تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرى‏اش از جوانى، توشه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815540005




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مي‌خورم، پس هستم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: حکمت‌و فلسفه - جرمي ايگرز: يكي از انتقاداتي كه امروزه برخي از منتقدان و فيلسوفان معاصر بر آراي فيلسوفان گذشته وارد مي‌كنند، آن است كه فلسفه كلاسيك بيش از اندازه به مسائل انتزاعي و دور از زندگي روزمره توجه نشان داده است. از همين رو، امروزه گرايش‌هايي در فلسفه معاصر نسبت به جنبه‌هاي ملموس زندگي انسان نمودار شده است. به گونه‌اي كه هم‌اكنون از فلسفه غذا، فلسفه پوشاك، فلسفه تن و فلسفه زندگي سخن گفته مي‌شود. مطلب حاضر با نگاهي به ارتباط ميان فلسفه و غذا از چنين رويكردي برخوردار است. خويشتن را بشناس. كتيبه‌اي در اوراكل، واقع در معبد دلفي تو همان غذايي هستي كه مي‌خوري. ضرب‌المثل آمريكايي كتيبه‌اي واقع در دلفي، فيلسوفان را به كاوش در رموز هويت انساني فرا مي‌خواند، اما چندين نويسنده به معمايي ديگر، در اين باب اشاره كرده‌اند: چرا فيلسوفان توجه اندكي به غذا، طبخ و مزه آن داشته‌اند؟ حذف غذا از ميان مجهولات فلسفي به عنوان موضوعي قابل تعمق كاملا ريشه در عقايد نياكان ما داشته است. راي بويسورت(RAY BOIS VERT ) در مقاله‌اش به نام « فلسفه از خواب غفلت بيدار مي‌شود»، اين گونه مي‌گويد: غذا، طبخ آن و اشتهاي ناشي از غذا، نهايتا در بدن منجر به فضولاتي مي‌‌شود كه براي فيلسوفان موضوع جالب توجهي نيست. سلسله مراتب تعقل، درون مايه‌اي است كه كارلين كورس ماير، در كتاب اخير خود به نام « تعقلي در طعم و مزه: غذا و فلسفه» به آن پرداخته است. و ايرن مكنا(ERIN MCKENNA) خلاصه‌اي از آن را در اينجا آورده است: چشايي، لامسه و بويايي به عنوان زيرمجموعه‌هايي از بينايي و شنوايي، بخشي از سلسله مراتب الگوهايي هستند كه شامل تفوق روح در بدن، برتري منطق بر انديشه، تفوق انسان بر حيوان و همچنين فرهنگ بر طبيعت است. اين سلسله مراتب همچنين شامل تصورات ديگري است كه تاكنون ذكر نشده‌اند: برتري مرد بر زن همراه با ويژگي‌هاي مردانه در برابر خصايص زنانه.ردپاي اين عدم توجه نسبت به غذا و طبخ آن را مي‌توان به گذشته‌هاي بسيار دور و دوره افلاطون نسبت داد. همان طور كه ليزا هلكل در مقاله خود به نام «آيا واقعا مي‌داني كه چگونه آشپزي كني؟» در باب گورگياس افلاطون بيان مي‌كند: براي افلاطون طبخ غذا كابوسي محض بود و آن را در ضديت با حرفه‌اي اصيل همچون طب مي‌پنداشت. عمده اشكال اين بي‌توجهي نسبت به جسم تنها به اين خاطر نيست كه غذا و خوردن آن طور كه بايد و شايد مورد توجه قرار نگرفته، بلكه به آن خاطر است كه فلسفه مسيري بيراهه را در پيش گرفته است. برخي از فلاسفه، تنها فاصله گرفتن از جسم مادي را در شأن خود مي‌دانند. همچنين بويسورت در جايي ديگر اشاره مي‌كند كه اين گروه از فلاسفه انديشمنداني عزلت‌نشين‌اند كه تنها با هم‌صنفان خويش مراوده دارند. آنها شيفته مسائلي مي‌شوند كه هيچ رابطه‌اي با زندگي روزمره ندارد، و در عوض فيلسوفاني كه به جسم همانند روح توجه دارند، بيشتر به دنبال تجربه‌هاي زندگي روزانه‌اند و بنا به آنچه توماس شوسترمن از دانشگاه تنبل آن را مي‌نامد: زندگي هنري. آنان وقت خويش را صرف مجهولات جهاني نمي‌كنند، اين گروه از فلاسفه با ميراث عقل سليم هنري كار خويش را آغاز مي‌كنند و سعي در تقويت ريشه‌هاي آن دارند. به نظر آنها جسم و ماده ما را در جهان غوطه‌ور ساخته و به انواع روابط مشغول مي‌سازد و همانند حصاري نفوذناپذير بين خودمان و جهان اطرافمان فاصله مي‌اندازد. ديدگاه‌هاي منفي نسبت به غذا و طعم كه اشتباها به عنوان موضوعاتي بي‌اهميت تلقي مي‌شوند، طرفداران بسيار زيادي دارد؛ اما چرا نبايد خلاف آن درست باشد؟! چه اتفاقي خواهد افتاد اگر كه دليل حقيقي اهمال آنان باعث شود تا غذا و عادت‌هاي غذايي ما كه برايمان بسيار بااهميت است با انديشه‌هاي فلسفي خطرناك به مخاطره بيفتد؟ يك ضرب‌المثل خردمندانه آمريكايي اين‌طور مي‌گويد: ( از خوانندگان حساس نكته‌سنج به خاطر اين اصطلاحات عاميانه پوزش مي‌طلبيم.) در جايي كه غذا مي‌خوري قضاي حاجت نكن. به نظر رابطه‌اي بين فلسفه‌پردازي و نيستي وجود ندارد، مگر آنكه شما افسوس توماس اكوئيناس را در پايان دوره پربار زندگي فلسفي‌اش به خاطر بياوريد. او اذعان داشت كه تمام محصول تلاش وي در راه فلسفه، تنها كپه‌اي از كاه بوده است. خرد نهفته در اين ضرب‌المثل بيانگر اين است كه نوشيدن و آشاميدن نيازهاي حياتي ما هستند و هرگونه كند و كاو فلسفي كه ما را به سوي ترديد و شبهه بكشاند، بسيار خطرناك است. و اين دقيقا همان كاري است كه پيترسينگر(PETER SINGER) رفتارشناس استراليايي، در طول دوره كاري خويش انجام داد. كتاب او به نام آزادسازي حيوانات، براي اولين بار در سال 1975منتشر شد و به خاطر پيشرفت نوين وي در جهت جنبش حقوق حيوانات به طور گسترده‌اي مورد استقبال قرار گرفت. تصاوير تشريحي او از شيوه‌هاي برخورد حيوانات در تحقيقات و مخصوصا در تهيه فرآورده‌هاي گوشتي، همراه با استدلال‌هاي مستحكم او در دفاع از اينكه حيوانات نيز شايسته توجه وجداني و اخلاقي ما هستند، در هم آميخته و ميليون‌ها خواننده را از تمام جهان بر آن داشت تا با تناقض بين ارزش‌ها (اخلاقيات) و عادت‌هاي غذايي خويش مقابله كنند. غذا به عنوان موضوعي براي كند و كاوهاي فلسفي، موضوعي روزآمد است، اگر چه فيلسوفان از ديرباز به جاودانگي سرشت انسان اعتقاد دارند. امروزه اين نظريه در حال افزايش است كه ما تا حد زيادي محصول فرهنگ خويشيم و اين فرهنگ‌هاي متفاوت نژادهاي مختلفي از هم‌نوعان ما را به وجود مي‌آورد. به عقيده من در جوامع معاصر غربي، اين دگرگوني به علت تغييرات بنيادي در شناخت از خودمان است. در يك يا دو نسل پيشين، هويت‌هاي فردي بيشتر براساس نقش‌هاي اجتماعي و روابط تعريف مي‌شد. بنابراين تاكيدي اساسي بر جنسيت داشت؛ اما امروزه هويت‌هاي ما، بيش از پيش بر آنچه مي‌خوريم، پيوند خورده است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن