تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838121125
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى نويسنده:سيد ابراهيم سيد علوى ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى نظريه توسط و اعتدال در خلق و خوى، از روزگاران دور مورد توجه حكيمان و انديشمندان بشرى بوده و دين مبين اسلام بر آن پاى فشرده است. آنان ملاك فضيلت را وسط و حد ميانه و رذيلت را دو طرف افراط و تفريط مىدانند. با ملاحظه دو اثر گران سنگ اخلاقى فاضلين، محمد مهدى و احمد نراقى، معلوم مىشود كه از ديدگاه اين دو عالم بزرگوار هم، ملاك همان است; هر چند كه در پارهاى موارد جاى تامل و سخن باقى است. البته در اصل مطلب و درستى مبناى مذكور، جاى حرف نيست و ريشه آن را مىتوان در قرآن شريف جستوجو كرد: « و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا» (1) ; و اين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواهانى باشيد و رسول هم بر شما گواه باشد. (2) امام جعفر صادق عليه السلام در تفسير آيه مباركه: «خذ العفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلين» . (3) واژه «عفو» را به وسط معنا كردهاند (4) و همين، فضيلت «وسط» را تاييد مىكند كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مامور بوده استبدان استوار بماند و به اطراف نلغزد. فاضل نراقى در آغاز كتاب جامع السعادات اين بحث را به طور جدى در پيش گرفته است و همين مزيت و جامعيت كتاب، محسوب مىباشد; زيرا او اعتدال و توسط را در همه ابعاد آن اعم از نظرى و عملى دنبال كرده و همگام با بررسى علمى فضيلت و شناسايى رذيلت ، از روشهاى عملى تهذيب و كنترل و درمان افراط و تفريطها هم سخن گفته است. او درباره توام بودن علم و عمل و ضرورت آن مىنويسد: «مادامى كه پالايش نفس صورت نگيرد ، آرايش تحقق نمىيابد و نفس آدمى براى دريافت فيوضات قدسى آماده نمىشود» . نراقى پس از چند مثال حسى به كلام خود چنين ادامه مىدهد: «مواظبت بر طاعتهاى ظاهرى سودمند نيست، مگر آن كه نفس از صفات نكوهيده مبرا گردد و آرايش ظاهر ، بدون اهتمام به باطن فايدهاى ندارد» . (5) شايد مرحوم محمد رضا مظفر به همين جنبه كتاب نظر دارد; آنجا كه نوشت: ارزش جامع السعادات در روح ايمانى است كه در لا به لاى سطور كتاب مىدرخشد و آن، بسيار با ارزشتر از بعد علمى و نظرى كتاب است. (6) فاضل نراقى پس از بحث نظرى و تحقيق علمى درباره يكايك فضايل و تعيين رذايل و حتى جدا سازى موارد متشابه، دستسالك را مىگيرد و او را با روش ايجاد و يا ترك عادت و ديگر شيوههاى عملى آشنا مىسازد و اين، عمدهترين مزيت كتاب و عالىترين سطح موفقيتيك معلم و مربى اخلاقى است. نراقى در بحث وسط و اطراف مىنويسد: «شكى نيست كه در برابر هر فضيلت، رذيلتى قرار دارد كه ضد آن است و چون جنس فضايل چهار تا است ، پس جنس رذايل نيز در بادى نظر چهار تا است كه عبارتند از: جهل كه ضد حكمت است، ترس ضد شجاعت، و شره ضد عفت، و جور و ستم ضد عدالت» . (7) به هنگام دقت معلوم مىشود كه براى هر فضيلتحد معينى است كه با گذشتن از آن حد به سوى افراط و يا تفريط، رذيله پديد مىيابد. پس فضائل به منزله ميانههايند و رذيلهها همانند اطرافاند و وسط يكى است و تعين و تعدد ندارد; ليكن اطراف فراواناند و بى نهايت عددى; فضيلت مانند مركز دايره است و رذايل مثل نقطههاى مفروض از مركز به محيط و مركز دورترين نقطه به محيط است و نقطههاى مفروض هر يك به مركز نزديكتر از محيط است. پس در برابر هر فضيلت رذيلتهاى بى نهايت است; زيرا وسط داراى حد است; ولى اطراف نامحدود و بىشمارند و هر فضيلت در نهايت دورى از رذيلتى است كه در سلسله نهايى رذايل قرار دارد. نراقى در ادامه بحث چنين مىنويسد: « اندك انحراف، از هر سوى فضيلت كه رخ دهد، موجب فرو رفتن در باتلاق رذيلت مىشود و ثبات بر فضيلت و استقامت در راه آن همانند حركتبر خط مستقيم است و ارتكاب رذيلت، همان انحراف از فضيلت است و شك نيست كه خط مستقيم، كوتاهترين خط رساننده ميان دو نقطه است و آن خط، جز يكى نيست، ولى خطوط منحنى بين دو نقطه بى نهايتاند. پس استقامتبر راه فضيلتبه يك طريق است; اما انحراف از آن راههاى بى شمار و بى نهايت دارد و به همين سبب، انگيزههاى شر و بدى بر موجبات خير و خوبى غالباند» . از اين بيان آشكار مىشود كه يافتن وسط حقيقى دشوار است و پس از يافتن، ثبات بر آن دشوارتر است; چرا كه استقامتبر جاده اعتدال در نهايتسختى است و معناى كلام حكيمان كه گويند: «بر خورد با نقطه، سختتر از عدول از آن است و ثبات بر آن پس از برخورد و حفظ اعتدال و عدم انحراف، دشوارترين است» ، اشاره به همين معنا دارد. به همين سبب وقتى فخر رسولان حق تعالى مامور به استقامتشد و با خطاب «واستقم كما امرت» (8) مواجه شد، فرمود: «سوره هود مرا پير كرد» ; زيرا يافتن وسط حقيقى در ميانه اطراف بى نهايت و رو به روى هم، دشوار و ثابت ماندن بر آن دشوارتر است. محقق طوسى و جمعى ديگر گفتهاند: آن چه در آثار وارد است كه صراط مستقيم باريكتر از مو و برندهتر از تيغ است، به همين معنا اشارت دارد. نراقى پس از نقل اين سخن مىگويد: پوشيده نيست كه چنين تاويلى، جسارت به شريعت و هتك سنت كريم است; زيرا لازم است ما ظاهر آنچه را كه درباره آخرت وارد شده اذعان كنيم. آن گاه خود نراقى مىنويسد: «بنابراين صراط مستقيم كه مانند پلى بر روى دوزخ كشيده شده است، صورت اخلاق ميانه است و خود دوزخ ، صورت اطراف آن اخلاق ميانه مىباشد. پس قدم هر كس بر ميانه ثابت باشد، بر صراط استوار مىماند و به بهشتى كه خدا به پارسايان نويد داده، مىرسد و هر كس به اطراف منحرف شود، همان جا به دوزخ فرو مىافتد كه آن، محيط بر كافران است» . استوارى در وسط و مقايسه اعتدال طبى و روانى و امثال آنها، تاملات فلسفى و دقت نظرهاى علمى است كه غالبا در كتابها باقى مىماند و به مرحله عمل نمىرسد و به همين جهت است كه ما حفظ ظواهر شريعت و اذعان به آن را لازم مىدانيم و با تاويل و توجيه صوفيه و برخى فلاسفه كه با آيههاى قرآنى و احاديث اسلامى، بازى كرده و با تاويلات تنكمايه و سخنان عجيب و غريب، عدهاى را به خود مشغول كردهاند، مخالف و با فاضل نراقى هم آوا هستيم و نقد ايشان را به خواجه در تاويل صراط، وارد مىدانيم; زيرا برنامههاى قرآن، همگانى و براى همه سهل و عملى است. بر همان مبنا همان گونه كه رذايل متعدد و احيانا يك رذيلت داراى مراتب است، فضايل نيز از حيثشدت و ضعف داراى مراتب گوناگوناند; مثلا فضيلت اخلاقى شخصى كه از عقل سرشار و نيروى انديشه بسيار برخوردار است، با فضيلت اخلاقى فرد عادى كه از قواى دماغى نيرومند بهرهمند نيست، يكسان نيست. البته خدا هر انسان را به اندازه توانش مكلف فرموده و از هر كس بيش از آنچه به او داده نخواسته است: «لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها» (9) . نراقى در فصل دوم از باب دوم، جنس فضايل را چهار و جنس رذايل را در بدو نظر چهار تا فرض مىكند و صفحاتى بعد، به تناسب دو طرف افراط و تفريط، جنس رذايل را هشت تا مىشمارد وانگهى ايشان وسط را واحد غير متعدد مىداند و اطراف را كثير بى نهايت مىپندارد، اما به نظر ما ممكن است جنس فضيلتها و رذيلتها چهار و يا هشت تا باشند; ولى بنابر مبناى خود فاضل، شاخههاى رذايل بىشمار و بسيارند و به عقيده ما فضايل نيز چون داراى يك درجه و مرتبه نيستند، هر كدام از آن چهار فضيلت كه وسطاند داراى درجات و مراتب بى شمارى ممكن استباشند; پس براى سخن ايشان كه وسط را واحد دانستند، مفهوم روشنى باقى نمىماند. بحث ديگرى كه طرح آن مناسب است و به نظر نگارنده از جهاتى داراى ابهام است، اين است كه آيا نفس آدمى كه موضوع علم اخلاق است، همانند لوحى سفيد است كه هيچ يك از فضايل و رذايل در آن نقش نبسته است و پس از ولادت و يا تكون، تحت تاثير عواملى مانند وراثت، مزاج، محيط، تربيت و ديگر عوامل درونى و برونى و سرانجام با سعى و تصميم و اراده خود انسان شكل مىگيرد و يا جز اين است؟ فاضل نراقى به برخى ابعاد مسئله به صراحت پرداخته و پاسخهايى داده و افق بحث را تا حدى روشن كرده است. او درباره تاثير مزاج بر اخلاق چنين مىنويسد: «مزاج در صفات، دخالت تام دارد; برخى مزاجها در اصل آفرينش مستعد بعضى خلقها هستند و برخى هم استعداد خلاف آن اخلاق را دارند; زيرا ما يقين داريم كه برخى اشخاص بر حسب سرشت و طبيعتخود، قطع نظر از اسباب و عوامل خارجى، با اندك بهانهاى خشمگين مىشوند، مىترسند، اندوهگين مىگردند و يا با كوچكترين سبب و با يك شگفتى ناچيز مىخندند و بعضى هم بر خلاف اين هستند» . نراقى در ادامه مىنويسد: «گاهى اعتدال قوا فطرى است; به طورى كه انسان با اخلاق فاضل و عقل كامل، بالغ مىشود و نيروى عاقلهاش بر غضب و شهوت غالب است; مانند پيامبران و امامان. در برخى انسانهاى ديگر، عدم توازن و خروج از حد اعتدال و وسط، فطرى است; چنان كه آنان با عقل اندك و صفات بد بالغ مىگردند و قوه عاقلهشان مقهور سلطان غضب و شهوت است; اما انصاف آن است كه با روشهاى درمانى مقرر در علم اخلاق، امكان ازاله كاستىها و تحصيل فضايل، وجود دارد» . نراقى درباره نقش تربيت نيز چنين مىنويسد: «خلق ، ملكه و استعدادى است كه صدور كارهايى را اقتضا مىكند، بى آن كه به فكر و انديشه نياز باشد و ملكه كيفيتى نفسانى و دير زوال است; بر خلاف حال كه آن كيفيتى نفسانى است، ليكن زود زوال» . سبب پيدايش خلق، يا مزاج است (كه ياد آور شدند) يا عادت; يعنى انسان كارى را با فكر و زحمت و تحمل سختى، دوام مىبخشد تا در اثر آن، ملكه حاصل مىشود و كار به سهولت از او سر مىزند; هر چند مخالف مقتضاى مزاج باشد. اصولا در امكان و عدم امكان تغيير و ازاله خلق سه قول است: 1- امكان تغيير و ازاله ، به طور مطلق; 2- عدم امكان ازاله و تغيير ، به طور مطلق; 3- قول به تفصيل; يعنى برخى خلقها طبيعى اند و زوال آنها ممكن نيست و برخى ديگر طبيعى نيستند و در اثر عواملى به وجود آمدهاند كه تغيير و زوال آنها، ميسر است; چنان كه ارسطو گفت: «خوب شدن بدان در اثر ادب و تربيت ممكن است; اما نه هميشه و به طور كلى; زيرا تربيت و تاديب اگر در برخى موثر باشد، در برخى ديگر اصلا تاثير ندارد» . (10) نراقى در ادامه مىافزايد: «بعضى از دانشمندان اخلاقى متاخر گويند هيچ خلقى، نه طبيعى است و نه بر خلاف طبيعت; بلكه نفس آدمى در حد ذات خود قابليت اتصاف هر دو خلق خوب و بد را دارد: يا به آسانى اگر موافق مزاج باشد; و يا به سختى و دشوارى، اگر مخالف مزاج باشد. درست است كه مردم متفاوت اند و خلقهاى گوناگونى دارند، ليكن اين تفاوت در اقدام يا عدم اقدام به تغيير و دگرگونى است، نه در ذات و طبيعت» . نراقى در تقويت قول سوم مىنويسد: «حقيقت آن است كه بعضى خلقها، بلكه بيشتر آنها و در بسيارى از مردم، قابل تغيير است و اين امرى محسوس و مشهود است; در غير اين صورت تمام سياستگذارىها، تعليم و تربيتها، شرايع و بعثت پيامبران، عبث مىشد. از سوى ديگر برخى خلقها قابل تغيير نيستند; مانند آنچه كه به قوه عاقله مربوط مىشود. از بررسى همه جانبه، اين نكته برآورد مىشود كه ازاله اخلاق و ايجاد ضد آن، گاه به سهولتيا دشوارى امكانپذير است، حتى مىتوان به كلى آن را از بين برد و يا كم كرد; اما گاهى هم ازاله خلق ناممكن است. به همين جهت اگر در حالات مردم دقتشود، ملاحظه مىشود كه دو انسان برابر مشابه هم ديده نمىشود، نه در صورت و شكل ظاهرى و نه در سيرت و اخلاق به دليل همين تفاوتها است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: «اعملوا فكل ميسر لما خلق له; كار كنيد; هر كس امكان انجام كارى را كه براى آن آفريده شده است دارد» . اين بخش از سخنان فاضل نراقى نيز حاوى نكات ارزندهاى است; اما احيانا انسجام و هماهنگى لازم را ندارد و در پارهاى از موارد جاى تامل وجود دارد كه ذيلا ياد آور مىشود: آيههاى قرآن شريف درباره خلقت نفس و ويژگى آدمى، كاملا هماهنگ و روشن است و اگر در مواردى تشابه وجود داشته باشد، با آيههاى محكم، تفسير مىشود: «ونفس وما سواها . فالهمها فجورها وتقواها . قد افلح من زكاها . وقد خاب من دساها» (11) ; «سوگند به نفس و آن كه او را بيافريد و به وى كمال بخشيد. پس فجور و تقواى او را به وى الهام كرد. همانا كسى كه آن را تزكيه كرد، رستگار شد و آن كس كه او را آلود، زيان كرد و گرفتار خيبتشد» . «انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا . انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» (12) ; «همانا ما انسان را از نطفهاى به هم آميخته خلق كرديم; مىآزماييم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم. ما او را ره نموديم; يا سپاسگزار است و يا ناسپاس» . « والتين والزيتون . و طور سينين . و هذا البلد الامين . لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم . ثم رددناه اسفل سافلين . الا الذين آمنوا وعملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون» (13) ; «سوگند به انجير و زيتون و طور سينا و اين شهر امن. همانا ما انسان را در نيكوترين شكل و كمال آفريديم. آن گاه او را به پستترين پستها برگردانديم، جز كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى صالح كردند. پس براى ايشان پاداشى پيوسته هست» . «و هديناه النجدين» (14) ; «و او را به راههاى خير و شر هدايت كرديم» . علامه طباطبايى مىنويسد: مراد از نفس، انسان به طور كلى است و مقصود از الهام فجور و تقوا، عقل عملى است و آن از آثار تكميل خلقت نفس آدمى مىباشد. (15) فخر رازى مىنويسد: نكره آوردن نفس، براى افاده كليت و عموم است و مقصود از الهام فجور و تقوا، فهماندن و تشخيص اين معنى است كه تقوا نيكو و فجور زشت است و خدا انسان را توان آن داده است كه هر كدام را بخواهد، اختيار كند. اين آيه با ديگر آيات هماهنگ است. (16) برخى، «ما» را به معناى «من» گرفته و چنين معنا كردهاند: سوگند به نفس و آن خدايى كه او را به كمال و تمام آفريد و او را مستعد همه كمالات قرار داد و حسن و قبح و مآل هر چيز را به او فهماند. (17) ابو المحاسن در تفسير آيه بلد مىنويسد: وى را خير و شر و مصالح و مفاسد، رهنمون ساختيم و گفتيم كه خير اين است و راه او اين خير اختيار كن و بر راه وى رو; شر اين است و راه وى اين، وى را و راه وى را بگذار. (18) شيخ طوسى مىنويسد: در كلمه «ما» دو احتمال است: احتمال نخست: «ما» را مصدرى بدانيم كه معناى آيه چنين مىشود: «سوگند به نفس و تسويه و كمال او» ; احتمال دوم: «ما» را به معناى «من» بگيريم كه اين استعمال در قرآن متداول است. در اين صورت آيه به اين معنا است: «قسم به نفس و خدايى كه او را به كمال آفريد» . (19) طبرسى مىنويسد: يعنى خير و شر را به او شناساند و به وى اختيار داد كه - براى او بيان شده است - چه چيزى را به جاى آورد و چه چيزى را رها كند. (20) مغنيه نكات روشنترى را بيان كرده است: معناى تسويه انسان آن است كه او براى انجام كارهاى خير و شر به طور برابر استعداد كامل دارد و توانايىاش به خير برابر توانايى او بر شر است. آن گاه او را به انجام كار خير فرمان داد و از شر و بدى نهى فرمود. حال او يا شاكر است و يا ناسپاس. چرا خدا استعداد خير و شر را در جان آدمى بيافريد؟ زيرا انسانيت انسان با حريت و اراده او است و اگر قدرت خير و شر در وجود آدمى به طور مساوى وجود نمىداشت و فقط يكى بود، انسان اراده و اختيارى از خود نداشت و مانند پر كاهى در فضا رها بود و استحقاق مدح و ذم و پاداش و كيفر نداشت. در اين صورت انسان نبود و چيز ديگر بود. (21) با توجه به مفاد آيهها و با در نظر گرفتن نظر مفسران، معلوم مىشود كه نفس آدمى به طور مطلق مستعد انجام كارهاى خير و شر هست و مشيتخداوند اقتضا كرده است كه گزينش بر عهده خود انسان باشد. بنابراين، فطرت و طبيعت آدميان يكسان آفريده شده و البته تاثير عوامل خارجى اعم از ژن، مزاج، تعليم و تربيت، عادت و امثال آن جاى خود دارد و آنها را فطرت و طبيعت نمىتوان گفت، مگر به مسامحه و مجاز. پس تعبير فاضل نراقى كه فرمود: «برخى مزاجها در اصل آفرينش، مستعد برخى خلقها است و برخى مستعد خلاف آنها، قطع نظر از عوامل و اسباب خارجى» ، محل تامل است; زيرا درست است كه آدميان در شكل و صفت و خوى مختلف اند، اما اين اختلاف اخلاق، ناشى از نوع عملكرد و انتخاب و اختيار آنان است; هر چند تحت تاثير مزاج و تربيت و حتى ژن و وراثت - كه همگى امورى عارضى و خارج از ذات انسان است - باشد; اما در نهايت اراده و اختيار انسان نقش آفرين است. تفاوت انسانها در ميزان عقل، امرى مسلم است; ليكن چنان چيزى به بحث اخلاق ارتباط ندارد; زيرا موضوع آن جان انسانى كه فى الجمله از عقل بهرهمند بوده و مورد تكليف است، مىباشد; اما آن كس كه از عقل بهرهاى ندارد، از موضوع بحثخارج است; چه، فرمودهاند: هر درد درمانپذير است، جز درد حماقت و بى خردى كه درمان ندارد. بنابراين، سخن ديگر فاضل نراقى كه فرمود: «برخى خلقها قابل دگرگونى نيستند; مانند آنچه كه به قوه عاقله مربوط مىشود» ، سخن موزونى نيست; زيرا به شاهد حديثى كه در پايان اين بخش آورده، بهرهمندى از عقل فى الجمله مطرح است. پس تربيت و عاملهاى ديگر تقويت نيروى دماغى كاملا قابل طرح بوده، هر خلقى قابل تغيير است. عصمت انبيا و امامان عليهم السلام امرى مسلم است و ما صفت عصمت را براى آنان حاصل اختيار و اراده آنان مىدانيم; همچنان كه اعتدال مزاج و تربيت نيكو و محيط سالم و دامنهاى پاكيزه و ديگر عاملهاى خير، بى شك براى ايشان فراهم بوده و همين عوامل موجب شده است كه خدا آنان را از ميان انسانها براى رسالت، برگزيند; ليكن عبارت فاضل نراقى، پيامبران و امامان را از بشر فوق العاده بودن خارج مىكند و آنان را فوق بشر معرفى مىكند كه اين جاى تامل است. در اين تعبير نراقى دقت كنيد: «گاهى اعتدال قوا فطرى است; طورى كه انسان با عقل كامل و اخلاق فاضل، بالغ مىشود و نيروى عقل بر خشم و شهوت غالب است; چنان كه در مورد پيامبران و امامان چنين است...» . (22) چنان كلامى مستلزم تبعيض در آفرينش است و موضوع بحث را عوض مىكند; زيرا طبق مفاد آيات ياد شده، «انسان بما انه انسان» با فطرت يكسان و مستعد خير و شر آفريده شده است و تفاوت، در عملكردها و صفات و اخلاق مكتسب است و زمينههاى خارج از ذات، امرى غير قابل انكارند. يك بار، بحث از اقتضا و عدم اقتضاى ذاتى است و بار ديگر اقتضاى عواملى مانند ژن، مزاج، محيط، تربيت و امثال آن است كه همگى امورى خارج از ذات انسان و عارض بر اويند; زيرا از ديدگاه علمى نيز جزء اخير علت تامه صدور افعال از آدمى، اراده و خواستخود او است كه آزادانه عمل مىكند; هر چند اقتضاى عواملى و مانعيتبرخى ديگر، در طول تاثير اراده او مطرح است و در نوع مثبت و يا منفى بودن اراده، نقش ايفا مىكند. نقش عادت در اخلاق بحث عادت، از مباحث اخلاق فلسفى و يا فلسفه اخلاق است و تا حدى به دانش اجتماعى مربوط مىشود و در آثار دينى و كلام اولياى معصوم جايگاه ويژه خود را دارد. امير مؤمنان عليه السلام فرمود: «العادة طبع ثان» ; عادت، طبيعت دوم است. (23) و در جاى ديگر فرمود: «عادت، بر انگيزاننده است» . (24) و امام صادق عليه السلام فرمود: «عودوا انفسكم الخير» ; خودتان را به خير عادت دهيد. (25) على عليه السلام در وصيتى به امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: «فان الخير عادة» ; همانا خير، عادت است. (26) ابو على مسكويه مىنويسد: «نفس آدمى ابزار بدنى را به كار مىگيرد و به اقتضاى مزاجها افعال صدور مىيابد; مثلا نفس ناطقه، حرارت غريزى و امثال آن را آن طور كه شايسته است، به خدمت مىگيرد و رياضت و تقدير و حسن ترتيب به صورت خوى، صفت و ملكه پديد مىآيد و آن جا كه مزاج، معتدل و متوازن باشد - يعنى بر اعضاى شريفه مثل دل، كبد و دماغ; اعتدال حاكم باشد و تهذيب و پالايش هم دوام داشته باشد - حصول فضايل در جان آدمى ميسر مىگردد» . ابو على در پاسخ سؤالى، مىنويسد: «چيز مخالف عقل در شريعت وجود ندارد و مثالهاى ياد شده در متن سؤال، خلط عادات با معقولات است; چه، حكم عقل ثابت و بدون تغيير است; اما عرف و عادت با تبدل اسباب و تحول اوضاع و زمان، دگرگون مىشوند» . او در ادامه بحث مىنويسد: «عادت از فعل «عاد يعود» گرفته شده، اما اين كه چگونه انسان به يك چيز بازگشت مىكند؟ و چگونه نخستبار، رو به كارى مىكند و سپس با عودت و تكرار، عادت پديد مىآيد؟ و توجيه اقدام نخست چيست؟ و در عادات اجتماعى، انجام دهنده اول كه بوده و چرا اقدام كرده است؟ اينها سؤالهايى در خور دقت است كه همه از دانشهاى اجتماعى است» . (27) به نظر فاضل نراقى هم، عادت در رسوخ فضايل، تاثير ژرف دارد; هم چنان كه ترك عادت در ازاله رذايل، مؤثر است. نراقى، هنگامى كه نسخههاى اخلاقى و شيوههاى عملى تهذيب نفس را پيشنهاد مىكند، به نقش عادت و ترك عادت، توجه خاص نشان مىدهد; مثلا در اصلاح رذيله سوء ظن و تبديل آن به حسن ظن، همين شيوه ايجاد عادت خوش گمانى و مبارزه با عادت بد گمانى و تلاش و مداومت بر ترك آن را گوشزد مىكند. هم چنين در درمان رذيله كبر، روشهاى پنجگانه عملى را مطرح مىسازد، چنان كه در اصلاح صفتبخل و ايجاد فضيلت جود و سخا، بذل با تكلف و زحمت را - كه بر خلاف عادت بخيل است - پيشنهاد مىكند. و بالاخره او در يك نسخه جامع چنين مىنويسد: «حفظ تبادل و توازن و وسط اخلاقى به چند طريق ميسر است: گزينش صحبت نيكان، معاشرت صالحان و شايستگان، مواظبتبر كارهاى خوب و پسنديده، تامل و درنگ قبل از انجام هر كارى، اجتناب از عوامل تحريككننده خشم و شهوت و وهم، خودشناسى و پيراستن نفس از معايب و كاستىها» . (28) معلوم است كه بيشتر اين كارها، با ايجاد عادات خوب و ترك عادتهاى بد، توام مىباشد. پىنوشتها: 1) بقره (2)، آيه 143. 2) براى اطلاع بيشتر ر.ك: علامه طباطبائى، الميزان، ج1، ص 322 ; محمد جواد مغنيه، الكاشف، ج 1، ص 223- 226 و سيد قطب، فى ظلال القرآن، ج 1، ص 131، هر كدام به جنبههايى از اعتدال اشاره كردهاند كه مراجعه به آنها مفيد خواهد بود. همچنين ر.ك: جامع السعادات، ج 1، ص 11 و معراج السعادة، ص 18. 3) يعنى: «عفو پيشه كن و به نكويى فرمان ده و از نابخردان روى بگردان» . اعراف (7)، آيه 199. 4) محمد بن مسعود عياشى، التفسير، ج 2، ص 42. 5) ر.ك: جامع السعادت، ج1، ص 12 و13. 6) ر.ك، همان، مقدمه، م. 7) جامع السعادات: ج 1، ص 61 و 66. 8) يعنى: «همان گونه كه مامور شدهاى، استقامتبورز» . هود (11)، آيه 112. 9) يعنى: «خداوند هيچ كس را جز همان قدر كه عطايش فرموده، تكليف نمىكند» . طلاق (65)، آيه 7. نظير آن بنگريد: بقره (2)، آيه 286 و 233 ; انعام (6)، آيه 152 ; اعراف (7)، آيه 42 ; مؤمنون (23)، آيه 62. 10) ر.ك: جامع السعادات، ج1، ص 26. 11) شمس (91)، آيه 7- 10. 12) انسان (76)، آيه 2 و 3. 13) تين (95)، آيه 1- 6. 14) بلد (90)، آيه 10. 15) الميزان، ج 20، ص 428. 16) تفسير كبير، ج 31، ص 192. 17) روح البيان، ج10، ص 443. 18) تفسير گازر، ج10، ص 372. 19) ر.ك: تبيان، ج10، ص 358. 20) ر.ك: مجمع البيان، ج10، ص 498، و نور الثقلين، ج5، ص 586. 21) ر.ك: الكاشف، ج7، ص 571. 22) جامع السعادات، ج1، ص 23. 23) خونسارى، شرح غرر و درر آمدى، ج1، ص 185. 24) همان، ج5، ص 28. 25) محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج46، ص 244. 26) سيد بن طاووس، كشف الحجة لثمرة المهجة، ص 171. 27) الهوامل و الشوامل، ص 208 و 316. 28) ر.ك: جامع السعادات، ج 1، ص 284، و 357 و ج 2، ص 119 و موارد مشابه ديگر كه در اين كتاب شريف، فراوان به چشم مىخورد. منبع: www.naraqi.com
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]
صفحات پیشنهادی
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى نويسنده:سيد ابراهيم سيد علوى ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى نظريه توسط و اعتدال در خلق و خوى، از روزگاران دور مورد ...
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى نويسنده:سيد ابراهيم سيد علوى ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى نظريه توسط و اعتدال در خلق و خوى، از روزگاران دور مورد ...
پیام های نهفته در بیماریها
از نظر این متخصصان بیماری انعکاسی است از بینش ها و روحیات منفی انسان . در این شیوه درمانی " با ... ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل ...
از نظر این متخصصان بیماری انعکاسی است از بینش ها و روحیات منفی انسان . در این شیوه درمانی " با ... ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل ...
تشخيص آلزايمر
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · کیک شیفون · زندگى و انديشه هاى عرفانى ابونصر سراج طوسى (4) · زندگى و انديشه ...
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · کیک شیفون · زندگى و انديشه هاى عرفانى ابونصر سراج طوسى (4) · زندگى و انديشه ...
هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا
برخی از آنها باورپذیرند و برخی دیگر آن قدر عجیب به نظر می رسند که باورشان سخت است. امروز 8 واقعیت ... مطالب پیشین. ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
برخی از آنها باورپذیرند و برخی دیگر آن قدر عجیب به نظر می رسند که باورشان سخت است. امروز 8 واقعیت ... مطالب پیشین. ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
ترميم دندانهاي عقبي
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
کیک شیفون
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟
ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟
افزایش چربی های خون
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
تخممرغ؛ دوست مغـز، دشمن آبمرواريـد
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
تمایل به حداکثر زیبایی در خانمها
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
آیا میدانید چه شغلی برای شما مناسب تر است ؟ هشت واقعیت جالب از هشت گوشه دنیا · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى · ملاك فضايل و رذايل اخلاقى از منظر نراقى ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها