تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827995647




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهيد علي فارسي به روايت عباس دارائي نژاد


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شهيد علي فارسي به روايت عباس دارائي نژاد
شهيد علي فارسي به روايت عباس دارائي نژاد     شهيد علي فارسي در سال 1331 در شهر كاشان چشم به دنيا گشود و پس از طي دوران كودكي، به تحصيل علم پرداخت و موفق به اخذ فوق ديپلم در رشته پتروشيمي شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با شروع حركت جهاد سازندگي، از همان روزهاي اول به خدمتي عاشقانه و ايثارگرانه در جهاد پرداخت و با هدف رفع فقر و محروميت از چهره روستاهاي طاغوت زده و استعمار زده ميهن اسلامي، به سازندگي روستاها همت گماشت. مدتي عضو شوراي جهاد سازندگي شهرستان كاشان بود و تا اواسط سال 1361 در اين مسئوليت به خدمتگزاري پرداخت. از اين زمان به عنوان عضو شوراي جهاد استان اصفهان و در مسئوليت ستاد پشتيباني جنگ جهاد سازندگي استان اصفهان، تمام وقت و تلاش خود را صرف امر جنگ كرد، گر چه قبل از اين زمان نيز بارها در عمليات و در جبهه هاي نبرد شركت داشت. در عمليات هاي متعدد شركت كرد، اما هنگامي كه براي عمليات كربلاي 5 آماده مي شد، احساس كرد كه لحظه وصال نزديك است. چند روز قبل از شهادتش از همه برادران، دوستان، آشنايان و خانواده اش طلب حلاليت كرد و آن گاه استوار، مصمم و عاشق، به مصاف بعثيان كافر و مزدوران استكبار جهاني شتافت و جسم سوخته اش، شاهدي ديگر بر رسوايي و نابودي نظام باطل و استكباري مسلط بر جهان گرديد. شهيد علي فارسي، خود از خانواده شهيد بود. قبلا برادرش به لقاءا... نائل آمده بود. صداقت، خلوص و تواضع شهيد فارسي زبانزد تمام دوستان و آشنايان بود. از شهيدفارسي، همسر و دو فرزند به يادگار مانده اند. در خصوص شهيد فارسي، اوايل جهاد را به ياد مي آوريم كه با الان خيلي تفاوت داشت و گفتنش در حال حاضر لذت بخش است. آن وقت، وضع به گونه اي بود كه خيلي از كارهاي يدي را خود مسئولين انجام مي دادند، مثلا وقتي براي پروژه اي سيمان مي رسيد، همه براي تخليه آن صف مي كشيدند. اين نوع كار در همه جهاد مرسوم بود و هر جهادي كه مسئول آن در اين كارها پيشقدم تر بود، موفق تر بود. شهيد فارسي، از جمله مسئولين بود كه در حمل سيمان و ساير كارهاي يدي،هميشه پيشقدم بود. ايشان در عمليات والفجر 8‌، رابط قرارگاه خاتم الانبياء با گردان ما بود و در منطقه فاو به مأموريت داده بودند. من عادت دارم تا كاري به پايان نرسد، از آن تعريف و تمجيد تمي كنم. چون ايشان رابط تداركاتي بود، هر وقت مي آمد، به سرعت يك ليست در اختيارش مي گذاشتم و مي گفتم، «اين چه وضعي است؟» و مقداري غرولند و كمبودها را يادآوري مي كردم. ايشان چند مرتبه مي رفت و مي آمد و من هر بار او را بازمي گرداندم و از پيشرفت كار حرفي نمي زدم. بالاخره با آن ادب و حيايي كه داشت، گفت، «كارت شده غرولند! پروژه در چه حال است ؟» به او گفتم، «غرولند بزنم و كار پيش برود بهتر است يا تعريف و تمجيد كنم و كار بماند؟» ايشان عضو شوراي جهاد استان اصفهان بود و قد بلندي داشت. هر وقت به منطقه مي آمد، بايد برايش يك دست لباس پيدا مي كرديم، اما پوتين برايش پيدا نمي شد. لباس مي پوشيد و چند روزي در جبهه مي ماند و هنگام برگشت، به خاطر احتياطي كه در خصوص عقب بردن لباس هاي جبهه داشت، لباس ها را مجددا به انبار تحويل مي داد. دفعه بعد كه بر مي گشت، مجددا يکي دو ساعت جلوي انبار معطل مي ماند تا لباس ديگري به او بدهيم. مي گفت، «اسم من را روي لباس بنويسيد تا هر وقت مي آيم، همان لباس را بپوشم.» من مي خنديدم و مي گفتم، «يك دست لباس بردار و اندازه ات كن و براي هميشه نگه دار.» مي گفت، «كدام روش براي بيت المال بيشتر صرفه جويي دارد؟» جواب مي دادم، «به پير، به پيغمبر، اگر يك لباس سايز تن خودت داشته باشي، با صرفه تر است.» بعد از اين رفت و يك دست لباس اندازه خودش پيدا كرد. در جبهه، همه جور كاري داشتيم. يكي از كارها، جمع آوري و شستن ظروف بود. هر وقت شهيد فارسي از كنار آشپز خانه رد مي شد، با اين كه عضو شوراي جهاد استان اصفهان بود، شروع مي كرد به شستن ظرف ها. چند بار ديدم كه بقيه كارها را رها كرده و مخلصانه در حال شستن ظروف است. يك روز به او گفتم، «اين قدر مخلص بازي در نياور، هر كس در جبهه ظرفشويي كند، شهيد مي شود و من حال و حوصله بردن پيكر تو را ندارم !» خنديد و گفت، «ما و شهادت ؟» گفتم،«بابا ! تو مسئوليت بزرگي داري. اين كارها را كساني هستند كه انجام دهند. تو بايد كتري پر كني و چاي درست كني يا اين كه به فكر طراحي و مديريت باشي ؟» گفت، «من عاشق شهادتم و با اين ظرف شستن، بهتر مي توانم به خدا نزديك شوم.» امرپذيري از ايشان در جهاد اصفهان، زبانزد بود. بچه هاي جهاد اصفهان به راحتي از هر كسي امرپذيري نداشتند. خيلي ها كه سوابق خوبي هم داشتند، وقتي به اصفهان آمدند نتوانستند با بچه هاي جهاد به خوبي كار كنند و گلايه داشتند كه هر يك از اين بچه ها، اظهار نظري مي كند و توقعي دارد ؛ اما وقتي به شهيد فارسي مي رسيدند، احترامش را داشتند و امر پذيريش را همه قبول داشتند. به كسي كه اهل كاشان و عضو شوراي جهاد استان باشد و بچه هاي جهاد اصفهان قبولش داشته باشند، واقعا بايد نمره ي 20 داد. خودش را در دل همه جا كرده بود. اصفهاني ها خودشان را خيلي زرنگ حساب مي كنند و از غير خودشان خيلي كسي را قبول ندارند. حالا، كسي از كاشان آمده و عضو شوراي جهاد استان شده بود و همه هم احترامش را داشتند. البته او هم پاسخ همه را مؤدبانه مي داد. رابطه او با بچه ها، رابطه فرماندهي نبود، رفاقت بود. با احتياط هايي كه داشت،گاهي كارهايي مي كرد كه اگر مديران الان بدانند، احتمالا عبوسانه به مطلب نگاه مي كنند. هر وقت مي خواست به تهران برود، اگر كسي با ماشين مي رفت، همراهش مي شد و اگر كسي نبود. با اتوبوس مي رفت و ماشين نمي برد. گاهي وقت ها بچه ها را فراموش مي كردند و به اصطلاح قالش مي گذاشتند. گاهي وقت ها تا كاشان پشت ماشين تداركات مي نشست و مي رفت اين واقعيت ها، الان باوركردني نيستند. وقتي بچه ها قرارشان با او را فراموش مي كردند و قالش مي گذاشتند، بعد كه يادشان مي آمد و عذرخواهي مي كردند و او مؤدبانه مي گفت، «من حقي ندارم.» همين كارها بود كه باعث شده بود بچه هاي جهاد اصفهان، با طيب خاطر او را بپذيرند. پس از شهادت، تا چند روز جنازه ايشان پيدا نمي شد. وقتي در منطقه شلمچه (سه راه امام رضا) به طرف قرارگاه مهندسي جهاد اصفهان مي آيد، گلوله توپ درست روي خودروي لندكروزش منفجر مي شود، به طوري كه جنازه اش به سادگي قابل شناسايي نبود. چند روز در معراج شهدا دنبال جنازه گشتيم تا بالاخره شناسائيش كرديم. حتي از پلاكش هم خبري نبود و تكه هاي آن را بعدا در داخل بدنش پيدا كرديم. بيشتر از گلو و دندان هايش او را شناختيم. وقتي با آقاي روحاني(امام جمعه موقت سابق اصفهان ) صحبت كردم. گفت شك نكنيد؛ اين جنازه، خودش است. وقتي جنازه را آوردم، همه دوستان تصديق كردند كه جنازه خودش است. نمي دانيد چه در اصفهان و چه در كاشان، چه جمعيت عظيمي برايش سينه چاك مي كردند و اشك مي ريختند. دوست داشتني تر از آن بود كه به راحتي قابل وصف باشد. خانواده فرهنگي ايشان، هنوز هم در كاشان زبانزد و مورد احترام ويژه هستند. اين ها خانوادگي براي محرومين و روستائيان خدمت مي كنند و عشق به آن ها را سرلوحه زندگي قرار داده اند. فرازهائي از وصيتنامه وي را نقل مي كنم:   «آري، سرزمين دانشگاه و جبهه ها ي ايران، قدم به قدمش بوي بهشت مي دهد و چه نيكو همه فرمان حسين زمان، خميني عزيز، اين نعمت بزرگ الهي را لبيك گفته و حضور پيدا كرده اند. در اين دانشگاه، به جز خداشناسي و ايثار چيز ديگري را نمي توان يافت و چه زيباست و اين فراز از تاريخ اسلام، بايستي قدر بدانيم و آنچه مي توانيم خالصانه و به خاطر الله مايه بگذاريم و بدانيم كه خداوند پذيرا است و در تداوم اين حركت بزرگ و سرنوشت ساز براي جهان اسلام، فقط وفقط راه نجات، خط امام و به طور كلي اعتقاد به ولايت فقيه مي باشد و اگر شناخت كاملي از آن داشته باشيم، هرگز حاضر نيستيم از مسير آن منحرف شويم و تمام سرمايه هاي ظاهري چون مال و جان و فرزند را حاضريم در اين راه فدا كنيم و دراين رهگذر، روحانيت حق بزرگي به گردن ما دارند كه مهم ترين نقش را در استقرار و جا گرفتن ولايت فقيه در قانو ن اساسي داشته اند. خدايا، به مقام و منزلت همه خوبان درگاهت، شهادت في سبيل ا... را نصيب من هم بگردان.» منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 21  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 355]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن