واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: چندی پیش مقاله ای با عنوان " بت پرستی مدرن " پیرامون شخصی به نام "ساتیا سای بابا " نگاشته شد . در آن مقاله اشاره شد که وی ادعای حلول خداوند خالق، در وجود خود را داشت، و مردم را به توجه کردن به او و پرستیدنش دعوت می نمود. ساتیا سای بابا او در مورد زمان مرگ خود و این که بعد از آن چه رخ خواهد داد، جملاتی داشت که با هم مرور می کنیم. باگاوان شری ساتیا سای بابا، می گفت، در سن 99 سالگی خرقه تهی کرده و هشت سال بعد در جسم دیگری در شهر «میسور» دوباره ظهور خواهد کرد. نام این تجسم الهی «پرما سای بابا» است و گسترش دهنده عشق و ادامه دهنده راه "شیردی سای" و "ساتیا سای" خواهد بود. ساتیا سای بابا در سخنان خود گفته است: «بعد از پرما سای، جهان بار دیگر در صلح و آرامش غوطه خواهد خورد.» اما خبری در چند روز گذشته در مورد مرگ ساتیا سای بابا پخش شد که : سای بابا به دلیل ناراحتی قلبی و مشکلات تنفسی در سن 84 سالگی بامداد روز یکشنبه، ۲۴ آوریل ۲۰۱۱ (چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰) در بیمارستانی درشهر پوتا پارتی، محل تولد و زندگی اش درگذشت. آنچه این مدعی خدا بودن در مورد زمان مردن خود ادعا نموده بود، این بود که؛ در سن 99 سالگی از دنیا می رود، که دو نکته مهم در آن است، اول، چرا کسی که ادعای خدا بودن دارد، جاودان نیست، و باید بمیرد، چون خدایی که یک روز بمیرد و از دنیا برود نمی تواند خدا باشد، در قرآن می خوانیم: وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ (فرقان/ آیه 58)؛" توكل بر ذات زندهاى كن كه هرگز نمىمیرد." دوم، کسی که ادعای خدا بودن دارد، چگونه حتی نمی داند در چه زمانی از دنیا می رود. خیلی از عرفای اسلام و حتی برخی از مرتاضهای هندی از زمان مردن خود با خبر بودند و به دیگران هم اطلاع می دادند، در حالی که، ادعای خاصی هم نداشتند، چه رسد به ادعای پیغمبری و خدایی. در طول هشت سال دفاع مقدس ما شاهد این مطلب بودیم که در بین شهدای گرانقدر ما، افرادی بودند بی ادعا، اما شب عملیاتی خاص، به دوستان و یا خانواده خود می گفتند که شهادت من نزدیک است و بعضا در وصیت نامه های خود این مطالب را انعکاس می دادند. سای بابا از راماکریشنا چیزهای زیادی نقل می کند و او را به عنوان یک معلم روحانی بزرگ می پذیرد. همچنین به اصول یوگا معتقد و معترف است. بنابراین در یک جمله می توان گفت: عرفان سای بابا کاملاً برگرفته از عرفان های هندی است و او به عقاید و آیین های هندی و بیش از همه به اصول عرفانی بودا پایبند و وابسته است بخشی از نیایش شهید دکتر مصطفی چمران قبل از شهادت ای حیات با تو وداع می کنم، با همه زیبائیهایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع می کنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، می دانم فدا کارید، می دانم که به فرمان من به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئید، اما من آرزوئی بزرگتر دارم، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آئید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، بسرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. چمران این پیکر کوچک ولی سنگین آرزوها و نقشه ها و امیدها و مسئولیتها را به سرعت به هر نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید. شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید، از شما می خواهم که این آخرین لحظه کار خود را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع و توانا باشید، ای دستهای من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف و ذلیل مگذار، تا چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش، به شما قول می دهم که پس از چند لحظه، همه شما در استراحتی عمیق و ابدی، آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سنگین و سخت را دریافت کنید. من، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم ... . این متن یک نمونه کوچک از وصیت نامه و یا سخنان قبل از شهادت شهدای ما در انقلاب و جنگ تحمیلی می باشد، که به نوعی خبر از شهادت خود می دادند. بهتر است بدانیم، اساس تعالیم عرفانهای نوظهور گزاره هایی است که از ادیان اصولی و سنتی گرفته اند، که اگر این گزاره ها را از معنویت های نوظهور بگیریم چیز قابل توجهی برای ارائه ندارند، سای بابا هم حرفها و تعالیم خود را از آییین و مذهبی که در آن زندگی می کرد، گرفته بود، سای بابا از راماکریشنا چیزهای زیادی نقل می کند و او را به عنوان یک معلم روحانی بزرگ می پذیرد. همچنین به اصول یوگا معتقد و معترف است. بنابراین در یک جمله می توان گفت: عرفان سای بابا کاملاً برگرفته از عرفان های هندی است و او به عقاید و آیین های هندی و بیش از همه به اصول عرفانی بودا پایبند و وابسته است. و در واقع، مانند کسی که درسی از استاد خود گرفته و آنچه به مزاقش خوش آمده را با علایق خود مخلوط کرده، و درسی جدید و نو درست می کند، و درس استاد را به نقد می گزارد، که اگر گزاره هایی را که از استاد دریافت داشته از درسش حذف کنیم چیز قابل توجهی باقی نمی ماند. tebyan.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]