تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805557235




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به اوصاف دوستان خدا در قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به اوصاف دوستان خدا در قرآن
نگاهي به اوصاف دوستان خدا در قرآن نويسنده:صديقه درويش زاده خداوند عزوجل در يگانه منشور زندگاني ( قرآن عظيم و متعالي ) سطور متعددي را به وصف دوستان خود پرداخته است و اين خاكيان بلند اقبال را كه قرين نامشان «حب ا...» نقش بسته است، درجاي جاي قرآن ستوده و با اين تاج نيكو منزلت داده است كه: ان ا... يحب المحسنين(آل عمران/134) و المقسطين (مائده/42) و المتقين(آل عمران/76) و المطهرين(بقره/ 222) و.....اما به راستي چگونه مي شود به اين ريسمانهاي محبت الهي آويخت و با اين اوصاف نيك لا يزالي در آميخت؟ مگر در اين خاكدان راكدي كه در عاريت انسان است، چه ظرفيتي نهفته است كه مي تواند سر رشته دار محبت و دوستي رب العالمين گردد؟ رنگ آهن محو رنگ آتش است زآتشي مي لافد و خامش وش است آهن در اثر قرب به آتش صفات آتشي پيدا مي كند: مثل آتش نور مي دهد، مي سوزاند،ذوب مي كند،اما آتش نيست همان آهن است كه در پرتو نزديكي به آتش، آتشگون شده است.و چه فراخوان بي دريغي بر خوان گسترده كرامت الهي هويداست، جايي كه خاك را ظرفيتي خدايي باشد و در اثر قرب به حق چون آهن گداخته مشعل و آيينه دار حسن الهي گردد.چشم او روشن شود از كائنات تا ببيند ذات را اندر صفات هر كه عاشق شد جمال ذات را اوست سيد جمله موجودات را (جاويد نامه / اقبال لاهوري)وقتي انسان در عيش وصال حق و در ترنم باران حسن رباني، غسل پاكي نمايد گويا چون گل به شوق شكوفايي و عطر افشاني و فيض رساني به ديگران عزم در احساني لايتناهي مي كند: «واحسنوا ان ا... يحب المحسنين» (بقره/195). البته، بسيار بالاتر و باعظمت تر از گل مي شود، زيرا اين شكوفايي از اختيار انسان نشآت مي گيرد كه: حسن صورت دلفريب و حسن سيرت دلپذير اين بود پاينده آن در كاهش و در انتقال(ديوان ملا محسن فيض كاشاني ) و اين حسن انتخاب است كه به او عظمت و زيبايي مي بخشد و بر خلاف گل هر روز به كمال و جمال او مي افزايد، زيرا مست باده حسن از جام نيك آن محسن الست گشته، ديگر خود يكپارچه حسن مي شود، انفاق كننده بر خلايق مي شود، خشم را چون شهدي گوارا مي يابد و چون آب آن را بر عطش وصال مي نشاند. نه تنها از لغزش ديگران چشم فرو مي بندد، كه كدورت و گراني ناشي از اين بخشش را هم فرو برده و آيينه وجود را پاكيزه از هر رنجش مي نمايد؛ يعني از عمق ضمير احسان مي كند نه از روي تكلف و مشقت و همين طور حافظ بر شخصيت احسان شده نيز مي باشد و اين احسان است كه منت را به آن راهي نيست، زيرا «المن ينكد الاحسان» ( شرح غررالحكم/ ج1/ص 178) منت گذاري وزن احسان را سبك مي كند. و در كمين احسان مي نشيند؛ زيرا سبقت گيرنده بر احسان افضل است از تلافي كننده آن حتي بر افزونتر از آن. امير محسنين سفارش فرموده اند كه: «هرگز با ناسپاسي افراد از كار نيك دلسرد نشوي كه كساني نيز هستند كه به هيچ بهره و منتي سپاست مي گويند و چه بسا كه از سپاسگزاران بيش از ناسپاسان بهره مند شوي.» (نهج البلاغه/ حكمت195) ديگر اينكه بر يكسان بودن قول و فعلش مراقب است و فرصتهاي احسان را مغتنم مي داند، زيرا آن شايسته والي بر حق محسنين خود چنان با عدل و احسان آميخته بود كه شمشيري كه شكافنده فرق مباركش بود هم بر عدل و احسان ضميرش كارگر نيامد. و از محبت و مدارا با قاتل و توصيه به قصاص عادلانه اش در واپسين لحظات هم غافل نگشت كه «ان ا... يحب المقسطين»(مائده/ 42) و«ان ا... يامر بالعدل و الاحسان» (نمل/ 90). عدالت در واقع قانون و انصاف است، ولي احسان انسانيت و جوانمردي است كه افزون بر عدالت باشد. با وجود اين، عدل بر احسان افضل دانسته شده است زيرا عدل بر خلاف احسان امور را در مجراي حقيقي خود قرار مي دهد و ديگر اينكه عدل چونكه يك قانون است، قابليت حسابرسي دارد؛ يعني مي شود عدول كننده را محاكمه كرد. از اين رو، مي شود روي عدل حساب كرد. برخلاف احسان كه خير كثير است اما قاعده و قانون برنمي دارد. در سخن از عدل، قرآن مي فرمايد: «و آسمان را برافراشت و ميزان را بر پا كرد»(الرحمن / 7).عدل طنيني است الهي افكنده بر گستره وجود و مسيطر بر همه اندامهاي هستي و ندا در داده شده از حنجره پاكان از عبادش و برگزيدگان الهي. عدل دميدن جان است در كالبد هستي. و عادل جان هستي است، زيرا اگر اميد به برپايي ميزان نبود، اصل و اساس هستي از هم پاشيده و طينت انساني بي اثر و خوي حيواني و رذائل چاره كار و ثمر بخش مي نمود. ديگر ظالمان هيچ مانع و سرعت گيري بر سر راه خود نداشتند و مظلومان هيچ قوت قلب و اميدي در تصورشان نمي گنجيد. پس عدل همان شالوده محكم و استوار الهي است كه بر مشام محسنين خوشبوتر از مشك و بر مذاقشان شيرين تر ازعسل و بر منظرشان فراخ تر از زمين مي نمايد. و آيينه داران حسن بسيار بر حذر و مراقب بر اين مقامند و جستجوگرانه در پي حق و عدالتند. دشمنيهاي گروهي و شخصي، آنها را از دادگري باز نمي دارد. همان طور كه خداوند زمين را بعد از مرگش زنده مي گرداند، مردان عدالت گستر او نيز نشئه حيات را بعد از ممات به روح و جان زمينيان مي چشانند و اين انتظار شيرين است كه زمستان عمرهاي منتظران را بهاري مي گذراند.ديگر پرچم بر افراشته بر قله محبت دوست، تقواست. تقوا پيشگان فضيلت مدارانند و بر شعله هاي برافروخته معاصي دامن كشانند. از تك تك سلولهايشان شميم خوش شريعت و تسليم بر مي خيزد. تقوا و خشيت الهي چشمهاشان را فرو افكنده و قدمهاشان را شمرده و شهوات را در وجودشان مرده ساخته است. در شدايد نيرومندند و ذكر فراوان بر لب دارند، اما عزلت نشين نيستند كه در بطن اجتماع و سياست و دانش اندوزي، زندگي و منش نيكشان را پياده مي كنند؛ يعني دين را مونس تنهايي خود نمي دانند كه جاي دين و دينداران را در بطن جامعه مي دانند.درست وسط معركه گيري مفسدان و آرايندگان معاصي، چشم بندهاي غفلت را آگاهانه از چشمهاي سفيهان فرورفته در باتلاقهاي گرم و نرم شيطاني بر مي دارند، و در توجيه پر طرفدار تغيير زمانه و زمينيان، دينشان را بر طبق تغييرات روز و پسندهاي شيطاني نمي نهند و صورت كريه معاصي را در سيرت نيك خود نمي گنجانند.سرگران و پابرهنه در يوغ مصرف زدگي به اين سو و آن سو كشيده نمي شوند كه مشي زندگيشان ميانه روي است. پوشش آراسته و نيكو دارند، نه با تفاخر دلها را خسته و نه با تظاهر چشمها را بسته و نه در پوششي عريان و رسوا مرزهاي نهان را شكسته مي دارند، زيرا جسمي كه مهر شريعت بر جبين ندارد چگونه مي تواند روح را در محيط تقوا نگه دارد؟در انحرافها و مصيبتهاي اجتماعي مصون از لغزشند، زيرا به حصار حصين تقوا تكيه دارند و چشمهاشان به هزار و يك دهان دوخته نيست، كه درنظامنامه آسماني شان خط مشي مسلم و تغيير ناپذير دارند.روان پارسايان زان ميانه شدي تير محبت را نشانهگروهي دل زنقش ماسوي پاك به باغ عشق چون گل سينه صد چاكخداي آن نيكوان را سروري داد به انواع فضايل برتري داد (ديوان الهي قمشه اي / ص 15)و اما شميمي از توبه و طهارت كه آن دو نيز برانگيزاننده حبالهي اند، آنجا كه مي فرمايد: ان ا... يحب التوابين و يحب المطهرين(بقره/222) توبه اين است كه انسان با آب مطهر توبه، عصيان ضمير را بزدايد. و بداند كه توبه يك حالت روحي است نه لق لقه زبان.توبه خلع لباس جفا و نشر بساط وفاست. به عبارتي ديگر، توبه انفجار نور رحمت الهي در سراي روح بشر، به صورت انزجار از گذشته تاريك مي باشد و لفظ استغفرا... بيان اين حالت است. كه اگر اين لفظ بدون انفعال روحي باشد، توبه از حقيقت به دور و از نتيجه و منفعت عاري مي باشد.من بمردم يك ره و باز آمدم مي چشيدم تلخي مرگ و عدم توبه اي كردم حقيقت با خدا نشكنم تا جان شود از تن جدا( مثنوي معنوي / دفتر پنجم/ص776)زندگي انسان، گسترده در بستر ظلمت و غفلت و نفسانيات، پيوسته دعوتگر او به عصيانند كه در طرفة العيني او را به سوي مهلكه خسران مبين مي دوانند. و در اين ميان تنها دستگيره، توبه است كه چون چراغي در تاريكي غفلت سوسوزنان راه مي نمايد و نويد مي بخشد و با پراكندن فروغ ملكوت بر پرده هاي ظلمت و نفسانيات، تار و پودشان را ازهم مي گسلد و او را از اسارت پر انزجار گناهان مي رهاند و البته اين رخصت و امتياز از الطاف خاصه يزدان است كه فقط در اختيار اشرف مخلوقات مي باشد و چنين مي نمايد كه در سراي محبت و دوستي الهي با عصيان تو هم بسته نمي شود. بلكه آن رحيم بي شائبه بر عشوه عبد عاصي خود و عصيان قهر و آشتي او مهر فراموشي مي نهد تا از تنعم وصال بي نصيب نماند.مشو نوميد از ظلمي كه كردي كه درياي كرم توبه پذيرست گناهت را كند تسبيح طاعات كه در توبه پذيري بي نظيرست توبه را مراتبي است. كفار از كفرشان و فساق از فسق و فجور و اعمال منافي شرع و ابرار از اخلاق نكوهيده و عرفا از غير حق توبه مي كنند.جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه بي ياد تو هر جا كه نشستم توبه در حضرت تو توبه شكستم صد بار زين توبه كه صد بار شكستم توبه از هرچه نه از بهر تو كردم توبه ور بي تو غمي خوردم، از آن غم توبه وآن نيز كه بعد از اين براي تو كنم گر بهتر از آن توان، از آن هم توبه (ابوسعيد ابوالخير)و اما طهارت، شرط مصاحبت با خالق كائنات و رمز اتصال به عالم معني. همچنين حالت برگزيده خداوند براي عبادش مي باشد كه مصداق بارز مطهرين، مشمولان آيه تطهيرند كه شك و شبهه از دامن طهرشان به دور است. و ديگر انسانهاي پاك و پيراسته، جان را نيز در بر مي گيرد. البته، لفظ تطهير بيشتر در مورد وضو به كار مي رود مشروط بر اينكه همسو با وضوي باطني باشد؛ يعني مثل وضوي ظاهري ابتدا نيت كني كه از غير او بگسلي كه پيوستن به غير او شرك است و مشرك در لسان قرآن نجس مي باشد .سپس دل را از كثافات شستن و با مزمزه، حلاوت ذكر حق را چشيدن و با استنشاق، ذهن را از آلودگي تخليه نمودن... بعد با اين غسل طهارت از نجاستها و پستي ها پاك گشته و پاك كننده نيز مي گردي. چون آن آب آلوده كه در بيان مولوي وقتي كه به درياي طهارت گسترملحق مي شود، مي گويد: من نجس زينجا شدم پاك آمدم بستدم خلعت سوي خاك آمدم هين بياييد اي پليدان سوي من كه گرفت از خوي يزدان خوي من خود غرض زين آب، جان اولياست كو غسول تيرگيهاي شماست (مثنوي معنوي / دفتر پنجم/بين ابيات 22تا 200)و اما از ديگر گروندگان به ريسمان محبت الهي، صابران و متوكلان هستند كه: «ان ا... يحب الصابرين (آل عمران/ 146) و يحب المتوكلين. در اهميت صبر اين ملكه عاليه كه رساننده انسان به فلاح و رستگاري است، كافي است كه بدانيم صبر ظرف همه صفات نيك و اخلاق حميده است؛ يعني همه در صبر جاي مي گيرند، منتها در هر مقطعي با نامي. مثلاً صبوري در برابر شهوت و شكم، عفت در فرونشاندن غضب، حلم در مواجهه با حوادث روزگار اعم از خير و شر، سعه صدر و ظرفيت وجودي در رازداري كتمان سر و در استقامت در برابر دشمن و نبرد باشد شجاعت و در برابر زياده خواهي در زندگي معمولي، زهد در بهره منديهاي كم مادي، قناعت ناميده مي شود و اين نيست مگر اينكه صبر جوهره و ريشه تمامي اعمال اهل ايمان است. چنانكه در آيه 22 سوره رعد كه خداوند اهل ايمان را به خاطر اعمالشان مي ستايد و نويدشان مي دهد و ترسيمي از بهشت و برخورداريهاي آن پيش رويشان مي گشايد، اينجا هم از بين همه عباداتشان آنها را با صفت صبر مي ستايد؛ يعني حقيقتاً همه اين عبادات در صبر گنجانده و بيان مي شود و در واقع«كعبه ديدار دوست، صبر بيابان اوست» (كليات سعدي/ص 447)همين طور در سوره نحل آيه 97 هم ظرافت جالب توجهي در عظمت صبر ديده مي شود؛ جايي كه مي فرمايند:«و البته جزا مي دهيم كساني را كه صبر كردند به بهترين عملي كه انجام داده اند»، با توجه به اينكه اعمال انسان در مراتب و درجات متفاوتي مي باشد ، خداوند اعمال آيينه داران حسن خود را با بهترينشان معامله مي كند. يعني اعمال ضعيف آنها هم وقتي كه با صبوري قرين شود، قوي و ارزشمند مي گردد. پس صابران، كيمياگران روز حسابند. البته صبوري خود مراتبي دارد كه ابتدا صبر بر مصيبت است از قبيل همجواري نوش با نيش: بلاي دوست مخصوص اوليا راست شهيدان ديار كربلا راست كجائي اي بلا ؛ بنواز ما را به اوج عرش ده پرواز ما را (ديوان الهي قمشه اي)دوم صبر بر معصيت كه مشكلتر از صبر بر مصيبت است و از آن مشكلتر صبر در عبادت الهي مي باشد. و اما كم صبري كه خود منشأ رسوايي مي باشد. و در مسائل غريزي و همين طور خوردنيها، باعث تسليم شدن در برابر تمايلات دروني و در گفتار و نوشتار هم عدم تأمل و در آلام روحي هم جزع و فزع و عدم كنترل احساسات را سبب مي شود. امام صادق (ع ) مي فرمايند: كم صبري سبب رسوايي مي شود. (ميزان الحكمه/ ج5/ ص 272)اما در باب توكل داريم كه « فاذا عزمت فتوكل علي ا... ان ا... يحب المتوكلين » (آل عمران 159)چون تو رو از غير حق برتافتي نقد اسرار توكل يافتي (مقامات عرفاني در نهج البلاغه/ص 89) توكل يعني تكيه نمودن كه اگر بر حق باشد، حقيقت و بر غير او سراب است. و كسي كه به غير او تكيه مي كند، به محتاج ديگري اميد بسته و تكيه نموده كه خود در شرف سقوط است. گاه بر خاشاك و گه بر موج مي پيچد غريق حيله جوي زندگي چندين توكل مي كند(ديوان اشعار بيدل دهلوي) «و من يتوكل علي ا... فهو حسبه» اگر انسان عطا و منع را حكمت قسام مهربان و بي غفلت آفرينش بداند، خود را چون ميت در دست غسال قرار مي دهد و چه خوش مي آسايد. البته طبق آيات الهي بندگان بايد آنچه درتوان خود مي بينند، از حزم و دور انديشي و آينده نگري در امور دنيوي و اخروي به كار گيرند، ولي نتيجه تمام امور را به خدا واگذار كنند.در واقع، خود را مكلف به انجام وظيفه ببينند، نه موظف به انتاج نتيجه.زور و بازوي توكل ناخداي ديگري است بي غم ساحل در اين دريا شنايي مي كنم (ديوان اشعار بيدل دهلوي) و اما مقاتلين در راه حق كه چنين مخاطب پيام محبت الهي قرار گرفته اند كه: «مجاهدان غيوري كه استوار و آهنين ايستاده اند. مردان غيوري كه اگر كوه از جايش زايل شود، آنها ايستاده اند» (صف/4) بدون كشته شدن سرنوشت بيهوده است شهيد اگر نتوان شد، بهشت بيهوده است (محمد كاظم كاظمي) جهاد خشمي مقدس و الهي كه مي تواند ضربت شمشيري را با عبادت جن و انس برابر گرداند. و جانهاي مجاهدان را سرمايه بهشت ابديشان گردانده و چون آبي آن را برآتش فراقشان بيفشاند. چون قاسم بن حسن كه در معركه عاشورا از عموي خود رخصت نبرد مي طلبد و امام (ع ) از او سؤال مي كند كه مرگ را چگونه مي بيني ؟ نوجوان 14 ساله به سرعت جواب مي دهد: در ركاب تو شيرين تر از عسل! به راستي كه:«برتر از هر نيكي و بري نيكي و برتري وجود دارد تا اينكه مجاهدي در راه خدا كشته شود. ديگر برتر از اين نيكي وجود ندارد.»( بحارالانوار/ج74/ص61) آن لاله كه در دشت جنون افتاده ست داغي است كه در محيط خون افتاده ستو آن ريگ روان دلي است كز بي تابي از سينه بيدلي برون افتاده ست (عبدالقادر بيدل)و انساني كه چنين با صفات لايزالي عجين شود، يكپارچه حسن مطلق گشته و آنچنان متقي و پرهيزگار مي شود كه در حريم عدل خود ؛ ابر مرد عرب را هم از لرزش اشك يتيم به زانو مي آورد در حالي كه از نهايت طهر و توبه گري درخشان و انباشته و لبريز از صبرو توكل و در قتال بر حق چون بنيان مرصوص مي ايستد. از نورانيتي الهي درخشان بوده و ظرف وجودش آيينه حسن الهي گشته و دل جميلش مظهر جمال يار مي شود چون خود جلوه حق در زمين و مظهر حب و دوستي رب العالمين مي باشد.اي جمال هر جميل و اي جمالت بي مثال هر جمال از توست، زآن رو دوست مي داري جمال از جمالت پرتوي بر هر جميل افكنده اي زين سبب دل مي برد هر جانبي صاحب جمال تا بود اهل نظر را حسن خوبان دلربا مي رسد هر دم تجلي از جمال بي زوال مي ربايد زاهل دل دل را به صد افسونگري حسنهاي ذوالجمال و جلوه هاي ذوالجلال. (ديوان اشعار ملا محسن فيض كاشاني)
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 774]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن