واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - محمدرضا حکیمی «فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستین جملههایی که بر زبان راند مدینه منفجر شد، بلکه تاریخ، نه تنها مسجد... نالههای سوزان مردم، سوز روحی و ژرف فاطمه را منعکس میکرد و دیوارهای شهر مدینه را میسوزاند... و گریه امان خلق را بریده بود... فاطمه چه گفت؟ قرآن - علی، عدالت - انسان... مدینه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع... آن لحظات چه لحظاتی بوده است و فاطمه (س) چه شخصیتی بوده و چه کرده است. اگرچه فاطمه نتوانست علی را دوباره تا ستیغ بلند غدیر، ستیغ آسمانی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» برآورد، و قرآن را، در کنار چشمه خورشید، به دست علی، بر همه جامعهها بتاباند و امت واحد قرآنی بسازد، لیکن توانست علی را از قبر ساخته سیاست سفیانی بیرون آورد، و در معبر تاریخ قرار دهد، تا دست کم روزی، اگرچه برای مدتی کوتاه و پرمخاطره، حکومت قرآنی واقعی بتواند تشکیل شود، و مدینة النبی یک نمونه از خود به جای بگذارد، و نهجالبلاغه آفریده شود. اگر علی (ع) در همان خانه نشینی و انزوایی که در جریان جنجال سقیفه بر او تحمیل شد، باقی مانده بود و خطبه آتشین و حرکت انقلابی دختر پیامبر او را دوباره مطرح نساخته بود، هیچگاه به همان خلافت ظاهری اندک ساده خویش نیز نمیرسید، و قرآن دیگر به هیچ وجه ابعاد فردسازی و جامعهپردازی خود را نشان نمیداد. آیا به دست چه کسانی میتوانست نشان دهد؟ همانان که کعبه را به منجنیق بستند، و سر پسر پیامبر را به سرنیزه در شهرها و هامونها گرداندند، و در شرابخواری و آدمکشی همانند نداشتند، و به هنگام خلافت، به قرآن میگفتند: قرآن، خداحافظ! (هذا فراق بینی و بینک!) یکی از مسایل بسیار مهم در این حادثه عظیم، مضامین خطبه فاطمی است و سخنان دیگری که فاطمه (س) در این چند روز تا پایان عمر کوتاه خویش فرموده است. من سخن خود را در مینوردم. خطبهای که به تعبیر مورخ و محدث معروف، بهاءالدین اربلی (م: ۶۹۲ ق): «علیها مسحه من نورالنبوه، و فیها عبقة من ارج الرساله، و قداوردهاالموالف و المخالف...»/ «خطبهای که فروغ نبوت از آن میتابد، و بوی خوش رسالت از آن میترواد، و شیعه و سنی آن را در کتابهای خود نقل کردهاند. باید اهداف الهی، انسانی، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، تربیتی و حماسی این خطبه را درک کرد. تاکیدی که این خطبه بر ضرورت حکومت عادل میکند و به صراحت میگوید که در غیر حکومت عدل، مردمان بردگان زرخرید اقلیتی مستکبر و سرمایهدار خواهند بود و فاصله معیشتی مردم به بیش از حد تحمل وجدان انسانی و روح قرآنی خواهد رسید، باید فهمیده شود. در آن روزها که علی (ع) نمیتوانست دست به شمشیر ببرد، فاطمه (س) از سخن شمشیری ساخت _ آتش بیان و حقنشان _ که هم خونی ریخته نشد، و هم حقیقت را تا ابد بر لوح زمانها و پیکره آبادیها و مکانها ثبت کرد. اگر فاطمه (س) نبود، یا اگر به این قیام الهی اقدام نمیکرد، امروز نه تنها از ارزشهای اسلامی، بلکه از هیچ ارزش و فضیلتی چه بسا نشانی نبود و قرآن کریم، با انواع تفسیرهای اشعری و متعزلی و ماتریدی یا تاویلهای فلسفی و عرفانی، ماهیت و حیانیت و منزه از اختلاف بودن خود را از دست میداد، و از تفسیر مفسران راستین کتاب الهی، یعنی ائمه طاهرین (ع)، چیزی یافت نمیشد. لیکن این قیام قرآنی و حماسه فاطمی، سبب شد که علی (ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بیست و پنج سال، به روی کار آید و بتواند شهر نمونه قرآنی را بسازد، یعنی کوفه منهای فقر؛ چنان که احمد حنبل شیبانی _ امام مذهب حنبلی در کتاب فضایل الصحابه نقل میکند که علی (ع) فرمود: «ما اصبح بالکوفه احد الا ناعما، ان ادناهم منزلة لیاکل البر، و یجلس فی الظل، و یشرب من ماءالفرات»/ «در کوفه همه زندگیای مناسب دارند: صاحبان پایینترین شغلها نان گندم میخورند، خانه دارند، و از آب سالم و گوارای فرات مینوشند. علی (ع)، در همین چهار سال و اندی، با آن سه جنگ داخلی تحمیلی و ویرانگر، از هر فرصتی بهره جست، و دهها اصل قرآنی و ارزش اسلامی را در هدایت و تربیت فرد و جامعه، پیریخت، و اصول انسانیت قرآنی و اسلامیت واقعی را متبلور ساخت، و با مردم سخنانی را در میان نهاد که حاصلی چونان نهجالبلاغه داشت، و عهدنامه مالک اشتر را نوشت که آییننامه حکومت قرآنی است، و هر حکومتی، در هر وقت و هر جا و متصدیان آن در هر لباسی، وقتی اسلامی است و حق دارد ادعای اسلامی بودن کند و مردم را به این نام به اطاعت وادارد، که از عهدنامه، سرسوزنی تخلف نداشته باشد. فریاد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسین (ع) نیز طنینافکن شد، چنان که روزی همان فریاد، از حنجره فرزند دیگرش مهدی موعود (عج) طنینافکن خواهد شد، و عدالت آفاقی و انفسی گستره زمین و آفاق زمان و عرصههای زندگی انسانی را خواهد گرفت... و این است حقیقت جاودان رسالت محمدی... و این است که شیعه هماره فریاد میزند: بعثتغدیرعاشورامهدی...» * از مقدمه استاد حکیمی بر کتاب «شهر گمشده» نوشته محمدحسن زورق 6060
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 375]