واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: جدایی و طلاق به شیوه قرآنی
یکی دیگر از بحث هایی که در سوره احزاب بیان شده است ، موضوع طلاق و رها کردن زنان و ذکر شرایط آن می باشد که با هم به بررسی آن می پردازیم . امام حسین علیه السلام بالاى سر شهدا چه آیه ای را تلاوت مىفرمودند؟ « مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ- و َ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً ؛ از میان مؤمنان مردانى هستند كه آنچه را با خداوند پیمان بسته بودند صادقانه وفا كردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پیمانشان را عمل كردند (و به شهادت رسیدند) و بعضى دیگر در انتظار (شهادت) هستند ، و هرگز (عقیده و پیمان خود را) تغییر ندادند .» (23 احزاب ) نكتهها: كلمهى « نحب» داراى معانى زیادى است ولى در این جا به معناى نذر و عهد و پیمانى است كه چه بسا انجام آن منجر به مرگ یا خطر بزرگى شود . در برابر گروهى كه خواهان زندگى در رفاه بودند ، «یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ» (احزاب، 20) گروهى در انتظار شهادتند : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» امام حسین علیه السلام در كربلا هنگام وداع با اصحابش و گاهى بالاى سر شهدا این آیه را تلاوت مىفرمود . (تفسیر كنز الدّقائق) و از اینجا روشن مىشود كه آیه چنان مفهوم وسیعى دارد كه تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و هر زمان شامل مىشود ، چه آنها كه جامه شهادت در راه خدا بر تن پوشیدند و چه آنها كه بدون هیچ گونه تزلزل بر سر عهد و پیمان با خداى خویش ایستادند و آماده جهاد و شهادت بودند . برداشت هایی از آیه : 1ـ همهى اصحاب پیامبر و مؤمنان در یك درجه نیستند : «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» 2ـ نقل كمالات دیگران یكى از راههاى تربیت است : «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ» ... 3ـ دفاع از حقّ تا مرز شهادت ، نشانهى صداقت در ایمان است : «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ» 4ـ تعهّد ، لازم الاجراء و عمل به آن نشانه صداقت است : «صَدَقُوا ما عاهَدُوا» 5 بزرگداشت شهدا ، پیام و درسى قرآنى است : «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ» 6ـ انتظار شهادت نیز یك ارزش است : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» آمادگى براى لقاى خداوند ، از صفات مؤمنان است . 7ـ باب شهادت برای همیشه باز است : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» 8ـ شهادت برخى مؤمنان ، عامل عقب نشینى یا دلسردى دیگر مؤمنان نمىشود ، (مؤمن با اینكه شهادت دوستان و عزیزان خود را مىبیند ، باز خود در انتظار شهادت است) : «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» 9ـ مؤمنان واقعى پایبند عهد و پیمان خود با خدا هستند و هیچ چیز حتّى شهادت دوستان و عزیزان، روحیه آنان را تغییر نمىدهد : «وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» اى پیامبر! به همسرانت بگو : اگر شما زندگى دنیا و زینت (و زرق و برق) آن را مىخواهید، بیایید تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهرهمند سازم و به وجهى نیكو (بدون قهر و خشونت) رهایتان كنم» توبه پذیرى خداوند، با لطف او همراه است!! توبه « لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِیماً ؛ تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند یا (اگر توبه كنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زیرا كه خداوند آمرزندهى مهربان است.» (احزاب 24) كلمه توبه اگر با حرف «الى» بیاید ، منظور توبه بندگان به درگاه خداوند است و اگر با «على» بیاید ، منظور توجّه و لطف خداوند به بندگان می باشد : «یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» این آیه نتیجه و هدف نهایى عملكرد مؤمنان و منافقان را در یك جمله كوتاه چنین بازگو مىكند :" هدف این است كه خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد ، و منافقان را هر گاه بخواهد عذاب كند و یا (اگر توبه كنند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد ، چرا كه خداوند غفور و رحیم است ." در واقع نه صدق و راستى و وفادارى مؤمنان مخلص بدون پاداش مىماند ، و نه سستىها و كارشكنیهاى منافقان بدون كیفر. منتها براى اینكه راه بازگشت حتى به روى منافقان لجوج بسته نشود با جمله " أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ" درهاى توبه را به روى آنها مىگشاید و خود را با اوصاف " غفور و رحیم" توصیف مىكند تا انگیزه حركت به سوى ایمان و صدق و راستى و عمل به تعهدات الهى را در آنها زنده كند . نتایج : 1ـ حوادث تلخ و سخت هدفدار است ، تا استعدادها شكوفا شود و انسان با كوشش و تلاش به پاداش برسد : «لِیَجْزِیَ» 2ـ با پاداش دادن به راستگویان ، دیگران را به صادق بودن تشویق كنیم : «لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ» 3ـ تنها ، نجات در راستگویى است : «لِیَجْزِیَ ... بِصِدْقِهِمْ» 4ـ دریافت پاداش بر اساس صداقت در عمل انجام می شود : «بِصِدْقِهِمْ» 5ـ بشارت ، قبل از انذار است : «لِیَجْزِیَ ... یُعَذِّبَ» 6ـ هیچ عملى بدون پاداش نیست . (نه صدق صادقین و نه نفاق منافقین) : «لِیَجْزِیَ ... یُعَذِّبَ» 7ـ لطف خداوند ، از منافقان نیز دور نیست ، به شرط آنكه خود آنها بخواهند : «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» 8ـ توبه پذیرى خداوند ، با لطف او همراه است : «غَفُوراً رَحِیماً» سعادت جاودان یا زرق و برق دنیا ! «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِیلاً ؛ اى پیامبر! به همسرانت بگو : اگر شما زندگى دنیا و زینت (و زرق و برق) آن را مىخواهید، بیایید تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهرهمند سازم و به وجهى نیكو (بدون قهر و خشونت) رهایتان كنم .»(احزاب 28) به دنبال كسب غنایم جنگى به وسیلهى مسلمین ، همسران پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله به توسعهى زندگى رو آوردند و از آن حضرت وسایل و امكانات رفاهى طلب كردند . رسول خدا با خواسته آنان مخالفت كرد و به مدّت یك ماه از آنان فاصله گرفت تا آیه مورد بحث نازل شد . در آیات نخست این سوره خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) زده و آنها را به عنوان" ام المؤمنین" (مادر مؤمنان) معرفى نموده ، بدیهى است همیشه مقامات حساس و افتخار آفرین ، وظائف سنگینى نیز همراه دارد ، چگونه زنان پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) مىتوانند ام المؤمنین باشند ولى فكر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟ و چنین پندارند كه اگر غنائمى نصیب مسلمانان شده است همچون همسران پادشاهان بهترین قسمتهاى غنائم را به خود اختصاص دهند ، و چیزى كه با جانبازى و خونهاى پاك شهیدان به دست آمده تحویل آنان گردد ، در حالى كه در گوشه و كنار افرادى ، در نهایت عسرت زندگى مىكنند. از این گذشته نه تنها پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) به مقتضاى آیات پیشین" اسوه" مردم است كه خانواده او نیز باید اسوه خانوادهها ، و زنانش مقتداى زنان با ایمان تا قیامت گردند . تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند یا (اگر توبه كنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زیرا كه خداوند آمرزندهى مهربان است پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) پادشاه نیست كه حرم سرایى داشته باشد پر زرق و برق ، و زنانش غرق جواهرات گران قیمت و وسائل تجملاتى باشند . توبه قریب شاید هنوز گروهى از مسلمانان مكه كه به عنوان مهاجر به مدینه آمده بودند بر صفه (همان سكوى مخصوصى كه در كنار مسجد پیغمبر قرار داشت) شب را تا به صبح مىگذراندند ، و خانه و كاشانهاى در آن شهر نداشتند ، در چنین شرائطى هرگز پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) اجازه نخواهد داد زنانش چنین توقعاتى داشته باشند . اینجا است كه پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) به فرمان خدا مأمور مىشود با قاطعیت تمام با این مسأله برخورد كند و براى همیشه وضع خود را با آنها روشن سازد . و این آیه پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) را مخاطب ساخته و مىگوید :" اى پیامبر به همسرانت بگو : اگر شما زندگى دنیا را مىخواهید ، و طالب زینت آن هستید ، بیائید هدیهاى به شما دهم ، و شما را به طرز نیكویى رها كنم ، بى آنكه خصومت و مشاجرهاى در كار باشد ." " امتعكن" از ماده" متعه" است ، و منظور از آن هدیهاى است كه با شئون زن متناسب باشد در اینجا منظور این است كه مقدار مناسبى بر مهر بیفزاید و یا اگر مهریهاى تعیین نشده هدیه شایستهاى به آنها بدهد به طورى كه راضى و خشنود گردند ، و جدایى آنها در محیط دوستانه انجام پذیرد . و منظور از" سراح جمیل" در آیه مورد بحث رها كردن زنان توأم با نیكى و خوبى و بدون نزاع و قهر است . برداشتهایی از آیه : 1ـ زندگى رهبر مسلمین باید ساده باشد . (موقعیّت دینى و اجتماعى، براى انسان وظیفهى خاصّى به وجود مىآورد.) : «إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا ... أُسَرِّحْكُنَّ» 2ـ رهبر مسلمین نباید تحت تأثیر تقاضاهاى نابجاى همسر وخانواده اش قرار گیرد : «قُلْ لِأَزْواجِكَ» 3ـ رشد درآمد بیت المال ، نباید توقّع بستگان رهبر را بالا ببرد : «قُلْ لِأَزْواجِكَ» 4ـ نه تنها رهبر جامعه اسلامى ، بلكه وابستگان او نیز تحت نظر و توجّه مردم قرار دارند : «قُلْ لِأَزْواجِكَ» 5ـ مسئولیّتهاى الهى ، فوق مسئولیّتهاى خانوادگى است . (گاهى به خاطر قداست رهبرى، باید از مسایل عاطفى و خانوادگى گذشت.) : «قُلْ لِأَزْواجِكَ» 6ـ زن آزاد است مىتواند با زندگى ساده ، ولى همراه با سعادت بماند و مىتواند راه دیگرى را انتخاب كند : «إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ ... أُسَرِّحْكُنَّ» 7ـ در برابر تقاضاى نابجاى همسر، نظر قطعى خود را صریح و روشن اعلام كنید : «إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ» (با قاطعیّت ولى همراه با مهربانى و عدالت ، توقّعات بىجا را از بین ببرید.) 8ـ هنگام دسترسى به بیت المال و غنائم، با برخورد قاطع با خانواده و نزدیكان جلو توقّع و انتظارات بى مورد دیگران را بگیریم : «إِنْ كُنْتُنَّ» ... 9ـ اگر زنى زندگى ساده و سالم را تحمّل نكرد ، با رعایت عدالت و انصاف طلاقش دهید و به ادامهى زندگى مجبورش نكنید : «إِنْ كُنْتُنَّ ... أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ» 10ـ خطر دنیاگرایى، حتّى خاندان نبوّت را تهدید مىكند :«إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ» ... 11ـ كامیابى از زر و زیور دنیا حرام نیست ، لكن در شأن خاندان نبوّت نیست : «فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْكُنَّ» 12ـ اگر مجبور به طلاق شدید ، راه جدایى را با نیكویى و عدالت طى كنید : «أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِیلًا»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]