واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زندگی نامه ی آيت الله حاج آقا نورالله اصفهاني رحمت الله علیه(2) نویسنده: عباس عبيري سالهاي شوم 1326 علاوه بر حادثة تلخ ياد شده، رخداد ناگوار ديگري نيز همراه داشت. محمدعلي شاه كه هواي خودكامگي در سر ميپروراند، به رويارويي با مجلسيان پرداخت. حاج آقا نورالله كه تنها داروي درد شاه را نماياندن قدرت مردم به وي ميدانست، حدود پنجاه هزار رزمندة زير فرمانش را در تخت پولاد گرد آورد و همايشي بينظير برگزار كرد. در پي اين اقدام انجمنهاي گوناگون محلي در چهل ستون چادرها برافراشته، خواستار كنارهگيري شاه شدند، ولي دريغ كه مشروطه خواهان پايتخت از چنين نيرويي بيبهره بودند و محمدعلي شاه توانست با به توپ بستن مجلس بساط مشروطيت را برچيند.1همگام با پيروزي دربار اقبال الدوله كاشي، فرماندار انتصابي دربار نيز دست چپاول گشاد و به ياري معاونش معدل الملك شيرازي شهر را عرصة تركتازيهاي خويش ساخت. مردم به مرجع بيدار شهر آقا نجفي پناه بردند و خواستار چارهجويي شدند. در پي اين اقدام اندك اندك آثار نبرد داخلي در سپاهان آشكار شد. با فرود گلولههاي توپ دولتيان در پيرامون مسجد شاه جنگي سرنوشت ساز در گرفت و مردم در ساية رهنمودهاي حاج آقا نورالله به پيروزي دست يافتند.2پس از سقوط اصفهان رزمندگان عشاير به جانب تهران روان شدند و با پيوستن به نيروهاي آزاديخواه، محمدعلي شاه را از تخت قدرت به زير كشيدند.3پس از اين پيروزي اندك اندك آثار ناسازگاري در ميان مشروطه جويان پديدار شد. حاج آقا نورالله كه اينك از وضعيت دشوار شيخ فضل الله نوري آگاه شده بود، با هدف ياري آن فقيه فرزانه پاي در مسير تهران نهاد ولي پيروانش وي را از اين اقدام خطرناك باز داشتند.4بدين ترتيب روحاني شريعت خواه پايتخت به شهادت رسيد و صمصام السلطنه كه به ياري آقا نورالله در سپاهان قدرت يافته بود، يكباره در شمار مخالفان روحانيت جاي گرفت و فرمان تبعيد آقا نجفي و آقا نورالله را براي اجرا به كارگزارانش ابلاغ كرد.5اين فرمان به سبب حمايت بيدريغ مردم از رهبران ديني ناكام ماند و اندكي بعد طرح ترور حاج آقا نورالله تصويب شد. مجتهد بيدار شهر از نقشة پليد آنها آگاهي يافت و در 1329 رهسپار عراق شد.6او كه اينك محصول تلاشهاي شبانه روزي مؤمنان را در چنگ غربگرايان ميديد، پيوسته ميگفت: ما انگور انداختيم كه سركه شود آن را شراب كردند.7رجعت آفتات اقامت راهبر بزرگ روشندلان سپاهان در عراق ديري نپاييد. در 1332 هـ .ق برادر گرانقدرش حاج آقا محمدتقي مشهور به آقا نجفي سراي خاكي را وداع گفت.8اين خبر ستارة تابناك خاندان رازي را به حضور در زادگاه و حمايت از مؤمنان آن سامان فرا خواند. در چهارم رمضان اين سال نبرد نخست جهاني آغاز شد و در ماه ذيقعده فقيه دلاور ايران به اصفهان گام نهاد.9او منطقة سپاهان را پايگاه ميهن دوستان مؤمن ساخت، فرمان بسيج همگاني صادر كرد و به حمايت از كميتة دفاع ملي پرداخت. آن دانشور روشن بين ديگر بار عشاير را به خدمت دين فرا خواند. مأموران بريتانيايي را از تلگرافخانه اخراج كرده، كارگزاران ايراني را در آنجا به كار گماشت، موجودي بانك شاهنشاهي را به سود مجاهدان مصادره كرد و همه چيز را براي اقدامات همه جانبه تدافعي آماده ساخت.10رهبر مجاهدان اصفهان، كه عثمانيان را برادران ديني ايرانيان ميدانست، در نخستين فرصت لشكري از داوطلبان به سوي نيروهاي مسلمان عثماني فرستاد تا آنها را در رويارويي با كفار روس ياري دهند.11مجموعة اقدامهاي فقيه بيدار سپاهان خشم دشمنان اسلام را برانگيخت. به گونهاي كه چون خبر حركت سپاه روس به سمت اصفهان در شهر پيچيد همه دريافتند كه هدف اصلي آنها نابودي حاج آقا نورالله است. با نزديك شدن ارتش روس فقيه بزرگ ايران راه عراق پيش گرفت و ديگر بار به آستان امامان معصوم عليهم السلام پناه برد.12روزهاي سوگناك وفات بدين ترتيب مهاجرت رهبران مذهبي به قم آغاز شد. رضا خان نگران از اعتراض روحانيان گفت: مدرس كم بود حالا آخوندها هم عليه من به قم لشكركشي كردهاند! با اين لشكر چه كنم! يكي از درباريان پاسخ داد: قربان، شما كه اين همه سران عشاير و خانها را نابود كردهايد، اين يك آخوند كه چيزي نيست، رضاخان گفت قضيه كوچك نيست، آن اصفهاني آدم خطرناكي است.13مهاجران معترض خواستهاي خويش را كه چيزي جز كاهش قدرت رضاخان و نظارت فزونتر مجتهدان بر قواي سه گانه نبود.14با سردمداران تهران در ميان نهادند. بيان روشن اهداف پناهندگان به قم در كنار نامههاي حمايت و تأييد مراجع نجف رقم معترضان را فزوني بخشيد و بازار را به اعتصاب كشاند. رضاخان در بند تدبير فقيه هوشمند اصفهان گرفتار آمده بود. ديگر نه وقت گذراني و نه پيشگيري از مهاجرت بيشتر روحانيان، هيچ يك سودمند نمينمود. بنابراين انديشة واپسين راه نجات در ذهنش شكل گرفت. عامل اجراي نقشة پليد دربار جنايتكاري پليد بود كه لباس پزشك ويژه بر تن داشت. درباريان با بهره گيري از فرصت مناسبي كه سرماخوردگي و خستگي حاج آقا نورالله پديد آورده بود به بالينش شتافتند. پزشك ويژه كه به چيزي جز تزريق نهايي نميانديشيد از بررسي نبض و حرارت بدن سرور مجتهدان ايران، بيمارياش را مالاريا و چارة كار را تزريق «كنين» خواند. دانشور بيدار سپاهان كه از دلسوزي دشمنان انديشناك شده بود، پزشك را از تزريق بازداشت ولي مأمور كهنه كار بيتوجه به ناخشنودي بيمار سمي كشنده بر پيكر نحيفش تزريق كرد. پس از خروج فرستادگان دربار دردي جانكاه عارف وارستة اصفهان را در بر گرفت و سرانجام در بامداد اول رجب 1346 هـ .ق به زندگي خاكياش پايان داد.15بدين ترتيب دانشمند بزرگ و سياستمدار روشن بين ايران پس از حدود هفتاد سال تلاش، تربيت دانشوران وارسته، نگارش صدها اطلاعية كوبنده، انجام سخنرانيهاي پر شور و سازمان دادن مؤسسههاي اقتصادي، بهداشتي، فرهنگي و نظامي، به سراي ديگر شتافت. رسالة «مكالمات مقيم و مسافر» آن فقيه فرزانه گوشهاي از ژرفاي انديشهاش را آشكار ميسازد و راه نيكبختي و سربلندي را به همة مستضعفان مؤمن ميآموزد. پی نوشت:1. تاريخ اصفهان، ص 187. 2 حكم نافذ آقا نجفي، موسي نجفي، ص 206 - 210. 3. تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 125 - 126. 4 تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان در دو قرن اخير، ج 2، ص 109. 5. همان، ص 117 و 118. 6 همان، ص 109 - 121. 7 همان، ص 109 - 121. 8. آگهي شهان از كار جهان، بخش 3، ص 137. 9. تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان در دو قرن اخير، ج 2، ص 118 و 121. 10 انديشة سياسي و تاريخ نهضت بيدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهاني، ص 321 و 322. 11آگهي شهان از كار جهان، بخش سوم، ص 139. 12تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان در دو قرن اخير، ج 2، ص 123 و 139. 13 همان، ص 385 - 386. 14 تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان در دو قرن اخير، ج 2، ص 156. 15 انديشة سياسي و...، ص 428 و 429.منبع:www.andisheqom.com
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]