تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835011401
سيماي مِهر؛ مفهوم شناسي و مصايق احسان در قرآن (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سيماي مِهر؛ مفهوم شناسي و مصايق احسان در قرآن (2) نويسنده:علي اسدي* مصاديق احسان 1. احسان به معناي انجام دادن کار نيک: احسان به اين معنا، افزون بر کاربرد در حوزه هاي گوناگون ارتباط انسان با دين انبيا (عليهم السلام) و ديگران، بيش از همه در حوزه ارتباط شناختي، عاطفي و رفتاري انسان با خدا به کار رفته است. الف. ارتباط با خدا: شماري از آيات الهي، پاره اي از باورها، عواطف، گفتارها و رفتارهاي انسان را در ارتباط با خدا به مفهوم خاص آن، از مصاديق احسان «انجام دادن کار نيک» معرفي مي کند. در برخي از اين آيات، اموري چون ايمان به خدا و رسول (ص)، قرآن، انتظار درک زمان پيامبر(ص)، آرزوي گرويدن به گروه مؤمنان، از مصاديق کارهاي نيک شمرده شده است. در آيه 82 مائده، يهود و مشرکان، دشمن ترين، و نصارا به سبب وجود قسّيسان و رهبانان در ميان آنان و نيز عدم خودبرتربيني، دوست ترين افراد براي مؤمنان معرفي شده اند. در ادامه آيات، از اشک شوق شماري از نصارا در هنگام شنيدن قرآن و شناخت حق، سخن رفته است و آنان به سبب اظهار ايمان به خدا، رسول (ص)، قرآن و نيز درخواستشان از خداوند مبني بر اينکه آنان را در شمار درک کنندگان رسالت پيامبر(ص) (1) نوشته و در گرو صالحان درآورد، جزو نيکوکاران خوانده شده اند: (مائده: 83-85) ظاهر جمله «فاثبهم الله بما قالوا...»، در آيات فوق نشان مي دهد ابراز سخنان ياد شده،(2) که گويا در برابر اعتراضِ هم کيشان به ايمان آنها، صورت گرفته(3) و نوعي استدلال بر حقانيت پيامبر(ص) و دين او است، بيش از اصل ايمان آنان، نوعي احسان خوانده مي شود؛ همچنين در آياتي، آرزوي کافران هنگام ديدن عذاب براي بازگشت به دنيا و پيوستن به زمره نيکوکاران، گزارش شده است: (زمر: 39، 58-59). در اين دو آيه نيز ايمان به آيات الهي، مصداق احسان معرفي شده و کفر در برابر آن قرار گرفته است. در آيات ياد شده، از جمله عدم خود برتربيني به صورت زمينه انجام کار نيک و ايمان، و جاودانگي در بهشت پاداش آن معرفي شده است. (مائده: 82-85؛ زمر: 59) شماري ديگر از اين دسته آيات، با نيکوکار خواندن فاعلان برخي امور، الگوهاي نيک رواني، رفتاري، گفتاري و زمان راز و نياز با خدا را ارائه مي کند: اين آيات، سبب بهره مندي پرهيزکاران از باغ ها، و چشمه ساران بهشتي و ديگر نعم الهي را «نيکوکار» بودن آنان در دنيا و خواب اندک شبانه، استغفار در سحرگاهان و اختصاص حقي براي سائل و محروم از اموالشان معرفي مي کنند. (ذاريات: 15-19) در آيه 56 سوره اعراف: 7 به خواندن خدا همراه با تضرع و صداي آهسته و نيز با حالت رواني و متعادل خوف و رجاء فرمان، و از نزديک بودن رحمت الهي به صورت پاداش «نيکوکاران» خبر داده شده است. ذکر کمک مالي به سائل و محروم و نيز عدم افساد در روي زمين به همراه رفتارهاي عبادي مذکور، نشان مي دهد که چگونه از منظر قرآن، افزون بر قرار گرفتن هر دو حوزه ارتباط انسان با خدا و جامعه در دايره احسان، آن دو از يکديگر تفکيک ناپذيرند. (ذاريات: 17-19؛ اعراف: 56) قرآن کريم در کنار معرفي نحر شتران فربه در موسم حج، به شکرانه نعمت هدايت و نيز نفي ارزش گوشت و خون قرباني نزد پروردگار و معرفي تقوا به صورت معيار ارزش و قبولي آن، از بشارت به نيکوکاران سخن گفته است. (حج: 36-37). اين آيات به همراه آيات پيش از آن (حج: 28، 30، 31و 33-34)، بر آن هستند که در کنار نفي ارزش هاي جاهلي، با هدف زدودن انحرافاتي که با گذر زمان در آيين قرباني کردن پديد آمده است با بيان فلسفه و هدف توحيدي آن به صورت يکي از مناسک ديرين عبادي و بر جاي مانده از ابراهيم خليل (ع)، محتواي از دست رفته آن را باز گردانند. از آيات ياد شده، که در کنار رعايت ارزش هاي الهي همچون ذکر نام خدا و چگونگي کشتن قرباني، و نيز پرهيز از ارزش هاي جاهلي، انگيزه خدايي را نيز مطرح کرده است، بر مي آيد که در اتصاف عمل قرباني به «کار نيک» بودن، افزون بر چگونگي انجام فعل (حُسن فعلي)، خلوص نيت (حُسن فاعلي) نيز دخيل است (حج: 31-37). در سوره لقمان، آيات قرآن، مايه هدايت و رحمت براي نيکوکاران و آنها با عنوان برپا کنندگان نماز و پرداخت کنندگان زکات از سر يقين به آخرت معرفي شده اند. (لقمان: 2-5) ذکر برجسته ترين رفتار اقتصادي- اجتماعي يعني پرداخت زکات، در کنار بارزترين رفتار عبادي يعني اقامه نماز از يک سو، و آوردن آن دو، همراه با يقين به آخرت از سوي ديگر، نشان مي دهد که چگونه از منظر قرآن، مثلث ارتباط با خدا، جامعه و آخرت، با يک ديگر ارتباط تنگاتنگ داشته و در اتّصاف کارهاي ياد شده به «نيک» بودن و نيز «نيکوکار» خوانده شدن انسان، دخالت تام دارد. بنابراين، يکي از دو کار اقامه نماز و پرداخت زکات بدون ديگري و هر دو، با نبود يقين به آخرت، مصداق «کار نيک» نخواهد بود. از اين آيات، که ابتدا «نيکوکاران» را ذکر، آنگاه با عنوان اقامه کنندگان نماز و پرداخت کنندگان زکات از سر يقين به آخرت، آنها را شناسانده است، بر مي آيد که عناصر ياد شده، مصاديق جديد احسان که براي عرب عصر نزول ناشناخته بود، معرفي شده اند. ياد کردن از آن امور به صورت زمينه بهره مندي از هدايت و رحمت آيات قرآن، در کنار معرفي انجام دهندگان آن با عنوان همان گروه رستگاران، با توجه به آشنايي عرب با مفهوم «رستگاري» مي تواند مؤيد اين سخن باشد. پاره اي ديگر از آيات در بيان ارتباط مطلوبي که انسان دوباره مي تواند پس از نافرماني خدا با او برقرار سازد، گردن نهادن به فرمان الهي و طلب آمرزش گناهان را از مصاديق «کارهاي نيک» بر شمرده اند. قرآن پس از بيان نافرماني هاي بني اسرائيل، به رغم مشاهده آيات و بهره مندي از نعمت هاي فراوان الهي (بقره: 2، 49-57؛ اعراف: 7، 159-160)، از دستور خود به آنان مبني بر داخل شدن به شهر بيت المقدس،(4) ورود متواضعانه و خاشعانه از دروازه آن(5) و درخواست آمرزش گناهان با گفتن واژه اي چون «حِطه»(6) سخن گفته است. اينکه در اين صورت، گناهان آنان را آمرزيده و افزون بر آن، «نيکوکاران» را پاداش بيش تري خواهد داد؛ آنگاه از تغيير جمله اي(7) که بايد در مقام توبه مي گفتند از سوي ستم گران آن قوم و دچار شدن آنان به عذاب آسماني خبر مي دهد. (بقره: 2، 58-59). در اين آيات، کساني که با اطاعت از خدا،(8) آن لفظ خاص را در مقام توبه گفته اند، نيکوکار، و تغيير آن لفظ، ظلم دانسته شده است. بنابراين، افزون بر اين که ظلم در برابر احسان آمده، مي توان گفت که در آيات ياد شده، بيش تر تعبد و تسليم شدن بي چون و چرا در برابر امر خدا مصداق احسان و فزوني پاداش در کنار آمرزش گناهان پيامد آن معرفي شده است. همچنين آنجا که ابراهيم (ص) به سبب اقدام به ذبح فرزند عزيز خويش از سر کمال تسليم در برابر خدا، جزو نيکوکاران ياد شده، تسليم محض و بي چون و چراي خدا بودن، مصداق احسان خوانده شده است. (صافات: 37، 103-105) اموري چون اعلام سرفرازي در اين امتحان به ابراهيم (ع) در ميان آيندگان و سلام خداوند به او، به عنوان پاداش چنين کار نيکي ياد شده است (صافات: 37، 104-110). دوبار تصريح به چگونگي پاداش نيکوکاران و نيز تعدّد و نوع پاداش هاي ياد شده نشان مي دهد که تسليم محض خدا بودن، از عالي ترين مراتب احسان و داراي ارزش و منزلت بسيار والايي نزد خداوند است. در آياتي از قرآن و به دنبال گزارش از جنگيدن شمار بسياري از مردان الهي، همراه پيامبران خويش با دشمنان خدا(9) و عدم سستي و ناتواني و نيز تسليم ناپذيري و پايداري آنها در برابر سختي ها و مصائب اين راه (آل عمران: 3، 146)، آنان «نيکوکار» خوانده شده اند؛ چرا که در وضعيت دشوار ياد شده در اعتراف به گناه و ابراز ناتواني خويش، سخني جز درخواست از خداوند مبني بر آمرزش گناهان و گزافه کاري ها، پايداري در راه خدا و پيروزي بر کافران بر زبان جاري نکرده اند (آل عمران: 3، 147-148). اين آيات با معرفي امور ياد شده به صورت کارهاي نيک، بر آن است که الگوي درست نگرش به حوادث، هنگام شکست و ناکامي در مبارزه با دشمنان خدا را ارائه کند تا مؤمنان از يک سو، بدون نگاه نادرست به زمينه هاي ناملايمات ياد شده، ريشه آن را عمل کرد ناصواب خويش دانسته، از خدا، به سبب آن، آمرزش طلب کند و از سوي ديگر، بدون نااميد شدن با تصحيح رفتار خويش و استعانت از خدا، در راه خدا و در راه خدا و دين او پايداري کنند. خداوند پاداش دنيايي يعني پيروزي بر دشمن و غنايم جنگي،(10) و ثواب نيک آخرت يعني بهشت و نعمت هاي آن، مغفرت(11) را نتيجه کارهاي نيک ياد شده دانسته و از نشانه محبت خود به «نيکوکاران» خبر داده است. ب. ارتباط انسان با دين و پيامبرخدا (ص) چگونگي ارتباط انسان مسلمان با دين و پيامبر الهي، حوزه ديگري است که احسان به معناي انجام دادن کار نيک، در آن به کار رفته و اموري چون تبليغ باورها و ارزش هاي توحيدي، دفاع از آن در برابر دشمنان و تحمل انواع فشارها و آزار، از مصاديق آن شمرده شده است. در اين حوزه نيز قرآن کريم، قلمرو احسان را افزون بر رفتار، به محدوده عواطف و گفتار هم کشانده و بر آن است تا با معرفي الگوهاي نيک، راه کارهاي مطلوب رواني، فرهنگي، اجتماعي و نظامي را براي گسترش فرهنگ ديني و صيانت از آن ارائه کند. در اين معنا، الياس پيامبر(ص) به سبب فراخوان قوم خود به پرهيزکاري، پرهيز از بت پرستي و پرستش خدايي، که احسن الخالقين و پروردگار آن قوم و نياکان نخستينشان است، نيکوکار خوانده شده (صافات: 124،37-126و 129-131). ماندگاري نام نيک الياس ميان آيندگان و سلام خدا بر او، پاداش کارهاي نيک وي خوانده شده است. آيه 131 سوره صافات نشان مي دهد که خداوند، پاداش ياد شده را به هر شخص ديگري که مردم را به باورها و ارزش هاي توحيدي دعوت و از کفر و شرک پرهيز دهد، ارزاني مي کند. در آيه 120 سوره توبه کساني که رسول خدا(ص) را در جهاد با دشمنان ياري کرده، انواع سختي ها و ناملايمات اين راه را به جان مي خرند، نيکوکاران خوانده شده اند. عمل صالح خواندن کارهاي ياد شده، در مقام بيان پاداش عاملان آن و در ادامه، سخن گفتن از تباه نساختن پاداش نيکوکاران، نشان مي دهد که عمل صالح و احسان، در اينجا به يک معنا هستند. حتي افراد ضعيف و بيمار که افزون بر ناتواني، چيزي براي هزينه کردن در راه جهاد ندارند، در صورتي که خيرخواه خدا و رسول بوده و از آنچه در توان دارند، مضايقه نکنند، نيکوکار خوانده شده اند (توبه: 91 ،9)، و سرانجام، اينکه مطلق جهاد و تلاش براي خدا، اعم از جهاد نظامي، فرهنگي، جهاد با نفس و...،(12) کار نيک معرفي شده ست (عنکبوت: 29 ،69)، مي رساند که جهاد و تلاش ياد شده در صورتي که فقط براي خدا باشد، کار نيک بوده و هدايت به راه خدا و نيز «انواع عنايت هاي الهي»(13) را در پي خواهد داشت. «پايداري در راه دين» و «تحمل انواع آزار و اذيت هاي روحي و جسمي دشمنان»، مصداق ديگري از کار نيک در اين حوزه است. (نحل: 16، 127-128؛ هود: 11 ،115) نام بردن از پيامبراني چون نوح (ع)، ابراهيم (ع)، موسي (ع) و هارون (ع) در شمار نيکوکاراني برجسته، در کنار توجه به شخصيت فکري و رفتاري آنان در قرآن نشان مي دهد که همه موارد ياد شده، به ويژه دعوت به باورها و ارزش هاي توحيدي و مبارزه با کفر و شرک با شيوه هاي گوناگون، از مصاديق برجسته و مراتب عالي احسان درباره دين است. (صافات: 37، 75-80، 114-121 و 130-131). ج. ارتباط با ديگران: ارتباط انسان با ديگر هم نوعان و افراد جامعه، حوزه ديگري است که احسان به معناي انجام دادن کار نيک، در آن به کار رفته و قرآن با شناساندن پاره اي از مصاديق، مؤمنان را به انجام آن ترغيب کرده است. سفارش به رفتار نيک با همسر به ويژه زنان، در اين حوزه بيش تر به چشم مي خورد. پرهيز مرد از آزار و اذيت همسر خويش، با استفاده از حق رجوع در طلاق از اين موارد است. (بقره: 229 ،2) بر اساس گزارش مفسران برخي مردان بنا به رسم جاهليت، بارها همسر خويش را طلاق و هر بار با رجوع پيش از انقضاي عده، وي را محروم از پاره اي حقوق، در بلاتکليفي قرار مي داده اند.(14) از اين رو طلاق رجعي محدود به دو بار، و بر اساس ظاهر آيه، مردان موظف شده اند که در هر مرتبه، رجوع و به طور شايسته (بدون آزار همسر و با پرداخت نفقه و...)(15) همسر خود را نگه دارند يا با پرهيز از رجوع و در نتيجه انقضاي عده، او را رها سازند؛(16) البته ديدگاه دوم بر اساس برخي احاديث، «تسريح به احسان» را به طلاق سوم بر اساس حکم الهي، تفسير کرده است که باز، مصداق احسان خواهد بود.(17) در آياتي ديگر نيز سازگاري و مصالحه مردان با همسر خويش و چشم پوشي از برخي حقوق خود براي رفع اختلاف و حفظ زندگي زناشويي(18) از مصاديق احسان خوانده شده است. (نساء: 128) احسان در اين آيه، بيشتر در پرهيز از حالت رواني حرص و آز مورد توجه است که زمينه صلح و سازش را ز بين مي برد. دادن متاع و مالي در خور و به قدر توان هر کس، به زناني که پيش از آميزش و تعيين مهر، طلاق داده مي شوند، مصداقي از احسان مالي در حق برخي از زنان ديگر است (بقره: 236). شماري ديگر از جلوه هاي احسان در اين حوزه، با رويکرد غالب عاطفي، براي تلطيف روابط اجتماعي و تنش زدايي از آن مورد توجه و تأکيد قرار گرفته اند. پرهيزکاران با عنوان کساني که هنگام توان گري و تنگ دستي انفاق کرده و هنگام عصبانيت از دست ديگران، با فرو خوردن خشم خويش از خطاي مردم در مي گذرند، تعريف شده اند (آل عمران: 4-133). تناسب آمرزش الهي و بهشتي به وسعت آسمان ها و زمين به عنوان پاداش و نشانه محبت خدا به نيکوکاران، با کارهاي نيک ياد شده به صورت بازتابي از مهر و شفقت انسان با ديگران، قابل توجه است. در اين آيات، پرهيزکاران به نيکوکاران تعريف شده اند. عفو و گذشت با توجه به تأثير سازنده اي که در تأليف قلوب و تربيت نفوس دارد، حتي با افراد غيرخائن از اهل کتاب نيز سفارش و کار نيک خوانده شده است (مائده: 5، 13) در جاي ديگر افراد کهن سال، که به سبب وضعيت سنّي و روحي خاص، نيازمند رعايت و تأمين عاطفي بيشتري هستند، مورد توجه قرار گرفته و دل سوزي به آنان با پرهيز از اقدامي که ضربه عاطفي به دنبال دارد، کار نيک معرفي شده است (يوسف:78). اين امر نشان مي دهد که کار نيک ياد شده از مصاديق بديهي و شناخته شده احسان و در نتيجه مورد انتظار از افراد نيکوکار است. ايجاد توافق بين دو طرف درگيري از مصاديق ديگري است که در برابر ديگران، احسان به شمار مي رود (نساء: 62 ،4). تخصيص بخشي از درآمد و دارايي به اقشار نيازمند جامعه، جلوه ديگري از عواطف اجتماعي است که اسلام با قرار دادن آن در حوزه کارهاي نيک، مؤمنان را بدان فرا مي خواند. پرداخت زکات (لقمان: 2-4)، و حق سائل و محروم (ذاريات: 19)، از اين جمله اند. چنان که در جاي ديگر، مطلق صدقه، احسان خوانده شده است (قصص: 28، 76-77). عدم مسامحه و رعايت بايسته ها و شايسته ها در پرداخت خون بها، مصداق ديگري از احسان در حوزه روابط اجتماعي است (بقره: 178). در شمار ديگري از آيات، پاره اي از عناوين عام، احسان به معناي انجام دادن کار نيک، معرفي شده اند که اغلب بر مصاديق کارهاي نيکي که ذکر آن رفت، قابل تطبيق است. عمل صالح (نساء: 4، 124-125؛ لقمان:22)، پرهيز از افساد در روي زمين (اعراف: 56)، پرهيز از گناهان بزرگ و کارهاي زشت (نجم: 31-32؛ نحل: 90) و نيز شکيبايي در برابر ناملايمات زندگي (يوسف: 15-22و90) از اين قبيل هستند. 2. نيکي به ديگران: احسان به اين معنا هر چند در مصاديق احسان به معناي انجام دادن کار نيک هم به چشم مي خورد، اما کاربرد متمايزي از آن دارد؛ زيرا از آنجا که در پاره اي از مصاديق آن، فوايد احسان، بيش از هر فرد نيکوکار، متوجه افرادي است که نيکي به آنان به سبب وضع خاصي که دارند، سفارش شده است و در مواردي نيز هيچ منفعتي براي نيکي کننده نداشته و نيازي از وي تأمين نمي کند. اين معنا در ارتباط خدا با انسان، انسان با ديگران و خود به چشم مي خورد. الف. نيکي خدا به بندگان: قرآن براي نيکي خدا به بندگانش، افزون بر دنيا و در زمينه نيازهاي رواني و مادي، در آخرت نيز مصاديقي را آورده است. در قرآن حضرت يوسف (ع) خداوند را عامل رهايي خويش از زندان و آورنده خانواده اش از باديه به مصر معرفي کرده، آن را نيکي خدا به خود مي خواند (يوسف: 100). آمدن خاندان يعقوب، به سبب جايگزيني زندگي در مصر به جاي باديه نشيني، رهايي آنان از خشک سالي و نيز قحطي به دنبال مرگ احشام، هم چنين پايان دادن به جدايي يوسف (ع) و خانواده اش، نيکي خدا به وي خوانده شده است.(19) گاهي ثروت و دارايي نيز مصداق نيکي خدا به انسان دانسته شده است. قرآن در کنار گزارش از گنج شايان قارون (قصص: 28، 76)، آن را از زبان بني اسرائيل، احسان خدا به وي مي خواند (قصص:28). در سوره الرحمن، ضمن بيان شماري از نعمت هاي بهشتي براي خداترسان، از اينکه پاداش نيکي جز نيکي چيز ديگري نيست، سخن گفته شده است (الرحمن: 46-58). بنابر ظاهر آيه و نيز قرينه آيات پيشين، نعمت هاي ياد شده، مصداق نيکي خداوند است که به صورت پاداش کارهاي نيک خداترسان در دنيا، براي آنان مهيا شده است. ساختار پرسشي آيه، بديهي بودن قاعده نيکي در برابر نيکي و اطلاق آيه، کلي بودن آن را حتي درباره کافران نيز مي رساند.(20) همچنين رزق بهشت و جاودانگي در آن، مصداق ديگري از احسان خدا به کساني ياد شده است که اهل ايمان و عمل صالح هستند (طلاق: 11). پينوشتها: *عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامي. 1. محمد بن جرير طبري، همان، ج7، ص 9؛ محمد بن حسن طوسي، همان، ج4، ص 4-5؛ سيد محمدحسين طباطبائي، همان، ج3، ص 205. 2. محمد بن جرير طبري، همان، ج 7، ص11؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج3، ص 363؛ سيد محمدحسين طباطبائي، همان، ج6، ص 82. 3. محمد بن جرير طبري، همان، ج7، ص11؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج3، ص 363؛ سيد محمدحسين طباطبائي، همان، ج6، ص 82. 4. محمد بن جرير طبري، همان، ج1، ص 426؛ محمد بن محمد الطوسي، همان، ج1، ص 262؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج1، ص 247. 5. محمد بن جرير طبري، همان، ج1، ص 427؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج1، ص 247. 6. محمد بن جرير طبري، همان، ج1، ص 428؛ محمد بن حسن طوسي، همان، ج1، ص 263؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج1، ص 247. 7. محمد بن جرير طبري، همان، ج1، ص 432؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج1، ص248. 8. محمد بن جرير طبري، همان، ج9، ص 121؛ محمد بن حسن طوسي، لتبيان، ج1، 266. 9. فضل بن حسن طبرسي، همان، ج2، ص 854- 855؛ سيد محمدحسين طباطبائي، همان، ج4، ص41؛ جمال الدين جوزي، زاد المسير، ج1، ص 472. 10. محمد بن جرير طبري، همان، ج4، ص 162؛ محمد بن حسن طوسي، همان، ج3، ص 13؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج2، ص855. 11. همان. 12. فضل بن حسن طبرسي، همان، ج8، ص 458؛ ابوعبدالله قرطبي، تفيسر قرطبي، ج13، ص242؛ سيد محمدحسين طباطبائي، همان، ج14، ص 411. 13. محمد بن حسن طوسي، همان، ج8، ص 226؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج8، ص 458؛ سيدمحمدحسين طباطبائي، همان، ج16، ص 152. 14. محمد بن جرير طبري، همان، ج 2، ص 618؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج2، ص 578؛ اسماعيل ابن کثير دمشقي، تفسير ابن کثير، ج1، ص279. 15. محمد بن جرير طبري، همان، ج2، ص619؛ محمد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج1، ص117؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج2، ص578. 16. محمد بن جرير طبري، همان، ج2، ص619؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج2، ص 578؛ سيدمحمدحسين طباطبائي، همان، ج2، ص233. 17. محمدبن جرير طبري، همان، ج2، ص 621؛ محمد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج1، ص 116- 117؛ محمد بن حسن طوسي، همان، ج2، ص248. 18. محمد بن جرير طبري، همان، ج5، ص 412-419؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج5، ص 184؛ سيدمحمدحسين طباطبائي، همان، ج5، ص100. 19. فضل بن حسن طبرسي، همان، ج5، ص 406؛ سيدمحمدحسين طباطبائي، همان، ج11، ص247. 20. فضل بن حسن طبرسي، همان، ج1، ص261؛ محمد بن عمر فخر رازي التفسير الکبير، ج30، ص 377- سيد محمد حسين طباطبائي، همان، ج13، ص98. منبع: نشريه معرفت اخلاقي، شماره 4. ادامه دارد... /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 512]
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها