محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829486333
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت فاطمه عليهاالسلام در قرآن چكيده آيه مباهله بر صداقت و عصمت گفتارى و رفتارى اصحاب كساء عليهمالسلام دلالت دارد. به اعتراف دانشمندان فريقين، روايات متواترى وجود دارند كه پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله به جاى «انفسنا»، حضرت على عليهالسلام را و به جاى «نسائنا»، حضرت فاطمه عليهاالسلام را و به جاى «ابنائنا» حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهماالسلام را براى مباهله با نصاراى نجران به عنوان گواه نبوّت از ميان همه امّت به همراه بردند.برخى از دانشمندان اهل سنّت اين امر را متفّقٌ عليه و برخى ديگر اجماعى مىدانند. روايات مباهله با بيش از 51 طريق متفاوت از 37 تن از بزرگان دين روايت شدهاند. برخى دانشمندان اهل سنّت شبهاتى را نيز مطرح كردهاند، اما اين شبهات هيچ پايگاه علمى ندارند.كليدواژهها: فاطمه عليهاالسلام ، آيه مباهله، اهل سنّت، مفسّران، شبهات.مقدّمهدر منابع تفسيرى و روايى فريقين، بسيارى از آيات قرآنى در شأن و منزلت رفيع امّ ابيها،(2) سرور همه زنان عالم،(3) پاره تن پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله (4) و كوثر قرآن،(5) حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام به چشم مىخورند. تنها در منابع تفسيرى و روايى اهل سنّت، بيش از 135 آيه در 49 سوره درباره حضرت ايشان آمده و دو سوره كامل در شأن آن بانوى دو جهان نازل گشتهاند؛ سورههاى دهر و كوثر. اين تعداد غير از آياتى هستند كه در منابع شيعه در شأن حضرت زهرا عليهاالسلام ذكر شدهاند. اين آيات را مىتوان در چهار دسته تقسيم نمود: 1. سبب نزول؛ 2. شأن نزول؛ 3. جرى و اطباق؛ 4. بطن.برخى آيات طبق قاعده «جرى و اطباق» در شأن حضرت فاطمه عليهاالسلام آمده و همچنين برخى آيات بطنا در شأن آن حضرت هستند؛ همچون آيه «مرج البحرين».(6) صدها آيه قرآنى و نيز روايات تفسيرى در ذيل آيات در منابع فريقين بر عصمت و طهارت، صداقت، ايثار و اخلاص و ديگر كمالات معنوى حضرت زهرا عليهاالسلام دلالت دارند، اما متأسفانه شخصيت ايشان ناشناخته مانده است؛ شخصيتى كه حجتى بر حجتهاى خداوند است، محبت و دوستى او طبق دستور خداوند بر همه واجب بوده، رضاى او رضاى خدا و غضب او غضب خداست؛ همو كه مركز رسالت و امامت و ولايت است. اما چه شد كه پس از رحلت جانسوز پدرش، تنها چند ماه زنده ماند و در عالم شباب، همراه با كوهى از مصيبتها و آلام به درجه شهادت نايل گرديد؟به راستى، قلم طاقت نوشتن آن همه مظالم وارد شده بر اين وجود نازنين را ندارد و بررسى ابعاد گوناگون شخصيتى ايشان فراتر از حد كتابهاست. در اين مقاله، به اختصار، از بين دهها آيه نازل شده در شأن آن حضرت، تنها آيه مباهله را از ديدگاه اهلسنّت مورد بررسى قرار مىدهيم:آيه مباهله«فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» (آل عمران: 61)؛ پس هر كس درباره عيسى، پس از آنكه به آگاهى رسيدهاى، با تو مجادله كرد، بگو: بياييد تا ما فرزندانمان و شما فرزندانتان را، و زنانمان را و زنانتان را و نفسهايمان و نفسهايتان را حاضر آوريم، آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.مفهوم «مباهله»«مباهله» نفرين كردن دو فرد يا دو گروه بر عليه يكديگر در يك امر مذهبى است كه با تضرّع از خدا مىخواهند دروغگو را رسوا سازد. گروهى از نصاراى نجران به حضور پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله آمدند و درباره حضرت عيسى عليهالسلام گفتوگو كردند و قرار شد فرداى آن روز مباهله صورت گيرد. به نقل همه اهل سنّت، روز بعد پيامبر به جاى «انفسنا»حضرت على عليهالسلام را و به جاى «نسائنا» حضرت فاطمه عليهاالسلام را و به جاى «ابنائنا»حسنين عليهماالسلام را براى مباهله به عنوان گواه نبوّت از بين همه امّت به همراه بردند. اين عمل پيامبر گواه بزرگى بر صداقت و عصمت فاطمه زهرا عليهاالسلام است.«مباهله» در لغتجوهرى (م 393 ه) درباره واژه «مباهله» مىنويسد: «مباهله» يعنى: به همديگر لعن و نفرين كردن. «ابتهال» به معناى تضرّع و زارىكردن است و در قول خداوند گفته مىشود: «ثُمَّ نبتهل» يعنى: خالصانه دعا كنيم.(7)ابن فارس (م 395 ه) مىگويد: «بهل» به سه معنا آمده است:اول. به معناى تخليه و آزادكردن؛دوم. نوعى دعاست؛سوم. كمبود آب را گويند.معناى دوم، تضرّع و ملتمسانه و عاجزانه دعا كردن است. واژه «مباهله» نيز به همين معنا مىباشد؛ زيرا دو نفر كه مباهله مىكنند، هر كدام به طرف مقابل نفرين مىكند و درخواست عذاب و بلا مىنمايد. در قرآن «ثُمَّ نبتهل ...» به همين معنا آمده است.(8)«مباهله» در اصطلاح«به معنى نفرين كردن دو نفر به يك ديگر است، به اين ترتيب كه افرادى كه با هم گفتوگو درباره يك مسئله مهم مذهبى دارند، يك جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.»(9)شأن نزول آيه مباهله1. علباء بن احمد اليشكرى روايت كرده است: هنگامى كه آيه مباهله «قُل تَعالوا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناءَكم و نِساءَنا و نِساءَكم» نازل شد، رسول خدا صلىاللهعليهوآله ، حضرت على، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام را به حضور طلبيد و از سوى ديگر، يهوديان را به مباهله دعوت كرد. جوانى از يهود كه از پيشنهاد رسول خدا صلىاللهعليهوآله اطلاع يافت، خطاب به يهوديان گفت: واى بر شما! مگر گذشته را فراموش كردهايد كه برادران شما به صورت ميمون و خوك مسخ شدند؟ از مباهله خوددارى كنيد كه سرانجام شما منتهى به سرانجام آنان خواهد شد.(10)2. جابر بن عبداللّه روايت كرده كه آيه مباهله «قل تعالوا ...» درباره حضرت على، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام نازل شده است. جابر بن عبداللّه مىگويد: مراد از «انفسنا و انفسكم» رسول خدا صلىاللهعليهوآله و حضرت على عليهالسلام هستند و مراد از «ابناءنا» امام حسن و حسين عليهماالسلام و مراد از «نساءنا» حضرت فاطمه عليهاالسلام .(11)3. سعد بن ابى وقاص روايت مىكند: هنگامى كه آيه «قل تَعالوا نَدعُ اَبناءَنا و اَبناءكم»نازل شد، رسول خدا صلىاللهعليهوآله حضرت على، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام را به حضور طلبيد، سپس فرمود: «اللّهمَّ هؤلاءِ اَهلى»؛(12) پروردگارا اينان اهل بيت من هستند.اين سه روايت به شأن نزول آيه «مباهله» در حق اصحاب كساء تصريح دارند.امام فخر رازى در تفسير معروفش روايتى آورده است كه پيامبر صلىاللهعليهوآله از منزل خارج شد و بر شانه مباركش جامعهاى از موى سياه بود، حسين را بر دوش (يا در آغوش) خود داشت و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر ايشان و على پشت سر فاطمه به طرف محل مباهله به راه افتادند. پيامبر به عزيزانش فرمود: هر گاه من دعا كردم، شما آمين بگوييد.هنگامى كه اسقف نجران اين منظره باشكوه را ديد، گفت: «انّى لَاَرى وجوها لو سألوا اللّهَ اَن يُزيلَ جبلاً مِن مكانِه لاَزاله بِها فلا تُباهلوا فتُهلِكوا و لايَبقى على وجهِ الارضِ نصرانىٌّ الى يومِ القيامةِ»؛ من چهرههايى را مىبينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند، خدا اين كار را خواهد كرد. اى نصارا! با اين مرد مباهله نكنيد، وگرنه هلاك مىشويد و تا قيامت يك نفر نصرانى در روى زمين باقى نخواهد ماند.آن حضرت فرمود: «سوگند به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست، اگر اينان مباهله مىكردند، هلاكت بر آنها مقدّر شده بود و برخى به صورت ميمون و برخى به صورت خوك مسخ مىشدند و آتشى در بيابان آنها برافروخته مىشد كه نجران با تمامى اهلش، حتى پرندگان بر بالاى درختان، نيز ريشه كن مىشدند و هيچ چيز مانع نزول بلا بر نصارا نمىشد و همگى نابود مىگرديدند.(13)آيه مباهله از ديدگاه دانشمندان اهل سنّتاصل اين قضيه كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله از بين همه امّت تنها حضرت على عليهالسلام را در جاى «انفسنا» و حضرت فاطمه عليهاالسلام را در جاى «نساءنا» و حضرات حسنين عليهماالسلام رادر جاى «اَبناءَنا» براى مباهله انتخاب كرد، متفقٌ عليه بين اهل تفسير و حديث است؛ چنانكه برخى از مفسّران اهل سنّت همچون امام فخر رازى (م 604 ق)(14) و نظام الدين نيشابورى (م 728 ق) به اين موضوع تصريح نمودهاند. نيشابورى سپس اضافه مىكند كه «مراد از «انفسنا» على است و اهل تفسير و حديث بر اين ديدگاه اجماع نمودهاند.»(15)امام ابوبكر جصّاص (م 370 ق) مىگويد: «راويان تاريخ و ناقلان آثار و اخبار هيچگونه اختلافى ندارند در اينكه پيامبر صلىاللهعليهوآله در روز مباهله در حالى كه دست حسن و حسين را به دست داشت و على و فاطمه همراهش بودند، براى مباهله با نصارا حاضر شد و مسيحيان نجران را به مباهله دعوت كرد.»(16)حاكم نيشابورى (م 405 ق) ادعاى تواتر كرده و گفته است: «قد تواترت الاخبارُ فى التفاسيرِ عن عبداللّه بن عبّاس و غيرِه اَنّ رسولَ اللّه صلىاللهعليهوآله اَخَذ يومَ المباهلةِ بيدِ علىٍّ و الحسنِ والحسينِ و جعلوا فاطمةَ ورائَهم ثُمّ قال بهولاءِ: اَبنائَنا و اَنفُسنا و نِسائَنا.»(17)زمخشرى (م 538 ق) مىگويد: «لا دليلَ اقوى مِن هذا على فضلِ اصحابِ الكساءِ و هم علىٌّ و فاطمةُ والحسنانِ»؛(18) هيچ دليل و مدركى قوىتر و مهمتر از آيه مباهله بر فضل و برترى اصحاب كساء موجود نيست و اصحاب كساء على، فاطمه، حسن و حسين مىباشند.برخى ديگر از دانشمندان اهل سنّت بر صحّت اين روايات تصريح نمودهاند؛ همچون ابن تيميه (م 728 ق)؛(19) ابن كثير (م 774 ق)،(20) ابن ياسين،(21) محمّد بن سوره (م 279 ق)،(22) عبدالرزاق المهدى(23) و حاكم نيشابورى.(24)آيه «مباهله» بر عظمت و صداقت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام و مقام بلند آن بانوى نمونه دو جهان دلالت دارد. آلوسى (م 1270 ق)(25) بر شهرت اين روايت اعتراف و تصريح نموده است. او مىگويد: «و دلالتُها على فضلِ آلِ اللّهِ و رسوله ممّا لايمترى فيها مؤمنٌ والنصب جازمُ الايمان»؛(26) دلالت آيه بر فضيلت آل پيامبر، كه آل اللّه مىباشند، و فضيلت آل رسول از امورى است كه قابل ترديد براى هيچ مؤمنى نيست و نصب (دشمنى و عداوت با خاندان پيامبر) ايمان را از بين مىبرد.عظمت بىنظير حضرت فاطمه عليهاالسلامپيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله به جاى «نساءنا» (كه كلمه جمع است و حداقل آن سه نفر است) تنها حضرت فاطمه عليهاالسلام را براى مباهله همراه برد، و حال آنكه در آن زمان، چندين تن از امّهات المؤمنين حضور داشتند، ولى آن حضرت صلىاللهعليهوآله هيچ كدام از زنهاى خود را براى مباهله نبرد؛ زيرا در مباهله، نبوّت آن جناب زير سؤال بود. او بايد كسانى را به همراه مىبرد كه اگر نبى نباشند، شريك كار رسالت و نبوّت او باشند، و حضرت فاطمه عليهاالسلام چنين بود. در مباهله قرار بود دروغگويان رسوا شوند. بنابراين، اگر پيامبر كسى را مىبرد كه در عمر خود دروغ گفته باشد، ديگر او نمىتوانست بر دروغگويان لعنت بفرستد؛ زيرا خودش از اول دروغ گفته است. از اينجا عصمت حضرت فاطمه عليهاالسلام معلوم مىشود كه او هيچ دروغى در زندگى نداشته و مصداق اكمل و اتم صداقت است. اين شأن و عظمت فوقالعاده زهراى مرضيه عليهاالسلام را مىرساند. اين عظمت حضرت فاطمه عليهاالسلام را اسقف نجران هم در همان جا به قوم خود اعلام نمود: «اِنّى لأرى وُجوها لو سألُوا اللّهَ اَن يُزيل جبلاً مِن مكانِه لازَاله بِها فلا تُباهلوا فتُهلِكوا ولايَبقى علىِ وجهِ الارضِ نصرانىٌّ الى يومِ القيامةِ.»(27)پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فاطمه زهرا عليهاالسلام را به عنوان گواه نبوّت و رسالت براى مباهله به همراه برد و پيش از آنكه به ميدان بروند، حضرت على، فاطمه و حسنين عليهمالسلام را جمع نمود و فرمود: «الّلهمَّ هؤلاءِ اَهلى»؛(28) خدايا، اينها اهل بيت من هستند. پيامبر صلىاللهعليهوآله در اينجا اهل بيت حقيقى خودش را به امّت معرفى نمود، به ويژه آنكه از ميان زنها فقط حضرت فاطمه عليهاالسلام است كه مصداق حقيقى «نساءنا» را دارد.در برخى تفاسير اهل سنّت، در ادامه حديث مزبور، عبارتى جالب آمده است: «در آن هنگام، جبرئيل آمد و گفت: "يا محمّد! اَنَا مِن اَهلِكم؟" چه باشد يا محمّد، اگر مرا بپذيرى و در شمار اهل بيت خويش آرى؟ رسول گفت: يا جبرئيل "و انتَ مِنّا." آنگاه جبرئيل بازگشت و در آسمانها مىنازيد و فخر مىكرد و مىگفت: "مَن مِثلى؟ و اَنَا فىِ السماءِ طاووسُ الملائكةِ و فِى الارضِ مِن اهلَ بيتِ محمّد"؛ يعنى چون من كيست كه در آسمان، رئيس فرشتگانم و در زمين، اهل بيت محمّد خاتم پيغمبرانم؟»(29)راويان روايات مباهلهاين روايت با بيش از 51 طرق(30) از 37 تن از صحابه و تابعين و نيز از اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام نقل شده است؛ از جمله از:1. امام على عليهالسلام ؛(31)2. امام حسن عليهالسلام ؛(32)3. امام على بن حسين عليهالسلام ؛(33)4. ابى جعفر محمّد بن على الباقر عليهالسلام ؛(34)5. امام ابى عبداللّه جعفر بن محمّد الصادق عليهالسلام ؛(35)6. امام موسى بن جعفر عليهالسلام .(36)از صحابه، تابعين و بزرگانى همچون:7. ابن عبّاس؛(37)8. جابر بن عبداللّه؛(38)9. سعد بن ابى وقاص؛(39)10. حذيفة بن يمان؛(40)11. ابى رافع غلام پيامبر؛(41)12. عثمان بن عفّان؛(42)13. طلحة بن عبداللّه؛(43)14. زبير بن العوام؛(44)15. عبدالرحمن بن عوف؛(45)16. براء بن عازب؛(46)17. انس بن مالك؛(47)18. بكر بن مسمار؛(48)19. منكدر بن عبداللّه از پدرش؛(49)20. حسن بصرى؛(50)21. قتاده؛(51)22. سدّى؛(52)23. ابن زيد؛(53)24. علباء بن احمر اليشكرى؛(54)25. زيد بن على؛(55)26. شعبى؛(56)27. يحيى بن يعمر؛(57)28. مجاهد بن جبر مكّى؛(58)29. شهر بن حوشب؛(59)30. ابى طفيل عامر بن واثله؛(60)31. جرير بن عبداللّه سجستانى؛(61)32. ابى اويس مدنى؛(62)33. عمرو بن سعيد بن معاذ؛(63)34. ابى البخترى؛(64)35. ابى سعيد؛(65)36. سلمة بن عبد يشوع از پدرش؛(66)37. عامر بن سعد.(67)احتجاج به آيه مباهله1. امام على عليهالسلام در روز «شورى»، از آيه «مباهله» در حق خود بر حاضران استدلال نمود و بدان احتجاج فرمود.(68)2. عامر بن سعد بن ابى وقاص از پدرش روايت كرده است: «در يكى از روزها، معاوية بن ابى سفيان به سعد دستور داد تا به على ناسزا بگويد! سعد ازدستور او سرپيچى كرد. معاويه از وى پرسيد: به چه سبب است كه على را آماج ناسزا و دشنام نمىسازى؟ سعد گفت: به خاطر آن است كه سه خصلت از رسول خدا در شأن على شنيدم كه با توجه به آنها، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت اقدام نمىكنم، و هرگاه يكى از آنها براى من بود، بهتر از شتران سرخ مو كه در اختيار من باشد، به شمار مىآوردم ...:3. هنگامى كه آيه مباهله «قُل تعالوا ندعُ اَبناءنا و ابناءكم» نازل شد، رسول خدا صلىاللهعليهوآله على، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام را به حضور طلبيد و فرمود: «اللهمّ هؤلاءِ اَهلى.»(69)3. امام موسى كاظم عليهالسلام در پاسخ به اعتراض هارون الرشيد، به آيه مباهله احتجاج فرمود.(70)ديدگاه مخالفان1. ديدگاه ابن تيميه: ابن تيميه (م 728 ق) اصل قضيه به همراه بردن حضرت على، فاطمه و حسنين عليهمالسلام را براى مباهله مىپذيرد و آن را يك حديث صحيح مىداند، اما مىگويد: اينها را به خاطر اقربيت براى مباهله برد؛ زيرا اينها قريبترين افراد نسبت به رسول خدا از غير بودند.(71)نقد و بررسى: اگر پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىخواست آنان را به خاطر اقربيت براى مباهله به همراه ببرد، مىبايست به جاى «انفسنا»، دستكم سه نفر از اقرباى خودش ببرد. به عقيده اهل سنّت، پيامبر داماد ديگرى هم داشت. همينطور به جاى «نساءنا» مىتوانست ازواج ديگرش را به همراه ببرد، نه اينكه تنها بر فاطمه عليهاالسلام اكتفا نمايد؛ زيرا «نساءنا» جمع است و دستكم سه نفر را مىطلبد. با وجود اين اقتضا در آيه، پيامبر تنها حضرت فاطمه عليهاالسلام را به همراه برد، در حالى كه از كلمه «نساءنا» زن قريب به ذهن است، نه دختر.همين طور عبّاس از حضرت على عليهالسلام به پيامبر نزديكتر بود؛ زيرا عموى آن حضرت بود و با وجود اقربيّت عبّاس، پيامبر او را رها كرد و تنها حضرت على عليهالسلام را با خود برد و اين دليل بر بطلان نظر ابن تيميه است. پيامبر به خاطر مقام و عظمت معنوى، آنان را انتخاب كرد، نه به خاطر نسب.2. ديدگاه عبده: محمّد عبده مىگويد: احاديث و روايات اتفاق دارند بر اينكه پيامبر براى مباهله، على و فاطمه و دو پسر آنان را انتخاب كرد و كلمه «نسائنا» در آيه بر «فاطمه» و كلمه «انفسنا» بر «على» حمل شده است. البته مستند اين روايات و منبع آن شيعيان است و هدف آنها از اينگونه روايات روشن است. بعد از جعل آن روايات، تا آنجا كه توانستند، كوشش كردند آنها را در بين مسلمانان ترويج كنند و به حدى در اين كار موفق شدند كه حتى توانستند در بين اهل سنّت هم رواجش دهند. ولى جعلكنندگان اين احاديث نتوانستند قصه جعلى خود را، كه همان مضمون روايات جعلى است، با آيه مباهله تطبيق دهند؛ براى اينكه در آيه، كلمه «نسائنا» آمده و اين كلمه جمع است و هيچ عربى اين كلمه را در مورد يك زن اطلاق نمىكند؛ آن هم زنى كه دختر خود گوينده باشد، آن هم گويندهاى كه خود زنان متعدد دارد.(72)نقد و بررسى: عبده با كمال بىانصافى، مصادر اين روايات را شيعه ذكر كرده است، و حال آنكه بسيارى از مفسّران و محدّثان اهل سنّت اين روايت را در كتب تفسيرى و حديثى خود ذكر نموده و آن را قبول كردهاند؛ همچون: امام احمد بن حنبل (م 241 ق)،(73) امام مسلم (م 273 ق)،(74) محمّد بن سوره (م 279 ق)،(75) طبرى (م 310 ق)،(76) ابن ابى حاتم (م 375 ق)،(77) ابوالفرج اصبهانى (م 356 ق)،(78) امام ابوبكر جصّاص (م 370 ق)،(79) سمرقندى (م 375 ق)،(80) حاكم نيشابورى (م 405 ق)،(81) ثعلبى (م 427 ق)،(82) ماوردى (م 450 ق)،(83) بيهقى (م 458 ق)،(84) واحدى (م 468 ق)،(85) حاكم حسكانى (م471 ق)،(86) امام بغوى (م 516 ق)،(87) زمخشرى (م 538 ق)،(88) ابن قيّم الجوزيه،(89) ابن جوزى (م 597 ق)،(90) فخر رازى (م 604 ق)،(91) قرطبى (م 671 ق)،(92) محبّ طبرى (م 694 ق)،(93) نسفى (م 710 ق)،(94) امام خازن (م 725 ق)،(95) نظام الدين نيشابورى (م 728 ق)،(96) ابن تيميه (م 728 ق)،(97) عبدالوهّاب مصرى (م 733 ق)،(98) ابن حيّان اندلسى (م 745 ق)،(99) ذهبى (م 748 ق)،(100) ابن كثير (م 744 ق)،(101) بيضاوى (م 791 ق)،(102) ابن حجر عسقلانى (م 852 ق)،(103) سيوطى (م 911 ق)،(104) ابن حجر هيثمى (م 973 ق)،(105) ابى سعود (م 982 ق)،(106) محمّد على صابونى (م 997 ق)،(107) بروسوى (م 1137 ق)،(108) عجلى (م 1204 ق)،(109) احمد بن محمّد بن عجيبه (م 1244 ق)،(110) آلوسى (م 1270 ق)،(111) قاسمى،(112) شوكانى (م 1250 ق)،(113) طنطاوى جوهرى،(114) ميبدى،(115) حكمت بن ياسين،(116) سعيد حوى،(117) سيد طنطاوى مفتى مصر،(118) حسن المنصورى،(119) نياز قارى،(120) عبدالقادر آل عقده،(121) ابوبكر جزائرى،(122) سليمان قندوزى حنفى،(123) و بسيارى ديگر از اهل تفسير و حديث كه اين روايات را با بيش از 51 طريق متفاوت از صحابه و تابعين آوردهاند كه همه از بزرگان اهل سنّت هستند. هيچكدام از مفسّران، محدّثان، مورّخان و رجاليان اهل سنّت نسبت جعل به اين روايت نداده، بلكه برخى از دانشمندان اهل سنّت ادعاى اجماع و اتفاق اهل تفسير و حديث بر اين روايت نمودهاند و ادعاى تواتر و شهرت هم كردهاند؛ چنانكه گذشت.اما قول او در اينكه «جعلكنندگان اين قصه خوب نتوانستند آن را با آيه تطبيق دهند، چون عرب وقتى از گويندهاى كلمه «نسائنا» را كه جمع است مىشنود، دختر خود گوينده به ذهنش نمىرسد، آن هم گويندهاى كه چند زن دارد»، از لغت عرب چنين معنايى فهميده نمىشود.يكى از استادان صاحب تفسير، اديب و ائمّه قرائت، زمخشرى (م 538 ق)، در ذيل آيه مىگويد: اين دليلى است كه قوىتر از آن بر فضيلت اصحاب كساء وجود ندارد و اين برهان روشنى است بر صحّت نبوّت رسول خدا صلىاللهعليهوآله .(124) چطور اين بزرگان و نامداران بلاغت و ادب نفهميده باشند كه اين روايات نسبت غلط به قرآن مىدهند و لفظ جمع را در مورد يك نفس و مفرد استعمال كردهاند؟! و حال آنكه در قرآن، چندين مورد لفظ جمع استعمال شده و مراد از آنها فقط يك نفر است؛ مانند آيه «إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْه» (آل عمران: 45) در اين آيه، كلمه «ملائكه» جمع است، ولى فقط يك فرد يعنى تنها جبرئيل مراد است.(125)خود كلمه «نساء» نيز در قرآن براى دختر هم استعمال شده است؛ مانند آنكه آيه درباره فرعون مىگويد: «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُم» (بقره: 49) و آيه «وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُون» (نساء: 7) وقتى اين اصل ثابت شد كه «نساء» بر دختر هم اطلاق مىشود، فرقى نمىكند كه آن، دختر گوينده باشد يا شنونده. از اينرو، اطلاق «نساء» بر دختر يك اصل قرآنى است.3. ديدگاه رشيد رضا: او پس از ذكر روايات مباهله گفته است: ابن عساكر، از جعفر بن محمّد، از پدرش در ذيل آيه «قُل تعالوا نَدعُ اَبنائَنا و اَبناءكم» روايت كرده است كه فرمود: رسول خدا براى مباهله، ابابكر و پسرش، عمر و پسرش، و عثمان و پسرش را آورد و ظاهرا كلام در جماعتى از مؤمنان مىباشد.(126)نقد و بررسى: ابن عساكر اين روايت را از طريق سعيد بن عنبسه و هيثم بن عدى از امام صادق عليهالسلام آورده است. ابوحاتم رازى درباره سعيد بن عنبسه مىگويد: «لا يصدق.»(127)عبدالرحمن مىگويد: از على بن الحسين شنيدم كه مىگفت: سعيد بن عنبسه كذّاب است؛ از پدرم شنيدم كه مىگفت: او راست نمىگويد.(128) يحيى بن معين هم گفته: او كذاب است.(129) ابن ابى حاتم از پدرش نقل مىكند كه او گفت: «فيه نظرٌ.»(130)در كتب معروف رجالى اهل سنّت، جز مذمّت هيچ مدحى درباره او ديده نمىشود و بر كذّاب بودن او تأكيد فراوان شده و او در رديف ضعفا و متروكان قرار گرفته است؛ چنانكه اين مطلب را ذهبى (م 748 ق)،(131) ابن جوزى؛(132) و احمد بن حجر عسقلانى (م 852 ق)(133) نيز ذكر نمودهاند.هيثم بن عدى مىگويد: درباره هيثم بن عدى هيچ مدحى پيدا نكردم.بخارى مىگويد: «ليسَ بثقةٍ، كان يَكذبُ.» يحيى هم عين همين جمله را درباره او گفته است.ابوداود گفته: او دروغگو است.نسائى هم او را «متروكُ الحديث» خوانده است.(134)سعدى گفته است: «هيثم بن عدى ساقط قد كشف قناعه.»(135)يحيى بن معين گفته است: از پدرم درباره او پرسيدم كه گفت: او «متروك الحديث» است.(136)عباس الدُّورى مىگويد: برخى از اصحاب ما براى ما حديث كردند كه كنيز هيثم بن عدى مىگفت: «ما كان مولاى يقومُ عامَّة الليلِ يُصلّى، فاذا اَصبحَ جَلسَ يَكذبُ.»(137)بستى مىگويد: «اَنّه روى عن الثقاتِ اشياءً كأنّها موضوعةٌ ... اِنّه كان يُدلِّسُها.»(138)در نقل ديگرى از بخارى (م 256 ق) آمده است: «سكتوا عنه.»(139)ازدى هم او را «متروك الحديث» مىدانست.(140)ابن حبّان هم گفته است: «لايجوزُ الاحتجاجُ به و لا الروايةُ عنه الاّ على سبيلِ الاعتبار.»(141)برخى او را ضعيف و متروك دانستهاند؛ مانند دارقطنى،(142) ذهبى،(143) و عقيلى.(144)بنابراين، اعتبارى براى اين روايت نيست و اين يك روايت جعلى است كه با روايات صحيح و متواتر در تعارض مىباشد.خلاصه بحثاين آيه بر عصمت و صداقت حضرت فاطمه عليهاالسلام دلالت تام دارد و اين يكى از فضايل بلند آن بانو به شمار مىرود. بايد توجه داشت به اينكه آيه مباهله حضرت فاطمه عليهاالسلام را يكى از افراد «نسائنا» ندانسته و ايشان يكى از مصاديق «نسائنا» نيست، بلكه «نساءنا» اصلاً مصداق ديگرى ندارد و حضرت فاطمه عليهاالسلام تماميّت تفسير «نسائنا»است.(145)پی نوشت :1 كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث از مدرسه امام خمينى رحمهالله .2. ر. ك: عزالدين ابن اثير، اسد الغابة فى معرفة الصحابه، بيروت، داراحياء التراث العربى، ج 5، ص 52.3. ر. ك: محمد بن اسماعيل بخارى، صحيح البخارى، بيروت، دارالجيل، ج 4، ص 248 / جلالالدين سيوطى، الدر المنثور فى التفسير المأثور، بيروت، دارالفكر، 1993، ج 2، ص 193.4. محمود بن اسماعيل بخارى، پيشين، ج 5، ص 36 / حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين، بيروت، دارالمعرفة، ج 3، ص 158.5. فخرالدين رازى، التفسير الكبير، بيروت، دارالفكر، 1985، ذيل سوره كوثر.6. براى آگاهى بيشتر، ر. ك: نگارنده، فاطمه در قرآن از منظر تفاسير اهل سنّت، پاياننامه كارشناسى ارشد، قم، مركز جهانى علوم اسلامى، مدرسه امام خمينى، 1383.7. اسماعيل جوهرى، الصحاح، بيروت، دارالعلم للملايين، 1987 م، ماده «ب ه ل».8. احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه، بيروت، دارالكتاب العربية، ماده «ب ه ل».9. ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1369، ج 2، ص 438.10. محمّد بن جرير طبرى، جامع البيان عن تأويل آى القرآن، دارالفكر، 1988، ج 3، ص 301 / جلالالدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص 233.11. جلالالدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص 231 / اسماعيل بن كثير دمشقى، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالمعرفة، 1987، ج 1، ص 379 / على واحدى، اسباب النزول، رياض، دارالثقافة الاسلاميه، 1984، ص 90ـ91.12. مسلم بن حجّاج نيشابورى، صحيح مسلم، شرح نووى، بيروت، دارالقلم، 1987، ج 15، ص 185 / محمّد بن سوره، سنن ترمذى، بيروت، دارالفكر، 1994، ج 5، ص 407 / جلالالدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص 233.13. فخر رازى، پيشين، ج 8، ص 89.14. همان.15. نظام الدين نيشابورى، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بيروت، دارالكتب العلميه، 1996، ج 2، ص 178.16. احمد رازى جصّاص، احكام القرآن، مكّه، المكتبة التجارية، ج 2، ص 23.17. محمّد حافظ نيشابورى، معرفة علوم الحديث، بيروت، دارالكتب العلميه، 1977، ص 50.18. محمّد زمخشرى، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دارالمعرفة، ج 1، ص 193.19. ابن تيميه الحرّانى الدمشقى، منهاج السنة النبويّة فى نقض كلام الشيعة والقدرية، قاهره، مكتبة ابن تيميه، 1998، ج 4، ص 35.20. عبدالرحمن رازى، تفسير القرآن العظيم سندا عن رسول اللّه و الصحابة والتابعين، بيروت، المكتبة المصرية، 1999، ج 1، ص 379.21. حكمة بن ياسين، التفسير الصحيح موسوعة الصحيح المسبور من التفسير بالمأثور، مدينة، دارالآثر، 1999، ج 1، ص 421.22. محمّد بن سوره، پيشين، ج 5، ص 407.23. محمّد شوكانى، فتح القدر الجامع فى فنى الرواية والدراية من علم التفسير، ج 1، ص 449. در حاشيه آن، محقق كتاب روايت سعد را صحيح دانسته است.24. حاكم نيشابورى، پيشين، ج 3، ص 150.25. محمود آلوسى، روح المعانى فى تفسير القرآن ا لعظيم و السبع المثانى، تهران، جهان، ج 3، ص 168.26. همان، ج 3، ص 167.27. فخر رازى، پيشين، ج 8، ص 89.28. عبدالرحمن بن جوزى، زاد المسير، بيروت، دارالكتب العلميه، 2000، ج 1، ص 324 / مسلم بن حجّاج نيشابورى، پيشين، ج 15، ص 185 / محمّد بن سوره، پيشين، ج 5، ص 407 / رشيدالدين ميبدى، تفسير كشف الاسرار وعدة الابرار، تهران، اميركبير، 1376، ج 2، ص 151 / حكمة بن ياسين، پيشين، ج 1، ص 421 / خالد آل عقده، جامع التفسير من كتب الاحاديث، رياض، دار طيّبه، 1421 ق، ج 1، ص 370.29. رشيدالدين ميبدى، پيشين، ج 2، ص 151 ـ 152.30. على طاووس، سعد السعود، قم، دليل، 1379، ص 182.31. احمد بن حجر هيثمى، الصواعق المحرقه فى الردّ على اهل البدع والزندقة، قاهرة، مكتبة القاهرة، 1965، ص 156.32. على طاووس، پيشين، ص 183.33. همان.34. عبدالرحمن بن ابى حاتم، پيشين، ج 2، ص 667.35. محمّد آلوسى، پيشين، ج 3، ص 168.36. نوراللّه حسينى مرعشى تسترى، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 9، ص 91، به نقل از: شهاب الدين احمد نويرى، نهاية الارب فى فنون الادب، ج 8، ص 173.37. حاكم نيشابورى، معرفة علوم الحديث، بيروت، دارالكتب العلمية، ص 50.38. على واحدى، پيشين، ص 68.39. جلالالدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص 233 / عبدالرحمن بن جوزى، پيشين، ج 1، ص 324.40. حاكم حسكانى، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 1، ص 126.41. ابوالفرج اصبهانى، الاغانى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1992، ج 12، ص 7.42. على طاووس، پيشين، ص 183.43. همان.44. همان.45. همان.46. اسماعيل بن كثير دمشقى، پيشين، ج 1، ص 379.47. على طاووس، پيشين، ص 183.48. همان.49. همان.50. عبدالرحمن بن ابى حاتم، پيشين، ج 2، ص 667.51. محمد بن جرير طبرى، پيشين، ج 2، ص 301.52. همان.53. همان.54. ابن عطيّه اندلسى، المحرّر الوجيز، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1996، ج 1، ص 447.55. محمّد بن جرير طبرى، پيشين، ج 3، ص 300.56. عبدالرحمن بن ابى حاتم، ج 2، ص 667.57. على طاووس، پيشين، ص 183.58. همان.59. همان.60. همان.61. همان.62. همان.63. حاكم حسكانى، پيشين، ج 1، ص 120ـ128.64. همان.65. احمد طبرى، ذخائر العقبى، بيروت، دارالمعرفة، ص 25.66. جلالالدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص 229.67. مسلم بن حجّاج نيشابورى، پيشين، ج 15، ص 185.68. احمد بن حجر هيثمى، پيشين، ص 156.69. مسلم بن حجّاج نيشابورى، پيشين، ج 15، ص 185 / محمّد بن سوره، پيشين، ج 5، ص 407.70. سليمان قندوزى، ينابيع المودة، قم، بصيرتى، باب 63، ص 362.71. ابن تيميه الحرّانى الدمشقى، پيشين، ج 2، ص 118.72. محمّد رشيد رضا، تفسير المنار، بيروت، دارالكتب العلميه، 1999، ج 3، ص 265.73. احمد بن حنبل، المسند، ج 1، ص 185.74. مسلم بن حجّاج نيشابورى، پيشين، ج 15، ص 185.75. محمّد بن سورة، پيشين، ج 5، ص 407.76. محمّد بن جرير طبرى، پيشين، ج 3، ص 299.77. اسماعيل بن كثير دمشقى، پيشين، ج 2، ص 667.78. ابوالفرج اصبهانى، پيشين.79. احمد رازى جصّاص، پيشين، ج 2، ص 23.80. ابراهيم سمرقندى، تفسير السمرقندى المسمّى ببحر العلوم، بيروت، دارالكتب العلمية، 1993، ج 1، ص 4.2781. حاكم نيشابورى، پيشين، ج 3، ص 150.82. احمد ثعلبى، تفسير الكشف والبيان، بيروت، داراحياء التراث العربى، 2002، ج 3، ص 85.83. على ماوردى، النكت و العيون (تفسير الماوردى)، مصر، البنية المصرية العامّة للكتاب، 1979، ج 1، ص 399.84. احمد بيهقى، دلائل النبوة، بيروت، دارالكتب العلمية، 1985، ج 5، ص 388.85. على واحدى نيشابورى، پيشين، ص 68.86. حاكم حسكانى، پيشين، ج 1، ص 123.87. حسين بن مسعود الضرّاء البغوى، معالم التنزيل، بيروت، دارالفكر، 2002، ج 2، ص 48.88. محمود زمخشرى، پيشين، ج 1، ص 193.89. ابن قيّم الجوزيه، الضوء المنير، ج 2، ص 64.90. عبدالرحمن بن جوزى، پيشين، ج 1، ص 324.91. فخر رازى، پيشين، ج 8، ص 88.92. محمّد بن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربى، ج 4، ص 104.93. احمد طبرى، پيشين، ص 25.94. عبدالله نسفى، تفسير النسفى (مدارك التنزيل و حقائق التأويل)، بيروت، دارالكتب العلميه، 1995.95. علاءالدين على خازن بغدادى، تفسير الخازن، بيروت، دارالكتب العلمية، ج 1، ص 254.96. نظامالدين نيشابورى، پيشين، ج 2، ص 178.97. ابن تيمية الحرّانى الدمنبع:پایگاه اطلاع رسانی اسوه
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]
صفحات پیشنهادی
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت-جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت فاطمه عليهاالسلام در قرآن چكيده آيه مباهله بر ...
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت-جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت فاطمه عليهاالسلام در قرآن چكيده آيه مباهله بر ...
ویژه نامه روز مباهله
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت آيه مباهله بر صداقت و عصمت گفتارى و رفتارى اصحاب كساء عليهمالسلام دلالت دارد. به اعتراف دانشمندان ...
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت آيه مباهله بر صداقت و عصمت گفتارى و رفتارى اصحاب كساء عليهمالسلام دلالت دارد. به اعتراف دانشمندان ...
ياران خاص امام زمان (عج) در نظرگاه اهل بيت
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت (15)امام ابوبكر جصّاص (م 370 ق) مىگويد: «راويان تاريخ و ناقلان آثار و اخبار ... براى مباهله همراه برد، و حال آنكه ...
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت (15)امام ابوبكر جصّاص (م 370 ق) مىگويد: «راويان تاريخ و ناقلان آثار و اخبار ... براى مباهله همراه برد، و حال آنكه ...
محبت فراوان پیامبر به حضرت فاطمه علیهماالسلام
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت ... ايشان ناشناخته مانده است؛ شخصيتى كه حجتى بر حجتهاى خداوند است، محبت و دوستى او ... به نقل همه اهل ...
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت ... ايشان ناشناخته مانده است؛ شخصيتى كه حجتى بر حجتهاى خداوند است، محبت و دوستى او ... به نقل همه اهل ...
عبدالرحمن بن مسعود بن حجّاج
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت جابر بن عبداللّه مىگويد: مراد از «انفسنا و انفسكم» رسول خدا صلىاللهعليهوآله و .... (م 852 ق)،(103) سيوطى ...
جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام در آيه مباهله از نظرگاه اهل سنّت جابر بن عبداللّه مىگويد: مراد از «انفسنا و انفسكم» رسول خدا صلىاللهعليهوآله و .... (م 852 ق)،(103) سيوطى ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها