واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آیا خدا جسم است؟ اولین راهی که اثبات می شود که خداوند متعال جسم و جسمانی نیست آن است که بدانیم خداوند متعال در معنا و در کمیت غیر قابل انقسام است. در حالی که هر جسمی در معنا و در کم، قابل انقسام است. پس معلوم می شود که خداوند غیرجسمانی است که قابلیت انقسام
پس از اثبات وجود خداوند متعال یکی از مسائل مهم آن است که صفات حق تعالی را به درستی بشناسیم یکی از این صفات آن است که خداوند جسم نیست بلکه غیر جسمانی است. در این نوشتار به برخی از دلایل در اثبات غیرجسمانی بودن خداوند متعال می پردازیم. خدا جسم نیست! ابن سینا برای اثبات آن که خداوند متعال جسم نیست از دو راه وارد می شود. البته باید توجه داشت که او تأکید می کند که این دو راه اثبات حقیقی نیست چون خداوند جسم نیست و برای این مسئله تنها اشاره و تنبیه کافی است. در واقع وقتی برای چیزی اثبات حقیقی می آوریم که به هیچ وجه معلوم نباشد ولی این موضوع از جمله بدیهیات است و تنها با اشاره ای می توان بران رسید! خدا در معنا و کمیت تقسیم نمی شود! اولین راهی که اثبات می شود که خداوند متعال جسم و جسمانی نیست آن است که بدانیم خداوند متعال در معنا و در کمیت غیر قابل انقسام است. در حالی که هر جسمی در معنا و در کم، قابل انقسام است. پس معلوم می شود که خداوند غیرجسمانی است که قابلیت انقسام ندارد. این که جسم قابل انقسام در کم و معناست کاملاً محرز و مسلّم است چرا که جسم از لحاظ معنا و ذات مرکب از اجزاء است و لذا قابلیت انقسام دارد. از نظر طبیعی نیز اثبات شده است که جسم مرکب از مولکول ها و اتمهاست که قابلیت انقسام در کمیت را دارا می باشند. اما در مورد این موضوع که خداوند قابلیت انقسام در معنا و کمیت را ندارد باید کمی توضیح دهیم: بنابراین به طور کلی خداوند مرکب از اجزاء نیست و لذا قابلیت تقسیم شدن نیز ندارد چه در معنا چه در کمیت. بنابراین جسمانی نخواهد بود. زیرا همان طور که گفتیم انقسام پذیری از خواص اجسام و موجودات جسمانی است اگر خداوند قابلیت انقسام داشته باشد یعنی مرکب از اجزاء است و اگر خداوند را مرکب از اجزاء بدانیم لازم می آید که خداوند به اجزاء خود نیازمند باشد. در حالی که این با خدا بودن خدا در تضاد است که نیازمند به چیزی حتی اجزاء ذات خود باشد. از سوی دیگر اگر خدا مرکب از اجزاء باشد یعنی کسی او را مرکب از اجزاء نموده است و این در مورد خداوند محال دیگری است. بنابراین به طور کلی خداوند مرکب از اجزاء نیست و لذا قابلیت تقسیم شدن نیز ندارد چه در معنا چه در کمیت. بنابراین جسمانی نخواهد بود. زیرا همان طور که گفتیم انقسام پذیری از خواص اجسام و موجودات جسمانی است. راه دیگر در غیر جسمانی بودن خدا! یکی دیگر از راه هایی که می توان استدلال نمود که خداوند متعال نمی تواند جسم باشد آن است که بدانیم از نوع خداوند هم شکلی وجود ندارد و این دلیلی است بر غیرجسمانی بودن او! می گویید چگونه؟! لازم به توضیح است که جسم دو نوع است: انواع و اقسام جسم! یک جسم عنصری داریم و یک جسم فلکی. جسم عنصری همان جسم مادی فیزیکی هست که قابل تغییر و تبدل است اما جسم فلکی جسمی مثالی است! جسم مثالی به نوعی، جسمی غیر مادی است که البته قابل تغییر و تبدل هم نیست بلکه فقط شکل و اندازه به موجودات مثالی می دهد. اگر هم بخواهیم موجودات مثالی را توضیح دهیم، باید بگوییم موجودات مثالی موجوداتی میان مادی و مجرد محض هستند؛ یعنی موجودات نیم مادی نیم مجرّد که خودشان هم عواملی دارند که بماند! (علاقمندان می توانند برای تکمیل بحث موجودات مثالی و اطلاع بیشتر در این زمینه به کتب فلسفه اسلامی مراجعه نمایند.) خلاصه استدلال در این جا این است که هر جسمی حتماً جسمی دیگر از نوعش یافت می شود(چون همان طور که گفتیم اجسام عنصری انواع و اقسام دارند!) و هر چه جسمی دیگر از نوعش یافت بشود معلول است. بنابراین هر جسمی معلول است و لذا اگر خداوند متعال را جسم بدانیم او را معلول علتی دیگر دانسته ایم که در مورد خداوند محال است معلول موجود دیگری باشد بلکه خود او علت همه موجودات است! خلاصه آن که جسم عنصری مادی دارای افراد است یعنی یک نوع است که دارای افراد است. مثلاً جسم سنگ که انواع و اقسام سنگ ها می شود افراد نوع سنگ بودن و همین طور در مورد سایر اجسام عنصری اما جسم فلکی نوع منحصر در فرد است و فقط یکی است. انواع و اقسام ندارد. این مطلب مقدمه بحث و حالا ادامه استدلال یا استدلال منطقی در ادامه!! خلاصه استدلال در این جا این است که هر جسمی حتماً جسمی دیگر از نوعش یافت می شود(چون همان طور که گفتیم اجسام عنصری انواع و اقسام دارند!) و هر چه جسمی دیگر از نوعش یافت بشود معلول است. بنابراین هر جسمی معلول است و لذا اگر خداوند متعال را جسم بدانیم او را معلول علتی دیگر دانسته ایم که در مورد خداوند محال است معلول موجود دیگری باشد بلکه خود او علت همه موجودات است!
یک توضیح که چو او در مورد استدلال! شاید این سوال مطرح باشد که چرا هر جسمی که از نوعش یافت بشود معلول است؟ یعنی قسمت دوم استدلال ما به چه دلیل است؟ باید گفت وقتی ذاتی دارای کثرت است نمی تواند کثرتش از ذات خودش باشد بلکه دیگری آن را به او داده است یعنی معلول علّتی غیر از خود است! در اینجا ذات جسم بودن متعدد است که این تعدد و کثرت از ذات و درون خودش نیست بلکه علّتی آن را به او داده است و لذا می گوییم جسمی که از نوعش یافت شود معلول است. پایان سخن ... این استدلال ها و براهینی که در این جا ذکر نمودیم تنها بخش بسیار کوچک و اندکی بود از کتاب پر محتوای ابن سینا به نام اشارات که در آن به مباحث فلسفی عمیق به خصوص در باره خداوند متعال پرداخته بود. هدف از بیان این استدلال ها به زبان ساده در این جا، آن بود که مخاطبان و دوستان عزیز کمی با نگاه امثال ابن سینا آشنا شوند که می کوشید با استدلال ها و براهین عمیق و قوی عقلی به بررسی موضوعی مهم چون «خداوند» بپردازد و از باب: آب دریا را اگر نتوان چشید/ پس به قدر قطره ای باید چشید خود را از ذکر آنها بی نیاز ندیدیم. ن . رادفر بخش اعتقادات تبیان منبع: 1- اشارات و تنبیهات ابن سینا- نمط رابع 2- شرح اشارات ابن سینا از دکتر احمد بهشتی با عنوان هستی و علل آن. 3- شرح خواجه نصیر طوسی بر اشارات ابن سینا 4- محاکم- قطب الدین شیرازی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 428]