تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798659711




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سير تفكر فلسفى در دو قرن اخير


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سير تفكر فلسفى در دو قرن اخير
سير تفكر فلسفى در دو قرن اخير منبع:سايت انديشه قم ايدآليسم عينى بعد از رنسانس نظام فلسفى پايدارى در مغرب زمين به وجود نيامد بلكه همواره نظريات و مكاتب مختلف فلسفى در حال زايش و مرگ بوده و هستند تعدد و تنوع مكتب ها و ايسم ها از قرن نوزدهم رو به افزايش نهاد و در اين نگاه گذرا مجال اشاره‏اى هم به همه آن ها نيست و تنها به بعضى از آن ها اشاره سريعى خواهيم كرد. بعد از كانت از اواخر قرن هيجدهم تا اواسط قرن نوزدهم چند تن از فلاسفه آلمانى شهرت يافتند كه انديشه‏هاى ايشان كمابيش از افكار كانت‏سرچشمه مى‏گرفت و مى‏كوشيدند كه نقطه ضعف فلسفه وى را با بهره‏گيرى از مايه‏هاى عرفانى جبران كنند و با اين كه اختلافاتى در ميان نظريات ايشان وجود داشت در اين جهت‏شريك بودند كه از يك ديدگاه شخصى شروع مى‏كردند و با بيانى شاعرانه به تبيين هستى و پيدايش كثرت از وحدت مى‏پرداختند و به نام فلاسفه رومانتيك موسوم شدند . از جمله ايشان فيخته شاگرد بى‏واسطه كانت است كه سخت علاقه مند به اراده آزاد بود و در بين نظريات كانت بر اصالت اخلاق و عقل عملى تأكيد مى‏كرد وى مى‏گفت عقل نظرى نظام طبيعت را به سان يك نظام ضرورى مى‏نگرد ولى ما در خودمان آزادى و ميل به فعاليت اختيارى را مى‏يابيم و وجدان ما نظامى را ترسيم مى‏كند كه بايد براى تحقق بخشيدن به آن تلاش كنيم پس بايد طبيعت را تابع من و نه امرى مستقل و بى‏ارتباط با آن تلقى نماييم. همين گرايش به آزادى بود كه او و ساير رومانتيك ها مانند شلينگ را به اصالت روح كه ويژگى آن را آزادى مى‏شمردند و نوعى آيدآليسم سوق داد مكتبى كه به دست هگل سامان يافت و به صورت يك نظام فلسفى نسبتاً منسجم در آمد و به نام ايدآليسم عينى ناميده شد . هگل كه معاصر شلينگ بود جهان را به عنوان افكار و انديشه‏هايى براى روح مطلق تصور مى‏كرد كه ميان آنها روابط منطقى حكم فرما است نه روابط على و معلولى به گونه‏اى كه ديگر فلاسفه قایل هستند . به نظر وى سير پيدايش ايده‏ها از وحدت به كثرت و از عام به خاص است در مرتبه نخست عام ترين ايده‏ها يعنى ايده هستى قرار دارد كه مقابل آن يعنى ايده نيستى از درون آن پديد مى‏آيد و سپس با آن تركيب شده به صورت ايده شدن در مى‏آيد كه جامع سنتز هستى تز و نيستى آنتى‏تز است به نوبه خود در موقعيت تز قرار مى‏گيرد و مقابل آن از درونش ظاهر مى‏شود و با تركيب شدن با آن سنتز جديدى تحقق مى‏يابد و اين جريان همچنان ادامه پيدا مى‏كند تا به خاص ترين مفاهيم بينجامد . هگل اين سير سه حدى ترياد را ديالكتيك مى‏ناميد و آن را قانونى كلى براى پيدايش همه پديده‏هاى ذهنى و عينى مى‏پنداشت. پوزيتويسم در اوایل قرن نوزدهم ميلادى اگوست كنت فرانسوى كه پدر جامعه‏شناسى لقب يافته است‏يك مكتب تجربى افراطى را به نام پوزيتويسم (‏اثباتى تحصلى تحققى) بنياد نهاد1 كه اساس آن را اكتفاء به داده‏هاى بى‏واسطه حواس تشكيل مى‏داد و از يك نظر نقطه مقابل ايدآليسم به شمار مى‏رفت . كنت‏حتى مفاهيم انتزاعى علوم را كه از مشاهده مستقيم به دست نمى‏آيد متافيزيكى و غير علمى مى‏شمرد و كار به جايى رسيد كه اصولا قضاياى متافيزيكى الفاظى پوچ و بى‏معنى به حساب آمد . اگوست كنت براى فكر بشر سه مرحله قایل شد2: نخست مرحله الهى و دينى كه حوادث را به علل ماورایى نسبت مى‏دهد دوم مرحله فلسفى كه علت‏حوادث را در جوهر نامریى و طبيعت اشياء مى‏جويد و سوم مرحله علمى كه به جاى جستجو از چرايى پديده‏ها به چگونگى پيدايش و روابط آنها با يكديگر مى‏پردازد و اين همان مرحله اثباتى و تحققى است. شگفت‏آور اين است كه وى سرانجام به ضرورت دين براى بشر اعتراف كرد ولى معبود آن را انسانيت قرار داد و خودش عهده‏دار رسالت اين آيين شد و مراسمى براى پرستش فردى و گروهى تعيين كرد . آيين انسان پرستى كه نمونه كامل اومانيسم است در فرانسه و انگلستان و سوئد و آمريكاى شمالى و جنوبى پيروانى پيدا كرد كه رسماً به آن گرويدند و معابدى براى پرستش انسان بنا نهادند ولى تأثيرات غير مستقيمى در ديگران هم به جاى گذاشت كه در اين جا مجال ذكر آن ها نيست. عقل گرايى و حس گرايى مكاتب فلسفى مغرب زمين به دو دسته كلى تقسيم مى‏شوند عقل‏گرايان و حس‏گرايان نمونه بارز دسته اول در قرن نوزدهم ايدآليسم هگل بود كه حتى در انگلستان هم طرفدارانى پيدا كرد و نمونه بارز دسته دوم پوزيتويسم بود كه تا امروز هم رواج دارد و ويتگنشتاين و كارناپ و راسل از طرفداران اين مكتب‏اند . غالب فلاسفه الهى از عقل‏گرايان و غالب ملحدان از حس‏گرايان هستند و در ميان موارد غير غالب مى‏توان از مكتاگارت فيلسوف هگلى انگليسى نام برد كه گرايش الحادى داشت. تناسب حس گرايى با انكار و دست كم شك در ماوراء طبيعت روشن است و چنين بود كه پيشرفت فلسفه‏هاى حسى و پوزيتويستى گرايش هاى مادى و الحادى را به دنبال مى‏آورد و نبودن رقيب نيرومند در جناح عقل گرايان زمينه را براى رواج آنها فراهم مى‏كرد. چنان كه اشاره شد مشهورترين مكتب عقل گراى قرن نوزدهم ايدآليسم هگل بود كه على رغم جاذبه ناشى از نظام نسبتاً منسجم و وسعت مسایل و ديدگاهها فاقد منطق قوى و استدلالهاى متقن بود و طولى نكشيد كه حتى از طرف علاقه‏مندان هم مورد انتقاد و معارضه واقع شد و از جمله دو نوع واكنش همزمان ولى مختلف در برابر آن پديد آمد كه يكى از طرف سون كى‏يركگارد كشيش دانماركى و بنيانگذار مكتب اگزيستانسياليسم و ديگرى از طرف كارل ماركس يهودى زاده آلمانى و مؤسس ماترياليسم ديالكتيك انجام گرفت . اگزيستانسياليسم گرايش رومانتيكى كه به منظور توجيه آزادى انسان پديد آمده بود سرانجام در ايدآليسم هگل به صورت يك نظام فلسفى جامع در آمد و تاريخ را به عنوان جريان اصيل و عظيمى معرفى كرد كه بر اساس اصول ديالكتيك پيش مى‏رود و تكامل مى‏يابد . و بدين ترتيب از مسير اصلى منحرف گرديد زيرا در اين نگرش اراده‏هاى فردى نقش اصيل خود را از دست مى‏داد و از اين روى مورد انتقادات زيادى قرار گرفت . يكى از كسانى كه منطق و فلسفه تاريخ هگل را شديداً مورد انتقاد قرار داد كى يركگارد بود كه بر مسؤوليت فردى انسان و اراده آزاد وى در سازندگى خويش تأكيد مى‏كرد و انسانيت انسان را در گرو آگاهى از مسؤوليت فردى به خصوص مسؤوليت در برابر خدا مى‏دانست و مى‏گفت نزديكى و پيوند و ارتباط با خدا است كه آدمى را انسان مى‏سازد . اين گرايش كه با فلسفه پديدار شناسى فنومنولژى ادموند هوسرل تقويت مى‏شد به پيدايش اگزيستانسياليسم انجاميد و انديشمندانى مانند هايدگر و ياسپرس در آلمان و مارسل و ژان پل سارتر در فرانسه با ديدگاه هاى مختلف الهى و الحادى به آن گرويدند ماترياليسم ديالكتيك بعد از رنسانس كه فلسفه و دين در اروپا دچار بحران شدند الحاد و ماديگرى كمابيش رواج يافت و در قرن نوزدهم چند تن از زيست‏شناسان و پزشكان مانند فوگت و بوخنر و ارنست هگل بر اصالت ماده و نفى ماوراء طبيعت تأكيد كردند ولى مهم ترين مكتب فلسفى ماترياليسم به وسيله كارل ماركس و انگلس پى‏ريزى گرديد ماركس منطق ديالكتيك و اصالت تاريخ را از هگل و ماديگرى را از فويرباخ گرفت و عامل اصلى تحولات جامعه و تاريخ را كه به گمان وى طبق اصول ديالكتيك و مخصوصاً بر اساس تضاد و تناقض صورت مى‏گيرد عامل اقتصادى دانست و آن را زيربناى همه شؤون انسانى معرفى كرد و ساير شؤون اجتماعى و فرهنگى را تابع آن شمرد . وى براى تاريخ انسان مراحلى قایل بود كه از مرحله اشتراكى نخستين آغاز مى‏شود و به ترتيب از مراحل برده‏دارى و فئوداليسم و سرمايه‏دارى مى‏گذرد و به سوسياليسم و حكومت كارگرى مى‏رسد و سرانجام به كمونيسم ختم مى‏شود يعنى مرحله‏اى كه مالكيت به طور كلى لغو مى‏گردد و نيازى به دولت و حكومت هم نخواهد بود پراگماتيسم در پايان اين مرور سريع نگاهى بيفكنيم بر تنها مكتب فلسفى كه به وسيله انديشمندان آمريكایى در آستانه قرن بيستم به وجود آمد و مشهورترين ايشان ويليام جيمز روانشناس و فيلسوف معروف است . اين مكتب كه به نام پراگماتيسم اصالت عمل ناميده مى‏شود قضيه‏اى را حقيقت مى‏داند كه داراى فايده عملى باشد و به ديگر سخن حقيقت عبارت است از معنايى كه ذهن مى‏سازد تا به وسيله آن به نتايج عملى بيشتر و بهترى دست‏يابد و اين نكته‏اى است كه در هيچ مكتب فلسفى ديگرى صريحاً مطرح نشده است گو اين كه ريشه آن را در سخنان هيوم مى‏توان يافت در آن جا كه عقل را خادم رغبت هاى انسان مى‏نامد و ارزش معرفت را به جنبه عملى منحصر مى‏كند . اصالت عمل به معنايى كه گفته شد نخستين بار توسط شارل پيرس آمريكایى مطرح شد و بعد به صورت عنوانى براى مشرب فلسفى ويليام جيمز در آمد مشربى كه طرفدارانى در آمريكا و اروپا پيدا كرد . جيمز كه روش خود را تجربى خالص مى‏ناميد در تعيين قلمرو تجربه با ديگر تجربه‏گرايان اختلاف نظر داشت و آن را علاوه بر تجربه حسى و ظاهرى شامل تجربه روانى و تجربه دينى هم مى‏شمرد و عقائد مذهبى مخصوصاً اعتقاد به قدرت و رحمت الهى را براى سلامت روانى مفيد و به همين دليل حقيقت مى‏دانست و خود وى كه در بيست و نه سالگى دچار يك بحران روحى شده بود با توجه به خدا و رحمت و قدرت او بر تغيير سرنوشت انسان بهبود يافت و از اين روى بر نماز و نيايش تأكيد مى‏كرد ولى خدا را هم كامل مطلق و نامتناهى نمى‏دانست بلكه براى او هم تكامل قایل بود و اساساً عدم تكامل را مساوى با سكون و دليل نقص مى‏پنداشت .ريشه اين تكامل‏گرايى افراطى و تجاوزگر را در پاره‏اى از سخنان هگل از جمله در مقدمه پديدار شناسى ذهن مى‏توان يافت ولى بيش از همه برگسون و وايتهد اخيراً بر آن اصرار ورزيده‏اند . ويليام جيمز همچنين بر اراده آزاد و نقش سازنده آن تأكيد داشت و در اين جهت با پيروان اگزيستانسياليسم هم نوا بود . مقايسه‏اى اجمالى با اين نگاه سريع بر سير تفكر فلسفى بشر ضمن آشنا شدن با تاريخچه اجمالى فلسفه روشن شد كه فلسفه غربى بعد از رنسانس چه نشيب و فرازهايى را پيموده و از چه پيچ و خم هايى عبور كرده و هم اكنون در چه موقعيت متزلزل و تناقض‏آميزى قرار دارد و با اينكه گه گاه موشكافي هاى ظريفى از طرف بعضى از فيلسوفان آن سامان انجام گرفته و مسایل دقيقى مخصوصاً در زمينه شناخت مطرح شده و هم چنين جرقه‏هاى روشن گرى در برخى از عقل ها و دل ها درخشيده است ولى هيچ گاه نظام فلسفى نيرومند و استوارى به وجود نيامده و نقطه‏هاى درخشان فكرى نتوانسته است‏خط راست پايدارى را فرا راه انديشمندان ترسيم نمايد بلكه همواره آشفتگي ها و نابساماني ها بر جو فلسفى مغرب زمين حاكم بوده و هست . و اين درست بر خلاف وضعى است كه در فلسفه اسلامى جريان داشته و دارد زيرا فلسفه اسلامى همواره يك مسير مستقيم و بالنده را طى كرده و با وجود گرايش هايى كه گه گاه به اين سوى و آن سوى پيدا كرده هيچ گاه از مسير اصلى منحرف نشده و گرايش هاى فرعى مختلف مانند شاخه‏هاى درختى كه در جهات مختلف مى‏گسترد بر رشد و شكوفاييش افزوده است . اميد آن كه اين سير تكاملى به همت انديشمندان متعهد همچنان ادامه يابد تا اين كه محيط هاى ظلمانى ديگر نيز در پرتو انوار تابناكش روشن گردند و از حيرت ها و سرگرداني ها رهايى يابند.خلاصه 1- بعد از كانت چند تن از فلاسفه آلمانى با الهام گرفتن از اصالت عقل عملى در فلسفه وى و با بهره‏گيرى از مايه‏هاى عرفانى براى جبران نقاط ضعف آن مكتب فلسفى ويژه‏اى را ارایه كردند كه به نام رومانتيك ناميده شد . 2- هگل با استفاده از پيش‏كسوتان مانند فيخته و معاصرينش مانند شلينگ و با بررسى نقادانه از سخنان ايشان فلسفه جامع و نسبتاً منسجمى را به وجود آورد كه به نام ايدآليسم عينى ناميد شد . 3- به نظر وى پديده‏هاى جهان انديشه‏هاى روح مطلق‏اند كه بر اساس قوانين منطق ديالكتيك به وجود مى‏آيند و تكامل مى‏يابند و اصول ديالكتيك در عين حال كه اصولى منطقى و ذهنى هستند بر عالم عينى و خارجى نيز حكم فرما مى‏باشند زيرا طبق اين نگرش ايدآليستى دوگانگى ذهن و عين برداشته مى‏شود و همه پديده‏هاى عينى پديده‏هاى ذهنى روح مطلق نيز به شمار مى‏روند . 4- اگوست كنت براى انديشه انسان سه مرحله قایل بود مرحله الهى و دينى مرحله فلسفى و متافيزيكى و مرحله علمى و تحققى كه مرحله نهایى فكر بشر است و به چگونگى پيدايش نه چرايى پديده‏ها و روابط آنها با يكديگر مى‏انديشد روابطى كه قابل درك حسى و اثبات تجربى است و اين نهايت چيزى است كه انسان توان شناخت واقعى آن را دارد و هر آن چيزى كه قابل درك بى واسطه حسى نباشد علمى نخواهد بود بلكه يا از اساطير مذهبى است و يا از انديشه‏هاى فلسفى متافيزيكى . 5- فلسفه هگل به واسطه ضعف منطق و سستى پايه‏هاى عقلى‏اش مورد انتقادهاى گوناگونى قرار گرفت و از جمله دو خط كمابيش مخالف با آن به صورت اگزيستانسياليسم و ماترياليسم ديالكتيك در برابر آن پديد آمد . 6- محور اصلى اگزيستانسياليسم اختيار انسان در ساختن خويش و رقم زدن سرنوشت‏خويش است اين گرايش با انگيزه الهى و به وسيله يك كشيش دانماركى به نام كى‏يركگارد و با تأكيد بر مسؤوليت انسان در برابر خداى متعال بنياد گرديد ولى رفته رفته به صورت يك گرايش اومانيستى و بى‏تفاوت نسبت به دين در آمد و امروز معروف ترين شاخه‏هاى آن همان شاخه الحادى سارتر است.7- ماترياليسم ديالكتيك به وسيله ماركس و انگلس به وجود آمد و جوهر آن را انكار ماوراء طبيعت و نيز حركت تكاملى جهان ماده بر اساس قوانين ديالكتيك و مخصوصاً قانون تضاد و تناقض تشكيل مى‏دهد. 8- پراگماتيسم تنها مكتب فلسفى است كه به وسيله انديشمندان آمريكایى پى‏ريزى گرديده و اساس آن را اهتمام به كار و ابتكار در برابر انديشه و تعقل تشكيل مى‏دهد و حتى حقيقت را مساوى با فكرى مى‏داند كه در مقام عمل به كار آيد. 9- معروف ترين چهره اين مكتب ويليام جيمز روانشناس معروف است كه بر تجربه‏هاى درونى و دينى تكيه مى‏كرد و نماز و نيايش را بهترين ضامن سلامت روان و داروى شفابخش امراض روانى مى‏دانست و تأثير آن را هم در زندگى خويش تجربه كرده بود و هم در بيماران روانى وى همچنان بر اراده آزاد انسان تأكيد مى‏كرد چيزى كه مورد انكار روان شناسان حس‏گرا و پوزيتويست بوده و هست . 10- در طول تاريخ فلسفه غرب جرقه‏هاى روشن گرى در عقل ها و دل ها درخشيده ولى در اثر پراكندگى نتوانسته است‏خط مستقيم پايدارى را در تفكر فلسفى آن سامان رسم نمايد بر خلاف فلسفه اسلامى كه هيچ گاه از مسير اصلى منحرف نشده و اختلاف گرايش هاى فرعى بر غنى و نضج آن افزوده است. پی نوشت ها:1- قبلا كنت دوسن سيمون چنين مكتبى را پيشنهاد كرده بود و ريشه آن را در افكار كانت مى‏توان يافت. 2- گويند: اگوست كنت اين مراحل سه‏گانه را از پزشكى بنام دكتر بوردان گرفته بود.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن