تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كار خير و صدقه، فقر را مى‏بَرند، بر عمر مى‏افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798573956




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جايگاه اعتقادىِ امامت از منظر امام خمينى(رحمت الله علیه) (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جايگاه اعتقادىِ امامت از منظر امام خمينى(رحمت الله علیه) (3)
جايگاه اعتقادىِ امامت از منظر امام خمينى(رحمت الله علیه) (3)   نويسنده:حميدرضا شريعتمدارى   تطبيق و استنتاج   از مجموع مباحث گذشته به دست مى آيد كه مبناى خروج از اسلام انكار يكى از اصول سه گانه توحيد، نبوت و معاد، يا انكار يكى از ضروريات دين است. اصل اعتقادىِ امامت يا از لوازمِ (اعم از مدلول تضمنى و التزامى) توحيد و نبوت است، يا از جمله ضرورياتِ (يا قطعياتِ) «ما جاء به النبى» كه انكار آنها مستلزم انكار آن دو اصل است. در هر دو صورت سخن از ملازمه و استلزام است و در هر استلزامى مادامى كه كسى علم به لازم و ملازمت نداشته باشد، احكام ملزوم و انكار آن بر وى مترتب نمى شود و همينطور مادامى كه ديگران علم به وضوح لازم و ملازمت در نزد وى نداشته باشند نمى توانند حكم به ترتب احكام ملزوم بر وى نمايند. به علاوه اگر از منظر مفهوم ضرورى دين به امامت بنگريم، همچنان جاى اين پرسش باقى است كه چگونه امامت كه با خصائص شيعىِ آن مورد اتفاق جمهور مسلمانان نيست مى تواند ضرورىِ دين تلقى شود. در اينجا تنها به يكى از فروض ذيل مى توان تمسك جست: 1. اتفاقى بودن نه ملاك ضرورت است و نه كاشف از آن; قبلا روشن ساختيم كه ضرورت چه به معناى مطلق قطعيت باشد و چه به معناى قطعيتِ غير متكى به دليل و برهان (بداهت) نمى تواند بدون اتفاق تحقق يابد يا كشف و اثبات شود. 2. اتفاق يك فرقه وطائفه براى ثبوت يا اثبات ضرورت كفايت مى كند; اگر اتفاق اهل قبله ملاك نباشد دراين صورت به حسب هراتفاقى ولو درنزد فرقه هاى داخلىِ هر مذهبى مى توان مدعى ضرورت شد كه بعيد است كسى به اين سخن با كليّت آن ملتزم شود. البته از اتفاق يك مذهب يا فرقه مى توان عنوان ضرورىِ مذهب را استفاده كرد، امّا اين غير از عنوان ضرورى دين است. شايد در اينجا بتوان اين نكته را طرح كرد كه اساساً مذهب تشيع در پيرامون و بر اساس همين امامت باورى شكل گرفته است. دراين صورت اثبات ضرورى بودن امامت به خاطر اتفاق پيروان اين مذهب آيا مستلزم دور نيست؟ 3. با التزام به معياريت اتفاق جمهور اهل قبله در تحقق عينى يا ذهنىِ ضرورت، امامتِ شيعى را به چند مؤلفه تحليل كنيم و در صورتى كه برخى از مؤلفه هاى آن مورداتفاق اهل قبله بود به ضرورتِ آنها ملتزم شويم. كسى كه در تطوّرات سياسى و فكرىِ جامعه اسلامى از آغاز تاكنون و در تحولاتى كه مفهوم امامت از سر گذرانده است درنگ كند مى تواند چنين نتيجه گيرى كند كه امامتِ شيعى حاوى مفاهيم و مؤلفه هاى ذيل است كه قطعاً برخى از آنها مورد اتفاق همه مسلمانان هستند: 1. سياسى و اجتماعى بودنِ دين اسلام 2. لزوم وجود متصدى براى جامعه اسلامى 3. اولويت اهل بيت پيامبر ـ عليه وعليهم السلام ـ درتصدى اموردين ودنياى مسلمانان 4. تعيين وتعين حضرت على ـ عليه السلام ـ وفرزندان خاص ومشخص ايشان (دوازده امام بنابه ديدگاه اثناعشريه وازاين كمتر يا بيشتر بنابه ديدگاه هاى مختلف ديگرفرق شيعى) 5. لزوم مودّت قربى 6. ولايت وهدايت باطنى وتصرّف تكوينى وزعامت معنوىِ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ 7. ولايت و مرجعيت علمىِ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ محورهاى يكم، دوم و پنجم مورد اتفاق عموم يا اغلب اهل قبله است.[49] محور ششم تقريباً مورد اتفاق جمهور متصوفه جهان اسلام است. محورهاى سوم و هفتم نسبت به محور چهارم از مقبوليت بيشترى ميان مسلمانان برخوردار است. مى ماند محور چهارم كه كاملا اختصاصىِ فرق شيعه است. اثبات ادعاهاى فوق مبنى بر اتفاقى بودن يا اتفاقى نبودن محورهاى فوق فرصت ديگرى را مى طلبد. آنچه مورد نياز اين پژوهش و مورد اذعان همگان است اين است كه امامت شيعى اگر بسيط و به معناى نصب و تعيين حضرت على ـ عليه السلام ـ و فرزندان و سلاله خاص آن حضرت باشد يا مركب تلقى گردد و مؤلفه پيش گفته آن در نظر گرفته شود، به هيچوجه اتفاقىِ جمهور اهل قبله نيست. پر واضح است كه سخن از حقانيت و قطعيتِ امامت شيعى و امامت حضرت على ـ عليه السلام ـ و يازده فرزند پاك آن حضرت نيست كه چنين باورى همه وجود نگارنده را فراگرفته است. سخن از بررسى ضرورت دينى اين باور به گونه اى است كه منكر آن ـ كه به اين امر حق و قطعى علم و اذعان ندارد ـ از حريم اسلام (اعم از ظاهرى و واقعى) بيرون دانسته شود. مهم ترين كارى كه از اين مكتوب انتظار مى رود بررسى آرا و مستندات متكلمان يا فقيه ـ متكلمان شيعه در موافقت يا مخالفت با اسلاميتِ ظاهرى و واقعى و ايمانِ كسانى است كه در مورد امامت به گونه اى متفاوت با شيعيان مى انديشند. اين مهم پژوهش مفصل ترى را مى طلبد كه صاحب اين قلم اميدوار است در آينده بتواند از عهده آن برآيد. تنها كارى كه در اين مجال محدود مى توان انجام داد نقل مبسوط ديدگاه امام خمينى در اين زمينه است كه به اجمال، ادله و شواهد موافقان و مخالفان را گرد آورده و نقل آن مى تواند پايانى نيكو بر اين مقاله باشد.[50] و اين سه اصل توحيد، نبوت و معاد بى ترديد و خلاف در معناى اسلام معتبر و ملحوظ هستند. چه بسا اعتقاد به معاد با اندكى تأمل در شمار اين اصول قرار گرفته باشد. امّا اعتقاد به ولايت بى ترديد در معناى اسلام ملحوظ نيست و مى سزد كه آن را از امور روشن و بديهى در نزد طائفه بر حق بدانيم... به طور ضرورى روشن است كه از صدر اسلام تا زمان ما سيره مستمر بر معاشرت، هم سفره شدن، اختلاط با آنها مخالفان و خوردن از قربانى هاى آنها بوده است... و چنين سيره اى ناشى از تقيه نبوده و اين مطلب روشنى است و نيازمندِ تكلّف هاى رسوا نيست. ولى برخى از كسانى كه روش نابسامانى دارند فريفته برخى از ظواهر روايات و سخنان اصحاب شده و در عمق آنها تأمل نكرده و به كفر آنها حكم كرده و به محقق كه به طهارت آنها قائل است خرده هايى گرفته اند كه نه شايسته وى است نه شايسته آنان. آنها از كسانى اند كه چيزهايى را از بركرده اند و چيزهاى ديگرى را مورد غفلت قرار داده اند. اينان به امورى تمسك جسته اند، از جمله روايت هاى مستفيضى كه بر كفر مخالفان دلالت دارد... اين توهم كه مقصود از مسلمان در روايات و فتاوا در اين ابواب خصوص شيعيان اثناعشرى است از رسواترين توهمات است، زيرا روايات و فتاوا در ابواب مختلف بر كاربرد عنوان مسلمان در مورد آنان همداستانند... گذشته از ارتكاز متشرّعه از گذشته تاكنون بر مسلمان بودن آنان است. امّا روايات پيش گفته بر برخى از مراتب كفر حمل مى شوند، زيرا اسلام و ايمان و شرك در كتاب و سنت در معانى مختلفى به كار رفته، از مراتب متفاوت و درجات زيادى برخوردارند، چنانكه روايات بدان تصريح كرده اند و از تدبر در آيات نيز به دست مى آيد... به ازاى هر مرتبه از مراتب اسلام و ايمان مرتبتى از مراتب كفر و شرك قرار دارد (رك: ابواب اصول كافى و جز آن)... چرا صاحب حدائق توجه نكرده كه در هيچ كدام از اين روايات نيامده است كه «هر كه على را بشناسد مسلمان است و هر كه آن را به جا نياورد كافر است»؟! بلكه در همه آنها ميان مؤمن و كافر تقابل انداخته است و كافرى كه در برابر مسلم به كار رفته غير از كافرى است كه در مقابل مؤمن به كار مى رود. انصاف اين است كه سنخ اين دست روايات واردشده در باب معارف غير از آنهايى است كه در فقه آمده است و خلط ميان اين دو مقام، او را انداخته در آنچه انداخته است. از اين رو صاحب وسائل اين روايات را در ابواب طهارت نياورده، زيرا در رساندن حكم فقهى نارسا هستند. گذشته از اين، روايات ديگرى وارد شده كه بر اين روايات حاكم اند...[51] ...در ارتكاز متشرعه ميان اسلام و كفر تقابل ملكه و عدم آن برقرار است و در ماهيت اسلام جز شهادت به وحدانيت و رسالت، و اعتقاد به معاد ـ قطعاً در دو مورد اول و احتمالا در مورد سوم ـ ولو به صورت اجمالى لحاظ نشده و جز اينها، خواه اعتقاد به ولايت باشد خواه غير آن در اسلام لحاظ نشده است. پس امامت از اصول مذهب است، نه دين. ...رواياتِ حاكى از كفر مخالفان را يا بايد بر احكام باطنى، مثل ثواب در آخرت حمل كرد، چنانكه روايت صيرفى[52] تصريح دارد يا بر برخى از مراتبى كه ربطى به احكام ظاهرى ندارد. امّا حمل آنها بر كفر حقيقىِ آنها على رغم جريان احكام اسلام ظاهرى ـ ولو از باب مصالح والا و از باب پرهيز از تفرقه ميان گروه هاى مسلمانان ـ ديدگاهى است ناموجّه; با توجه به آنچه پيشتر گفتيم كه در اسلام جز آنچه گفتيم يعنى توحيد، نبوت و معاد معتبر و ملحوظ نيست... از برخى از آنچه گفتيم حكم ادعاى ديگر صاحب حدائق نيز روشن مى شود. وى گفته است كه مخالفان منكر ضرورى اسلام هستند و منكر ضرورى كافر است. وى ميان مطلق اهل سنت و ناصبى هاى آنها از قبيل يزيد و ابن زياد ـ كه لعنت خدا بر آنها باد ـ خلط كرده است; اولا امامت به معناى مورد قبول اماميّه از ضروريات دين نيست. ضروريات يعنى امور روشنِ بديهى نزد همه طبقات مسلمانان. چه بسا در نزد بسيارى از مسلمانان خلافِ اين اعتقاد، ضرورى باشد. آرى اين باور از اصول مذهب است و منكر آن از مذهب خارج است، نه از اسلام. مثال آوردن از قاتلان ائمه و دشمنانِ ناصبىِ آنها ارتباطى با مدّعاى وى ندارد. ثانياً... تحقيق آن است كه آنچه در حقيقتِ اسلام ملاك و معتبر است، به گونه اى كه به معتقد به آن مسلمان گفته شود جز اعتقاد به اصول سه گانه يا چهارگانه الوهيت، توحيد، نبوت و معاد ـ بنا به يك احتمال ـ نيست... البته جمع ميان اعتقاد به نبوت و بى اعتقادى به هيچ كدام از احكام شرع ممكن نيست، برخلاف بى اعتقادى از روى برخى شبهات يا اعوجاجات نسبت به برخى از آن احكام; ضرورى باشند يا غيرضرورى يعنى با انكار برخى از احكام نمى توان به كفر حكم كرد. پس اگر دانسته شود كه كسى به اصول پيش گفته معتقد، و به آنچه پيامبر آورده به اجمال، ملتزم باشد ـ كه اين لازمه اعتقاد به نبوت است ـ امّا نسبت به وجوب نماز يا حج مثلا شبهه اى پيدا كرد و پنداشت كه آنها مثلا فقط در صدر اسلام واجب بوده اند، نه در زمان هاى بعدى، چنين كسى را در عرف متشرعه نامسلمان نمى دانند... .[53] كتابنامه 1. ابن بابويه، محمد بن على، الهداية 2. اردبيلى، احمد، مجمع الفائدة والبرهان فى شرح ارشاد الاذهان، قم، انتشارات اسلامى، 1398ق. 3. انصارى، مرتضى، كتاب الطهارة، بى تا. 4. حسينى عاملى، سيدمحمدجواد، مفتاح الكرامة فى شرح قواعدالعلامة، قم،انتشارات اسلامى، 1419ق. 5. خمينى، روح اللّه، كتاب الطهارة، ج3، نجف اشرف، مطبعة الآداب، 1389ق. 6. طباطبائى، محمدحسين، الميزان، ج اول و دهم، چاپ سوم، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات. 7. طوسى، شيخ ابوجعفر محمد بن حسن، المبسوط فى فقه الامامية، قم، المكتبة المرتضوية، 1387ق. 8. طوسى، نصيرالدين، قواعد العقائد، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1416ق. 9. علم الهدى، شريف مرتضى، رسائل الشريف مرتضى، قم، چاپخانه دارالقرآن الكريم، 1405ق. 10. قمى، ميرزاابوالقاسم، غنائم الايام فى مسائل الحلالوالحرام،قم،انتشارات دفترتبليغات اسلامى،1417ق. 11. كاشف الغطاء، شيخ جعفر، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء، اصفهان، انتشارات مهدوى، بى تا. 12. كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، تصحيح على اكبر غفارى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365. 13. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، چاپ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403ق / 1982م. 14. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعة، چاپ دوم، قم، انتشارات اسلامى، 1410ق. 15. مكى عاملى، محمد بن جمال الدين، الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية، تصحيح و تعليق سيدمحمد كلانتر، قم، انتشارات و چاپخانه علميه، 1395ق. 16. ـــــــــــ، المقاصد العليّة، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1378. 17. ـــــــــــ، حقائق الايمان، قم، انتشارات كتابخانه آية اللّه مرعشى، 1409. 18. ـــــــــــ، مسالك الافهام الى تنقيح شرائع الاسلام، ج اول، قم، بنياد معارف اسلامى، 1413ق. 19. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج6، چاپ هفتم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1981ش. 20. يزدى، سيدكاظم، العروة الوثقى، چاپ دوم، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1409ق. پي‌نوشت‌ها:   [49]. دراينجا به جاست سخن مرحوم آية اللّه خوئى را دراين زمينه ازنظر بگذرانيم: «آنچه از ولايت، ضرورى است ولايت به معناى حب و ولاء است كه اهل سنت منكر آن نيستند، بلكه گاهى محبت خود را نسبت به اهل بيت ابراز نيز مى كنند، امّا ولايت به معناى خلافت به هيچوجه ضرورى نيست. اين مسئله اى نظرى است كه اهل سنت آن را به معناى محبت گرفته اند، هرچند از راه تقليد از پدران و عالمانشان باشد و انكار ولايت از سوى آنان به خاطر وجود شبهه در نزد آنان است». تنقيح، ج3، ص86. [50]. براى پرهيز از اطناب مملّ قسمت هايى كه حالت تكرار داشته يا از مباحث اين مقاله فاصله گرفته است حذف شده و با نقطه چين موارد حذف شده مشخص گشته است. [51] . كتاب الطهارة، ج3، ص315. [52]. پيش از اين به اين روايت اشاره كرديم. رك: بحارالانوار، ج68، ص243 و نيز سه روايت ديگر در همين باب. [53] . همان، ص323 و بعد از آن.   منبع : پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 556]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن