واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: قتل عثمان ماجرای ابهام آلود قتل خلیفه سوم، عثمان بن عفّان، همواره یکی از مطاعن و دستاویزهای مخالفان و معاندان شیعه بوده و عده ای آگاهانه یا از سر ناآگاهی، امیرمومنان، علی علیه السلام را در توطئه قتل مرموزعثمان شریک می انگارند، حال آنکه به روایت تاریخ و شهادت متون موثق دینی، امیرمومنان از روی خیرخواهی و دوراندیشی، همواره کوشید تا جلوی این انحراف بزرگ را بگیرد و در این راه هیچ گونه مصلحت اندیشی را به مصلحت ندانسته، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. روزی که کودتاچیان(ناراضیان از بذل و بخشش های بی حساب عثمان به کسان و خویشان خویش) و شورشیان بر خانه خلیفه سوم هجوم آوردند، این امیرمومنان بود که حصر خانه عثمان را درهم شکست و با به مخاطره افکندن جان خود و فرزندان خویش آب برای اهل خانه فراهم نمود. عجبا که با انبوهی از منابع روشن تاریخی، عده ای هنوز اصرار دارند که پشت پرده حقیقی ماجرای این مرگ مرموز افشا نشود و متهم ردیف اول این قتل، معاویه و تنی چند از صحابه کبار پیغمبر(ص)(از جمله طلحه از سران ناکثین که پیغمبر اسلام او را طلحه الجود یا طلحه الفیاض نامید و امیر مؤمنان نیز در یکی از خطبه هایش او را به عنوان سخی ترین مردم معرفی کرده است و او شدیدا با عثمان مخالف و یکی از اشخاص مؤثر در قتل عثمان بود.)را همواره تبرئه کرده و گناه را به دوش بی گناهی دیگر می افکنند. اما امام علی علیه اسلام بارها و بارها، از روی حزم و دوراندیشی به افشاگری حقیقت پشت پرده پرداخت و در خلال خطبه های خویش گره از این راز سر به مهر گشود. معاویه جاسوسانی به مدینه فرستاده بود که در حوالی خانه عثمان مراقب باشند؛ وقتی عثمان کشته شد بلافاصله پیراهن خون آلود عثمان را به شام برسانند و جاسوسان این مأموریت را به سرعت انجام دادند و این پیراهن مدتی در مسجد شام آویزان بود و معاویه شخصا گاه و بیگاه در انظار عموم در پای آن اشک می ریخت و در سوگ خلیفه پیامبر بر سر و سینه می زد شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه در رابطه با افشاگری امیرمومنان نسبت به نقش ماهرانه معاویه در قتل عثمان می نویسد: علی علیه السلام در نامه های خود به معاویه می گوید تو دیگر چه می گوئی؟ دست نامرئی تو تا مرفق در خون عثمان آلوده است، باز دم از خون عثمان می زنی؟ این قسمت فوق العاده جالب است، علی پرده از رازی بر می دارد که چشم تیزبین تاریخ کمتر توانسته است آنرا کشف کند، تنها در عصر جدید است که محققان به دستیاری و رهنمائی اصول روانشناسی و جامعه شناسی از زوایای تاریخ این نکته را بیرون آورده اند اگر نه اکثر مردم دوره های پیشین باور نمی کردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته باشد و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد. معاویه و عثمان هر دو اموی بودند و پیوند قبیله ای داشتند، امویان بالخصوص چنان پیوند محکم براساس هدفهای حساب شده و روشهای مشخص شده داشتند که مورخین امروز پیوند آنها را از نوع پیوندهای حزبی در دنیای امروز می دانند. یعنی تنها احساسات نژادی و قبیله ای آنها را به یکدیگر نمی پیوست، پیوند قبیله ای زمینه ای بود که آنها را گرد هم جمع می کند و در راه هدفهای مادی متشکل و هماهنگ نماید. معاویه شخصا نیز از عثمان محبتها و حمایتها دیده بود و متظاهر به دوستی و حمایت او بود، لذا کسی باور نمی کرد که معاویه باطنا در این کار دست داشته باشد. معاویه که تنها یک هدف داشت و هر وسیله ای را برای آن هدف مباح می دانست و در منطق او و امثال او نه عواطف انسانی نقشی دارد و نه اصول، آنروزی که تشخیص داد از مرده عثمان بهتر می تواند بهره برداری کند تا از زنده او و خون زمین ریخته عثمان بیشتر به او نیرو می دهد تا خونی که در رگهای عثمان حرکت می کند، برای قتل او زمینه چینی کرد و در لحظاتی که کاملا قادر بود کمکهای مؤثری به او بدهد و جلو قتل او را بگیرد، او را در چنگال حوادث تنها گذاشت. ولی چشم تیزبین علی دست نامرئی معاویه را می دید و جریانات پشت پرده را می دانست، اینست که رسما خود معاویه را مقصر و مسئول در قتل عثمان معرفی می کند. در نهج البلاغه نامه مفصلی است که امام در جواب نامه معاویه نوشته است. معاویه در نامه خود امام را متهم می کند به شرکت در قتل عثمان و امام علیه السلام به او اینطور پاسخ می گوید: " «ثم ذکرت ما کان من امری و امر عثمان فلک ان تجاب عن هذه لرحمک منه، فاینا کان اعدی له و اهدی الی مقاتله أمن بذل له نصرته فاستقعده و استکفه؟ ام من استنصره فتراخی عنه و بث المنون الیه حتی اتی قدره ؟... و ما کنت لاعتذر من انی کنت انقم علیه احداثا فان کان الذنب الیه ارشادی و هدایتی له فرب ملوم لا ذنب له و قد یستفید الظنه المتنصح و ما اردت الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت» " (نهج البلاغه، نامه 28). یعنی اما آنچه درباره کار مربوط به من و عثمان یاد کردی، این حق برای تو محفوظ است که پاسخ آنرا بشنوی، زیرا خویشاوند او هستی. کدامیک از من و تو بیشتر با او دشمنی کردیم و راههایی را که به قتل او منتهی می شد بیشتر نشان دادیم؟ آنکس که بیدریغ در صدد یاری او بر آمد اما عثمان به موجب یک سوء ظن بیجا خود طالب سکوت او شد و کناره گیری او را خواست یا آنکس که عثمان از او یاری خواست و او به دفع الوقت گذراند و موجبات مرگ او را برانگیخت تا مرگش فرا رسید؟ البته من هرگز از اینکه خیر خواهانه در بسیاری از بدعتها و انحرافات بر عثمان انتقاد می کردم پوزش نمی خواهم و پشیمان نیستم. اگر گناه من این بوده است که او را ارشاد و هدایت کرده ام آنرا می پذیرم، چه بسیارند افراد بیگناهی که مورد ملامت واقع می شوند، آری گاهی ناصح و خیرخواه نتیجه ای که از کار خود می گیرد بدگمانی طرف است. من جز اصلاح تا حدی که در قدرت دارم قصدی ندارم جز از خدا توفیقی نمی خواهم و بر او توکل می کنم. در یک نامه دیگر خطاب به معاویه چنین می نویسد: «فاما اکثارک الحجاج علی عثمان و قتلته فانک انما نصرت عثمان حیث کان النصر لک، و خذلته حیث کان النصر له» (نهج البلاغه، نامه 37)؛ اما اینکه تو فراوان مسأله عثمان و کشندگان او را طرح می کنی، تو آنجا که یاری عثمان به سودت بود او را یاری کردی و آنجا که یاری او به سود خود او بود او را واگذاشتی. نقش معاویه در قتل عثمان معاویه پس از قتل عثمان بن عفان، مردم را برای انتقام گرفتن از عثمان بسیج می نماید و سپس امام علی علیه السلام را به عنوان رهبر آنان معرفی می کند!! و حال آنکه کشنده واقعی عثمان خود معاویه است و این کلام علی علیه السلام در نهج البلاغه است که: «و انهم لیطلبون دماهم سفکوه»؛ آنها خونی را طلب می کنند که خود ریخته اند. [1] (خطبه 22 و 137 نهج البلاغه) و نیز خطاب به معاویه می فرماید: "عثمان آن روزی که کمک خواست چرا به او کمک نکردی! چون منتظر بودی عثمان کشته شود و از کشته اش بهره برداری کنی." معاویه جاسوسانی به مدینه فرستاده بود که در حوالی خانه عثمان مراقب باشند؛ وقتی عثمان کشته شد بلافاصله پیراهن خون آلود عثمان را به شام برسانند و جاسوسان این مأموریت را به سرعت انجام دادند و این پیراهن مدتی در مسجد شام آویزان بود و معاویه شخصا گاه و بیگاه در انظار عموم در پای آن اشک می ریخت و در سوگ خلیفه پیامبر بر سر و سینه می زد[2]. امام موافق با كشتن وی نبوده و این كار را به صلاح نمیدانسته است. امام دریافته بود كه این اقدام جز به نفع معاویه نیست و لذا به هر صورت میكوشید تا از كشته شدن او جلوگیری كند. حتی در آغاز میكوشید تا میان مردم و او را صلح دهد و شورش را بخواباند. یكبار دربارهی این حمایتهای سیاسی خود فرمود: آن اندازه ازعثمان حمایت كردم كه میترسم در این باره مرتكب گناهی شده باشم.[3] بعدها نیز فرمود كه شما عثمان را كشتید در حالی كه من در خانه بودم.[4] در این باره بهتر است تا «نظر دینی» امام را از «نظر سیاسی» آن حضرت جدا كنیم. محتمل است كه امام، عثمان را به سبب اشتباهات عمدیش دربارهی اسلام و احكام آن و نیز به فساد كشاندن اوضاع جامعه، مستحق چنان برخوردی از ناحیهی مردم میدانسته است، هر چند نمیتوان دقیقاً در این باره اظهار نظر كرد. در این زمینه تعبیراتی از آن حضرت نقل شده است كه امكان چنین تلقی را طرح میكند. زمانی از امام سئوال شد: آیا در قتل عثمان شركت داشته است یا نه؟ امام فرمود: خدا عثمان را كشت و من با خدا هستم.[5] در مورد دیگری فرمود: من نه كشته شدن عثمان را دوست داشتم و نه از آن كراهت داشتم.[6] و بار دیگر فرمود: قتل عثمان نه مرا مسرور كرد و نه ناراحت.[7] امام در جای دیگر عثمان را «حمال الخطایا» خواند[8] و زمانی كه از او پرسیدند: آیا عثمان مظلوم كشته شده است یا نه؟ امام فرمود: او به صورت بسیاری بدی خود را فدای اهلبیت خود كرد و شما نیز به بد صورتی با او برخورد كردید.[9] و[10] . روزی که کودتاچیان(ناراضیان از بذل و بخشش های بی حساب عثمان به کسان و خویشان خویش) و شورشیان بر خانه خلیفه سوم هجوم آوردند، این امیرمومنان بود که حصر خانه عثمان را درهم شکست و با به مخاطره افکندن جان خود و فرزندان خویش آب برای اهل خانه فراهم نمود. تاریخ چه می گوید؟ در رابطه با نقش معاویه در قتل عثمان، ابن قتیبه دینوری در کتاب الإمامة و السیاسة مینویسد: عثمان، نامه نوشت به مردم شام و معاویه و اهل دمشق: ... ، به فریاد من برسید که مردم مدینه، تصمیم به قتل من گرفتهاند. بشتاب بشتاب ای معاویه، به داد من برس، به داد من برس، گمان نمیکنم که به داد من برسی. [11] . در یعقوبی نیز در تاریخ خود می نویسد: معاویه با 12 هزار نیرو برای یاری عثمان از شام به طرف مدینه حرکت کرد. در 30 کیلومتری مدینه، لشکر را در آنجا نگهداشت تا خودش بیاید به مدینه و خبر بگیرد. وقتی به مدینه آمد، عثمان از او سوال کرد: ای معاویه، پس نیروهایت کجایند؟ معاویه گفت: آمدهام خبر بگیرم تا ببینم در مدینه چه خبر است. عثمان گفت: من که نامه نوشتم و قضایا را مطرح کردم. ... . بعد از مشاجراتی، عثمان گفت: به خدا سوگند! تو میخواهی من کشته شوم تا به بهانه خونخواهی من، قیام کنی. برو و با نیروهایت بیا. معاویه رفت و برنگشت تا این که عثمان کشته شد. [12] آقای بلاذری در کتاب أنساب الأشراف [13] .و ابن شبه در تاریخ مدینه [14] .از قول یزید بن اسد صراحت دارد: معاویه، نیروهای کمکی را که از شام آورده بود، به مدینه نیاورد و در وسط راه، معطل کرد؛ زیرا: و إنما صنع ذلك معاویة لیقتل عثمان، فیدعو إلى نفسه. معاویه میخواست که عثمان کشته شود تا مردم را به بیعت خودش فرا بخواند.[15] گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 342]