى از حقايق طبيعى را درك نمايد.تعقّل«العقل ما يكون به التفكير الاستدلال و تركيب التصوّرات و التصديقات، و ما يتميّز الحسن من القبيح، و الخير من الشرّ و الحقّ من الباطل.»28«عقل، چيزى است كه با آن، انديشيدن، استدلال كردن و آميزش تصوّرات و تصديقات، روى مىدهد؛ و خوب و بد، خير و شرّ، و حقّ و باطل از هم تشخيص داده مىشود.»با مقدارى ژرفانديشى در قرآن در مىيابيم كه در چيدمان سخن وحى، واژه «تعقّل» در قالب عباراتى نشسته است كه آن عبارات، همانندى كمترى را در چيدمان واژه با واژه تفكّر، داشته است.واژه تعقل در قرآن با مفاهيم زير ديده مىشود:1- تعقّل درباره مسائل گفتارى - شنيدارى«و قالُوا لَوْ كُناً نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فِى اصحابِ السَّعيرِ.» (ملك/ 10)(جهنميّان) مىگويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقّل مىكرديم، در ميان دوزخيان نبوديم.»«وَ لا تَكونوا كَالَّذينَ قالوُا سَمِعنا وَ هُمْ لا يَسْمَعونَ. اِنَّ الشَّرَ الدَّوابِّ عِندَ اللَّه الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لايَعْقِلوُنَ.» (انفال/ 21-22)«همانند كسانى نباشيد كه مىگفتند: شنيديم؛ ولى در حقيقت نمىشنيدند. بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه انديشه (تعقّل) نمىكنند.»«اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَكْثَرَهُمْ يَسمَعونَ اَو يَعقِلوُنَ اِنْ هُم اِلاّ كَالْاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبيلاً» (فرقان/ 44)«آيا گمان مىبرى بيشتر آنان مىشنوند يا مىفهمند؟ آنان فقط همچون چهار پايايند، بلكه گمراهترند.«... يَسمَعونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحرِّفونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلوُهُ...» (بقره/ 75)«... سخنان خدا را مىشنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مىكردند.»«وَ اِذا لقوا الَّذين آمَنوا قالوا آمَنّا وَ اذا خَلا بَعْضَهُمْ اِلى بعضٍ قالوُا اَتُحَدِّثوُنهم بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيكُم لِيُحاجُّو كُم بِهِ عِنْدَ رَبَّكُمْ اَفَلا تَعقِلوُنَ» (بقره/ 76)«و هنگامى كه مؤمنان را ملاقات كنند، مىگويند: ايمان آوردهايم، ولى هنگامى كه با يكديگر خلوت مىكنند، مىگويند: چرا مطالبى را كه خداوند براى شما بيان كرد، به مسلمانان بازگو مىكنيد تا در پيشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال كنند؟! آيا نمىفهميد؟!»2) تعقّل در حيطه مباحث مكتوب«لَقَدْ اَنْزَلْنا اِلَيْكُم كتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ اَفَلا تَعْقِلوُنَ.» (انبياء/ 10)«ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله تذكّر شما در آن است؛ آيا نمىفهميد؟!»«انّا اَنْزَلناهُ قُرآناً عَرِبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلوُنَ.» (يوسف/ 2)«ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، شايد درك كنيد.»«وَ تِلكَ الاَمْثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ وَ ما يَعْقِلُها الاّ العالِموُنَ.»(عنكبوت/ 43)«اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم، و جز دانايان آن را درك نمىكنند.»3) تعقّل در قلمرو طبيعت و اسرار نهفته آن«وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ الْقَمرَ وَ النُّجوُمُ مُسَخَّراتُ بِاَمْرِهِ اِنَّ فى ذلكَ الاياتٍ لِقَومٍ يَعقُلِونَ.» (نحل/ 12)«او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخّر شما ساخت، و ستارگان نيز به فرمان او مسخّر شمايند؛ در اين، نشانههايى است براى گروهى كه عقل خود را به كار مىگيرند.»«وَ ما اوُتيتُم مِن شَىءٍ فَمَتاعُ الحَيوةِ الدُّنيا وَ زينَتُها وَ ما عِندَاللَّهِ خَيرٌ وَ اَبقَى اَفَلا تَعقِلونَ.» (قصص/ 60)«آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنيا و زينت آن است؛ و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است، آيا انديشه نمىكنيد؟!»4) تعقّل در زمينه مقولات اجتماعى«... تَحْسَبَهُمَ جَميعاً وَ قُلوُبُهُم شَتّى ذلِكَ بِاَنَّهُم قَومٌ لايَعقِلونَ.» (حشر/ 14)«آنان را متّحد مىپندارى؛ در حالى كه دلهايشان پراكنده است؛ اين به خاطر آن است كه آنان قومى هستند كه تعقّل نمىكنند.»5) تعقّل در روند تاريخ و سرنوشت ملّتها«اَفَلَم يَسيروُا فِى الارْضِ فَيَنْظُروُا كَيفَ كانَ عاقِبةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَيرٌ لِلّذينَ اتّقوا اَفَلا تَعقِلونَ.» (يوسف/ 109)«آيا در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند چه شد؟ و سراى آخرت براى پرهيزكاران بهتر است، آيا فكر نمىكنيد؟»«لَقَد كانَ فِى قِصَصِهِم عِبْرَةً لِاُولِى الاَلبابِ...» (يوسف/ 111)«در سرگذشت آنان درس عبرتى براى صاحبان عقل و انديشه بود.»با توجه به سياق آيات و جايگاه واژه «تعقّل» در عبارات قرآن، در مىيابيم كه تعقّل، در مفاهيم زير كاربرد دارد:1) در محسوسات گفتارى و شنيدارى«... لو كنّا نسمع او نعقل»«اِنَّ الشرّ الدوّابّ عند اللَّه الصمّ البكم الّذين لايعقلون»2) در محسوسات نوشتارى«لقد انزلنا اليكم كتاباً... افلا تعقلون»3) در كشف قوانين و اسرار نهفته طبيعت«و سخّر لكم اللّيل و النّهار و الشّمس و القمر... ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون»بديهى است كه درك مطالب شنيدارى و نوشتارى و دريافت رابطه انسان با كل طبيعت، به معلومات و تجزيه و تحليل زيادى نياز دارد، كه تنها از عهده دانشمندان بر مىآيد: «و ما يعقِلُها اِلاّ العالِمونَ» و با مطالعه و كتاب و تحقيق و پژوهش در آنها ميسّر است.بنابراين، تعقّل در ديدگاه قرآنى يعنى: مراجعه به معلومات بديهى پيشين و آميختن با قضاياى نظرى و واقعيات جهان بالا و پايين، براى كشف مجهولات عميق و پيچيدهتر، كه از آن در فلسفه به «عقل بالفعل» تعبير مىكنند.پی نوشت ها1- راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن، تحقيق: نديم مرعشلى، قم، دارالكتب العلميه، 1392 ق، /1662- فقيه دامغانى، الوجوه و النظائر فى القرآن، تحقيق: عبدالعزيز سيّد الاهل، بيروت، دارالعلم للملايين، 1970 م، /172.3- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان، تصحيح و تعليق: سيد هاشم رسولى محلاتى و سيد فضلاللَّه يزدى طباطبايى، بيروت، 1480 ه 158/9.4 - قاضى ابى السعود، تفسير ابى السعود، تعليق: عبداللطيف عبدالرحمن، بيروت، دارالكتب العلميه، 1419 ه . ، 91/6.5- حقى بروسوى، شيخ اسماعيل، تفسير روح البيان، تعليق و تصحيح: شيخ احمد عزّ و عناية، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1421 ق، 698/8.6- طباطبايى، سيدمحمد حسين، الميزان، ترجمه: محمدجواد حجتى كرمانى، قم، دارالعلم، 1348 ش، 27/9.7- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، قم، مدرسه امام اميرالمؤمنين، 469/21 1364. 8- سيوطى، جلال الدين عبدالرحمن، الاتقان فى علوم القرآن، ترجمه: سيدمهدى حائرى قزوينى، تهران، امير كبير، 345/1 1384.9- مطهرى، مرتضى، شناخت، تهران، انتشارات شريعت، 31/ 1361.10- شيخ سعدى، طيبيات.11- شناخت، /32.12- تجريد: يعنى دو امرى كه در عالم عين، هرگز از يكديگر جدا نمىشوند و امكان جدا شدن ندارند؛ ولى ذهن ما مىتواند دو امر را از يكديگر جدا كند؛ يعنى تجريد و مجرّد كند.13- شناخت، /34.14- همان، /40.15- همان.16- محمدى رى شهرى، محمد، مبانى شناخت، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 272/1 1369.17- همان، /208-207.18- همان، /222.19- همان، /229.20- فروغى، محمدعلى، سير حكمت در اروپا، تهران، انتشارات زوار، 18/24 1344.21- شناخت، /50.22- همان، /51.23- همان، /50.24- همان، /58.25- شناخت، /62.26- ابراهيم انيس و ديگران، المعجم الوسيط، استانبول، المكتبة الاسلامية، بىتا، 698/2.27- محمد خوانسارى، منطق صورى، انتشارات آگاه، 16/ 1359.28- المعجم الوسيط، 617/2.منبع:www.maarefquran.com
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]
صفحات پیشنهادی
بازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1)
بازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1) نويسنده:حسن رهبري چکیده: «تدبر» اصلاح ويژهاى است كه كلام وحيانى، آن را تنها براى غور و ژرفانديشى در كل قرآن برگزيده است، و ...
بازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1) نويسنده:حسن رهبري چکیده: «تدبر» اصلاح ويژهاى است كه كلام وحيانى، آن را تنها براى غور و ژرفانديشى در كل قرآن برگزيده است، و ...
مقالات یکم بهمن ماه
فلسفه غيبت امام زمان در كلام شيعي(1)زمین لرزهغيبت اما زمان از منظرمعصومانا. ... قرآن كريم از منظر شهيد علامهنگاهی به تاریخبازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1(ايران و آمريکا ... و غم در قرآن جايگاه عقل در قرآن از منظر شهيد مطهري بازكاوى تدبّر در قرآن (2) زمينه ...
فلسفه غيبت امام زمان در كلام شيعي(1)زمین لرزهغيبت اما زمان از منظرمعصومانا. ... قرآن كريم از منظر شهيد علامهنگاهی به تاریخبازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1(ايران و آمريکا ... و غم در قرآن جايگاه عقل در قرآن از منظر شهيد مطهري بازكاوى تدبّر در قرآن (2) زمينه ...
ريشه يابى كاستيهاى تفاسير علمى در قرن معاصر
جزاينها, آيات ديگرى نيز در قرآن وجود دارد كه نزديك به مضامين يادشده است و افزون بر آن رواياتى نيز مؤيّد اين معناست.گذشته ازاين ...... بازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1) ...
جزاينها, آيات ديگرى نيز در قرآن وجود دارد كه نزديك به مضامين يادشده است و افزون بر آن رواياتى نيز مؤيّد اين معناست.گذشته ازاين ...... بازكاوى تدبّر در قرآن کریم (1) ...
برایم بگو ایمان چیست
ب- یقین نیز بر چهار پایه استوار است : 1- بینش زیركانه ، 2- دریافت حكیمانة واقعیتها ، 3- پند ... برچسب های کاربران: "بازكاوى تدبّر" - ... بازكاوى تدبّر در قرآن (2) ...
ب- یقین نیز بر چهار پایه استوار است : 1- بینش زیركانه ، 2- دریافت حكیمانة واقعیتها ، 3- پند ... برچسب های کاربران: "بازكاوى تدبّر" - ... بازكاوى تدبّر در قرآن (2) ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها