تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كار خير و صدقه، فقر را مى‏بَرند، بر عمر مى‏افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826637401




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جناب شیخ رجبعلی نکو گویان(خیاط) رحمت الله علیه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جناب شیخ رجبعلی نکو گویان(خیاط) رحمت الله علیه
جناب شیخ رجبعلی نکو گویان(خیاط) رحمت الله علیه ولادتعبد صالح خدا « رجبعلی نكوگويان » مشهور به « جناب شيخ » و « شيخ رجبعلی خياط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران ديده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » يك كارگر ساده بود. هنگامی كه رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنيا رفت و رجبعلی را كه از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.از دوران كودكی شيخ بيش از اين اطلاعاتی در دست نيست. اما او خود، از قول مادرش نقل می‌كند كه:« موقعی كه تو را در شكم داشتم شبی [ پدرت غذايی را به خانه آورد] خواستم بخورم ديدم كه تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شكمم می‌كوبی، احساس كردم كه از اين غذا نبايد بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسيدم....؟ پدرت گفت حقيقت اين است كه اين ها را بدون اجازه [از مغازه ای كه كار می‌كنم] آورده‌ام! من هم از آن غذا مصرف نكردم. »اين حكايت نشان می‌دهد كه پدر شيخ ويژگی قابل ذكری نداشته است. از جناب شيخ نقل شده است كه:« احسان و اطعام يك ولی خدا توسط پدرش موجب آن گرديده كه خداوند متعال او را از صلب اين پدر خارج سازد. »شيخ پنج پسر و چهار دختر داشت، كه يكی از دخترانش در كودكی از دنيا رفت.خانهخانه خشتی و ساده شيخ كه از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی كوچه سياه‌ها (شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانه محقر زيست.نكته جالب اين است كه چندين سال بعد، جناب شيخ يكی از اتاقهای منزلش را به يك راننده تاكسی، به نام « مشهدی يدالله »، ماهيانه بيست تومان اجاره داد، تا اين كه همسر راننده وضع حمل كرد و دختری به دنيا آورد، كه مرحوم شيخ نامش را « معصومه » گذاشت. هنگامی كه در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، يك دو تومانی پر قنداقش گذاشت و فرمود:« آقا يدالله! حالا خرجت زياد شده از اين ماه به جای بيست تومان، هيجده تومان بدهید. »يكی از فرزندان شيخ می‌گويد: من وقتی وضع زندگيم بهتر شد به پدرم گفتم: آقا جان من « چهار تومان » دارم و اين خانه را كه خشتی است « شانزده تومان » می‌خرند، اجازه دهيد در« شهباز » خانه ای نو بخريم. شيخ فرمود:« هر وقت خواستی برو برای خودت بخر! برای من همين جا خوب است. »پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده كرديم و به پدرم گفتم: آقايان، افراد رده بالا به ديدن شما می‌آيند، ديدارهای خود را در اين اتاق‌ها قرار دهيد، فرمود:« نه! هر كه مرا می‌خواهد بيايد اين اتاق، روی خرده كهنه ها بنشيند، من احتياج ندارم. »اين اتاق، اتاق كوچكی بود كه فرش آن يك گليم ساده و در آن يك ميز كهنه خياطی قرار داشت.لباسلباس جناب شيخ بسيار ساده و تميز بود، نوع لباسی كه او می‌پوشيد نيمه روحانی بود، چيزی شبيه لباده روحانيون بر تن می‌كرد و عرقچين بر سر می‌گذاشت و عبا بردوش می‌گرفت.نكته قابل توجه اين بود كه او حتی در لباس پوشيدن هم قصد قربت داشت، تنها يك بار كه برای خوشايند ديگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شيخ خود اين داستان را چنين تعريف می‌كند:« نفس اعجوبه است، شبی ديدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمی‌توانم حضور پيدا كنم، ریشه یابی کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم كه عصر روز گذشته كه يكی از اشراف تهران به ديدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشايند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم ...»! غذاجناب شيخ دنبال غذاهای لذيذ نبود، بيشتر وقت ها از غذاهای ساده، مثل سيب زمينی و فرنی استفاده می‌كرد. سر سفره، رو به قبله و دو زانو می‌نشست و به طور خميده غذا میخورد، و گاهی هم بشقاب را به دست می‌گرفت هميشه غذا را با اشتهای كامل میخورد، و گاهی مقداری از غذای خود را در بشقاب يكی از دوستان كه دستش می‌رسيد میگذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمی‌زد و ديگران هم به احترام ايشان سكوت می‌كردند. اگر كسی او را به مهمانی دعوت می كرد با توجه، قبول يا رد می‌كرد، با اين حال بيشتر وقت ها دعوت دوستان را رد نمی‌كرد.از غذای بازار پرهيز نداشت، با اين حال از تأثير خوراك در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونی های روحی را ناشی از غذا می دانست. يك بار كه با قطار در راه مشهد می‌رفت، احساس كوری باطن كرد، متوسل شد، پس از مدتی به او فهماندند كه: اين تاريكی در نتيجه استفاده از چای قطار است.شغل خياطی يكی از شغلهای پسنديده در اسلام است. لقمان حكيم اين شغل را برای خود انتخاب كرده بود. جناب شيخ برای اداره زندگی خود، اين شغل را انتخاب كرد و از اين رو به « شيخ رجبعلی خياط » معروف شد. جالب است بدانيم كه خانه ساده و محقر شيخ، با خصوصياتی كه پيشتر بيان شد، كارگاه خياطی او نيز بود.يكی از فرزندان شيخ در اين باره می‌گويد: ابتدا پدرم در يك كاروانسرا حجره‌ای داشت، و در آن خياطی می‌كرد. روزی مالك حجره آمد و گفت: راضی نيستم اينجا بمانی. پدرم بدون چون و چرا و بدون اين كه حقی از او طلب كند، فردای آن روز چرخ و ميز خياطی را به خانه آورد و حجره را تخليه كرد و تحويل داد، از آن پس در منزل، از اتاقی كه نزديك در خانه بود برای كارگاه خياطی استفاده می‌كرد.يكی از دوستان شيخ می‌گويد: فراموش نمی‌كنم كه روزی در ايام تابستان در بازار جناب شيخ را ديدم، در حالی كه از ضعف رنگش مايل به زردی بود. قدری وسايل و ابزار خياطی را خريداری و به سوی منزل می‌رفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت كنيد، حال شما خوب نيست. فرمود: «عيال و اولاد را چه كنم؟! »در حديث است كه رسول خدا (ص) فرمودند :« إن الله تعالي يحب أن يري عبده تعباً في طلب الحلال؛خداوند دوست دارد كه بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببيند. »« ملعون ملعون من ضيع من يعول؛ملعون است، معلون است كسی كه هزينه خانواده خود را تأمين نكند. »سياستشيخ در عالم سياست نبود، اما با رژيم منفور پهلوی و سياستمداران حاكم آن به شدت مخالف بود. او نه تنها با شاه و دار و دسته‌اش مخالف بود، بلكه مصدق را هم قبول نداشت، ولی از آيت الله كاشانی تعريف میكرد و می‌فرمود: « باطن او به منزله سقاخانه است. »پيش بينی سياسیيكی از فرزندان شيخ می‌گويد: در 30 تير سال 1330 هجری شمسی وقتی شيخ وارد منزل شد، شروع كرد به گريه كردن و فرمود:« حضرت سيد الشهدا(ع) اين آتش را با عبايشان خاموش كردند و جلوی اين بلا را گرفتند، آن ها بنا داشتند در اين روز خيلی ها را بكشند؛ آيت الله كاشانی موفق نمی‌شود ولی سيدی هست كه می‌آيد و موفق می‌شود. »پس از چندی معلوم شد که مقصود از سید دوم، امام خمینی (ره) است.ناصرالدين شاه در برزخدر رابطه با وضعيت ناصرالدين شاه قاجار در عالم برزخ، يكی از شاگردان شيخ از ايشان نقل كرد:« روح او را روز جمعه‌ای آزاد كرده بودند و شب شنبه او را با هل به جايگاه خود می‌بردند، او با گريه به مأموران التماس میكرد و میگفت: « نبريد ». هنگامی كه مرا ديد به من گفت: اگر می‌دانستم جايم اين جاست در دنيا خيال خوشی هم نمی‌كردم! »ستايش از پادشاه ستمكارجناب شيخ، دوستان و شاگردان خود را از همكاری با دولت حاكم ( پهلوی) و به خصوص از تعريف و تمجيد آنان بر حذر میداشت. يكی از شاگردان شيخ از وی نقل كرده‌است كه فرمود:« روح يكی از مقدسين را در برزخ ديدم محاكمه مي‌كنند و همه كارهای ناشايسته سلطان جاير زمان او را در نامه عملش ثبت كرده و به او نسبت می‌دهند. شخص مذكور گفت: من اين همه جنايت نكرده‌ام. به او گفته شد: مگر در مقام تعريف از او نگفتی: عجب امنيتی به كشور داده‌است؟گفت: چرا!به او گفته شد: بنابر اين تو راضی به فعل او بودی، او برای حفظ سلطنت خود به اين جنايات دست زد. »در نهج‌البلاغه آمده است كه امام علی(ع) فرمود:« الراضي بفعل قوم كالداخل فيه معهم، و علي كل داخل في باطل اثمان: اثم العمل به، و اثم الرضا به؛هركه به كردار عده‌ای راضی باشد، مانند كسی است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس به كردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه انجام آن و گناه راضی بودن به آن. »وفاتسرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.فرزند شيخ روز قبل از وفات او را چنين تعريف می ‌كند:روز قبل از وفات، پدرم سالم بود، مادرم در خانه نبود، تنها من در خانه بودم، عصر هنگام، پدرم آمد و وضو گرفت و مرا صدا كرد و گفت:« قدری كسل هستم، اگر آن بنده خدا آمد كه لباسش را ببرد، دم قيچی‌ها ( پارچه های زائدی که بعد از دوخت لباس باقی میماند ) در جيبش است و سی تومان بايد اجرت بدهد. »پدرم هرگز به من نگفته بود كه كسی اگر آمد، اجرت كار چقدر است، من جريان را نفهميدم.يكی از ارادتمندان جناب شيخ، كه شب قبل از وفات، از طريق رؤيای صادقه رحلت ملكوتی وی را پيش‌بينی كرده ‌بود، ماجرای وفات را چنين گزارش می‌كند:شبی كه فردای آن شيخ از دنيا رفت، در خواب ديدم كه دارند در مغازه‌های سمت غربی مسجد قزوين را می‌بندند، پرسيدم: چه خبره؟ گفتند آشيخ رجبعلی خياط از دنيا رفته. نگران از خواب بيدار شدم. ساعت سه نيمه شب بود. خواب خود را رؤيای صادقه يافتم. پس از اذان صبح، نماز خواندم و بیدرنگ به منزل آقای رادمنش رفتم، با شگفتی، از دليل اين حضور بی‌موقع سؤال كرد، جريان رؤيای خود را تعريف كردم.ساعت پنج صبح بود و هوا گرگ و ميش، به طرف منزل شيخ راه افتاديم. شيخ در را گشود، داخل شديم و نشستيم، شيخ هم نشست و فرمود:« كجا بوديد اين موقع صبح زود؟ »من خوابم را نگفتم، قدری صحبت كرديم، شيخ به پهلو خوابيد و دستش را زير سر گذاشت و فرمود:« چيزی بگوييد، شعری بخوانيد! »يكی خواند:خوش‌تر از ايام عشق ايام نيست صبح روز عاشقان را شام نيستاوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود هنوز يكساعت نگذشته بود كه حال شيخ را دگرگون يافتم، از او خواستم كه برايش دكتر بياورم. يقين داشتم كه امروز شيخ از دنيا می‌رود.شيخ فرمود:« مختاريد »دكتر... نسخه‌ نوشت، رفتم دارو را گرفتم هنگامی كه برگشتم ديدم شيخ را به اتاق ديگری برده‌اند، رو به قبله نشسته و شمد سفيدی روی پايش انداخته‌اند و با شست دست و انگشت سبابه شمد را لمس می‌كرد.من دقيق شده ‌بودم كه ببينم يك مرد خدا چگونه از دنيا می‌رود، يك مرتبه حالی به او دست داد، گويا كسی چيزی در گوش او می‌گويد، كه گفت:« إن شاء الله »سپس فرمود:« امروز چند شنبه است؟ دعای امروز را بياوريد. »من دعای آن روز را خواندم، فرمود:« بدهيد آقا سيداحمد هم بخواند. »او هم خواند، سپس فرمود:« دست‌هايتان را به سوی آسمان بلند كنيد و بگوييد: يا كريم العفو، يا عظيم العفو، العفو، خدا مرا ببخشايد. »من به دوستم نگاه كردم و گفتم: بروم آقای سهيلی را بياورم، چون مثل اين كه رؤيا صادقه است و دارد تمام می‌شود، و رفتم.آقا جان خوش آمدی!ادامه اين داستان را از زبان فرزند شيخ بشنويد: ... ديدم اتاق پدرم شلوغ است، گفتند: جناب شيخ حالش به هم خورده، بلافاصله وارد اتاق شدم، ديدم كه پدرم در حالی كه لحظاتی قبل وضو گرفته و وارد اتاق شده بود، رو به قبله نشسته، كه ناگاه بلند شد و نشست و خندان گفت: « آقاجان خوش آمديد »! ( مقصود از آقا جان امام زمان (ع) است. )دست داد، و دراز كشيد و تمام شد، در حالی كه آن خنده را بر لب داشت!نمای بيرونی آرامگاه جناب شيخ - ابن بابويه - شهر ری شب اول قبريكی ديگر از دوستان ايشان می‌گويد: در عالم رؤيا، شب اول قبر مرحوم شيخ خدمتش رسيدم، ديدم جايگاه عظيمی از طرف مولا امير المؤمنين (ع) به او عنايت شده، به جايگاه ايشان نزديك شدم تا مرا ديد، نگاهی بسيار ظريف و حساس به من كرد، مانند پدری كه به فرزندش تذكر می‌دهد و او توجه ندارد، از نگاه او به ياد آوردم كه هميشه می‌فرمود:« غير خدا را نخواهيد. »ولی ما باز هم گرفتار هوای نفسيم.به او نزديكتر شدم، دو جمله فرمود:جمله اول:« خط زندگی، انس با خدا و اوليای خداست. »جمله دوم:« آن كس زندگی كرد، كه عيالش پيراهنش را شب زفاف در راه خدا ايثار نمود.»منظورمولا امير المؤمنين (ع) بود که همسرشان حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها پيراهنشان را شب زفاف در راه خدا ايثار نمودند.نمای داخلی آرامگاه جناب شيخ - ابن بابويه - شهر ری منبع:کتاب کيميای محبت
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن