واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: اوشو در تمامی ادیان و فرقه های امروز دنیا سعی شده است که، نسبت به انسانهای والا و مهم در ادیان، احترام خاصی قائل شوند، مگر معدود فرقه ای که نسبت به انسانهای برگزیده بی احترامی کرده و یا توهینی روا می دارند. در بین این فرقه ها، اشو که در ابتدا خود را در ردیف پیامبران بزرگ معرفی کرده و حتی کار خویش را شبیه آنها معرفی می کند و با نامگذاری ساده همه پیامبران و خودش را در یک مقام قرار میدهد و میگوید: راه من ساده است، به سادگی راه کریشنا، مسیح (ع)، موسی (ع)، و زرتشت ... چون فقط نام ها متفاوتند. و الا راه یکی است.(اشو، و آنگاه نبودم ص 114) ... من یک صوفی ام، مسیح یک صوفی است، همچنانکه محمد و کریشنا و بودا. (آواز سکوت ص 1 و 2) او ابتدا نام صوفی را بر پیامبران و بزرگان قرار داده و خود را نیز صوفی می خواند، سپس این واژه را مترادف بر حیوانات دانسته و میگوید: وقتی شما دست به انتخاب میزنید، در واقع چیزی را سرکوب میکنید. ولی حیوان انتخاب نمیکند، برای او در مقابل هر پیشامدی تنها هر چه پیش آید خوش آید مطرح است. حیوان، خیلی راحت همه چیز را می پذیرد، او از انتخاب چیزی نمی داند. یک صوفی هم همین کار را می کند، او از انتخاب چیزی سر در نمی آورد.(آواز سکوت، ص 10) هدف پایین آوردن شأن و منزلت انسانهای بزرگی است که، در طول تاریخ مردمان بسیاری به آنها اعتقاد داشته و دنباله رو آنها بوده اند، چون عوض کردن اعتقاد مردم و گرفتن رهبر دینی آنها و معرفی رهبر جدید، نیاز دارد که رهبر قبلی را در نظر او خراب کنی و آن جایگاه رفیعی را که در ذهن مخاطبین دارد را بشکنی. یک صوفی هرگز در نظر جامعه فرد محترمی نیست.(آواز سکوت، ص 15) هدف پایین آوردن شأن و منزلت انسانهای بزرگی است که، در طول تاریخ مردمان بسیاری به آنها اعتقاد داشته و دنباله رو آنها بوده اند، چون عوض کردن اعتقاد مردم و گرفتن رهبر دینی آنها و معرفی رهبر جدید، نیاز دارد که رهبر قبلی را در نظر او خراب کنی و آن جایگاه رفیعی را که در ذهن مخاطبین دارد را بشکنی این کار، پایین آوردن شأن انبیاء، تا جایی پیش میرود که به توهین و تهمت زدن میرسد و نسبت های ناروا را به پیامبر عظیم الشأن اسلام زده و میگوید: اوشو چراغ می افروزد؟ سال 610 میلادی محمد در غاری در کوهستان حرا بود. همین که نخستین تجربه معنوی اش را درک کرد. از این که مبادا دیوانه یا شاعر شده باشد ترسید، پس با اضطراب به نزد همسرش رفت، و با ترس گفت: اندوهی دارم. من شاعر یا جن زده ام؟ او حتی برای از بین بردن خود، به فکر پرت کردن خود از صخره های بلند هم افتاده بود. این حالت برای او مثل یک ضربه روحی قوی، مثل نیروی بزرگی از عشق بود. او به مدت سه روز مدام در حال لرزیدن بود. طوری که انگار به تب عمیق و خطرناکی مبتلا شده بود. او ترسیده بود و فکر میکرد که شاعر یا دیوانه شده است. در اثر این تجربه محمد، چشمه صوفیگری جوشیدن میگیرد. همیشه هر دو حالت شاعری و دیوانگی با هم همراه بوده است. او هر دو بود. او هم شاعر بود و هم دیوانه. (اوشو آواز سکوت، ص 37 و 38) این دو صفتی که اشو به پیامبر اسلام نسبت می دهد همان دو صفتی است که در عصر جاهلیت و بت پرستان عربستان به حضرت نسبت می دادند و قرآن کریم بارها ساحت مقدس آن حضرت را از لوث این دو صفت، مبرا دانسته است. وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (الحجر، آیه 6)؛ مىگویند: آنها گفتند اى كسى كه قرآن بر تو نازل شده به طور قطع سوگند یاد مىكنیم كه دیوانهاى"! وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ(الصافات، آیه 36)؛ و پیوسته مىگفتند: آیا ما خدایان و بتهاى خود را به خاطر شاعر دیوانهاى رها كنیم"؟! و این تعابیر را در آیات فراوانی از قرآن کریم از جمله در سوره های؛ الطور، 29 و التکویر، 22 و الحاقه، 41 و .... شاهدیم که جاهلین عصر رسول خدا(ص) حضرت را دیوانه و شاعر میخواندند، و اکنون همان تعابیر را، اشو در مورد پیامبر اسلام به کار می برد. و نسبت خودکشی، که کاری منفور از نظر عقل به حساب می آید، حتی اگر از طرف یک انسان عادی باشد، چه رسد به انسان امین، راستگو و وارسته ای چون محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می دهد. پیامبر اولولعزمی که کتابهای آسمانی او را به پاکی و قداست یاد کرده اند، در بیان اشو به یک دیوانه و خل که مشکل روانی دارد معرفی می شود، میلیاردها انسان در طول تاریخ به او ایمان آورده اند، دانشمندان و افراد معمولی که همگی مؤمنین به عیسی (ع) بوده اند و اگر عیسی خل باشد، پس طرفداران او باید از او خل تر و دیوانه تر باشند، و این توهین اشو به جمعیت کثیری از مردم دنیاست اشو؛ در مورد حضرت عیسی (ع) نیز حرفهایی مشابه زده و معجزات او را جعلی خوانده و در باره او میگوید: تو پرسیده ای که آیا من با مسیح هم مخالفم؟ چرا من باید با آن مرد بی نوا مخالف باشم؟ من برایش متأسفم. فکر نمی کنم او مستحق مصلوب شدن باشد. آری، او قدری دیوانه بود. مصلوب شدن شفای دیوانگی نیست. او به قدری درمان نیاز دارد، تا درست شود و یکپارچه گردد. این فکر را رها کن که تو پسر خدا هستی، این چیزی است که تو را بی آن که لازم باشد مانند دلقک ها کرده. این اثبات نمی کند که تو یک ناجی هستی، فقط اثبات می کند که قدری خُل هستی. (اوشو توطئه ای به اسم خدا، فصل اول) پیامبر اولولعزمی که کتابهای آسمانی او را به پاکی و قداست یاد کرده اند، در بیان اشو به یک دیوانه و خل که مشکل روانی دارد معرفی می شود، میلیاردها انسان در طول تاریخ به او ایمان آورده اند، دانشمندان و افراد معمولی که همگی مؤمنین به عیسی (ع) بوده اند و اگر عیسی خل باشد، پس طرفداران او باید از او خل تر و دیوانه تر باشند، و این توهین اشو به جمعیت کثیری از مردم دنیاست، در صورتی که خودش توهین به دیگران را نفی میکند. باید نسبت به دیگران احترام عظیمی قائل شد. (الماسهای اشو، ص 35) و تنها پیامبری که اشو همیشه از او به نیکی نام می برد و راه او را تعریف می کند زرتشت است و آن هم به یک دلیل، که او را تصدیق کننده زندگی می خواند. گروه دین تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1115]