تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‏افزايد و گناهان را پا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848255099




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مرد جاده‏ها


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مرد جاده‏ها
مرد جاده‏ها نويسنده:مهدى آقايى‏ حافظه‏اى عجيب و ذهنى پرسش‏گر داشت. مى‏خواست پوسته هر موضوعى را بشكافد و به عمق آن راه يابد. پاسخ‏هاى ساده و پيش پاافتاده، راضى‏اش نمى‏كرد و دوست داشت كه به معناى آيه آيه قرآن پى ببرد؛ اما گاهى حرف‏هاى پدر، راضى‏اش نمى‏كرد. يك بار لجوجانه با او درافتاد و گفت: «تا وقتى كه معناى اين سوره را برايم به خوبى نشكافيد، ديگر درس نخواهم خواند».پدر نااميدانه ابروهايش را درهم كشيد و چيزى نگفت. پسر تا چند روز دل به درس خواندن نداد و چندين بار همان سؤال را از پدرش پرسيد؛ اما روزى هنگام بازى با بچه‏ها در ميان كوچه، ناگهان به خانه دويد و فرياد زد: «پدر! فهميدم، سرّ آن سوره را فهميدم». پدر، شگفت‏زده به سويش دويد؛ پيشانى‏اش را بوسيد؛ به سجده افتاد و خداوند را سپاس گفت.***استادش - شيخ مرتضى انصارى - وقتى او را آزمود، برايش اجازه‏اى صادر كرد و به او اجازه داد تا در امور شرعى فتوا دهد و وقتى ديد كه بعضى‏ها چشم ديدن سيد را ندارند، او را با سيدى جليل، روانه بمبئى هندوستان كرد. سيد در حالى كه فقط 16 بهار از عمرش مى‏گذشت، از نجف به سوى هندوستان روانه شد.***ميرزا محمدباقر بواناتى، بوشهرى بود و جان، معطر به تعميد كرده، مسيحى شده بود. وقتى سيد از هندوستان به مكه رفت، در بوشهر، او را ديد. مباحثه و مناظره بالا گرفت و بواناتى تسليم شد و حالا ديگر بواناتى است كه مى‏شود يك يار فداكار و مخلص براى سيد. عاقبتش هم مشخص است؛ نهضت تنباكو كه اوج گرفت، او زير شكنجه، به شهادت رسيد.***در بين سفرهايش، سرى به اسدآباد زد و سه روز، فقط سه روز ماند. روز سوم، اصرارش كردند كه بماند. سيد گفت: من مانند شاهبازى هستم كه فضاى عالم با اين وسعت، براى طيران او تنگ باشد؛ تعجب دارم از شما كه مى‏خواهيد مرا در اين قفس تنگ و كوچك، پاى‏بند كنيد.***اينها را ديگر سيد قاسم رشتيا و غلام جيلانى اعظمى، در مورد اقدامات سيد جمال در افغانستان گفته‏اند: اعلان استقلال سياسى، اصلاح امور درباره تشكيل كابينه وزرا، تنظيم سپاه و ايجاد مكتب‏هاى لشكرى و كشورى، توجه به زبان ملى و تبديل القاب و عناوين صاحب‏منصبان لشكرى و كشورى از زبان بيگانه به زبان افغانى، تأسيس روزنامه، شفاخانه، بيطارخانه، پستخانه، احداث مسافرخانه در بين راه‏ها و احداث شهر جديد شيراپور.***اعتقاد به وحدت، آن‏چنان در وجودش ريشه دوانده بود كه هر جا مى‏رفت، مثل آنان رفتار مى‏كرد؛ مثل آنان لباس مى‏پوشيد و خود را يكى از آنان به حساب مى‏آورد و طبيعى است كه رفتارى اين چنين، دشمن‏ساز باشد. اين شكواييه، به قلم خود سيد است: «... فرقه اسلاميه، مجوسم مى‏دانند. سنى، رافضى و شيعه، ناصبى؛ بعضى از اخيار چهاريار، وهابى‏ام گمان كرده‏اند و برخى از ابرار اماميه، بابى‏ام پنداشته‏اند. نه كافرم به خود مى‏خواند و نه مسلم از خود مى‏داند. از مسجد، مطرود و از دير، مردود؛ حيران شده‏ام كه به كدام آويزم و با كدام به مجادله برخيزم. از ردّ يكى، اثبات ديگر لازم و از اثبات احدى، اعتقاد اخيار بر ضد آنان جازم؛ نه راه فرار كه از اين طائفه گريزم و نه جاى قرار كه با آن فرقه ستيزم».***اين گزارش را سليم بك، از شيوه آموزشى سيد در مصر نوشته است: رسم معمول جمال‏الدين، اين بود كه روزش را در خانه مى‏گذراند و همين كه تاريكى شب فرا مى‏رسيد، عصايش را برمى‏داشت و به قهوه‏خانه‏اى نزديك ازبكيه مى‏رفت و در آن جا، جمعيتى به صورت نيم دايره، دور هم مى‏نشستند و سيد در ميان آنان قرار مى‏گرفت. در اين نيم دايره، لغوى، شاعرى، منطقى، پزشك، شيميدان، مورخ، جغرافيدان، مهندس و طبيعى، به يكديگر پيوسته بودند و در طرح دقيق‏ترين مسائل و مشكل‏ترين مباحث مورد احتياج، با يكديگر مسابقه مى‏دادند؛ آن گاه عقده‏هاى اشكال آن‏ها را يكى يكى حل مى‏كرد و طلسم‏ها و رموزى را كه به آن‏ها اشاره شد، با زبان عربى فصيح، بدون لكنت زبان و بدون معطلى و ترديد، مى‏گشود و شنوندگان را دچار شگفتى مى‏ساخت و به همه پرسش‏ها جواب مى‏داد و معترضان را قانع و ساكت مى‏ساخت. سيد، اين وضع را ادامه مى‏داد تا پرده تاريك شب فرو مى‏افتاد و آن وقت، حساب قهوه‏خانه را از جيب خود تصفيه مى‏كرد و راه خانه را پيش مى‏گرفت.***«انجمن وطنى»، نامى بود كه سيد و دوستانش در مصر براى حزب خود برگزيده بودند؛ حزبى كه در آغاز كار، فقط چهل عضو داشت؛ اما دو ماه بيشتر نگذشته بود كه شماره اعضايش، به بيش از بيست هزار نفر رسيد.بسيارى از مأمورهاى دولتى، به انجمن پيوستند. استفاده از كالاهاى خارجى، از سوى انجمن، ممنوع اعلام شد. بسيارى از مشروب‏فروشى‏ها، قمارخانه‏ها و خانه‏هاى فساد، بسته شد. بسيارى از كاركنان اداره‏هاى انگليسى، دست از كار كشيدند و شركت‏هاى بزرگ استعمارى به هراس افتادند؛ زيرا كالاهاى آنان، ديگر خريدارى نداشت.يكى از مأموران بلندپايه انگليسى، چنين نوشت: در عالم خيال، هيچ امرى از اين واقعه عجيب‏تر رخ نداده كه هفتصد ميليون نفر از اولاد انجيل، با همه علم و اقتدار و غيرت كه در خور طبيعت بشر است، در مقابل چهل نفر كه در حقيقت، روح يك سيد درويش ايرانى بيش نيست، شكست بخورند.***اعضاى حزب وطنى، ملتزم شدند كه خويشتن را در مقابل قرآن مجيد، مسئول بدانند و در 24 ساعت، حداقل يك حزب قرآن تلاوت و بر روى آن، فكر و دقت كنند و نيز مسائل زير را رعايت كنند:1. اداى فرايض و نوافل با جماعت. 2. امر به معروف و نهى از منكر. 3. دعوت به اسلام. 4. بحث و گفت‏وگوى مفيد و عالمانه با مبشران مسيحى. 5. احسان به فقيران. 6. كمك به نيازمندان در حد توان. 7. صله رحم. 8. عيادت از بيماران. 9. تفقد از حال غائبان. 10. زيارت حاضران. 11. اداى حقوق مالى الهى. 12. ارشاد جاهل و تنبيه غافل. 13. تنزيه و تقديس نفس از مطلق ملكات خبيثه. 14. عفو و اغماض از خطاهاى شخصى. 15. فرو بردن خشم. 16. اعراض از لغو و سخن بيهوده. 17. همراه داشتن يك دفترچه در جيب تا هر كدام را به جا آورد، در آن ثبت نمايد.عملكرد انجمن در ده ماه، اين گونه بوده است: ذخيره 90000 تومان پول، عيادت از 1500 نفر مريض، تفقد از 500 غايب، پرداخت 12000 تومان به نيازمندان، توبه كردن 2500 شراب‏خوار، تارك الصلوة و فاحشه، دست شستن پانصد نفر از بزرگان از تجملات و تزيينات منزل، كمك مالى به 75 ورشكسته مالى، تشرف 120 نفر از مسيحيان، يهوديان و بت‏پرستان به اسلام، 44 مجلس بحث با مسيحيان، ايراد 120 اشكال عقلى و اجتماعى بر مسيحيان كه آنان توان پاسخ نداشتند. سرانجام كار به جايى رسيد كه لورد كرومر، مستشار انگليس، در گزارش خود به لندن، چنين نوشت: اگر انجمن حزب‏الوطنى يك سال ديگر برقرار باشد و سلسله جنبان امروزه آسياى غربى و مركزى و آفريقاى شمالى، سيد جمال‏الدين اسدآبادى، مرفه‏الحال و آسوده خاطر در مصر زيست كند، گذشته از اين كه تجارت و سياست بريتانيا در قاره آفريقا معدوم گردد، ترس آن است كه سيادت قاطبه اروپا از هيمنه اين انجمن عجيب، وجود تاريخى كسب نمايد و اثرى از آن در صفحه عالم باقى نماند.***روزى سيد در برابر كشاورزان مصرى، در گوشه‏اى فرياد برآورد و گفت: «تو را مى‏خوانم اى فلاح بدبخت و مسكين مصرى كه دل زمين را مى‏شكافى تا بهره‏اى از آن ببرى؛ تيشه‏ات را در زمين فرو مى‏كنى تا نانى براى فرزندانت ببرى! به پاخيز عليه كسى كه نه توانسته ارتشى آماده كند، نه شهرى را آبادان نموده، نه فرهنگ را توسعه داده، نه نام اسلام را بلند ساخته، نه يك روز، دل ملت در پناهش راحتى ديده؛ بلكه در عوض، كشور را ويران و رعيت را ذليل كرده و ملت را به گدايى انداخته». او در پايان از عالمان خواست كه فرمانبردارى از شاه را حرام اعلام كنند تا اطرافيانش از گردش پراكنده شده، ارتشيان وى را برانند و كودكان، سنگ بارانش كنند.***مرد جاده‏ها، در اواخر عمر شصت ساله‏اش، در استانبول به سر مى‏برد. حسادت مفتى نسبت به او و نارضايتى سلطان عبدالحميد از او، موجب شد كه مرموزانه به شهادت برسد. آخرين بار، او چنين نوشت: «دوست عزيز! من در موقعى اين نامه را به دوست عزيز خود مى‏نويسم كه در محبس، محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم؛ نه انتظار نجات دارم و نه اميد حيات؛ نه از گرفتارى، متألّم و نه از كشته شدن، متوّحش؛ خوشم بر اين حبس و خوشم بر اين كشته شدن جسم. براى آزادى نوع، كشته مى‏شوم؛ ولى افسوس مى‏خورم از اين كه كِشته‏هاى خود را ندرويدم؛ به آرزويى كه داشتم، كاملاً نائل نگرديدم. شمشير شقاوت، نگذاشت بيدارى ملل مشرق را ببينم. دست جهالت، فرصت نداد صداى آزادى را از حلقوم امم مشرق بشنوم. اى كاش من تمام تخم افكار خود را در مزرعه مستعد افكار ملت كاشته بودم! چه خوش بود تخم‏هاى بارور و مفيد خود را در زمين شوره‏زار سلطنت، فاسد نمى‏نمودم. آن‏چه در آن مزرعه كاشتم، به نمو رسيد؛ هر چه در اين زمين كوير غرس نمودم، فاسد گرديد».***در نامه محمد عبده - مفتى الازهر و شاگرد برجسته سيد - خطاب به وى، چنين آمده است: «از سوى تو به من حكمتى رسيده است كه با آن، دل‏ها را منقلب مى‏كنم و عقول را درمى‏يابم و در خاطره‏هاى مردم، تصرف مى‏كنم. تو به من، قدرت بخشيده‏اى. من از تو، سه روح دارم كه اگر يكى از آنها در جهان حلول مى‏كرد، جماد، انسان مى‏شد. صورت ظاهر تو، در قوه خيالم تجلى كرد و حكمت تو را جلوه‏گر مى‏بينم. روح حكمت تو، مردگان ما را زنده كرد و عقل‏هاى ما را روشن ساخت. ما براى تو، اعداديم و تو، واحدى؛ ما، مخفى و تو، آشكار. عكس روى تو را من، قبله نمازم گذارده‏ام و آن را ناظر اعمال و كردار خود قرار داده‏ام».منابع:1. جمعى از نويسندگان، مجله حوزه، سيد جمال؛ جمال حوزه‏ها، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، چاپ اول، 1375.2. لطف‏اللَّه جمالى، زندگى و مبارزات سيدجمال‏الدين اسدآبادى، به كوشش سيد هادى خسروشاهى، انتشارات كلبه شروق، چاپ دوم، 1380.3. سيدغلامرضا سعيدى، مفخر شرق، سيدجمال الدين اسدآبادى؛ به كوشش سيدهادى خسروشاهى، انتشارات كلبه شروق، چاپ دوم، 1380.4. احمد موثقى، سيد جمال‏الدين اسدآبادى مصلحى متفكر و سياستمدار، انتشارات بوستان كتاب، چاپ اول، قم 1380.5. مهدى ميركيانى، ردپاى آتش، انتشارات كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان، چاپ اول، 1377.6. محمدكاظم مزينانى، سيد جمال‏الدين اسدآبادى، انتشارات مدرسه، چاپ اول، 1377.7. محمد محيط طباطبايى، نقش سيدجمال‏الدين اسدآبادى، بيدراى مشرق زمين، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن