واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
ميتوانيد تصور كنيد كسي كه در كودكي در حسرت يك بشقاب غذا بسر ميبرده، در سالمندي به يكي از ثروتمندان جهان تبديل شود. اين تصور امكانپذير است و او كسي نيست جز «ناپلئون هيل». هرچند كه بهجرات ميتوان گفت.. راز ثروتمند شدن از نگاه ناپلئون هيل ميتوانيد تصور كنيد كسي كه در كودكي در حسرت يك بشقاب غذا بسر ميبرده، در سالمندي به يكي از ثروتمندان جهان تبديل شود. اين تصور امكانپذير است و او كسي نيست جز «ناپلئون هيل». هرچند كه بهجرات ميتوان گفت كه افرادي مثل «هيل» در جهان كم نيستند. ناپلئون هيل 26 اكتبر 1883 در ويرجينياي آمريكا چشم به جهان گشود. خانهاي كه او در آن تولد يافت فقط يك اتاق در كنار رودخانهاي در ويرجينيا بود. 10 ساله بود كه مادرش بر اثر بيماري و تغذيه ناسالم از دنيا رفت. او هميشه به كودكان همسن و سال خود كه لباس خوب ميپوشيدند و خوراكيهاي متنوع ميخوردند با افسوس نگاه ميكرد. بعد از مرگ مادر، زندگي براي ناپلئون سختتر شد، زيرا پدر بدون توجه به وضعيت مالياش 2 سال بعد از مرگ همسر ازدواج كرد. از آنجايي كه ناپلئون جوان بسيار سركش و پرخاشگري بود، نامادرياش توانست روح سركش او را مهار كند و به دليل علاقهاي كه به خواندن و نوشتن داشت به مطالعه كتابهاي داستان و خلاصهنويسي و داستاننويسي روي آورد. به طوري كه در 13 سالگي خبرنگار روزنامه ويرجينيا شد و نام گزارشگر كوهستان را براي خود انتخاب كرد. او پولي را كه از اين راه به دست ميآورد خرج هزينه تحصيل خود ميكرد. هيل در 18 سالگي به اين نتيجه رسيد كه به وكالت علاقهمند است و اين ميل در او بهوجود آمد كه ميتواند از فعالان حقوق بشر شود؛ به همين خاطر تصميم گرفت وارد دانشكده حقوق دانشگاه جورج تاون شود، ولي چون از عهده هزينهاش برنيامد، آنجا را رها ساخت. ناپلئون براي داشتن درآمد بيشتر فعاليتش را در روزنامه بيشتر كرد. استعدادش در نوشتن عالي بود و سردبير از نوشتهها و مقالات وي استقبال ميكرد و كار مصاحبه با افراد برجسته و معروف را به او ميسپرد. ناپلئون پسري زرنگ و كوشا بود و در هنگام مصاحبه با افراد نامدار، از تجربيات آنان درس ميگرفت و در زندگي خود به كار ميبرد. ناپلئون با افرادي چون توماس اديسون، الكساندر گراهام بل، هنري فورد و ويليام جنينگ برايان مصاحبه كرد. ميگويند اديسون در مصاحبهاي كه هيل با وي داشت به مزاح به او گفت: اگر تا الان لامپ التهابي را نساخته بودم به جاي اين كه وقتم را با تو تلف كنم ميرفتم در آزمايشگاه و به كارم مشغول ميشدم. «ناپلئون هيل» با دقت و ظرافت ميكوشيد راههاي موفقيت اينگونه افراد را پيدا كند. از اين رو، سال 1928 كتابي با نام قوانين موفقيت را نوشت كه با استقبال خوبي روبهرو شد. با انتشار اين كتاب ستاره بخت و اقبال او درخشيدن گرفت و ميزان درآمد ماهانه او را به 2500 دلار رساند و اين ميزان سالها ثابت بود. سپس كتاب «ديناميت مغزي» را سال 1941 نوشت. هيل از سال 1919 تا 1920 در مجله قوانين طلايي هيل، سردبير بود و سال 1930 كتابي در زمينه راهيابي به موفقيت را نوشت. «هيل» در حيطه موفقيت و رسيدن به ثروت تا حدي به درجه استادي رسيده بود كه از سال 1933 تا 1935 مشاور فرانكلين روزولت، رئيسجمهور آمريكا شد و پول خوبي به دست آورد. او سال 1937 در كتاب رشد فكري و ثروت كليه فرمولهاي رسيدن به موفقيت را ذكر كرد. فروش 30 ميليون جلد كتاب كتابهاي هيل هر روز بيشتر به فروش ميرفت و مورد توجه همه قرار ميگرفت به طوري كه وي كتاب علوم موفقيت را كه سال 1960 نوشت با بيش از 30 ميليون جلد به فروش رساند. او سال 1970 در جنوب كارولينا در حاليكه مشغول نوشتن كتاب «تو ميتواني كار كني و معجزه ببيني» بود در 87 سالگي چشم از جهان فروبست. ديگر آرزويي ندارم ميگويند سال 1969 هنگامي كه خبرنگار نيوزويك در مصاحبهاي از او خواست كه درباره آرزوهايش سخن بگويد درجواب گفت: زماني كه مرد جواني بودم، آرزو داشتم نويسنده شوم و براي رسيدن به اينآرزو ميدانستم بايد در كاربرد كلمات خبره شوم، اما چون پسر فقيري بودم و قادر به تحصيل در دانشگاه نبودم از درس محروم شدم. دوستانم توصيه ميكردند از آرزوهايم بگذرم و به كار در معدن بپردازم، اما عشق به نوشتن در من وجود داشت. بالاخره با تلاش شبانهروزي توانستم به آرزويم برسم و در كنار كار به نوشتن نيز بپردازم. اكنون آرزويي ندارم زيرا به اهدافم دست يافتهام. وقتي خبرنگار نيوزويك از وي پرسيد كه چگونه به اهدافش رسيد گفت: براي موفقيت يك ويژگي هست كه فرد بايد آن را داشته باشد و آن مشخص بودن هدف است. فرد بايد بداند چه ميخواهد و براي رسيدن به خواستهاش پافشاري كند. از سوي ديگر يك روش عالي براي موفقيت در كار اين است كه افكارتان را روي كاغذ بياوريد. فقط 3 درصد از مردم هدفهاي مشخص دارند و آنها را روي كاغذ ميآورند. اين افراد در مقايسه با افرادي كه از نظر ميزان تحصيلات و توانايي برابر يا بهتر از آنها هستند اما به هر دليلي هرگز وقت خود را صرف روي كاغذ آوردن هدفهاي خود نكردهاند 5 تا 10 برابر بيشتر كارايي دارند. من براي رسيدن به اهدافم تنبلي را كنار گذاشتم و با اعتمادبه نفس جلو رفتم و به خواستهام رسيدم و توصيهام به همه مردم اين است كه اعتماد به نفس خود را تقويت كنند، به آرزوها و اهداف خود ايمان داشته باشند و ارزش قائل شوند. چگونه ثروتمند شويد ناپلئون هيل در كتاب خود به نام بينديشيد و ثروتمند شويد ميگويد: هر جا نيروي تصميم باشد راهي گشوده ميشود. اگر انسانها پاي عقيده خود بايستند و پشتكار داشته باشند خواسته آنها به وسواسي دائمي تبديل ميشود و پيروز ميشود. فرصت در حياط خلوت شما كمين كرده است اما گاه بد ميآوريد و گاه موقتا شكست ميخوريد به همين دليل خيلي وقتها نميتوانيد فرصت خوب را تشخيص دهيد. ضمير ناخودآگاه براي موفقيت و شكست مساوي عمل ميكند. اگر انديشه كسب ثروت با هدفي معين و اشتياق فراوان تركيب شود راه ثروتمند شدن را به شما نشان ميدهد. به اعتقاد هيل يكي از علتهاي شكست اين است كه در برخورد با مشكلات متوقف ميشويم و دست از تلاش برميداريم. ثروت با يك حالت ذهني آغاز ميشود و موفقيت از آن كساني است كه ذهنيت موفق دارند. آنچه را مغز انسان تصور و باور كند به آن ميرسد. نميتوانيد به ثروت زياد برسيد مگر اينكه در سر اشتياق فراوان داشته باشيد. يك فرمانده موفق قايقها و كشتيها را آتش زد و به سربازان گفت: پشتسرتان را نگاه كنيد كشتيها سوختهاند و راه برگشت نداريد. آنوقت آنها پيروز شدند. اصول پايدار دكتر محمودرضا چراغعلي عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي ميگويد: اندرو كارنگي يك استراليايي ثروتمند از ناپلئون هيل خواسته بود تا طي 20 سال دست به تحقيقاتي بزند و اصول اوليه و مهم موفقيت را بيابد. هيل كه علاقه بسياري به انجام چنين تحقيقاتي داشت با درنظر گرفتن يك جامعه آماري 500 نفره و مشاغل گوناگون اين جامعه آماري، شروع به تحقيق و مصاحبههاي بسيار كرد. حاصل اين تحقيق كتابي بود با نام فلسفه موفقيت كه در سال 1928 به چاپ رسيد. در سال 1988 يعني 60 سال بعد بنياد ناپلئون هيل اصول مهم موفقيت در زندگي كه در آن كتاب مطرح شده بود را دوباره مورد آزمايش قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه در اين اصول بعد از گذشت 6 دهه هيچ تغييري صورت نگرفته است. هيل در سال 1920 طي تحقيقات خود بر موضوع ضمير ناخودآگاه انسان مطالعات عميقي انجام داد. او همچنين درباره تلاش معتقد است، بيترديد تلاش در رفتار و اعمال انسان براي دستيابي به موفقيت بسيار موثر است، اما اگر شخص تلاشگر فاقد روحيه مثبت باشد آنطور كه بايد به هدف خود نميرسد. وي همچنين در تحقيقات خود پي برد كه چينيها درباره تهديد و فرصت جملهاي دارند با اين مضمون كه چيزي به نام تهديد و شكست وجود ندارد بلكه همه آنچه هست فرصت است. به اعتقاد هيل، هارموني يعني اينكه افراد تمام تضادها و تعارض ميان خود را براي رسيدن به يك نتيجه يكسان كنار بگذارند. http://www.gtalk.ir/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5621]