تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838042019




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسى عدالت و حد اعتدال در اخلاق (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسى عدالت و حد اعتدال در اخلاق (1)
بررسى عدالت و حد اعتدال در اخلاق (1)   نويسنده:دكتر سيد مهدى صانعى   چكيده   بررسى عدل و اعتدال از نظر لغت و تناسب بين معناى لغوى و اصطلاحى; نقش اراده و تصميم‏گيرى قاطع در تزكيه نفس، آفرينش عالم بر پايه عدالت استوار شده است. لزوم ايجاد ملكه عدالت ، تعريف اخلاق نيكو و ناپسند ، در مقررات اسلامى در همه كارها حد اعتدال مورد نظر است. بيم و اميد و آثار مثبت آن ... . كليد واژه‏ها :   عدل ، اعتدال ، ملكه ، بيم ، اميد ، خلق ، خلق ... . در كتاب‏هاى اخلاق اسلامى از جمله «جامع السعادات‏» ملا محمد مهدى نراقى از واژه‏هاى « حد وسط‏» (1) ، «طريق اعتدال‏» (2) و «ملكه عدالت‏» (3) و مانند اين تعبيرها در بسيارى جاها، سخن به ميان آمده است. در اين مقال برآنيم تا درباره «عدالت‏» و «اعتدال‏» كه در اخلاق اسلامى و در ابواب مختلف آن خودنمايى مى‏كنند، به ترتيب زير و به اندازه‏اى كه در حوصله اين گفتار است، به بحث و بررسى بپردازيم: عدل از نظر لغت: عدل به معناى استقامت و درستى است; به گونه‏اى كه - اين رفتار ملكه شود و - در نفس استوار شود. و نيز عدل به معناى ضد ستم، ميانه روى و برابرى ميان دو چيز به كار مى‏رود. (4) و اعتدال در لغت; حد وسط را مى‏گويند; خواه به لحاظ كميت‏باشد يا كيفيت، به چيزى كه نه دراز و نه كوتاه; و بر آبى كه نه سرد و نه داغ باشد، معتدل اطلاق مى‏شود، و هم چنين است هر چيزى كه داراى وجودى هم آهنگ و يك نواخت‏باشد. تناسب ميان معناى لغوى و اصطلاحى   از چگونگى كاربرد واژه‏هاى عدل، عدالت و اعتدال در اخلاق اين نتيجه دست مى‏دهد كه بين معانى لغوى و اصطلاحى آن‏ها سازوارى كامل برقرار است و فرقى وجود ندارد; مثلا مى‏گويند: «تهور» نسبت‏به شجاعت طرف افراط، «جبن‏» (ترسويى) طرف تفريط، شجاعت‏حد وسط و ضد آن دو است. (5) به همين گونه است غضب و خشم كه داراى سه درجه است: افراط، تفريط و اعتدال. جنبه تفريطى آن چنان است كه كسى در برابر ظلم، ستم و حق‏كشى هيچ عكس العمل و دفاعى ابراز ندارد; كه اگر كسى چنين باشد از فضيلت و شرافت‏به دور است و درباره اين گونه افراد گفته‏اند: «آنان به مثابه الاغ‏اند» . (6) در صورتى نيروى خشم و غضب به جانب «افراط‏» مى‏رود كه از تحت نفوذ و سيطره عقل خارج گردد و افسار گسيخته به تاخت و تاز بپردازد و كارهايى انجام دهد كه در خور شان يك انسان نباشد و به حيوانات همانند گردد. و در چنين صورتى از آن به «حدت‏» تعبير مى‏شود. از امام ششم عليه السلام روايت‏شده است: « الغضب مفتاح كل شر» (7) ; خشم كليد هر بدى است. حد اعتدال آن «حلم‏» و بردبارى است; حلم از جنود عقل و موجب آرامش نفس است; بدين معنا كه انسان بدان وسيله در برابر فشار خشم استقامت مى‏ورزد و با حوصله و خويشتن‏دارى، آتش غضب را فرو مى‏نشاند و چاره خردمندانه و صحيح فرا راه خويش قرار مى‏دهد; به عبارت ديگر، حلم ضد واقعى غضب است. (8) وقتى ما نگاشته‏هاى اخلاق اسلامى را مطالعه مى‏كنيم به وضوح در مى‏يابيم كه هدف اصلى اين گونه كتاب‏ها آن است كه راه مبارزه با پليدى‏ها و زشتى‏ها را نشان دهند تا بيمارى‏هاى روانى درمان شوند و وجود انسان از لوث وجود اين زشتى‏ها پاك گردد. بسيار واضح است كه زدودن ناشايستگى‏ها و نابايستگى‏ها و قابليت پيدا كردن براى راه يافتن به پيش گاه قرب ربوبى جز با داشتن هدف و اراده محكم و استوار و پايدارى نمودن در برابر اهوا و اميال نفسانى و مادى و نهراسيدن از مشكلات و تحمل سختى‏ها و دشوارى‏ها ميسر نمى‏گردد. و از طرف ديگر، چون تصميم و اراده قاطع در تهذيب اخلاق و پاكيزگى درون تاثير در خور توجهى دارد; لازم مى‏نمايد، نخست گفت و گو در عرصه اين موضوع را قدرى گسترش دهيم: اراده و تصميم جدى در تزكيه نفس و اخلاق   چنان كه اشاره نموديم انسان با تلاش و كوشش و عزم راسخ مى‏تواند به مقاصدى بس عالى كه در خور شان او است، خواه مادى خواه معنوى، نايل گردد; و نيز توانايى دارد كه در خود ملكه عدالت ايجاد نمايد يكى از ويژگى‏هاى انسان خودآگاهى است; يعنى فعاليت و تحرك او صرفا تابع عوامل و قوانين بيولوژيكى و غريزى‏اش نيست. وى در مسير تكاملى خويش به ميزانى كه آگاهى‏اش رشد كند نيروى انتخاب، استخدام، آفرينندگى و اراده‏اش نيز تقويت مى‏شود; در نتيجه بر نيروهاى طبيعت كه بر او حكومت مى‏كنند و بر هوا و هوس و اميال نابه‏جا، غلبه مى‏نمايد. اين غلبه كه جهت تكامل وجودى او را بيان مى‏كند «انسانيت‏» ناميده مى‏شود; بنابراين، انسان آن كسى است كه آگاهى در او اراده‏اى پديد آورده كه به وى آزادى بخشيده باشد. آزادى يعنى امكان سرپيچى از جبر و مقتضيات موجود و گسستن زنجير عليت كه جهان و جان را مى‏آفريند و به حركت در مى‏آورد. و بالاخره توانايى داشتن بر انجام دادن آن‏چه برايش نيك‏بختى به همراه مى‏آورد و خوددارى كردن از آن چه موجب فساد و تيره‏بختى او است. در انسان نيرويى يافت مى‏شود كه به مثابه يك علت مستقل عمل مى‏كند و در مسير جبرى عليت دست مى‏برد. و در طبيعت، جامعه، اقتصاد، تاريخ و خويشتن اثر مى‏گذارد به طورى كه مى‏توان گفت اين آفريده‏گاهى آفريننده مى‏شود با برخوردارى از همين نيرو است كه انسان بر تقديرى كه طبيعت مادى از پيش برايش تعيين كرده است، عاصى و سركش مى‏شود و آن را تحت‏سلطه و نفوذ خود درمى‏آورد و خود سازنده سرشت و مسئول سرنوشت‏خويشتن مى‏گردد. از گفتار فوق چنين نتيجه مى‏گيريم كه انسان موجودى است فوق العاده توانا و از آن‏چنان اراده‏اى بهره مى‏گيرد كه به آن وسيله مى‏تواند به آن چه بخواهد دست‏رسى پيدا كند. قدرت اراده در وى اساس و پايه هر ترقى و تكامل است; هر جا اراده قوى باشد، در آن‏جا نشاط و زندگى عالى و سعادت‏مندانه نيز، وجود دارد و هر جا اراده قوى و عزم راسخ در كار نباشد، انحراف، گمراهى، عقب ماندگى و بالاخره تيره‏روزى و بدبختى حكم‏فرماست. (9) اراده به منزله آبشارى است كه راه خود را از ميان سنگلاخ‏ها و كوهستان‏هاى بسيار صعب العبور، باز مى‏كند و به جلو مى‏رود. «هاروى‏» دانش‏مند روان‏شناس مى‏گويد: «كام‏يابى و سعادت خود به خود وجود ندارد، بايد آن را ايجاد كرد. آن موهبتى نيست كه رايگان به چنگ آيد بلكه بايد با سعى و تلاش خود آن را به دست آوريم; بنابراين، تكامل و نيك‏بختى از درون ما سرچشمه مى‏گيرد نه از عالم خارج‏» . (10) در طول تاريخ افراد بسيارى بوده‏اند كه بر اثر تصميم قاطع و اراده راسخ و همت‏بلند به مقاصد بس عالى; مادى يا معنوى كه مورد نظرشان بوده دست پيدا كرده‏اند. «كران‏» خطيب مشهور ايرلندى در اوايل كار خيلى كند زبان و بد بيان بود، به گونه‏اى كه در مدرسه او را «الكن‏» مى‏گفتند. وى هنگامى كه در دانشكده حقوق به تحصيل اشتغال داشت، به منظور اصلاح گفتار خود بسيار مى‏كوشيد; ولى پيش‏رفت چندانى نمى‏كرد تا اين‏كه واقعه‏اى رخ داد كه اين امر سبب اصلاح بيان و گفتار او گرديد. و آن چنين بود كه، روزى در يكى از مجامع علمى براى بحث و مناظره حاضر شد همين كه نوبت مناظره به او رسيد، از جا برخاست; ولى نتوانست چيزى بگويد. در اين وقت مدعى از جا بلند شد و او را خطيب گنگ‏ها خواند. اين ريشخند به شدت در او اثر گذاشت; لذا برخاست و از خود دفاع كرد. «كران‏» پس از اين قضيه براى تمرين خطابه ساعت‏هاى متمادى سخنرانى را تمرين مى‏كرد و در برابر آيينه بزرگى حركات و سكنات خود را اصلاح مى‏نمود و به همين روش ادامه داد و در صدد اصلاح گفتار خويشتن بود تا رفته رفته خطيب شيوا، خطابه‏خوان مشهورى گشت. (11) «حنظله بادغيسى‏» در نيشابور بود و در دوره حكومت «عبدالله بن طاهر» مى‏زيست. «حنظله‏» ديوان شعرى داشته است و بنابه روايت «نظامى عروضى احمد بن عبدالله سجستانى‏» از امراى صفاريان ديوان او را ديد و قطعه‏اى از آن را خواند، مضمون آن قطعه چنان در وى اثر گذاشت و به جسارت وى افزود كه به همت و عزم درآمد و از خر بندگى به امارت رسيد. آن قطعه اين است: مهترى گر به كام شير درست شو ***خطر كن زكام شير بجوى يا بزرگى و عز و نعمت و جاه*** يا چو مردانت مرگ روياروى (12) داستان «فضيل بن عياض‏» را اكثر مردم مى‏دانند كه آيه‏ى شريفه: «الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله..» . (13) چنان در او اثر گذاشت كه راه‏زنى را ترك كرد، توبه نمود، پس از آن مجاور مسجد الحرام و مكه شد و در زمره اولياء و اوتاد در آمد. (14) آرى بزرگان و برجستگان جوامع انسانى به واسطه داشتن هدف و تصميم قاطع براى رسيدن به اوج فضيلت و كمال، تلاش مى‏كنند تا به مقصد نهايى خود دست‏بيابند. اين جا است كه مى‏توانيم بگوييم: جديت‏براى رسيدن به آن چه مورد نظر است و استقامت در برابر موانع و دشوارى‏ها، در آغاز تلخ و ناگوار است; اما فرجام بسيار نيكويى دارد و ثمره‏اى به بار مى‏آورد كه از عسل شيرين‏تر است. عدالت   حضرت على عليه السلام فرموده است: «العدل اساس و به قوام العالم‏» (15) ; عدل اساس (هر كار) است و قوام عالم به آن بستگى دارد. بدين معنا كه اگر توازن و هم‏آهنگى ميان ذرات اين عالم وجود نداشته باشد نظام جهان و هستى از هم گسيخته مى‏شود و عالم بدين گونه كه هست‏برجاى نمى‏ماند; به ديگر سخن، اگر يك اراده و يك نظام دهنده و يك هم‏آهنگ كننده بر اين جهان سيطره نداشته باشد تا بين اجزاى اين عالم پيوند و اعتدال برقرار نمايد و تحقق يك هدف مورد نظر نباشد، اين عالم به پرت‏گاه نابودى و از هم‏پاشيدگى سقوط مى‏كند. اگر در مدار سيارات، سير آمد و رفت‏هاى سازوار، معين و هدف‏مند مشخص نشده باشد، كرات آسمانى، دچار پريشانى و از هم‏گسستگى مى‏گردند و در اوضاع عالم خلل و بى‏نظمى به وجود مى‏آيد كه نتيجه‏اش ويرانى و محروم شدن ساكنان آن از نعمت‏هاى الهى است. پس اين جهان به وسيله نظم و ترتيب و اعتدال خاص بين اجزاى هر چيز و محاسبه دقيق (16) باقى و سرپا است. كوتاه سخن آن كه: همان خداوندى كه آفريدگار همه پديده‏ها است، به وجود آورنده برنامه‏ها و دستورهاى دينى و شريعت نيز هست; لذا تشريع و تكوين هم‏سانى و هم‏آهنگى دارند; پس به همان سان كه آفرينش داراى تعادل و سازوارى است و اساس لقت‏بر حول اين محور قرار گرفته، كمال مادى و معنوى، آسايش و نيك‏بختى جوامع و فرد فرد انسان‏ها هم بر تعادل و عدالت استوار گشته و همه كردارها و رفتارها طبق مقررات اسلامى بر محور عدالت دور مى‏زند و به مردم اكيدا سفارش شده كه در كارها روش ميانه‏اى در پيش گيرند. از افراط و تفريط بپرهيزند و بر اين كار مداومت ورزند تا ملكه عدالت در خود به وجود آورند. لزوم ايجاد ملكه عدالت   والاترين فضايل و ارزنده‏ترين كمالات اين است كه انسان خود را به زيور «ملكه عدالت‏» آراسته گرداند; زيرا عدالت‏خواستار جميع صفات كمال و نيكو است. بلكه مى‏توان گفت كه عين آن‏ها است چنان كه جور و ستم كه ضد عدالت است‏خاست‏گاه همه پليدى‏ها، بلكه عين آن‏ها است. به سخن ديگر، عدالت صفت راسخى است كه به كمك آن انسان به ايجاد هم‏آهنگى و هم‏آوا كردن همه كردارها و ويژگى‏هايش و به نظم درآوردن آن‏ها، توانايى پيدا مى‏كند. و هم‏چنين بر نگه‏داشتن آن‏ها در اندازه‏هاى ميانه و برداشتن ناسازگارى و ناهم‏گونى بين نيروها و ويژگى‏هاى آدمى، توفيق پيدا مى‏كند و بر ايجاد يك رنگى و يگانگى بين تمام خصوصيات وجودى‏اش قادر مى‏گردد. بدين خاطر است كه «افلاطون‏» مى‏گويد: هنگامى كه براى انسان ملكه عدالت پديد آيد روشن و نورانى مى‏گردد و از اين راه نفس با همه هستى‏اش نورانيت و درخشندگى به خود مى‏گيرد و چشم حقيقت‏بينش گشوده مى‏شود و به آن چه در خور او است توجه پيدا مى‏كند. پس از آن به اين شايستگى دست پيدا مى‏كند كه به پيش‏گاه قرب ربوبى بار يابد و چون به اين مقام برسد مراحل و مدارج كمال را طى مى‏كند. (17) از ويژگى‏هاى عدالت و خاصيت آن اين است كه به كمك آن ميان چيزهاى ناسازگار و آشتى‏ناپذير، هم‏زيستى و سازش ايجاد و غبار جدايى و كشمكش و ستيزه زدوده و پاك مى‏شود. همه چيز را از حد افراط و تفريط به حد متعادل و ميانه در مى‏آورد كه امرى است واحد و در آن تعدى و دوگانگى نيست‏به خلاف دو طرف عدالت كه امور متضاد، متخالف و متكاثراند و مى‏توان گفت كه از لحاظ كثرت به گونه‏اى هستند كه براى آن‏ها پايانى تصور نمى‏شود و چنان كه واضح است وحدت و هم‏چنين هر چيزى كه به وحدت نزديك‏تر باشد نسبت‏ به كثرت و پراكندگى داراى شرافت و برترى و از بطلان و فساد، دورتر است. و آن چه از تاثير اشعاز نغز و دل‏ربا و نغمه‏هاى موزون مشاهده مى‏شود، به خاطر تناسب و نوع اتحادى است كه بين اجزاى آن‏ها به وجود آمده است. و نيز جذب قلب‏هايى كه در چهره‏هاى زيبا و فريبا از نظر تناسب اعضا و هم‏آهنگى اندام، احساس مى‏كنيم همه و همه به بركت عدالت تجلى يافته‏اند. بدون شك گرامى‏ترين و ارزنده‏ترين موجودات، خداى واحد و يگانه است كه واحد حقيقى است و دامن جمال و جلالش از گرد كثرت منزه و ساحت كبريايى‏اش از نقص و تركيب مبرا است. پس هر آن چه آدمى را از كثرت دور كند فاصله‏اش با وحدت كم‏تر و به واحد حقيقى (خداوند) نزديك‏تر مى‏شود. و در نتيجه، از الهامات و اشراقات و توفيقات ربانى بيش‏تر برخوردار مى‏گردد. پس نهايت كمال و غايت ‏سعادت براى هر شخصى اين است كه ملكه و صفت راسخ عدالت را در خود ايجاد كند و جز اين نيست كه بايد در همه خصوصيات و كردارهاى پنهان و آشكارش، از افراط و تفريط خود را وارهاند. خواه از كارهايى باشد كه به خود شخص مربوط شود، يا به ديگرى تعلق داشته باشد. و نيك‏بختى در دنيا و عقبى حاصل نمى‏شود، مگر به پايدارى در حفظ رفتار ميانه و متعادل بر حول همين معنا. پس هر كسى كه خواهان رستگارى باشد، لازم است‏بكوشد تا همه كمالات را در خود پديد آورد و در همه رفتارهايش نظر به حد وسط و ميانه روى داشته باشد و آن را شعار خود سازد. شرط اساسى در پيمودن راه تكامل اين است كه سعى نمايد در مرحله علم و عمل توازن برقرار كند و حد اعتدال را در پيش گيرد و به اندازه وسع و توان خويش بين آن دو جمع كند و به كمك پشتكار، اين خوى را در نهاد ناپيداى خويش استوار سازد كه اگر به يك طرف گرايش داشته باشد و از طرف ديگر غفلت‏بورزد، در زمره كسانى است كه بر خلاف مقررات اسلامى عمل كرده است. اخلاق نيكو و ناپسند   آن‏چه شرح آن گذشت و پيش از اين مد نظر بود و مطرح گرديد مربوط به عدالت‏بود و گفتيم در هر كار حد اعتدال نيكو است و انسان در هر مورد بايد جنبه ميانه‏روى را در نظر داشته باشد. اكنون مى‏خواهيم بگوييم: اخلاق پسنديده يعنى اين كه ضرورت دارد هر انسانى در تمام شؤون زندگى مادى و معنوى، رفتار و شيوه وسط و اعتدال را در زندگى پيشه خود قرار دهد و از افراط و تفريط بپرهيزد. توضيح آن كه آن‏چه درباره حقيقت اخلاق نيكو و اخلاق نكوهيده گفته‏اند، بيش‏تر درباره آثار و نتايجش بوده، آن هم نه درباره تمام ثمرات و نتايج، بلكه هر كسى به آن چه به ذهنش رسيده اشاره نموده و به تعريف جامعى كه همه جوانب و ويژگى‏ها را در بر گيرد نپرداخته است; مثلا گفته‏اند: خلق نيكو، گشاده رويى و بخشش و خوددارى از آزار است. «واسطى‏» گفته است: اخلاق پسنديده آن است كه شخص به خاطر معرفت‏بالايى كه به خداوند دارد با كسى دشمنى نورزد و ديگرى با او دشمنى ننمايد. ديگرى گفته است: كسى داراى خلق نيكو است كه به مردم نزديك اما در بين ايشان، ناشناخته است; يعنى از خودنمايى و تظاهر به دور باشد. «ابوعثمان‏» مى‏گويد: خلق پسنديده رضايت داشتن از خداوند است. و... به اين ترتيب اين گونه تعريف‏ها به زبان‏هاى گوناگون درباره حسن خلق فراوان است. و نمى‏توان گفت كه آن‏ها بيان كننده اخلاق نيكو هستند بلكه نشانى از نتايج و ثمرات آن محسوب مى‏شوند آن هم نه تمام ثمراتش. (18) بدون شك شناساندن و تعريف حقيقت اخلاق از راه ارزيابى و نقل اقوال پيرامون آثار و ثمراتش بهتر است; لذا در اين باره اندكى موضوع را مى‏شكافيم. خلق و خلق با هم ارتباط دارند و گاهى با هم به كار مى‏روند; مثلا مى‏گويند: فلان شخص داراى خلق و خلق نيكو است; يعنى ظاهر و باطنش آراسته و پسنديده است. اين معنا به اين بعد از وجودش نظر دارد كه آدمى از جسد كه به چشم ديده مى‏شود و از روح كه به چشم بصيرت درك مى‏گردد، تركيب يافته كه هر يك از آن دو، صورت و سيمايى دارد كه يا زشت است و يا زيبا. واضح است كه روان و حقيقت آدمى كه با عقل و درايت درك مى‏شود و زوال و نابودى در آن راه ندارد، قدر و ارج‏مندى‏اش از كالبدى كه محسوس است و با چشم ديده مى‏شود، برتر است; به همين خاطر خداوند آن را به خويشتن نسبت داده و فرموده است: «همانا بشرى را از گل مى‏آفرينم، آن گاه كه او را هم‏آهنگ نمودم و از روح خود در او دميدم سجده‏اش كنيد» . (19) اين بدان معنا است كه كالبد به گل و روح به خداوند متعال منسوب است و به همان اندازه كه روح بر جسم فضيلت دارد، خلق پسنديده نيز بر خلق زيبا، ترجيح و برترى دارد. خلق را مى‏توانيم چنين تعريف كنيم: خلق عبارت است از حالت پايدار و مداوم نفس كه اعمال به آسانى و بدون هيچ دشوارى و بى‏تامل از آن صادر مى‏شود با اين فرض اگر چنان چه حالت نفسانى وى به گونه‏اى باشد كه كارهاى مورد پسند عقل و شرع از انسان سرزند، آن حالت‏خلق نيكو ناميده مى‏شود. و اگر چنان باشد كه رفتار و كردار زشت و ناپسند به‏جا آورد مى‏گويند، داراى خلق بد و... نكوهيده است. هنگامى كه گفته مى‏شود: فلان كس اندامى زيبا و چشم نواز دارد، اين در صورتى معناى كاملى دارد كه تمام اعضايش متناسب و موزون باشد; مثلا حسن ظاهر به اين نيست كه فقط دو چشم او زيبا باشد يا دو چشم و لبانش دل پسند باشد; بلكه بايد همه اندامش متعادل و هم‏آهنگ باشد تا از مجموع آن‏ها فرخندگى و زيبايى ايجاد گردد; به همين ترتيب است زيبايى باطنى كه بايد در تمام قواى درونى و نفسانى يك نوع هم‏سانى و سازوارى پديد آيد تا همگى به سوى يك هدف عالى در تكاپو و تلاش باشند و در راه خير و صلاح فرد، جامعه، دنيا و عقبا چرخه‏اى را به وجود بياورند كه در نتيجه آن انسان در راه سعادت و كمال گام بردارد و به غايت آفرينش خود كه همانا باريافتن به پيش‏گاه قدس ربوبى است نايل گردد و به مقامى برسد كه جز حقيقت مطلق همه چيز را بى‏ارزش و بى‏اعتبار بيابد. (20) در چنين حالتى است كه انسان جز نيكى و صفا و محبت چيز ديگرى را مد نظر ندارد. و در تمام كنش‏ها و واكنش‏ها راه اعتدال و ميانه روى را در پيش مى‏گيرد; مثلا خشم و غضب را در جاهايى بروز مى‏دهد كه عقل و شرع بر آن صحه گذاشته باشد. همان كه سيد رسل صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: «خير الامور اوسطها» (21) . پايه همه بايد و نبايدهاى صادر شده از سوى دين بر حول محور حد وسط و اعتدال دور مى‏زند: حضرت على عليه السلام فرموده است: «... اليمين و الشمال مضلة و الطريق الوسطى هى الجادة‏» (22) ; راه راست و چپ به گمراهى مى‏انجامد و فقط راه راست، ميانه است. پى‏نوشت‏ها:   1، 2، و 3) ر.ك: محمد مهدى نراقى، جامع السعادات، ج 1، ص 76، 206، 286 و 287، مطبعة النجف، سال 1383 ه ق. 4) ر.ك: ابن منظور، لسان العرب، ماده «عدل‏» نشر ادب الحوزه; و طريحى محمد بن على، مجمع البحرين و مطلع النيرين، ماده «عدل‏» سنگى «... العدل ما قام فى النفوس انه مستقيم وهو ضد الجور... والاعتدال توسط حال بين حالتين فى كم او كيف...» . 5) ر.ك: جامع السعادات، ج 1، ص 73- 74 و 206. 6) محمد بن شاه مرتضى فيض كاشانى، المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء، ج 5، ص 296، دفتر تبليغات اسلامى قم. 7) همان، ج 5، ص 294. 8) جامع السعادات، ج 1، ص 286. 9) ر.ك: دكتر على شريعتى، انسان، ص 19، 20، ط اول، سال 1361 ش. 10) ر.ك: عبدالمجيد رشيدپور، چرا رنج مى‏بريم، ص 90، انتشارات مؤسسه دار العلم، قم. 11) سموئيل اسمايلز، اعتماد به نفس، ترجمه على دشتى، سال 1303 ش. 12) رضازاده شفق، تاريخ ادبيات ايران، ص 115، سال 1352 ش. 13) حديد، آيه‏ى 16. 14) ر.ك: ملا فتح الله كاشانى، منهج الصادقين، سوره الحديد، ذيل آيه‏ى 16. 15) محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 78، ص 83. 16) ملك، آيه‏ى 3: «الذى خلق سبع سماوات طباقا ماترى فى خلق الرحمن من تفاوت‏» ; او كسى است كه هفت آسمان را مطابق (يك‏ديگر) آفريد، هيچ خلل و عدم تناسبى در آفرينش خداى رحمان نمى‏يابى. 17) نراقى، محمد مهدى، جامع السعادات، ص 59 و 77. 18) ر.ك: فيض كاشانى، المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء، ج 5، ص 94. 19) انى خالق بشرا من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين‏» ص، آيه‏ى 71. 20) كل شى‏ء هالك الا وجهه‏» ; همه چيز جز ذات او نابود شونده است. (قصص، آيه‏ى 89). 21) متقى هندى، كنز العمال، ج 10، ص 132، ط مؤسسة الرسالة، سال 1409 ه ق و المحجة البيضاء، ج 5، ص 102. 22) سيد رضى، نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 16.   منبع: www.naraqi.com  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن