تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804416023




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)؛ منادي گفتگوي اديان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)؛ منادي گفتگوي اديان
پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)؛ منادي گفتگوي اديان نويسنده:حامد گيلاني منبع:روزنامه قدس برخورد به دور از تكلف و كريمانه پيامبر اعظم (ص) با پيروان اديان ديگر و حتي با كافران و مشركان معاند، امر پوشيده اي نيست. در حقيقت، برخورد خوب و رفتار مهربانانه و مداراگرايانه پيامبر (ص) و مسلمانان بعد از ايشان با غيرمسلمانان بويژه پس از پيروزي بر آنان، يكي از انگيزه هاي مهم پيشرفت اسلام به شمار مي رود.اين برخورد مهربانانه و انسان دوستانه اسلام كه از تسامح و تساهل اسلامي سرچشمه گرفته بود، نه تنها درباره پيروان اديان الهي و اهل كتاب، بلكه با كافران و مشركان نيز تا هنگامي كه عليه مسلمانان ترفندي ساز نكرده بودند، صورت مي گرفت.با اين حال، اتهامهاي جديدي كه اين روزها از طرف برخي از پيشوايان مذهبي غرب به اسلام و ساحت مقدس پيامبر (ص) وارد مي شود، جاي ترديد و بسي تأسف دارد، زيرا دقت و بررسي در سيره و سياق زندگي مبارك رسول ا... (ص) و شيوه برخورد ايشان با معاندان، حاكي از برداشتهاي ناصوابي است كه از طرف غرب به قصد ايجاد اختلاف و شبهه در بين مسلمانان و پيروان ديگر اديان و مخدوش جلوه دادن چهره تابناك آن بزرگوار انجام مي شود.براي بررسي بهتر اين موضوع و به انگيزه پاسخ به برخي شبهات كه اسلام را دين خشونت و جنگ و خونريزي معرفي مي كند، به گفتگو با حجةالاسلام محمود متوسل، عضو هيأت علمي گروه معارف دانشگاه علوم پزشكي تهران پرداخته ايم. حجةالاسلام محمود متوسل علاوه بر سوابق علمي، در كنار حجةالاسلام و المسلمين محسن قرائتي به مدت چهارده سال در تتبع و تحقيق مجموعه «تفسير نور» همكاري داشته و خود نيز دوره پانزده جلدي تفسيري با نام «تفسير قرآن براي جوانان» نوشته كه بخشي از آن به چاپ رسيده است.اين گفتگو هم اينك پيش روي خوانندگان محترم قرار دارد.توجه به قرآن نشان مي دهد خداوند در ميان دنيايي از خصوصيات ارزشمند پيامبر(ص)، بر ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري آن حضرت تأكيد فراواني داشته است. اين اقدام پرمعنا، بر چه نكاتي دلالت دارد؟** از آنجا كه امكان تحريف و يا تقطيع روايات پيوسته وجود داشته، مي توان گفت بهترين راه براي شناخت پيامبر(ص)، قرآن است. قرآن كريم، به اعتبار اينكه سند متقن و محكمي شناخته مي شود، بدون هيچ شك و شبهه اي، سيره رسول خدا(ص)، جايگاه آن حضرت و تعريف و شناختي را كه خداوند از پيامبرش ارائه مي دهد، به ما معرفي مي كند. واضح است پيامبر(ص) در همه كمالات و امور الگو بوده است. حضرت در عبادت اول بوده همچنان كه در جهاد و امور فردي و اجتماعي و خانوادگي هم در جايگاه اول ايستاده اند ولي به تعبير شما نكته جالب اين است كه قرآن در مقام معرفي پيغمبر(ص)، روي عبادت حضرت، جهاد ايشان، يا روي ديگر جهات شخصيتي آن بزرگوار زياد متمركز نشده، بلكه در آنجا كه قصد داشته يك جنبه از ابعاد شخصيت رسول خدا(ص) را بزرگ و عظيم نشان دهد، به اخلاق پيامبر(ص) اشاره داشته و مي فرمايد: «انك لعلي خلق عظيم» حال آنكه حضرت در حقيقت «اول العابدين» و «اول المجاهدين» است، ولي چنين تعبيرهايي نسبت به ايشان در قرآن وجود ندارد. پس اگر از خداوند متعال بخواهيم رسول گرامي اش را براي ما معرفي كند، خواهد فرمود: «انك لعلي خلق عظيم». اين نكته پراهميتي است كه خداوند پيامبر خود را با اخلاقش به ما مي شناساند. يا اينكه در جاي ديگر او را «رحمة للعالمين» خطاب مي كند. حال آنكه اين صفت مخصوص خود خداست.اگر بخواهيم تنها بر همين دو نكته توجه كنيم، روشن مي شود خداوند در توصيف پيغمبر(ص)، بر جنبه اخلاق و رأفت حضرت تأكيد دارد. چنانچه در جاي ديگري از قرآن هم تأكيد دارد: «اي پيامبر! اگر تو هم مانند ديگر اعراب، خشن و غليظ القلب بودي، هيچ فردي گرد تو جمع نمي شد.» اين سخن بدان معناست كه اساساً دليل موفقيت رسول ا...(ص) در تبليغ و دعوت و ارشاد مردم، اين بوده كه حضرت، نرمخو بوده اند. پس اين تعبيرات قرآني بيانگر آن است كه آن بزرگوار در ديدگاه خداوند، مظهر رحمت، رأفت و اخلاق كريمانه است. چنانچه خود حضرت هم هدف رسالت و در حقيقت خط سير خود را، ترويج مكارم اخلاقي دانسته اند.در سالهاي اخير، از سوي رسانه ها و برخي شخصيتهاي سياسي غرب و اين اواخر هم از طرف چهره اول مذهبي آنان اين جريان شنيده مي شود كه اسلام، دين خشونت بوده و پيامبر(ص) نيز مروج اين طريقت است! با وجود شناختي كه قرآن و همه منابع تاريخي، از خصوصيات كريمانه رسول خدا(ص) ارائه مي كنند، اين نسبتهاي ناروا را از چه زوايايي مي توان تحليل كرد؟** اين سخن قبل از آنكه يك ديدگاه علمي باشد، بيانگر يك جهل تاريخي است. براي پاسخ به اين سخنان، كافي است جغرافياي كشورهاي اسلامي را بررسي كنيم و ببينيم چند درصد اين كشورها، ممالكي هستند كه مردم آنها با فتوحات اسلامي، مسلمان شده اند.اندونزي و مالزي در شرق آسيا، بزرگترين كشورهاي مسلمان هستند كه اساساً فتوحات اسلامي به آنجا راه نيافته و حتي از لحاظ نژادي هم عرب نبوده اند كه گفته شود به خاطر موضوعهاي نژادي و زباني، مسلمان شده اند. آنان صرفاً براساس تبليغات انسان ساز اسلام بوده كه حقانيت اين دين مبين را پذيرفته اند، نه براساس جهاد و شمشير. به عبارت ديگر، بر اثر تعامل ها و تبادلهاي فرهنگي- تجاري كه بين مردم برقرار شده، آنان اسلام را پذيرفته و به اختيار خود مسلمان شده اند. حتي ما در چين كمونيست هم دهها ميليون مسلمان داريم، حال آنكه در آنجا نه تنها زور و فشار براي مسلمان شدن افراد در بين نبوده، بلكه فشار حكومت همواره عكس اين عقيده بوده است. پس چگونه مي توان اسلام را دين شمشير و خشونت ناميد، در حالي كه در بيشتر كشورها، فتوحات اسلامي راه نيافته است؟با اين همه دلايل روشن و متقن، چرا مي گوييد جهل تاريخي؟ آيا اين تعمد و غرض نيست؟** بهترين تعبير براي اين اقدام «تجاهل تاريخ» است، زيرا شخصيتهاي برجسته اين جريان را نمي توان جاهل دانست. اين اقدام آنان، در حقيقت ناديده گرفتن يك سري واقعيتهاي تاريخي و اصرار برحرف باطلي است كه متأسفانه در قديم از زبان دشمنان اسلام مطرح شده و هم اينك هم قصد ادامه آن راه را دارند. با اندك مطالعات تاريخي مي توان به رد اين ادعا پي برد، بخصوص اينكه معتقدم بررسي جغرافياي كشورهاي اسلامي نيز اين مطلب را رد مي كند.يكي از روشهايي كه مي تواند در رد اين گونه اظهارات كاربرد پيدا كند، بررسي شيوه هايي است كه پيامبر(ص) در برخورد مخالفان پيش مي گرفتند. تاريخ اسلام در اين باره چه مي گويد؟** ترديدي نيست كه رسول ا... با مخالفان خود تحدي كرده، ولي تحدي يا مبارزه طلبي ايشان، يك نوع تحدي فرهنگي بوده، نه نظامي. امروزه در دنيا رسم بر اين است كه كشورهاي قدرتمند براي اينكه مخالفان خود را بترسانند، آمار تجهيزات نظامي و نيروهاي نظامي خود را به رخ ديگر كشورها مي كشند و با بزرگنمايي، ديگران را مي ترسانند. امروزه همين كشورهايي كه اسلام را دين خشونت معرفي مي كنند، وقتي مي خواهند خود را به رخ ديگران بكشند، از طريق قدرت نظامي وارد مي شوند، اما وقتي به سيره رسول خدا(ص) دقت مي كنيم، مي بينيم تحدي ايشان، يك تحدي فرهنگي است.ايشان در هيچ فرازي از زندگاني پربركت خود اعلام نكرده اند هر كسي كه مي تواند با من بجنگد و اگر مي تواند شكستم دهد و اگر من بر او پيروز شدم، پس او بايد مسلمان شود. هرگز چنين نبود. تحدي پيامبر(ص) با قرآن بود. تحدي ايشان با كلام الهي بود. حضرت مي گفت، اگر كسي قدرت و توان دارد، از نظر فرهنگي با ايشان به مقابله برخيزد. چنين شخصيتي كه نسبت به دين و تعاليم مكتب خود، اين همه اعتماد به نفس و استدلال دارد، واضح است به نمايش زر و زور و قدرت نيازي نداشته است. فراموش نكنيم پيامبر(ص) حامل قرآني بود كه به صراحت به مخالفان مي گويد، اگر مي توانيد چيزي شبيه قرآن يا حتي يك آيه همانند آن بياوريد. اين منطق، يك منطق كاملاً فرهنگي است. پس مبارزه طلبي پيامبر و حتي تحريك مخالفان توسط ايشان هم، از يك مبناي فرهنگي برخوردار بود. اتفاقاً اين تحدي همواره در طول زندگاني حضرت نيز وجود داشته است. جالب اينجاست كه مخالفان پيغمبر چه از مشركان، چه از يهود و چه از مسيحياني كه در مكه و مدينه بودند و اين ندا را مي شنيدند، قدرت اين تحدي را نداشتند. پس اگر به قرآن يا سيره و شيوه رفتاري رسول ا...(ص) با مخالفان برگرديم، خواهيم ديد شيوه ايشان در برابر مخالفان، منكران و كافران، يك مبارزه فكري، فرهنگي و عقيدتي براساس منطق بوده؛ هرچند پاسخ مناسب فرهنگي را از طرف مقابل دريافت نمي كردند. اتفاقاً اين روش، امروز هم جاري است. در دنياي امروز، به جاي ارائه يك پاسخ مناسب به منطق فرهنگي اسلام، شاهد آن هستيم كه با برخي سخنان و موضعگيريها، چاپ كاريكاتور در مطبوعات يا ايراد اتهام به مسلمانان، سعي در ارائه چهره اي خشن از اسلام دارند.قرآن كه سند معتبر ما و دليلي بر حقانيت روشن شريعت پوياي اسلام است، چه دستوري در اين باره ارائه مي دهد؟** در بررسي بسياري از آيات قرآن بوضوح درمي يابيم كه خداوند خطاب به پيغمبرش مي فرمايد، اگر مخالفان حاضرند با تو برخورد مسالمت آميز و يا در كنار تو يك زندگي مسالمت آميزي داشته باشند، تو هم آنان را بپذير و كاري به آنان نداشته باش. مگر نه اين است كه ما در نظام سياسي اسلام، براي اقليتهاي مذهبي، براي حضور آنان و خلاصه براي شيوه هاي برخورد مسلمانان با آنان، كلي قاعده قرآني داريم؟ در نظام حكومتي اسلام به خوبي تعريف شده كه برخورد حكومت اسلامي با اقليتهاي مذهبي و با اهل كتاب، بايد چگونه باشد. اين موضوع نشان مي دهد اقليتهاي مذهبي حتي در درون حكومت اسلامي پذيرفته شده اند، چه رسد به خارج از حكومت اسلامي؛ يعني حكومت اسلامي به لحاظ شرعي چنين الزاماتي ندارد كه آنان را با زور به دين اسلام وارد كند، در حالي كه گفته مي شود اسلام خواسته ديگران را كه خارج از دايره حكومت بوده اند، به زور وارد اسلام سازد.طبق دستور اسلام، حكومت اسلامي حتي حق ندارد اقليتهايي را كه در درون حكومت هستند، به پذيرش اسلام وادار نمايد، چه برسد به آناني كه در درون كشور اسلامي نيستند. خداوند در فراز ديگري از قرآن، از پيغمبرش مي خواهد: اي رسول ا...! اهل كتاب را به مشتركات فرا بخوان. يعني نه تنها در مقام نزاع و جنگ و دعوا با آنان نباش، بلكه سعي كن نكات وفاقي خود را با آنان يافته و تقويت كني. اين دستور قرآن در برابر كساني است كه مانند ما نسبت به خدا و قيامت اعتقاد ندارند. آيا به راستي ديني به منطق و پويايي اين شريعت آسماني سراغ داريد؟جريان فتح مكه و اتفاقهاي پيرامون آن - كه از مهمترين اتفاقهاي ماه مبارك رمضان نيز مي باشد- سند گويايي از رفتار رسول خدا(ص) در برخورد با مخالفان فكري و سياسي اسلام و رأفت ايشان نسبت به آنان به شمار مي آيد. اگر ممكن است، ابعادي از آن واقعه تاريخي را تشريح كنيد.** اشاره ظريفي داشتيد. مي دانيد كه مشركان اهل مكه، حتي اهل كتاب هم نبودند، ولي پس از ماجراي فتح مكه، رفتار پيامبر خدا(ص) در برابر آنان چگونه بود؟ مشركان مكه، همان كساني بودند كه در سيزده سال اول رسالت رسول ا...(ص)، دايماً ايشان و همه مسلمانان را آزار داده بودند؛ يعني كساني نبودند كه نسبت به حضرت ساكت باشند. ياران پيغمبر را شكنجه مي دادند و مي كشتند و اساساً همينها بودند كه باعث هجرت پيامبر(ص) و مسلمانان از مكه به مدينه شدند، اما وقتي آن بزرگوار مكه را فتح كردند، براستي چه برخوردي با آنان داشتند؟ حضرت نسبت به مخالفان فكري و همه كساني كه در عمل بيشترين آزار را به ايشان روا داشتند، عفو عمومي اعلام مي كند، حال آنكه در آنجا مي توانست هم برخورد بسيار خشن نظامي با آنان داشته باشد كه به طور طبيعي حق ايشان هم بود، و هم مي توانست آنان را به پذيرش اسلام وادار نمايد. و نه تنها چنين نكردند، بلكه حتي قاتل عموي خود را هم بخشيدند. ايشان مكه را فتح مي كنند، ولي هرگز شرط نمي كنند هركس مسلمان است در امان است و هركس اسلام نياورد، بايد گردن او را بزنيم. در يك كلام آيات الهي و اين شيوه برخورد رسول ا...(ص)، همگي بيانگر آن است كه رفتار پيامبر(ص) با مخالفان هم براساس رأفت و رحمت بود.مشكل فعلي اينجاست كه امروزه مخالفان اسلام، در پذيرش مفهوم «جهاد» مشكل داشته و اين دستور الهي را مظهري از خشونت و شمشير مي دانند. بر اين ادعا، چه پاسخي مي توان ارائه كرد؟** بايد دقت كنيم ما در قرآن، آياتي داريم كه برخورد با مخالفان و كفار را نه تنها به طور كلي رد نمي كند، بلكه از آن تعبير «شديد» هم دارد. آياتي هم داريم كه تعبير به قتال و جهاد با كفار مي كند ولي اينكه ما مي خواهيم اين واژه ها را بگيريم و بقيه را كنار بگذاريم، در حقيقت مصداق آيه: «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» عمل كرده ايم. مشكل مخالفان فعلي اسلام در اينجاست كه اين واژه ها را مي گيرند، ولي به بقيه قرآن كاري ندارند. هرآنچه دلشان مي خواهد استفاده مي كنند و هر چه را خوش ندارند، كنار مي گذارند. روش صحيح اين است كه اين آيات را بايد در كنار آيات ديگر كه در برخورد با مخالفان وجود دارد، قرار داد و آنگاه به تحليل مسأله پرداخت. نتيجه و ماحصل اين كار آن است كه مادامي كه آنها در انديشه تعرض و توطئه عليه ما و در مقام اقدام عليه ما نيستند، ما هيچ كاري به آنها نداريم، ولي هرگاه احساس شود قصد توطئه و برنامه ريزي براي تضعيف حكومت اسلامي دارند، طبيعي است حكومت اسلامي هم وظيفه دارد براي حفظ مردم و مرزهاي اسلامي، مقابله به مثل كند. اين در همه نظامهاي دنيا امري پذيرفته شده است. اتفاقاً برعكس همه نظامهاي دنيا، فقه ما حتي غيرمسلمانان را هم تقسيم مي كند يعني اين طور نيست كه ما همه كافران را به يك چشم نگاه كنيم. يك بخش از كفار، «كافر ذمي» هستند. در ديدگاه اسلامي، حرمت و احترام اين دسته از كافران، بر همه لازم است و حكومت اسلامي و مردم حق تعرض به اموال و ناموس آنان را ندارند. خون و مال آنان محترم است، زيرا آنان در كنار ديگر مسلمانان، تحت حكومت اسلامي زندگي مي كنند. در اين ميان عده اي هم «كافر حربي» هستند كه صراحتاً به مسلمانان اعلام جنگ مي كنند. قواعد مربوط به جهاد، عمدتاً در خصوص اين قبيل از افراد جاري مي شده است. البته ما جهاد ابتدايي هم در اسلام داريم، ولي اين نوع جهاد، به قدري شرايط دارد كه تحقق آن، در هر زماني و با وجود هر شخصي امكان پذير نيست. جهاد ابتدايي آن است كه ما در مقام دفاع نبوده، بلكه در مقام رفع فتنه هستيم.قاعده اسلام در جهاد ابتدايي چيست؟ در اين باره بيشتر توضيح دهيد.** جهاد، يا دفاعي و يا دفعي و ابتدايي است. دفاعي آن است كه ديگري به ما حمله كرده و ما ملزم به دفاع هستيم. جهاد دفعي آن است كه كسي به ما حمله نكرده، ولي نظام سلطه اي در يك جا حكومت مي كند كه اجازه نمي دهد مردم و در حقيقت افراد تحت الامر از آزادي فكري براي انتخاب عقيده درست برخوردار باشند.البته از نظر شيعه، فقط پيامبر(ص) و يا امام معصوم(ع) حق اجازه جهاد ابتدايي دارند و كس ديگري از اين حق برخوردار نيست. جهاد ابتدايي، جنگيدن با مردم هم نيست، بلكه جنگيدن با يك نظام سلطه براي آزاد كردن مردم است. هر چند ممكن است آن نظام سلطه كنار گذاشته شود، ولي مردم آزاد نشوند. به تعبير ديگر جهاد ابتدايي در اسلام، براي آن نبود كه پيغمبر مي خواست همگان را مسلمان كند، بلكه براي از بين بردن نظام سلطه اي بود كه مردم را تحت فشار و ظلم قرار مي داد. طبيعي است وقتي مردم آزاد شوند، حق را خواهند شنيد و از قدرت انتخاب بيشتري برخوردار خواهند شد. آيه «لا اكراه في الدين» در قرآن گواه اين مدعاست كه نه تنها من و شما، بلكه پيغمبر هم حق نداشت مردم را به پذيرش اسلام وادار نمايد. حتي اگر كشورهايي چون مصر و ايران كه فتوحات اسلامي در آنها اتفاق افتاد، مورد مطالعه دقيق تاريخي قرار گيرد، خواهيم ديد لشكر اسلام با ورود به اين مناطق هرگز مردم را به مسلماني وادار نكرد، بلكه هدف از اين فتوحات، برخورد با حاكمان آن مناطق بوده است. دليل ادعاي ما اين است كه اكنون نيز در كشورمان افرادي را داريم كه حتي قبل از فتوحات اسلامي تاكنون، زرتشتي هستند و در كشور هم زندگي مي كنند. اين قاعده در ديگر كشورهايي كه مورد فتوحات اسلامي قرار گرفته اند، جاري است.به عنوان يك انديشمند اسلامي، در واكنش به اظهارات «پاپ» نسبت به پيامبر اعظم(ص)، چنانچه صحبت خاصي باقي است، لطفاً بيان كنيد.** مايلم جناب «پاپ» با مطالعه عميق نسبت به شخصيت و انديشه هاي نوراني پيامبر اكرم(ص)، به اين نكته توجه كنند كه پيامبر ما، با ديگر اهل كتاب، دايماً در حال گفتگو و مباحثه بوده اند. بهترين مثال براي اين ادعا، ماجراي مسيحيان نجران است كه آيات مربوط به آن در قرآن هم آمده است. قرآن شاهد اين سخن است كه مباحثات گوناگوني ميان پيامبر(ص) و مسيحيان نجران در يك شكل كاملاً منطقي برگزار شده است. مي توان به صراحت ادعا كرد موضوع «گفتگوي اديان» موضوعي بوده كه در زمان رسول ا...(ص) انجام شده و در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) هم به اوج خود رسيده است.اگر ما كتاب مناظرات امام صادق(ع) را مطالعه كنيم، خواهيم ديد ميان امام صادق(ع) و بزرگان اديان ديگر، مباحثات گوناگوني اتفاق افتاده، بدون اينكه هيچ گونه منازعه يا جنگي ميان آنان صورت بگيرد. اينها نشان دهنده آن است كه گفتگوي اديان، براي روشن شدن نقاط مشترك و نقاط اختلاف، و نزديك شدن به يكديگر، در اسلام پذيرفته شده و موضوعي است كه به وضوح در سيره پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) ديده مي شود. اين مسأله براي مسلمانان پذيرفته شده نيست كه از سوي بزرگان يكي از اديان، اين گونه نسبتهاي ناروا به اسلام، بيان شود و در عين حال اعلام گردد كه ما آماده گفتگو هستيم. به نظر مي رسد اين گونه صحبتها آن هم پيش از گفتگو، زمينه گفتگو را از بين مي برد. لازمه گفتگو آن است كه قبلاً زمينه آن را فراهم كنيم، نه اينكه با تهمتها و حرفهاي غيرمنطقي و ناروا، اول حكم صادر كنيم و بعد آمادگي خود را براي مذاكره و گفتگو اعلام كنيم. اين مسأله با اصول گفتگو سازگار نيست.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن