تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844389329




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پائین‏تر از عصمت، بالاتر از عدالت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پائین‏تر از عصمت، بالاتر از عدالت
پائین‏تر از عصمت، بالاتر از عدالت نويسنده: دكتر احمد بهشتى اگر امامت و ولایت از آن معصوم باشد، قطعا در كار او اشتباه و خطائى وجود ندارد و براى مردمى كه تشنه عدالت و تقوایند و چوب بى‏عدالتیها و بى‏تقوائیها بسیار خورده‏اند، جاى هیچ‏گونه نگرانى نیست و نه تنها جاى نگرانى نیست، كه‏ جاى امیدوارى هم هست. در چنین وضعیتى همه مى‏توانند در امنیت و آسایش و آرامش كامل زندگى كنند و نیروهاى سرشار خود را در راه خدمت ‏به مكتب و جامعه‏ و میهن به كار اندازند. خواه در عصر غیبت و خواه در عصر حضور معصوم، كسانى هستند كه در حكم‏ كارگزاران اویند و در استمرار امامت و ولایت او نقش دارند. معصوم، در عصرحضور افرادى را انتخاب و به او سمت كارگزارى و ماموریت مى‏دهد. او خود مى‏داند كه از چه نیروها و از چه كسانى استفاده كند. البته فراموش نكنیم كه ممكن است عصمت معصوم در هاله جهالتها یا اغراض، مستورو مكتوم بماند و مردم جاهل یا مغرض با مقام عصمت، چنان رفتار كنند كه ‏نگذارند آثار و بركات آن در جامعه و در میان امت، بروز و ظهور پیدا كند. اینجاست كه مى‏بینیم عصمت معصوم به اعتصام جامعه یا امت مربوط مى‏شود و اگرامت، به خاطر جهالتها یا غرض‏ ورزیها به درجه والاى اعتصام نرسیده باشد، ازعصمت معصوم بهره‏اى نمى‏گیرد. راز این كه حكومت معصوم در آخرالزمان تحقق‏مى‏یابد، این است كه باید مردم به گونه‏اى رشد و تكامل پیدا كنند كه اعتصام یاعصمت ‏پذیرى در نهاد آنها به درجه فعلیت رسیده باشد. تاریخ نشان داده است كه در دوران پنج‏ساله خلافت امیرالمومنین(ع) كه حكومت‏معصوم تحقق یافته بود، دو نیروى فشار، به‏طور مدام در راه خنثى‏سازى آثار وبركات معصوم، فعالیت مى‏كردند: یكى نیروى جهالتها و دیگرى نیروى غرض‏ورزیها.اصحاب جمل - یا ناكثین- و اصحاب صفین -یا قاسطین-، غرض‏ورزى مى‏كردند و اصحاب‏ابوموسى -یا خوارج و مارقین- علمدار جهالتها و تعصبات خشك بودند.اگر اینها نبودند، حكومت معصوم آثار و بركات خود را به بروز و ظهور مى‏رسانیدو چه‏بسا معصومان دیگر هم توفیق پیدا مى‏كردند كه با اجراى اسلام ناب و اعمال‏مدیریت كاملا موفق، براى همیشه مردم را از فشارهاى روحى و جسمى ناشى از حق ‏كشیها و بى‏عدالتیها نجات بخشند و جهانى یكپارچه و منسجم و آباد در زیر پرچم عدالت و وحدت، به وجود آورند. داستان مجفن بن ابى مجفن ضبىوى بر معاویه داخل شد و گفت: از نزد پست‏ترین و عاجزترین و ترسوترین و بخیل‏ترین عرب آمده‏ام. معاویه گفت: اى برادر تمیمى، اوكیست؟ گفت: على بن ابیطالب(نعوذ بالله(. معاویه گفت: اى اهل شام، سخن برادر عراقى خود را بشنوید. بعد از آن كه مردم متفرق شدند، به او گفت: واى بر تو! چرا گفتى او پست‏ترین عرب است; حال آن كه پدرش ابوطالب و جدش عبدالمطلب و همسرش فاطمه دختر پیامبر خداست؟! چه‏طور او بخیل‏ترین عرب است؟! به خدا اگر دو خانه -یكى پر از كاه و دیگرى پر از طلا- داشته باشد، نخست طلا، سپس كاه را مى‏بخشد؟! چگونه او ترسوترین عرب است؟! به خدا هرگاه دو سپاه در مقابل یكدیگر قرار گیرند، او یكتا سوار آنهاست و نیازى ندارد كه كسى از او دفاع كند. چرا او عاجزترین عرب است؟! به خدا هیچ‏كس جز او آئین بلاغت را براى قریش تاسیس و استوار نكرده است. خدایت لعنت كند. مبادا دیگر از این حرفها بر زبان آورى. مجفن گفت: به خدا تو ستمكارتر از منى. چرا با او جنگیدى; با این كه مقام و منزلت او را مى‏دانى؟! گفت: براى این كه به مقاصد خود دست‏یابم. مجفن گفت : آیا در عوض خشم و غضب و عذاب دردناك خدا، آنچه به دست مى‏آورى، تو را بس‏است؟! گفت: نه . ولى من چیزى مى‏دانم كه تو نمى‏دانى. خداوند مى‏فرماید: ورحمتى وسعت كل شیى (1) رحمت من همه‏چیز را فرا گرفته است (2) همین حق‏كشیها بود كه خورشید امامت و عصمت را در هاله تاریك ابهام فرو مى‏برد و مردم ساده ‏لوح را در شرائطى قرار مى‏داد كه نتوانند حق و باطل را از یكدیگر تفكیك كنند. هنگامى كه معصوم بر مسند حاكمیت و رهبرى جامعه قرار گیرد، خود بهتر مى‏داندكه از چگونه مدیران و كارگزارانى استفاده كند و پستهاى كلیدى را به دست چه‏افرادى بسپارد . به‏طور طبیعى، او به سراغ افرادى مى‏رود كه مقامى دون عصمت وفوق عدالت داشته باشند و اگر از این مرتبه تنزل كند، از باب ضرورت و كمبودنیروهاى مخلص و كارآمد است. در حكومت امیرالمومنین(ع) افرادى همچون "مالك‏اشتر" و "عمار یاسر"، از موقعیت والائى برخوردارند. بدون این كه قدرت‏ظاهرى، ذره‏اى از تواضع و ساده‏زیستى آنها كاسته باشد. روزى ما لك از بازار كوفه مى‏گذشت و كرباس خامى در بر و پاره‏اى از همان را به‏جاى عمامه بر سر داشت. یكى از بازاریان به عنوان استهزاء، شاخه سبزى به جانب ‏او انداخت. مالك، بدون این كه خم به ابرو بیاورد، از آنجا گذشت. یكى ازبازاریان كه مالك را مى‏شناخت، به او گفت : مى‏دانى به چه كسى اهانت كردى؟ گفت:نه. گفت: او مالك اشتر، یكى از یاران و دوستان امیرالمومنین(ع) بود. بازارى ‏از كردار خود نادم و مضطرب شد. از پى او به راه افتاد. تا از او عذرخواهى‏كند. سرانجام او را در مسجدى مشغول نماز یافت. صبر كرد تا نمازش تمام شد.خود را به پاى او افكند و پایش را بوسه داد. مالك او را بلند كرد و گفت: چه‏كار مى‏كنى؟ گفت: تو را نشناخته بودم. مى‏خواهم خطاى خودم را جبران كنم.مالك گفت : بر تو گناهى نیست. من به مسجد آمدم كه براى تو طلب آمرزش كنم (3) . او كسى بود كه امیرالمومنین(ع) درباره‏اش فرمود: "لقد كان لى مثل ما كنت‏لرسول‏الله(ص). او براى من همانگونه بود كه من براى پیامبر خدا بودم‏" (4) آرى مالك، اگر معصوم نیست، معصوم ‏گونه است. پس مقامش فوق عدالت و دون عصمت‏ است. اگر تواضع و ساده‏ زیستى مالك نبود، هرگز آن بازارى، گرفتار چنان اشتباهى ‏نمى‏شد. هرچند كه كار او از اصل غلط بود. مگر هر كه لباس ساده به تن دارد،باید مورد اهانت قرار گیرد؟! در دورانى كه مردم -به خاطر عدم لیاقت و عدم‏اعتصام- از فیض حضور معصوم -كه وجودش یك لطف و تصرفش لطف دیگرى و عدم حضورش‏به خاطر بى‏لیاقتى خود آنها است (5)- محرومند، باز هم باید كسانى مسوولیت اداره‏جامعه را بر عهده گیرند كه مقامى فوق عدالت و دون عصمت داشته باشند، تابتوانند به‏ طور دقیق مجرى حق و عدالت‏باشند و به آن جذب و انجذاب و تعاملى كه‏باید میان امت و امام برقرار باشد، تداوم بخشند. سخنى از شیخ الرئیسشیخ الرئیس درباره وظیفه حساس ولایت و خلافت، سخن زیبائى‏دارد. او مى‏گوید: "یجب ان یفرض السان طاعه من یخلفه و ان لا یكون الاستخلاف الا من جهته اوباجماع من اهل السابقه على من یصححون علانیته عند الجمهور انه مستقل‏بالسیاسه و انه اصیل العقل حاصل عنده الاخلاق الشریفه من الشجاعه و العفه وحسن التدبیر و انه عارف بالشریعه حتى لا اعرف من" (6)‌ "باید پیامبر اطاعت كسى را كه جانشین خود قرار مى‏دهد، واجب كند و باید انتخاب خلیفه از جانب خود او باشد یا به اجماع و اتفاق سابقه ‏دارها بر كسى كه ‏صلاحیت او را نزد جمهور مردم به لحاظ استقلال در سیاست و اصالت عقل و دارا بودن اخلاق شریفه، از قبیل شجاعت و عفت و حسن تدبیر و معرفت ‏به شریعت، تا آنجا كه كسى اعرف و اعلم از او نباشد، تضمین كنند". شیخ الرئیس در بیان فوق به دو مرحله نظر دارد: یكى مرحله حضور معصوم و دیگرى‏ مرحله غیبت. در دوره حضور معصوم، او از جانب پیامبر منصوب است و مردم باید رهبرى او را بپذیرند و اطاعت او را پیشه خود سازند. در دوره غیبت، افراد سابقه‏دار و خبیر و بصیر، وظیفه دارند كه با اجماع و اتفاق، اصلح افراد را به لحاظ علم و سیاست و درایت و اخلاق به مردم معرفى‏كنند، تا مردم از راه بیعت‏ یا انتخابات -كه امروز معمول است- رهبرى و زعامت ‏او را بپذیرند و از او اطاعت كنند و مخالفانش را سرجاى خود بنشانند. چه آنها كافر و معصیت‏كارند و خونشان مباح است (7). نگاهى به روایاتدر روایت آمده است كه: "و اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه‏" (8) . "توده مردم باید از كسى اطاعت و تقلید كنند كه فقیهى خویشتن‏دار، نگهبان ‏دین، مخالف هواى نفس و مطیع فرمان خدا باشد". ویژگیهایى كه در بالا ذكر شده، بالاتر از عدالت ‏یا حسن ظاهرى است كه در امورى ‏مانند شهادت و امامت جماعت و... كافى است. صاحب ویژگیهاى فوق، اگر معصوم نباشد، یك درجه پائین‏تر از معصوم و درجاتى ‏بالاتر از عدالت است. عالم بى‏عمل و فقیه بى‏تقوا را در اسلام ارزشى نیست. خداوند به یكى از انبیاء خود وحى كرد كه به آنهائى كه براى غیر دین، تفقه مى‏كنند و براى غیر عمل، یاد مى‏گیرند و دنیا را براى غیر آخرت مى‏جویند و در پوست میشند و دل گرگ دارند . و زبانشان شیرین‏تر از عسل و اعمالشان تلخ‏تر از صبر است، بگوید كه: با من نیرنگ‏ مى‏كنند و مرا به استهزاء گرفته‏اند. آنها را چنان گرفتار فتنه‏اى كنم كه ‏خردمند را حیران كند (9) . و اما عدالت معمولى همان است كه رهبر عالیقدر اسلام درباره‏اش مى‏فرماید: "من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یكذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممن‏ كملت مروته و ظهرت عدالته و وجبت اخوته و حرمت غیبته‏" (10) "هركس با مردم معامله كند و به آنها ستم روا ندارد و براى آنها حدیث كند وبه آنها دروغ نگوید و آنها را وعده دهد و خلف وعده نكند، از كسانى است كه‏ مروتش كامل و عدالتش ظاهر و برادریش واجب و غیبتش حرام است‏". دورنماى حكومت معصومما نمى‏خواهیم و نباید براى معصوم تعیین وظیفه كنیم. قطعا او در اعمال سیاست و مدیریت‏خود، افراد هم‏سنخ را جذب و غیر هم‏سنخ را دفع مى‏كند. او هم جاذبه دارد و هم دافعه. خوبان و پرهیزكاران در حوزه جذب و انجذاب او قرار مى‏گیرند و بدان و بى‏تقواها از او دفع مى‏شوند. ولى در برابر قانون همگان یكسانند و هرگز تبعیضى اعمال نمى‏شود. و نااهلى بر مسند اهلى‏نمى‏نشیند. معصوم، نیكوكاران را تشویق و بدكاران را ملامت مى‏كند. اما هرگز حقى‏را از صاحب حقى سلب نمى‏كند و به غیر صاحب حقى نمى‏دهد. هرچند گرفتن پوست جوى ‏از دهان مورچه‏اى باشد(11) . دنیا در نظرش خوارتر از برگ نیم جویده‏اى است كه دردهان ملخى باشد(12) فلسفه حكومتش همه اعتقادات و اخلاقیات و احكام شریعت است. او كسى را شایسته زمامدارى مى‏داند كه بخیل و جاهل و جفاكار و ترسو ورشوه‏خوار و تعطیل كننده سنت نباشد. چرا كه او بر ناموس و جان و مال و قوانین‏ و پیشوائى مردم ولایت دارد و اگر بخیل باشد، بر جمع مال حریص است و اگر جاهل‏باشد، مردم را گمراه كند و اگر جفاكار باشد، مردم را مستاصل و پریشان سازد و اگر ترسو باشد، بر توانگران تكیه كند و مستمندان را مورد بى‏اعتنائى قراردهد و اگر رشوه‏خوار باشد، حقوق مردم را پایمال سازد و اگر تعطیل كننده سنت‏باشد، مردم را به بى‏دینى سوق دهد (13) . بهترین الگوى جذب و انجذاب و تعامل، در نظام امامت امیرالمومنین(ع) بود كه خود اسلام مجسم و نمونه كامل مسلمانى بود.در گفتار قواعد آن را به زیبائى بیان مى‏كرد و در كردار، بعد از پیامبرخدا(ص) از همه كاملتر بود. این مساله مهم بود كه او علیرغم همه مشكلات و نامساعد بودن شرائط و اوضاع و احوال و در وضعیت عصمت ناپذیرى جامعه، چند صباحى حكومت ظاهرى را بر عهده گرفت -گو این كه در باطن، قائد و پیشواى ابدى‏ امت‏بود- تا شیوه صحیح و خداپسندانه حكمرانى را به نمایش گذارد. زان به ظاهر كوشد اندر راه حكم تا امیران را نماید راه و حكم تا بیاراید به هر تن جامه‏اى تا نویسد او به هركس نامه‏اى تا امیرى را دهد جان دگر تا دهد نخل خلافت را ثمر میرى او بینى اندر آن جهان فكرت پنهانیت گردد عیان حكومت او میزان و معیار است. بشریت ‏به هر درجه و مرتبه‏اى كه از لحاظ علمى و صنعتى نائل گردد، راهى جز پیروى از او در زمامدارى و حكومت ندارد. حكومتى كه‏در عمل، گفتار و كردار او را سرمشق قرار دهد، حكومت صالحه و دولت كریمه است. اگر پنج ‏سال حكومت عدل على نبود، شاید بعضى فكر مى‏كردند كه آنچه دین‏خواسته، عملى نیست. یا این كه دین برنامه‏اى عملى براى حكومت ندارد. پي نوشت : 1. الاعراف: 156. 2. سفینه‏البحار: (عوى) ج‏2، ص‏292. 3. فیض الاسلام، سید على نقى، ترجمه و شرح نهج‏البلاغه، ص‏981. 4. همان مدرك. 5. خواجه طوسى مى‏فرماید: وجوده لطف و تصرفه آخر و عدمه منا" این سخن‏درباره امام زمان(ع) است. (كشف المراد، المقصد 5، المساله 1). 6. الشفاء، الالهیات، المقاله 10، الفصل 5. 7. همان مدرك، عبارت چنین است: "فعلى الكافه من اهل المدینه قتاله وقتله‏". 8. سفینه‏البحار: فقه. 9. همان. 10. على(ع) به مالك فرمود: "لا یكونن المحسن و المسى عندك بمنزله سواء ..."(نهج‏البلاغه فیض الاسلام، ص 991). 11. والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فى‏نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته‏" (نهج‏البلاغه فیض الاسلام، ص 705، خطبه 215. 12. و ان دنیاكم عندى لاهون من ورقه فى فم جراده تفضمها (همان) 13. وقد علمتم انه لا ینبغى ان یكون الوالى على الفروج و الدماء والمغانم والاحكام و امامه المسلمین، البخیل... (همان، ص 398، خطبه 131). منبع: ماهنامه مكتب اسلام
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن