تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداى تعالى كتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828722019




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مردهاي خانه ي من


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مردهاي خانه ي من
مردهاي خانه ي من   نويسنده: طيبه مزيناني   بر اساس خاطراتي از شهيدان سيد محمد، سيد حسين و سيد حسن حسيني مزيناني از مزينان با نفسي عميق، بوي کاه گل خيس شده را توي سينه ام مي کشم. بقچه ي نان و غذا را مي گذارم روي خشت هاي خشک شده و مي گويم: «سيد محمد جان!» خشتي را که توي دستش است، مي گذارد روي خشت هاي ديگر و نگاهم مي کند. مي گويم: «خسته نباشي پسرم!» مي گويد:«مونده نباشي!» کمي گل برمي دارد و دور خشت مي مالد مي گويد :«اينم آخرين خشت!» مي گويم:«دهن روزه، چرا خودتو اذيت کردي؟ ما که بي خونه نمونديم، اين ساختمون، يه ماه ديگه هم تموم مي شد، به کسي سخت نمي گذشت.» مي گويد: «دوست داشتم وقتي نيستم توي يه خونه ي بزرگ زندگي کني مادر تا وقتي مهمون مي ياد، تنگي جا، اذيتت نکنه. بريم خونه که ديگه منم بايد اثاث کشي کنم!» مي گويک: «اين چه حرفيه مي زني؟» مي آيد کنارم مي نشيند و مي گويد: «مي خوام وصيت کنم!» ابروهايم را توي هم مي کشم و مي گويم:«بلند شو خودتو جمع کن! ديگه از اين حرفا نزن!» مي گويد:«اين سفر، سفر آخرمه!» مي گويم:«من، گوش واره هامو نذر کردم تا تو به سلامت بري جبهه و برگردي!» مي گويد:«مادرجان! اين حرفا رو نزن! کاري مي کني شهيد نشم!» مي گويم:«دختر مردم، شيريني خورده ته. مي خواي بذاريش و بري؟» مي گويد : دخترامونو دارن اين بعثي هاي کافر، تيکه تيکه مي کنن، من بشينم تا بيان بقيه ي جاهارو هم بگيرن؟... عمليات نزديکه، بايد برم! اگه شهيد شدم، غصه نخوري ها!» مي گويم:«گفتي سفر آخره، پس بيا يه بار ديگه، پيشوني تو ببوسم...» * جلوي آينه مي ايستد دستي به ريش بلندش مي کشد و مي گويد:«مادر! مي بيني چه پسر قشنگي داري ؟» مي خندم و مي گويم:«آقا سيد حسين! کسي نمي گه ماست من ترشه!» مي گويد: مي بيني چه ريش پر و قشنگي دارم؟ قيافه ام به درد پاسدار بودن مي خوره. بد نيست برم پاسدار بشم!» آه بلندي مي کشم و مي گويم:«مادر جان! تو هم مثل سيد محمد، برو ببينم دلت آروم مي گيره؟»برمي گردد، نگاهم مي کند و مي گويد: مي دونم تازه داغ برادرمو ديدي اما براي رفتنم از ته دل راضي باش، تا دل منم آروم بگيره!» چشم هايم داغ مي شوند مي گويم:«راضي نباشم چي کار کنم مادر برو به سلامت!» به طرف کمد مي رود و لباس هايش را بيرون مي کشد. لباس هاي سبزرنگ سپاهي اش را مي پوشد و مي گويد:«من که مي رم، مواظب زن و بچه ام باشين!» سرش را خم مي کند و صورتم را مي بوسد. دستم را مي گذارم پشت سرش، پيشاني اش را مي بوسم و مي گويم:«برو مادر! خيالت راحت! مثل چشام مواظب شونم!» * باد چادرم را توي هوا به بازي مي گيرد. خواهرم صدايم مي زند: «بيا بريم خونه ي ما، نزديک تره!» برمي گردم تا نگاهش کنم، خاک چشم هايم را پر مي کند. مي گويم:«سيد حسن مي خواد بره جبهه. بايد برم کمکش کنم يه وقت چيزي جا نذاره.» مي گويد: «پس منم ميام ازش خداحافظي کنم!» وارد کوچه مي شويم. باد پرچم سبز رنگي را که روي ديوار نصب کرده ايم مي کند و توي هوا مي چرخاند. جلوي در مي ايستم و آن را باز مي کنم. هر دومان وارد حياط مي شويم. چشمم مي افتد به سيد حسن که گوشه اي ايستاده و دست هايش را به سمت آسمان بلند کرده است. زير لب چيزهايي مي گويد. دلم هري مي ريزد. مي گويم: «سيد حسن هم مثل اون دوتاي ديگه شهيد مي شه؟» خواهرم مي گويد: «اين چه حرفيه خواهر؟ سيد حسن فقط چهارده سالشه!» مي خندم و مي گويم:«وقتي مثل اون دوتاي ديگه، جنازشو بيارن، باورت مي شه.» مي پرسد:«چرا فکر مي کني شهيد مي شه؟» مي گويم:«چون مثل برادراش با خدا راز و نياز مي کنه. نگاش کن، اصلاً از دنيا يادش نمي آد. از صورتش نور مي باره!» سيد حسن بلندبلند با خودش مي خواند: «خورشيد عاشورا دميده بر سر ما يا کربلا گرديده مرز کشور ما؟» مي گويم :«بسه مادر جان! اين قدر اينا رو نخون، دلم ضعف رفت» مي خندد و مي گويد:«چشم! کتاب هايش را جمع مي کند و روي تاقچه مي گذارد. صدايش را مي شنوم که زمزمه مي کند: «نور خورشيد عاشورا دميده بر سر ما...» * تا کمر، توي قبر خم مي شوم و پارچه اي را که روي بدنش کشيده اند، بر مي دارم. چشمم مي افتد به بدن تکه تکه شده و سوراخ سوراخش. مي گويم :«راحت شدي مادر! تو جبهه. ديگه ترکشي نبود به تنت بخوره!» * مي گويد: «بذار اين خونه ي کاه گلي رو خراب کنيم و برات يه خونه ي خوب و جديد بسازيم.» مي گويم: «خونه ي جديد به چه دردم مي خوره؟» مي گويد: «بيست سي ساله داري اين جا زندگي مي کني، ديگه تموم در و ديوارش خراب شده.» مي گويم:«عمر منو بسه. وقتي مردم ، بياين درستش کنين.» مي گويد: «ما برا تو مي گيم! اگه به خودمون باشه که نشستيم سر خونه زندگي مون!» مي گويم:«اين خونه يادگار بچه هامه مادر! دلم نمي ياد حتي به يه خشتش دست بزنين!» منبع:نشريه ي پيام زن، شماره 216. /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 440]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن