تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 آذر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1841942726




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قرآن و دفاع از خود(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قرآن و دفاع از خود(2)
قرآن و دفاع از خود(2)   نويسنده: سيد محمد تقي حكيمي منبع: سایت اندیشه قم قرآن ساخته خودم نيست   كافران به پيامبر تهمت مي‌زنند و مي‌گويند: كه قرآن گفته خود پيامبر است، در اينجا است كه بايد پيامبر به آنان جواب گويد و شأن قرآن را بالا ببرد و آنرا كاملاً معرفي نمايد: «وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِ‏آيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحي إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدي وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»[1] و هنگامي كه (در نزول وحي تأخير افتد و) آيه‌ا‌ي براي آنها نياوري، مي‌گويند چرا خودت (از پيش خود) آن (آيه) را برنگزيدي، بگو من تنها پيروي از چيزي مي‌كنم كه (از پروردگار) به من وحي مي‌شود، اين (قرآن) بينش‌هايي از طرف پروردگارتان و هدايت و رحمت است براي گروهي كه ايمان مي‌آورند. توضيح: طرز برخورد كافران با پيامبر به اين صورت بود كه هر وقت آيه‌اي نازل مي‌شد و پيامبر آن را بر آنان عرضه مي‌كرد، تكذيب مي‌كردند و چنانچه آيه‌اي نازل نمي‌شد يا در آن تأخير مي‌افتاد، از روي استهزاء به پيامبر مي‌گفتند: چرا آن چيزي را كه آيه نام مي‌گذاري و از اينجا و آنجا جمع مي‌كني نمي‌آوري؟[2] منافقان مسخره مي‌كردند   منافقان در مقابل آيات قرآن حالت مخصوصي داشتند، به اين معني كه قرآن در آنها هيچ اثري نمي‌گذارد، به واسطه آنكه ايمان به آن نداشتند و گذشته از آن، قرآن را مسخره مي‌كردند. ولي مؤمنان اين طور نبودند، با نزول قرآن ايمانشان زيادتر مي‌شد. «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ»[3] و هنگامي كه سوره‌اي نازل مي‌شود بعضي از آنان (به ديگران) مي‌گويد: اين (سوره) ايمان كدام يك از شما را زياد كرد؟ (به آنها بگو) اما كساني كه ايمان آورده‌اند، ايمانشان را افزود و آنها با نزول آن سوره خوشحال مي‌شدند و اما آنها كه در دل‌هايشان بيماري (نفاق) است، پليدي بر پليدي آنها افزود و از دنيا رفتند در حالي كه كافر بودند. توضيح: دو آيه بالا دلالت دارد بر اينكه سوره قرآن در قلب شنونده اثر مي‌گذارد. براي صاحب قلب سليم ايمان و بشارت و شادي را زياد مي‌كند و براي صاحب قلب مريض، پليدي و گمراهي را.[4] مانند آيه: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَساراً»[5] فرار منافقان   منافقان از سوره‌هايي از قرآن كه نامي از آنها به ميان آورده بود، وحشت داشتند و گاهي كه سوره‌اي در اين زمينه نازل مي‌شد و آنان در خدمت پيامبر حاضر بودند، ناراحت مي‌شدند و مي‌خواستند فرار كنند، تا مبادا در ميان اجتماع رسوا شوند:[6] «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلي بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ»[7] و هنگامي كه سوره‌اي نازل مي‌شود بعضي از آنها (منافقان) به يكديگر نگاه مي‌كنند و مي‌گويند آيا كسي شما را مي‌بيند (و اگر از حضور پيامبر بيرون رويم متوجه ما نمي‌شوند) سپس بيرون مي‌روند، خداوند دل‌هايشان را (از حق) منصرف سازد، چرا كه آنها گروهي هستند كه نمي‌فهمند. توضيح: در مورد كلمه «انصرفوا» اين تذكّر بجاست كه «انصرفوا» فعل ماضي ثلاثي مزيد از باب انفعال و مصدر آن انصراف است. انصراف در لغت به معني بازگشتن يا برگشتن است و در اصطلاح كه طبق معمول آن را به كار مي‌بريم، به معني صرف نظر كردن است. البته صرف نظر در واقع همان برگشت از منظور قبلي است. مقصود از «انصرفوا» آنست كه منافقان بعد از نزول قرآن، مجلس را ترك مي‌كردند و يا از ايمان به قرآن منصرف مي‌شدند.[8] پيشنهاد غير عملي   مشركان به پيامبر اكرم پيشنهاد عجيبي مي‌دهند و چون عملي نيست پيامبر اكرم آنرا رد مي‌كند: «وَ إِذا تُتْلي عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحي إِلَيَّ»[9] و هنگامي كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مي‌شود كساني كه اميد لقاء ما را ندارند (معتقد به قيامت نيستند به پيامبر) مي‌گويند: قرآني غير از اين بياور (كه از عيب خدايان ما نگويد) يا آن را تبديل كن. بگو من حق ندارم كه آن را از پيش خود تبديل كنم، من جز آنچه به من وحي مي‌شود پيروي نمي‌كنم. توضيح: منظور از آنكه به پيامبر گفتند: قرآني غير از اين بياور، قرآني بود كه مشتمل بر معارف اين قرآن نباشد و امر و نهيي كه در اين قرآن است در آن وجود نداشته باشد.[10] منظور از اينكه گفتند: آن را تبديل كن، اين بود كه با حفظ اصل قرآن، معارف مخالف با خواسته‌هاي آنان به هدف‌هاي موافق با ميل آنها تغيير يابد.[11] براي در كفر ماندن عذري نيست   خداوند، حجت را تمام كرده و راه عذر و بهانه را مسدود نموده است، كفار چه مي‌گويند و چه مي‌خواهند بگويند؟ مي‌خواهند بگويند قرآن به زباني نازل شده كه ما نمي‌فهميم؟ كه اين حرف صحيح نيست، قرآن به زبان خودشان است. و اگر بخواهند، بخوبي آن را درك مي‌كنند، پس مسئله اين نيست، مسئله عناد، سركشي و زير بار نرفتن است. «تِلْكَ آياتُ ْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[12] آن آيات كتاب آشكار است. ما آن را قرآن عربي نازل كرديم تا شما بفهميد (و بينديشيد). توضيح: منظور از «الكتاب المبين» قرآن است و معناي «مبين» آنست كه خودش واضح و آشكار است و معارف الهي و حقايق مبدأ و معاد را كه قرآن در بردارد، توضيح مي‌دهد و آشكار مي‌كند و احتمال مي‌رود منظور از «الكتاب المبين» لوح محفوظ باشد.[13] باز ايمان نمي‌آورند   آنانكه ايمان نداشتند به پيامبر گفتند: اگر تو پيامبري، كوه‌هاي مكه را براي ما به حركت درآور و در آنجا جوي‌ها و چشمه‌ها قرار ده تا به كشت و زرع مشغول شويم و مردگان ما را زنده كن تا دربارة تو با آنان سخن گوييم. خداوند در رد آنها آيه زير را بر پيامبر اكرم نازل گردانيد.[14] «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتي بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً»[15] و اگر به وسيله قرآني كوه‌ها به حركت درآيند و زمين‌ها قطعه قطعه شوند و به وسيله آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ايمان نخواهند آورد). ولي همه آنها در اختيار خداست. توضيح: افرادي كه آيه فوق و آيات مشابه، به آنها اشاره مي‌كند، كساني هستند كه توفيق ندارند با قرآن هدايت شوند و هرچه از پيامبر مشاهده مي‌كردند كه بايستي انگيزه‌اي براي ايمان آنها باشد، از آن ايرادي مي‌گرفتند و ايمان نمي‌آوردند، از اين جهت سرتاسر عمر خود را به اين بهانه‌ها مي‌گذراندند و بي‌ايمان از دنيا مي‌رفتند. كافران نمي‌دانند   كافران از نسخ بعضي از آيات تعجب مي‌كردند و گاهي اين موضوع براي آنان دست آويزي بود. تا انتقاد كنند و تبديل آبات را مربوط به شخص پيامبر بدانند. خداوند در اين دو آيه به آنان جواب مي‌دهد: «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدي وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِينَ»[16] و هنگامي كه آيه‌اي را به آيه ديگر تبديل كنيم (حكمي را نسخ نماييم) و خدا بهتر مي‌داند چه حكمي را نازل كند، آنها مي‌گويند تو افترا مي‌بندي اما بيشتر آنها (حقيقت را) نمي‌دانند. بگو، آن را «روح القدس» از جانب پروردگارت به حق نازل كرده است، تا افراد با ايمان را ثابت قدم گرداند، و هدايت و بشارتي است براي (عموم) مسلمين. توضيح: منظور از افتراء آنست كه انسان به دروغ چيزي را به كسي نسبت دهد و در اين آيه كه كافران اين كلمه را در مورد پيامبر به كار مي‌بردند، منظورشان اين بود كه خدا آيات را تبديل نمي‌كند، تو خودت آيه را تبديل مي‌كني و به خدا نسبت مي‌دهي.[17]منظور از «روح القدس» جبرئيل است.[18] خدا از انديشه كافران آگاهست   كافران معتقد نبودند كه قرآن كتاب آسماني و از جانب خداست و عقيده داشتند كه قرآن را خود پيامبر انشاء كرده، منتها مي‌گفتند خود پيامبر نيز قادر نيست كه چنين كتابي را بياورد و بر مردم عرضه كند، بلكه افرادي او را در اين زمينه آموزش داده‌اند.[19] خداوند در اين آيه به جواب آنان مي‌پردازد: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ»[20]ما مي‌دانيم آنها مي‌گويند: بشري به او تعليم مي‌دهد، در حالي كه زبان كسي كه تعليم را به او نسبت مي‌دهند، عجمي است و اين (قرآن) زبان عربي آشكار است. توضيح: كسي كه كافران مي‌گفتند پيامبر قرآن را از او آموزش ديده شخصي بنام «عايش» غلام «حويطب بن عبدالعزي» بوده كه مسلمان شده و صاحب كتاب‌هايي بوده است و گفته شده فردي بنام «بلعام» بوده كه در مكه شيشه‌گر و اصلاً رومي و نصراني بوده است و بعضي گفته‌اند سلمان فارسي بوده است.[21] پی نوشت: [1] . سورة اعراف، آية 203. [2] . تفسير الميزان، ج 8، ص 382. [3] . سورة توبه، آيه‌هاي 125 ـ 124. [4] . تفسير الميزان، ج 9، ص 410. [5] . سورة اسراء، آية 82. [6] . تفسير القرآن الكريم، ص 215. [7] . سورة توبه، آية 127. [8] . تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 86. [9] . سورة يونس، آية 15. [10] . تفسير الميزان، ج 10، ص 26. [11] . [12] . سورة يوسف، آية 1 ـ 2. [13] . تفسير الميزان، ج 11، ص 74. [14] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 293. [15] . سورة رعد، آية 31. [16] . سورة نحل، آيه‌هاي 102 ـ 101. [17] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 386. [18] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 386. [19] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 386. [20] . سورة نحل، آية 103. [21] . تفسير القران الكريم، ص 276.  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 402]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن