تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812771440




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكومت علوى، الگوى حكومت مهدوى


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حكومت علوى، الگوى حكومت مهدوى
حكومت علوى، الگوى حكومت مهدوى نويسنده:حيدرعلى ميمنه جهرمى اشاره: شايد در اذهان بسيارى ازمردم اين پرسش مطرح باشد كه امام‏مهدى، عليه‏السلام، چگونه حكومت‏خواهد كرد و نظام سياسى - ادارى كه‏او برپا مى‏كند چه ويژگيهايى خواهدداشت؟ در پاسخ اين پرسش بايد گفت كه‏ويژگيهاى حكومت مهدوى همان‏ويژگيهاى حكومت علوى است; با اين‏تفاوت كه حكومت علوى تنها درگستره‏اى محدود از كره خاك و در مدت‏زمانى ناچيز برقرار شد و آن حضرت‏هم به دليل درگيرى در جنگهاى داخلى،نتوانست‏به همه آنچه كه در نظرداشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدى، عليه‏السلام، با پيش گرفتن سيره‏جدش اميرالمؤمنان، على،عليه‏السلام، تا آستانه برپايى قيامت‏از دالت ‏برمى‏سازد و به همه اهداف‏خود دست مى‏يابد. با پيروزيهاى بزرگ اعراب مسلمان‏در نقاط مختلف جهان، سيل اموال ودرآمد به بيت المال سرازير شد و درزمان خليفه دوم، بر خلاف سنت پيامبرسبقت در اسلام يا شركت در جنگهاى‏صدر اسلام ملاك برترى در دريافت‏بيت المال شد. خليفه هر چند بعدا از اين‏تبعيض مالى اظهار پشيمانى كرد وسختگيريهايى به عمل آورد اما هرگزنتوانست اوضاع و احوال را به وضع‏پيشين بازگرداند (1) . عثمان در دوران زمامدارى‏اش برخلاف وعده‏اى كه هنگام قبول خلافت‏كرده بود نه به سنت پيامبر عمل كرد ونه سيره شيخين را مد نظر قرار داد،بلكه دست‏ياران و اقوام خويش را درتصاحب بيت المال باز نگه داشت و به‏بهانه صله رحم، اموال هنگفتى را به‏آنان اعطا كرد و همان تبعيضات دوران‏عمر را با شدت بيشترى گسترش داد ودر نتيجه زمينداران و مالداران بزرگ‏پديد آمدند. خود وى خانه‏اى از سنگ و آهك بناكرد كه درهايش از چوب عاج و عرعرساخته شده بود. وقتى كشته شد صد وپنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم نقداز خود باقى گذاشت و ارزش املاكش‏در «وادى القرى‏» و ديگر جاها بيش ازصد هزار دينار برآورد شد. او اسب وشتران فراوان داشت (2) گوهرهايى كه‏دخترانش بر سينه مى‏آويختند چون‏آفتاب مى‏درخشيد (3) . تمام خمس گرفته شده از افريقا رايكجا به مروان بخشيد و فدك را به‏قطاع (4) وى درآورد. همه غنايم‏افريقا - ازطرابلس تا طنجه - را به عبدالله بن ابى‏سرح اهدا كرد. زيد بن ارقم - كليد دار بيت المال درزمان عثمان - كه از جايزه دويست هزاردرهمى به ابوسفيان و رداخت‏يكصدهزار (درهم) به مروان با سفارش‏عثمان به خشم آمده بود. كليدها را جلوعثمان گذارد و گريست. عثمان گفت: چون صله رحم كرده‏ام مى‏گريى؟ گفت: نه اما گمان دارم اين مالها رابه عوض انفاقهايى كه در راه خدا،هنگام حيات رسول الله كردى ‏برمى‏دارى ، اگر صد درهم به مروان‏مى‏دادى باز هم زياد بود (تا چه رسد به‏هزار درهم). عثمان گفت: پسر ارقم، كليدها رابگذار و برو! فرد ديگرى را مسؤول بيت‏المال خواهم كرد (5) از عطاهاى بى حساب عثمان ، زبيرداراى چهار هزار دينار نقد ، يك هزاراسب و يك هزار كنيز شده بود. طلحه‏املاك فراوان و خانه‏هاى مجلل داشت. عبدالرحمن بن عوف داراى هزار اسب ، هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و دراسكندريه، بصره و كوفه خانه‏هاى باشكوه بنا كرده بود. (6) اميرالمؤمنين كه‏رابط ميان مردم معترض وخليفه بود،بادلسوزى تمام به وى پيشنهاد كرد جهت ‏برآوردن خواسته‏هاى مردم سريعا به‏ حقوق از دست رفته آنان رسيدگى‏نمايد و خطر قريب الوقوع را به وى‏يادآور شد. عثمان براى اين امر مهلت‏خواست ، حضرت در پاسخ فرمود: آنچه به مدينه مربوط است، در آن‏مهلتى نيست و آنچه بيرون از مدينه‏است مهلتش رسيدن دستور تو به‏آنهاست. (7) اما عثمان نخواست‏يا نتوانست‏به‏قول خود وفا كند و بدين ترتيب‏موجبات قتل خويش را فراهم آورد. وجود اين تبعيضها، مساله‏اى‏زودگذر و موقتى نبود كه با رفتن‏عثمان از ميان برود بلكه در ميان‏خواص جامعه آن روز به صورت يك‏فرهنگ و عادت درآمده بود. اطرافيان و وابستگان خليفه به‏صرف همين وابستگى و قرابت، از مال‏و مقام بسيار برخوردار مى‏شدند وباتوجيهات هوس پسندانه آن را حق خودمى‏شمردند و تحت عنوان صله رحم‏سوسوى وجدان خويش را نيزخاموش ساخته با خيال راحت اموال‏مردم را به غارت مى‏بردند. امير المؤمنين، عليه‏السلام، درتوصيف اين دوران مى‏فرمايد: او (عثمان) همانند شتر پر خوار وشكم برآمده همى جز جمع‏آورى وخوردن بيت المال نداشت. او باهمكارى بستگان پدرى‏اش، همچون‏شتر گرسنه در بهار بر روى علف بيت‏المال افتاده به خوردن مشغول شدنداما كارشان به نتيجه نرسيد». (8) بعد از قتل عثمان، مردم براى بيعت‏با امام على، عليه‏السلام، به در خانه اوهجوم آوردند اما او بخوبى مى‏دانست‏تغيير اين فرهنگ وخارج ساختن اين‏عادت زشت از سر بزرگان قوم كارى‏بس دشوار است و به يك عمل جراحى‏بزرگ نياز دارد كه پيكره سرطانى آن‏روز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولى، به دليل مسؤوليت الهى علما وحضور و اعلام آمادگى مردم براى‏تحقق اين تحول اجتماعى، اصلاحات‏بزرگ خود را آغاز كرد و خطاب به‏مردم، اوضاع آن دوران را به دوران‏قبل از اسلام و عمل خويش را به‏اقدامات رسول خدا تشبيه كرد و ازامتحانى سخت‏خبر داد (9) و اصول‏خلل‏ناپذير حكومت‏خود را اعلام نمودو تا آخر نيز بدان پاى فشرد. امام، عليه‏السلام، دستور داد همه‏اسبها و شترها و اسلحه‏هاى موجود درخانه عثمان - جز سلاح و مركب‏شخصى او - را به بيت المال بازگردانند. عمروعاص چون از اين ماجرااطلاع يافت، در نامه‏اى به معاويه نوشت‏هرچه مى‏خواهى بكن كه پسر ابوطالب‏همه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنانكه‏چوبى را پوست كنند. (10) اميرمؤمنان در دومين روز بيعت، براستى هشدار داد، اموال و قطايعى راكه عثمان، ناروا به ديگران بخشيده به‏بيت المال باز خواهد گرداند. هرچند باآن ، زنانى را كابين بسته باشند و يا كنيزكان خريده باشند. (11) در ديدگاه علوى برتريهاى معنوى،همچون تقوا و صحبت‏با رسول خداهرگز ملاك برتريهاى مادى و مالى‏قرار نگرفت و همگان به طور مساوى ازبيت المال بهره‏مند شدند. به همين دليل‏بسيارى از اشراف و رؤساى قبايل كه‏اكنون خود را از حقشان! محروم‏مى‏ديدند، امام عادل را رها كرده به‏سراغ معاويه رفتند. حضرت در يك‏درد دل خصوصى، با مالك اشتر، ازاينكه مردم او را رها كرده‏اند، شكوه‏كرد. مالك علت آن را شدت عدالت اودانست و گفت: اكثر مردم به دنبال دنياهستند، اگر بذل مال كنى اطرافت جمع‏مى‏شوند. فرمود: نمى‏توانم بيش از حق به كسى‏بدهم. اميد است كه خداوند گروهى‏كوچك را بر گروهى بزرگ غلبه‏دهد. (12) جامعه آن روز هرچند از بيماريها وانحرافات متعددى رنج مى‏برد امادنياطلبى و فساد مالى از همه آنهاخطرناك‏تر بود و امير مؤمنان همچون‏طبيبى ماهر ابتدا به معالجه اين آفت‏اهتمام ورزيد. او دوست داشت همه‏انحرافات را از ميان بردارد اما از بيم‏پراكندگى بيشتر مردم و توقف‏برنامه‏هاى اصلاحى، از وارد ساختن‏فشار بيشتر خوددارى كرد. او آرزوداشت روزى بتواند همه سنتهاى تعطيل‏شده رسول خدا، همچون تغيير مقام‏ابراهيم، حرمت متعتين (عمره تمتع،نكاح متعه)، غصب فدك و... را به حال‏اول خود بازگرداند (13) اما همين‏اصلاحات نيز با مقاوت شديد روبروشد و كوهى از مشكلات و كارشكنيهارا در مقابل حكومت عدل امام قرار دادكه برداشتن آنها به صبرى جميل،برنامه‏اى دقيق وموعظه‏هاى مردى‏شفيق محتاج بود كه بزرگمردى چون‏على بن ابيطالب، عليه‏السلام، همه آنهارا داشت. امام براى انجام اين اصلاحات ابتدااز خود و اطرافيانشان آغاز كرد. كارگزاران اميرالمؤمنين وقتى‏مى‏ديدند پيشوا و امامشان قبل از تعليم‏ديگران به تعليم نفس خويش اقدام‏نموده است (14) و برا طرافيان خود نيزهمچون ديگران در اجراى قوانين وعدالت، نظارت دارد، براى خود عذر وبهانه‏اى نداشتند. آن حضرت معتقد بودكسى كه خود را به عدالت ملزم ننمود واولين تجربه عدالت را در كشور وجودخويش با بيرون راندن خواسته‏هاى دل‏نيازمود و در كار خيرى كه مردم راءبدان دعوت مى‏كند پيشى نگرفت (15) قادرنخواهد بود ديگران را به كارهاى نيك وعدالت وادار سازد. عدالت‏خواهى چنان با گوشت وخون امير مؤمنان آميخته بود كه‏رسول خدا فرمود: او در راه اجراى احكام الهى‏سختگير است. (16) او كاملا آگاه بود كه اگر شخص‏حاكم يا اطرافيانش اندكى از جاده‏عدالت و انصاف بيرون روند، زيردستان با شدت بيشترى حريم عدالت رامى‏شكنند. به قول سعدى: اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبى برآورند غلامان او درخت از بيخ به پنج ‏بيضه كه سلطان ستم روا دارد زنند لشكريانش هزار مرغ به سيخ از اينرو چشمهاى روشنتر ازآفتابش هميشه بر اطرافيانش نظاره‏مى‏كرد و به آنان اندك مجالى براى دورشدن از جاده عدالت نمى‏داد. آن حضرت در نامه‏اى به محمد بن‏ابوبكر، آنگاه كه وى را به فرماندارى‏مصر فرستاد توصيه كرد كه حتى درنگاه‏هايش به مردم عدالت داشته باشد.زيرا اگر حاكم ميان نگاه كردن به‏بزرگان و اشراف جامعه با نگريستن به‏ضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود،گروه اول به حمايت‏بى دليل او طمع‏مى‏كنند و دسته دوم از عدالت وى نااميدمى‏شوند. (17) هشدار امير مؤمنان به عقيل با آهن‏گداخته و سرزنش على بن ابى رافع -متصدى بيت المال - به دليل عاريت دادن‏يك گردنبند به دختر خليفه و دستور بازگرداندن آن، در همين راستا قابل‏تفسير است. آن حضرت براى آنكه نشان دهدبرداشت نابجا از بيت المال، نوعى‏دزدى محسوب مى‏شود به عقيل كه‏درخواست مال بيشترى داشت فرمود:شبانه صندوق تاجران بازار را بشكن‏و بردار. عقيل اظهار اشت‏خواهان‏دزدى نيستم. فرمود: دزدى از يك نفر آسانتر است ازسرقت از بيت المال است و خيانت‏به‏يك گروه سختتر از خيانت‏به يك فرداست. (18) روزى، در ميان لباسهاى مختلفى‏كه به بيت المال رسيده بود، يك پالتوى‏كلاه‏دار از جنس خز، نظر امام حسن، عليه‏السلام، را به خود جلب كرد; اماحضرت از دادن آن خوددارى كرده به‏عدالت تقسيم نمود و آن پالتو سهم‏جوانى همدانى شد و او چون شنيد امام‏حسن بدان نظر داشته، به وى تقديم‏كرد. (19) با مرورى بر خطبه‏ها و نامه‏هاى‏امام امير المؤمنين برنامه‏هاى نظارتى‏ايشان را براى تحت نظر گرفتن‏كارگزاران مى‏توان به دو بخش تقسيم‏كرد: بخش فكرى، فرهنگى و بخش‏اجرايى، حكومتى. 1. اقدامات فكرى و فرهنگى امام اميرالمؤمنين براى حفظ وادامه سلامت كارگزارانش به‏مناسبتهاى مختلف، جايگاه، وظايف وسرانجام انسان را براى آنان تبيين‏مى‏نمود تا از گرفتار آمدنشان در دام‏غفلت‏بر حذر دارد. دامى كه بيشترين‏صيدش صاحب منصبان و حاكمان‏اند.وى هنگام اعزام يكى از مديران به محل‏ماموريت و يا در حين خدمت، طى‏نامه‏هايى آنان را به ياد نظارت خداوندبر اعمال بندگان و سختيهاى قيامت‏مى‏انداخت و نسبت‏به مسؤوليت الهى‏آنها بيدار باش مى‏داد. در نامه‏اى به‏يكى از ماليات بگيران خود «او را به تقواو ترس از خدا در امور پنهان فرمان‏مى‏دهد، آنجا كه غير خدا هيچ شاهدى‏نيست.» (20) و نيز مى‏فرمايد: در راه خدا آنچه بر شما واجب‏است انجام دهيد كه خداوند از ما و شماخواسته با كوششهاى خود از اوسپاسگزارى كنيم. (21) شبيه چنين سفارشهايى در نامه به‏مالك اشتر و محمد بن ابى‏بكر (22) نيزديده مى‏شود. و نيز به مالك سفارش‏فرمود: مبادا به بهانه اطاعت از فرمان‏ديگرى، فرمان خدا را ناديده گيرى. اميرالمؤمنين حكومت و زمامدارى‏را به عنوان امانت در دست كارگزاران‏معرفى مى‏كرد كه خيانت در آن ودست‏درازى به بيت‏المال، همسنگ‏خيانت‏به خون مسلمانان (23) و نشانه‏عدم اعتقاد فرد خائن به قيامت است. (24) در نامه معروف به عثمان بن‏حنيف (25) بعد از گله و شكايت از او وبيان زندگانى سراسر زهد خود، علت‏اينگونه سخت گيرى بر نفس را ترس ازروز هولناك قيامت مى‏شمارد و كسانى‏را كه به غذاهاى تشريفاتى و نابودشدنى دنيا مشغول گشته‏اند به‏حيوانات پروارى تشبيه كرده است تامخاطب را از خواب غفلت‏بيدار كند ودر پايان به فرماندار خود مى‏نويسد: پسر حنيف، از خدا بترس و به‏همان قرصهاى نان اكتفا كن تا خلاصى‏تو از جهنم امكان پذير گردد. (26) روش ديگر امام، عليه‏السلام، براى‏نظارت بر زمامداران از طريق فكرى،فرهنگى، توجه دادن آنها به عواقب‏شوم خيانت در همين دنياست، اگركسى به قبر و قيامت هم كارى نداشته‏باشد، بايد بداند كه «ستم، نامه عزل‏شاهان بود» مملكتى ممكن است‏به كفربماند ولى به ظلم باقى نخواهد ماند، اگرزمامدار در پى كسب نام نيك دردنياست، بايستى متوجه باشدهمانگونه كه امروزيان اعمال گذشتگان‏را نقد و بررسى كرده مورد قضاوت‏قرار مى‏دهند، آيندگان نيز اعمال ما راخواهند سنجيد. «مردم به كارهاى تو - مالك -همانگونه نظر مى‏كنند كه تو درباره آنهامى‏گفتى‏» (27) بسيارى از حيف و ميلها در بيت‏المال بدان دليل صورت مى‏گيرد كه‏حاكم مى‏خواهد با دادن اموال همه‏مردم به گروهى خاص، آنان را دراطراف خود نگه دارد تا روز مبادا از اوو حكومتش دفاع كنند. البته بهره‏مندان‏از اين اموال چند صباحى زبان به مدح‏و ثناى او خواهند گشود و در ظاهرموجب سرافرازى حاكم در دنيامى‏گردند اما سنت‏خداوند بر اين قرارگرفته است كه سرانجام ازسپاسگزارى آنان محروم مى‏گردد وهنگام نياز و لغزش بدترين رفيقان وملامت كننده‏ترين دوستان باشند. (28) خداى تعالى با هيچ يك از بندگان‏خود بى دليل نه سر خصومت و دشمنى‏دارد و نه با احدى پيمان قوم و خويشى‏و برادرى بسته است، بلكه همه چيز براساس حكمت و قانون استوار گرديده‏و باطل در آن راه ندارد يكى از اين‏حكمتهاى الهى هلاكت قوم ستمكار باهر نام و عنوان است. اميرمؤمنان درنامه‏اى به فرماندهان نظامى علت‏سقوط و هلاكت‏حكومتهاى گذشته رادر دو مساله ديده است: يكى آنكه‏زورمندان آنها به گونه‏اى عمل‏مى‏كردند كه مردم مجبور شدندحقوقشان رااز طريق رشوه و ديگرراههاى ناصواب خريدارى نمايند وديگرى سوق دادن مردم به سوى باطل‏از سوى حاكمان است. (29) شيوه ديگر اميرالمؤمنين براى دورساختن زمامداران از ارتكاب خيانت،تحريك احساسات و غيرت آنها بود. درنامه‏اى به ابن عباس مى‏نويسد. من در كارهاى تو شريكم اگر زيانى‏برسانى به امام و پيشواى خود زيان‏رسانده‏اى. (30) و در نامه‏اى احتمالا به‏همين شخص براى آنكه او را از راه‏خطايى كه رفته بود پشيمان كند،مى‏فرمايد: من تو را شريك در امانتم - يعنى‏حكومت - قرار داده‏ام و از ميان همه‏خاندانم به تو اعتماد كردم، حالا كه‏اوضاع بر من سخت‏شده، تو هم مرارها كرده‏اى؟! چطور مال حرام ازگلويت پايين مى‏رود (31) ... گاهى حضرت در سخنرانيهاى‏عمومى نيز به مردم هشدار مى‏داد كه‏خداوند شما را به وسيله اموال‏مى‏آزمايد. روزى مولاى متقيان در حال‏سخنرانى بود، مردى برخاست و ازمعنى فتنه و امتحان پرسيد. امام پاسخ‏داد: وقتى آيه «الم احسب الناس ان‏يتركوا، ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون‏» نازل شد از رسول خداپرسيدم مقصود از آزمايش و فتنه‏چيست؟ فرمود: يا على! امت، بعد از من‏امتحان خواهند شد... اين مردم پس ازمن با ثروتشان آزمايش مى‏شوند،ديندار بودن را منتى بر خدا قرارمى‏دهند... رشوه را به نام هديه و ربارا به رسم تجارت حلال‏مى‏شمارند (32) .2. اقدامات اجرايى و حكومتى اقدامات فرهنگى و سفارش‏حاكمان و كارگزاران به يادآورى‏قيامت و نظارت خداوند هرچندضرورى و كارساز است، اما هرگزكافى نيست. بلكه در كنار آن بايستى‏اقدامات حكومتى و نظارتى نيز اعمال‏گردد. اقدامات امام اميرالمؤمنين در اين‏خصوص عبارتند از: 1-2. انتخاب اصلح براى مديريت يكى از مهمترين وظايف حاكم‏اسلامى، انتخاب شايسته‏ترين افرادبراى مديريتهاى مختلف كشور است. اميرالمؤمنين، مدير جامعه را به‏قطب آسيا تشبيه كرده (33) و تغيير آن راموجب تغيير اوضاع زمانه دانسته‏است (34) در بسيارى موارد دين و اعتقادمردم نيز اعتقاد مدير آن جامعه‏مى‏باشد چنانكه رسول خدا،صلى‏الله‏عليه‏وآله، در نامه‏هاى خود باامپراتور روم و پادشاه ايران، گناه‏مسلمان نشدن مردم را به عهده آنان‏دانست. رهبر جامعه اسلامى چنانكه به‏هر دليل فردى را به مديريت‏بخشى ازكشورش برگزيند، در حاليكه مى‏داندديگرى از او شايسته‏تر است، به‏فرمايش پيامبر اكرم،صلى‏الله‏عليه‏وآله، به خدا و رسول خداو همه مسلمانان خيانت كرده است. (35) رسول خدا جوانى بيست و چندساله به نام «عتاب بن اسيد» را به‏فرماندارى مكه انتخاب كرد و به اوفرمود: مى‏دانى چه مقامى به تو داده‏ام؟تو را فرماندار اهل الله، عز و جل،نموده‏ام و بعد فرمود: لو اعلم لهم خيرا منك‏استعملته، عليهم‏اگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدين‏امر برمى‏گزيدم. (36) يكى از ياران پيامبر از وى مقام ومنصبى خواست، حضرت دستى به‏شانه‏اش زد و فرمود: تو براى حكومت ضعيفى و آنكه ازعهده بر نيايد، در آخرت خوار وپشيمان خواهد شد. (37) امام اميرالمؤمنين نيز در دوران‏زمامدارى خود بدين امر مهم توجه‏كافى داشت، خود به انتخاب اصلح‏اقدام مى‏كرد، مديران ضعيف را معزول‏مى‏نمود و به كارگزاران خود اين امر راءتوصيه مى‏فرمود. پی نوشت:1. ر.ك: شهيدى، سيدجعفر، تاريخ تحليلى‏اسلام. 2. ر.ك: المسعودى مروج الذهب، ج‏1، جز 2،ص 332. 3. ر.ك: على، حماسه جاويد، ص‏45. 4. «قطاع‏»، قطعه زمينى است كه حاكم به‏فردى واگذار مى‏كند و سود بسيار اندكى ازاو مى‏گيرد اما از دادن ماليات معاف است.ر.ك: ابن ابى الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج‏1،ص 269. 5. ر.ك: ابن ابى الحديد، همان، ج‏1، ص‏198. 6. ر.ك: على حماسه جاويد، ص‏45. 7. نهج‏البلاغه، خطبه 164. 8. همان، خطبه 2. 9. همان، خطبه 16. 10. ر.ك: ابن ابى الحديد، همان، ج‏1، ص‏90. 11. ر.ك: نهج‏البلاغه، خطبه 15. 12. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحديد، همان،ج‏1، ص‏180. 13. ر.ك: الكلينى، محمدبن يعقوب، الكافى‏روضه)، ج‏1، ص‏85. 14. ر.ك: نهج‏البلاغه، كلمات قصار 73. 15. ر.ك: همان، خطبه 86. 16. امام اميرالمؤمنين در زمان پيامبر مدتى‏به ولايت و جمع زكات و خراج يمن منصوب‏شد، بعضى از صحابه پيامبر كه با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار شوند، امام‏على، عليه‏السلام، اجازه نداد و فرمود: سهم‏شما به اندازه سهم ديگران است و عاملى راكه در غياب حضرت با اين اشخاص مداراكرده بود ملامت كرد. آنها از سختگيرى على،عليه‏السلام، به پيامبر شكايت‏بردند، پيامبرفرمود: از على شكايت نكنيد كه براى خداسختگير است، حق با على است و او به‏تنهايى ارزش يك سپاه در راه خدا را دارد. 17. ر.ك: نهج‏البلاغه، نامه 27. 18. المجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج‏41،ص 114. 19. ر.ك: همان، ص‏401. 20. ر.ك: نهج‏البلاغه، نامه 26. 21. همان، نامه 51. 22. ر.ك: همان، نامه 27. 23. ر.ك: همان، خطبه 176. 24. ر.ك: همان، نامه 41. 25. عثمان بن حنيف بن واهب بن الحكم بن‏ثعلبة بن الحارث الانصارى - در زمان‏حكومت عمر متصدى اخذ ماليات ازبخشهايى از عراق بود - اميرالمؤمنين او را به‏ولايت‏بصره گماشت، طلحه و زبير چون بربصره تسلط يافتند بعد از شكنجه‏هاى زياد،او را از بصره بيرون كردند، وى بعد ازشهادت على بن ابيطالب، عليه‏السلام، دركوفه ماند و در زمان معاويه از دنيا رفت (ابن‏ابى الحديد، همان، ج‏16، ص‏205) عثمان ازصحابه رسول خدا بود و در جنگ احدشركت داشت. 26. ر.ك: نهج‏البلاغه، نامه 45. 27. همان، نامه 53. 28. همان، خطبه 126. 29. ر.ك: همان، نامه 79. 30. ابن ابى الحديد، همان، ج‏15، ص‏126. 31. نهج‏البلاغه، نامه 41. 32. همان، خطبه 156. 33. ر.ك: همان، خطبه 3. 34. ر.ك: همان، نامه 31. 35. البيهقى، سنن، ج‏10، ص‏11. 36. اسد الغابه، ج‏3، ص‏358. 37. مديريت و فرماندهى در اسلام، ص‏153. منبع:پایگاه اطلاع رسانی امام مهدی
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن