واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ايدئولوژي شيخيه و بابیه اين ايدئولوژي با دست گذاشتن روي مفهوم « نايب امام زمان» از مكتب شيعه فاصله مي گيرد و نهايتاً با تدوين اصول و فروع دين جديد كاملاً از دين اسلام جدا مي شود. در دوره آقامحمدخان و فتحعلي شاه قاجار با رشد دانش دين در نزد ايران و عتبات عاليات، مخالفت با تصوف و اخباري گري فزوني مي يابد و در همين اوان است كه رشد شيخيه و بعد از دوران بابيگري و بهائي گري از سوئي و مخالفت با آنان از سوي ديگر اتفاق مي افتد. اصولي ها و اخباري ها به نبوغ علمي رسيده بودند ، اصولي ها با نوشتن كتاب «جواهر» به نقطه اي از تكامل در كاربرد عقل به عنوان ابزاري براي استخراج احكام دين از متون مذهبي دست مي يابند و برخي از اخبارين (شيخيه) براي اجتناب از بكارگيري عقل در پاسخ به انتقاد كسانيكه روش آنان را موجب تهجر وكهنه شدن دين مي دانستند با ابداع «ركن رابع» ادعاي ارتباط مستقيم با معصوم را طرح مي كنند بدين وسيله ادعا مي كنند كه از طريق مكاشفه و خواب و نظاير اينها فرامين در هر زمان را از خود امام معصوم مي گيرند تا نيازي به بكارگيري عقل در تفسير دين نداشته باشند. از طرفي فتحعلي شاه در دوره خود به تجديد بقاع متبركه امامان معصوم و امامزادگان همت گماشت تا بر مشروعيت خود از طريق جلب پشتيباني نهاد دين بيفزايد. رهبران و مبدعان اصلي فرقه شيخيه كه خود مستقلاً از بهائيت تا به امروز به حيات خويش ادامه داده است، سيدكاظم دشتي و شيخ احمد احسايي مي باشد. شيخ احمد احسايي همانند ديگر دانشمندان شيعــه اعتقـاد بــه خاتميــت حضــرت رسول و امــامت و حيـات حضرت حجة ابن الحسن المهدي (عليه السلام) دارد. او در كتاب جوامع الكلام مي نويسد: «حضرت محمد بن عبد الله(صلي الله عليه و آله) خاتم الانبيا است و پس از او پيغمبري نخواهد آمد زيرا كه خداوند فرموده: ولكن رسول الله و خاتم النبيين… و پيامبر فرموده است: لانبي بعدي. پس فرمايش آن حضرت حق است و بايد بپذيريم.... سپس حسن بن علي العسكري منصوب گردد و پس از او خلف صالح و حجت قائم محمدبن الحسن جانشين شود كه درود خدا بر همه ايشان باد» يكي از نقاط افتراق شيخ احمد احسايي با علماي شيعه نوع عقيده او در مورد نواب امام زمان (عليه السلام) مي باشد. به نظر او ميان امام غايب و مردم بايد رجال الهي باشند كه ايشان واسطه فيض و رابط بين خلق و حجت خدا گردند و ايشان را به تقليد از قران كريم «قريه ظاهره» بين امام و رعيت مي ناميد. او صفات بسياري ازجمله آشنايي به علوم ائمه و مذاق ايشان را براي قراء ظاهره قائل مي شد و اين صفات را به گونه اي عنوان مي نمود كه نهايتاً به شنونده القا شود كه خود او داراي آن صفات است و همان قريه ظاهره است درحقيقت با توجه به انديشه علماي شيعه باب نيابت خاصه امام غايب را كه از سال 329 (با شروع غيبت كبري مسدود شده بود بار ديگر شيخ احمد باز نمود و خود را به تلويح همان نايب خاص يا باب امام و يا قريه ظاهره بين امام و مردم خواند. تنها تفاوتي كه او ميان قراء ظاهره و نواب اربعه قائل مي شد اين بود كه آنان از جانب خود امام به طور رسمي تعيين شده بودند و حال آن كه اينان به سبب بزرگي مرتبت خود حائز چنين مقامي مي گشتند. اغلب بيانات شيخ توسط او به خوابهايي نسبت داده مي شد كه از امامان معصوم مي ديد. از اين رو در بسياري از موارد روش او از نظر استناد با روش علماي اصولي كه مطالب خويش را به قرآن كريم و روايات ارجاع مي دهند متفاوت است و مرجع مكتوبي ندارد. همانطور كه گفته شد مشرب فقهي او مشرب اخباري است. شيخ احمد احسايي عقايد خويش را صريح و روشن بيان نمي كرد. سيد كاظم رشتي نيز مانند شيخ احمد خود را مسلمان و شيعه دوازده امامي مي داند و معرفي مي كند. او اعتقادات خود را در وصيت نامه اش كه در ابتداي كتاب مجموعه الرسائل آمده چنين مي نگارد: « وصيت من آن است كه شهادت مي دهم… كه محمدبن عبدالله بنده خدا و فرستاده اوست. تمام شرايع منسوخ شده اند جز اسلام كه تا روز قيام باقي خواهد بود… شهادت مي دهم به دوازده نفركه بنص پيامبراسلام به جانشيني معرفي گشته اند و عبارتند از ابوالحسن علي بن ابيطالب سپس… سپس ابوالقاسم حجة ابن الحسن كه عدل و دادگري را روي زمين بگستراند. او نمي ميرد تا آن گاه كه بت پرستي را از جهان براندازد.خدايا اينان پيشوايان من اند… آنچه پيغمبر اسلام فرمود حق است و شكي در آن نيست و شريعت او تا پايان روزگار پا بر جا خواهد بود.» سيد كاظم رشتي ، به موضوع قريه ظاهره اهميت زياد مي داد و پياپي مردم را به يافتن اين رجل الهي دعوت مي نمود و در واقع به طور غيرمستقيم آنان را به سوي خويشتن مي خواند. وي مدعي بود كه اساس دين بر شناسايي چهار ركن استوار است: خدا ، پيغمبر ، امام و باب امام يا قريه ظاهره. اما مردم نمي توانند به معرفت خدا و پيامبر و امام و شناخت آنان نائل گردند زيرا كه از دسترسشان بدورند. پس بناچار بايد به دنبال ركن چهارم و يا شيعه خالص باشند و با شناخت او به معرفت اركان بعد نائل آيند. بر اين پايه وي مريدان بسياري را گرد آورد. پيرامون اصول عقايد شيخيه: غير از اختلاف در مورد نواب امام زمان برخي اصول عقايد شيخيه با عقايد متشرعه متفاوت است در مـورد معــاد ، مي گويد: عقيده شيعيان و ديگر پيروان مذاهب اسلام معاد جسماني است ولي شيخ احمد معاد را روحاني مي دانست البته پس از آن كه معاد را روحاني از نوع جسم هور قليايي دانست.اصل معاد را مانند اصل عدالت از رديف اصول دين و مذهب كنار گذاشت و حذف كرد. او مي گفت كسي كه به آيات قرآن معتقد است الزاماً به معاد هم معتقد خواهد بود. اصل عدالت: شيخيان اين اصل را از اصول دين حذف كرده و گفتند لزومي ندارد كه صفت عدالت خدا را از ميان صفت هاي ديگر او جدا كنيم و اصل دين قرار دهيم. ولي شيعيان عدالت را جزء اصول دين قبول دارند .البته از نظر شيعيان عدالت چنين نيست و يكي از صفات خداست ولي چون عده اي از مسلمانان بنام اشاعره اعتقاد به عدالت خداوند نداشتند براي اعلام موضع شيعه در مقابل اشاعره اين صفت جزء اصول مذهب شيعه قرار گرفت. اصل امامت:شيعيان اصولي وجود امام زمان را به عنوان حجت حق بر روي زمين مي دانند و رهبران ديني خود را نايب امام زمان مي خوانند و شرط اين فقاهت و عدالت و رهبري امت مي شمارند در شيخيه امام عنوان مقتدا و پيشوا است و بر شيعه كامل و ركن رابع هم اطلاق مي شود .از نظر آنان ركن رابع يا امام زمان يا شيعه كامل بايد از نجبا باشد كه دين را حفظ كند و هر بدعت گذاري را دفع نمايد. از نظر شيخيه:زندگي امام زمان در جسم هور قليايي است و زندگي روحاني دارد و آزادي او مانند زندگاني ما نيست و بلكه به اراده خداست و داراي زندگي برزخي است به اين ترتيب در هنگام ظهور ممكن است در قالب خود نباشد. معراج: معتقد به معراج روحاني پيامبر هستند چون معتقدند آسمانها و افلاك پاره شدني نيست و محال است تا انسان با جسم عنصري خود آسمانها را پاره كرده بالا برود. در مورد فقهي روش استنباط احكامشان شبيه روش اخباريون است و معتقدند كه عقل حجيت ندارد و بايد از ظاهر روايات پيروي نمود وتفسير قرآن را جايز نمي دانند. ايدئولوژي بابيه عمده فعاليت هاي آنان نيز حول محور مهدويت دور مي زند. ابتدا به پيروي از شيخيه علي محمد باب خود را ركن چهارم يا قريه ظاهره و سپس خود را امام زمان معرفي مي نمايد. و اين درحالي بود كه پيروانش گردهم نشسته و اسلام و اساس آنرا منسوخ اعلام نمودند. البته علي محمد باب در شعبان سال 1264 يك هفته بعد از ادعاي مهدويت در حضور ناصرالدين ميرزا وليعهد زمان توبه كرد. اما در اواخر سال 1264 دوباره ادعاي مهدويت نمود وبه نسخ احكام اسلام پرداخت و خويشتن را پيامبر خواند و سرانجام خود را به مقام الوهيت رسانید! البته به دليل دور بودن پيرواني از علي محمد (در زندان بود) ادعاي آخرين او كمتر به گوش پيروانش رسيده است. پيرامون اصول عقايد بابيان 1-اصول تعاليم باب:علي محمدباب با توجه به شماره ابجد علي محمد با حروف رب خود را رب اعــلي ناميــده است. 2-علي محمد باب خاتميت پيامبر اكرم را نفي مي كند و پيامبري خود را اعلام مي كند و نويد آمدن پيامبرهاي بعدي را مي دهد و معتقد است كه مقام او از مقام پيامبر بالاتر است و پيامبران بعدي از او بالاتر خواهند بود. وي در هر صورت تا در قيد حيات است او رب اعلي است. 3-در مورد قيامت، علي محمد موت و قبر و سؤال ملائكه در قبر و ميزان و صراط و حساب و كتاب و امثالها را تعبيـر مي كند قيامت از نظر او در همين دنيا اتفاق مي افتد و قيامت بعد از مرگ را جز خدا كسي نمي داند . فروع دين بابيان: 1- از فروع تعاليم باب محو كردن تمام كتب ديني و علمي و ادبي و اخلاقي بوده است. 2- علي محمد باب منهدم كردن ابنيه و بقاع روي زمين از كعبه تا قبور انبياء و ائمه و تمام مساجد و كنسيه ها و كليساها و بت خانه را و هر بنايي كه به اسم ديانت باشد را واجب كرده است. 3- چون علي محمد باب متولد شيراز بوده است به هر شخصي كه به او روي مي آورد واجب نموده كه خانه شيـراز خود را به طور مخصوص بنا كنند. 4- هر چيز گرانبها كه صاحبي ندارد متعلق به باب است. 5- حج بيت شيراز بر تمام مردان بابي دنيا واجب است. 6- ازدواج به رضاي زوجين است. 7- لباس ابريشم و طلا و نقره براي مرد حلال است. 8- بر معلم حرام است شاگرد را بزند و در صورت ضرورت بايد پنج ضربه به اطراف لباس او بزند هـر گاه از 5 مـرتبــه زيادتر شد يا چوب به بدن او خورده نوزده روز زنش بر وي حرام مي شود. 9- سال بابيان نوزده ماه و ماه نوزده روز- روزه نوزده روز و روز عيد فطر اول نوروزاست . بحثي درباره من يظهره الله: باب به مردم مژده ظهورش را داده و گفته هر كس در هر زماني من يظهره الله را درك كرد هر چه او گفت بپذيرد و حتي اگر يك نفر ادعا كرد كه من يظهره الله است حتي اگر او نبود باز هم بپذيرد. به عقيده باب من يظهره الله محمد بن الحسن العسكري است و محل ظهورش را مسجد الحرام مي داند. لقب او قائم است. ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : sajad2007
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 422]