تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):صدقه بجا، نيكوكارى، نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوش بختى تبديل و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798499871




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تنهايي حق آنها نيست


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: جام جم آنلاين: عكس كوچك و تاخورده پدر را كه روي قلبش فشار مي‌دهد چهره هميشه مهربان او پيش چشمش مجسم مي‌شود و صداي آرام و دوست‌داشتني‌اش در يادش زنده مي‌شود. سال‌هاست او را نديده و در حسرت روبه‌رو شدن با او به سر مي‌برد، ولي چاره‌اي جز تحمل ندارد. بچه كه بود مي‌گفتند كاري براي پدر پيش آمده كه نمي‌تواند پيش آنها برگردد، مي‌گفتند چون او پسر بدي بوده، دل بابا شكسته و از خانه‌شان رفته است . و هزار جمله ديگر مثل آن كه ديگران مي‌گفتند و او هيچ وقت قانع نمي‌شد، اما حالا كه بزرگ شده مي‌داند نه او پسر بدي بوده و نه بابا مرد نامهرباني كه او و مادرش را تنها بگذارد. او حالا خوب مي‌داند پدر سال‌هاست كه رفته و او دوست دارد همچنان حضور او را در كنار مادر احساس كند. مادر وقتي مرد، او زياد بزرگ نبود، اما خوب يادش مي‌‌آيد كه چطور پدر همه عكس‌ها، لباس‌ها و هر چيزي كه بوي مادر را مي‌داد درون چمداني گذاشت و سر به نيستشان كرد الا همين عكس كوچك و تاخورده كه آن را يواشكي قاپيد تا هر روز روي قلبش بگذارد و گوش به زنگ شنيدن صداي مادر بماند. كم سن و سال‌تر كه بود اگر جاي خالي مادر، اشك به چشم‌هايش مي‌آورد لااقل آغوش امن پدر بود تا او لحظاتي بگريد و غم دلش را سبك كند، اما حالا پدر هم دنبال كار خودش رفته است و با زني كه هرگز نمي‌تواند با او اخت شود، عهد زناشويي بسته است. حتما آنهايي كه در كودكي پدر و مادرشان را از دست داده‌اند و بعد از مدتي با ازدواج پدر و مادر روبه‌رو شده‌اند اين صحنه‌ها را كم و بيش تجربه كرده‌اند. شايد يكي از سخت‌ترين شرايطي كه ممكن است يك فرد در دوران نوجواني يا جواني با آن مواجه شود ورود مرد يا زني بيگانه به زندگي‌اش باشد كه نام نامادري و ناپدري را با خود يدك مي‌كشد و معمولا قبل از آن كه درست شناخته شوند به موجوداتي خشن، ترسناك و بي‌رحم تشبيه مي‌شوند. اين كه گفته شود همه نامادري‌ها و ناپدري‌ها آدم‌هاي بدي نيستند و بسياري از آنها با از خودگذشتگي بهتر از مادر يا پدر واقعي مي‌شوند، حرفي تكراري است؛ اما همين كه فردي هر چند با حسن‌نيت به جمع يك خانواده اضافه شود و به عنوان يك تازه‌وارد سعي داشته باشد به ميل خود روابط را تنظيم كند، احساس تلخي را ايجاد مي‌كند. در واقع هرقدر يك مرد يا زن كه مي‌خواهد پدر يا مادر جديد يك خانواده شود انساني متعادل و آشتي‌طلب باشد، از آنجا كه به زعم فرزندان جاي پاي پدر و مادر واقعي گذاشته است، بايد مقابلش گارد گرفت. اين احساس وقتي پررنگ‌تر مي‌شود كه فرزندان در سن تشخيص باشند و خاطره حضور پدر يا مادرشان در خانواده را بخوبي به ياد داشته باشند و به هيچ روي توان تحمل فرد جايگزين پدر يا مادر را نداشته باشند. در واقع فرزندان به 2 دليل پدر يا مادر را از دست مي‌دهند يكي بر اثر طلاق و دوم، بر اثر مرگ. وقتي پدر و مادر در حالي كه فرزندي در سن تشخيص دارند و از هم جدا مي‌شوند آنگاه تصميم به ازدواج با فردي جديد مي‌گيرند و مي‌كوشند زندگي تازه خود را از زير آوار زندگي گذشته‌شان بيرون بكشند، آن وقت اين تصور براي فرزندان به وجود مي‌آيد كه مگر پدر يا مادر ما آنقدر بد بود كه ديگر نمي‌شد با او زندگي كرد؟ يا مگر پدر و مادر ما خيلي بدتر از كسي بود كه حالا قرار است به خانه‌مان بيايد؟ يا مگر پدر يا مادر واقعي‌مان هيچ حسني نداشتند تا آنها به خاطر ما و خوبي‌هاي هم كنار يكديگر بمانند؟ همين سوال‌ها و ابهامات است كه سبب مي‌شود فرزندان در مقابل فرد تازه‌وارد جبهه بگيرند و فكر سازگاري با او را از سر بيرون كنند. حالا اگر طلاق باعث جدايي خانواده نشده باشد و مرگ، پدر يا مادر را از خانواده گرفته باشد، احساساتي ديگر شكل مي‌گيرد و پدر و مادر به دليل اين‌كه مرگ همسر خود را از ياد برده‌اند و به خاطرات گذشته خود پشت كرده‌اند سبب واكنش فرزندان مي‌شوند. پترسن از پژوهشگران علوم تربيتي در سال 1995 طي پژوهشي دريافت كرد يك خانواده سالم و بهنجار مي‌تواند آثار مرگ پدر يا مادر را تحمل كند به طوري كه دوره عزاداري آنها مدتي مشخص دارد و افراد با گذشت زمان هويت خود را بازمي‌يابند. اين در حالي است كه هترينگتون از ديگر پژوهشگران علوم تربيتي 3 سال بعد با انجام پژوهشي نشان داد كه بيشتر كودكان، تشكيل دوباره خانواده و به صحنه آمدن جانشين پدر را تحمل نمي‌كنند. طبق اين تحقيقات، البته نحوه واكنش در برابر چنين پديده‌اي به 2 صورت شكل مي‌گيرد يكي اين كه گروهي از فرزندان چندان واكنشي از خود نشان نمي‌دهند و گروه ديگر دچار مشكلات رفتاري متوسط يا شديد مي‌شوند و اگر در سنين نوجواني باشند، بناي پرخاشگري و ناسازگاري با مادران را مي‌گذارند. حالا اگر كمي در نتيجه اين تحقيقات دقيق‌تر شويم بخوبي مي‌بينيم كه گروه زيادي از فرزندان هستند كه به خاطر تلاطم رواني‌ كه دچارش مي‌شوند در مقابل ازدواج مجدد پدر و مادرشان مواضع تندي مي‌گيرند. اقدامي فراتر از عصبانيت البته تنها با قرار گرفتن در شرايط مشابه است كه مي‌توان نگراني‌ها، دلشوره‌ها، افسردگي‌ها و عصبانيت‌هاي فرزنداني كه يكي از والدينشان ازدواج مجدد كرده‌اند را درك كرد، ولي گاهي آنها در واكنش‌هايي نامعقول پا را از عصبانيت و لجبازي فراتر مي‌گذارند و اعتراضشان را به ورود فرد جديد به كانون خانواده با دست زدن به جنايت نشان مي‌دهند. البته بي‌گمان تنها تعداد محدودي از فرزندان، چنين واكنش‌هاي شديدي را در قبال پدر يا مادري كه قصد ازدواج مجدد دارند، اتخاذ مي‌كنند ولي به هر حال شروع زندگي دوباره با مرد يا زني كه بچه‌ها او را غريبه مي‌دانند، اثرات رواني عميقي در آنها برجاي مي‌گذارد. فرزندان بعد از طلاق والدين يا مرگ يكي از آنها با تركيبي از احساسات ناخوشايند روبه‌رو مي‌شوند. آنها پس از طلاق احساس مي‌كنند حداقل از سوي يكي از والدين طرد شده‌اند و ديگر مورد توجه و علاقه نيستند. حتي ممكن است آنها نسبت به والدين خود احساس عصبانيت داشته باشند يا بخواهند از پدر يا مادري كه تنها مانده حمايت كنند در حالي كه ترس از جدايي و ترك شدن از سوي والدين و اضطراب نسبت به اين كه چه كسي از آنها مراقبت و چه كسي آنها را ترك خواهد كرد نيز گريبانشان را مي‌گيرد. در مقابل، وقتي فرزند يك خانواده از مرگ يكي از والدين خود داغديده مي‌شود، دچار پرخاشگري و اختلال سلوك مي‌شود. براساس يك رقم تخمين زده شده،‌ 6 تا 16 درصد پسران و 2 تا 9 درصد دختران درسنين زير 18 سال به اين اختلال مبتلا مي‌شوند و رفتارهاي همراه با خشونت، گستاخي، بدزباني، دروغگويي مداوم،‌ مدرسه‌گريزي‌هاي مكرر و خرابكاري از خود بروز مي‌دهند. اين در شرايطي است كه در موارد شديد آنها به تخريب، سرقت و خشونت‌هاي جسماني هم روي مي‌آورند. پس كنار آمدن با چنين فرزنداني بويژه آماده كردن آنها براي پذيرش فردي جديد،‌ كاري بسيار ظريف و نيازمند احتياط است. تنهايي چاره كار نيست موقعيت‌ بچه‌ها هرچقدر حساس باشد،‌ توجيه خوبي براي تنها ماندن پدر و مادرها نيست هرچند در جوامعي مثل ما قضاوت ديگران درباره ازدواج مجدد گاه آزاردهنده است. شايد به همين خاطر برخي زن‌ها و مردها پس از طلاق يا فوت همسرشان، تنهايي را ترجيح مي‌دهند. پژوهشي با عنوان مقايسه نيمرخ روانشناختي نوجواناني كه مادرانشان ازدواج مجدد داشته‌اند، نشان داده است تعداد زنان مجردي كه به علت فوت همسر تنها مانده‌اند، 6 برابر بيشتر از مردان و تعداد زنان مطلقه 2 برابر بيشتر از آنان است. اين در حالي است كه نتايج پژوهشي مشابه نشان مي‌دهد كه نسبت ازدواج‌ مجدد مردان ايراني نسبت به مردان غربي 6 درصد بيشتر و نسبت ازدواج مجدد زنان ايراني نسبت به زنان غربي، 25 درصد كمتر است. همچنين پژوهش‌هاي انجام شده،‌ گوياي آن است كه ميان عواملي چون سن،‌ تحصيلات،‌ مدت زندگي با همسر اول، سن زمان فوت همسر و طلاق و نحوه زندگي فرزندان ازدواج اول با ازدواج مجدد زنان رابطه معناداري وجود دارد. مجموعه اين نتايج نشان مي‌دهد كه در جامعه ما كه ازدواج مجدد بويژه براي زنان ناخوشايند تلقي مي‌شود، دوباره اين زنان هستند كه به تنها ماندن محكوم مي‌شوند و بايد خاطره تلخ طلاق يا مرگ همسر را براي هميشه در ذهن نگه دارند. 5 سالگي، فرصتي مناسب براي جابه‌جايي والدين تنهايي، به دوش كشيدن بار مالي خانواده، سركوب نياز عاطفي، پرهيز از حضور اجتماعي،‌ تحمل حرف‌ها و نگاه‌هاي آزاردهنده مردم، افسردگي، نااميدي و حسرت گوشه‌هاي تلخ زندگي زن و مردها پس از فقدان همسرانشان است. پس هر چقدر پدر و مادرها به خاطر فرزندانشان از ازدواج مجدد خودداري كنند و به خاطر واكنش‌هاي تند احتمالي آنها خودشان را ناديده بگيرند باز به نظر مي‌آيد كه تنها ماندن بدترين و آخرين راه براي انتخاب است. البته حساسيت‌هاي فرزندان را در چنين شرايطي نبايد ناديده گرفت و بايد كوشيد تا كمترين آسيب به آنها وارد شود. در همين ارتباط چندي پيش دكتر علي‌اصغر احمدي، روان‌شناس و مشاور خانواده پيشنهادي ارائه كرد و گفت: طبق شواهد بچه‌ها تا 5 سالگي جابه‌جايي والدين و تغيير در خانواده را تشخيص نمي‌دهند و خود را با شرايط جديد بسرعت وفق مي‌دهند همچنان كه بسياري از ما وقايعي را كه تا 2 سالگي برايمان رخ داده، به ياد نمي‌آوريم و از مادر و پدر چيزي در ذهن نداريم به همين علت است كه مي‌گوييم تا 5 سالگي بهترين زمان براي ازدواج مجدد پدر يا مادر است. اين روان‌شناس بحراني‌ترين سن براي پذيرش والدين جديد را 12 - 11 سالگي تا 19 - 18 سالگي مي‌داند ولي در عين حال مي‌گويد: كودك پس از 5 سالگي پدر يا مادر خود را كاملا مي‌شناسد و اين جابه‌جايي را درك مي‌كند اما اين شناسايي نبايد مانع ازدواج مجدد پدر و مادر شود. به عبارتي پدر يا مادري كه فرزند 5 تا 11 ساله دارد، نبايد با اين تصور كه او نمي‌تواند والد جديدي را بپذيرد يا متوجه اين جابه‌‌جايي مي‌شود، فرصت ازدواج را از دست بدهد. چند پيشنهاد شايد بهتر باشد زن و مردي كه قصد ازدواج با فرد صاحب فرزندي را دارند نيز نكاتي را تمرين كنند تا فرزندان راحت‌تر به حضور آنها خو بگيرند. در همين ارتباط روان‌شناسان عنوان مي‌كنند كه بايد فرزند همسر خود را مانند فرزند خود دوست داشت و به آنچه آنها مي‌گويند و مي‌خواهند،‌ توجه نشان داد. همچنين پدر يا مادر جديد نبايد از پدر يا مادر قبلي بچه‌ها بدگويي كنند چون به هر حال فرزند، پدر و مادر خود را دوست دارد و نمي‌تواند بدگويي‌ها را تحمل كند. اين در حالي است كه گفته مي‌شود اگر پدر و مادر جديد شنيدند كه فرزندان مي‌گويند تو پدر يا مادر من نيستي، نبايد واكنش نشان دهند. چون فرزندان لزوما قصد حمله ندارند و با اين حرف‌ها مي‌خواهند فرد تازه وارد را بپذيرند. روان‌شناسان توصيه مي‌كنند تا پدر و مادر جديد خود را در همه مسائل منزل وارد نكنند و به جاي مداخله در امور ريز و درشت دنبال آرامش باشند و در نهايت بايد صبور بود و از بچه‌ها انتظار نداشت تا بسرعت با فرد تازه وارد صميمي شوند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 656]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن