تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865781331


نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) گفتارهايي از حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي چكيده نوانديشي به معناي بازانديشي در افكار و ديدگاههاي ديگران، به منظور دستيابي به آرا و نظريههاي جديد در حوزة دين و معارف ديني ممكن و بلكه ضروري است. ممكن است، به دليل وجود آموزهها و احكام ظني و متغير در دين، و ضروري است به دليل لزوم مصونيت از دچار شدن به ركود و تحجر ديني. اما نوانديشي ديني همانند هر حوزة معرفتي و فكري ديگر و به دليل اهميت و حساسيت خاص آن، بيشتر از ساير موضوعها، نيازمند ابزار و روشهاي صحيح وكارآمد است. در نوشتار حاضر، پس از تعريف نوانديشي ديني و بيان ماهيت و قلمرو آن، پيش نيازها، شرايط و قواعد راهبردي و به عبارت ديگر، روششناسي نوانديشي ديني مورد بحث و واكاوي قرار گرفته است. طرح مسئله ويژگي بارز و تمايزگر انسان از ساير موجودات، وجود نيروي تفكر و تعقل در اوست. اين نيروست كه گاه در قالب حس كنجكاوي او را به جست و جو و تحقيق براي كشف حقايق عالم و درنورديدن مرزهاي دانش وادار مي سازد. تلاش براي معلوم كردن مجهولات و دستيابي به معلومات جديد و نو، براي انسان لذتبخش و ارضاكنندة حس حقيقتطلبي و كمالجويي او و از مظاهر آن است. البته اين امر حد و مرزي ندارد؛ نه از جهت طولي و نه به لحاظ عرضي. انسان هر قدر هم كه دانش جديدي كسب كند، چه به صورت عمق بخشي وكشف لايههاي زيرين معرفت در يك رشته خاص باشد و چه به صورت گسترش سطحي معلومات در حوزههاي گوناگون معرفتي- حتي دين و معرفتهاي ديني- باز هم عطش حقيقت طلبي در او خاموش نشده، بلكه با گسترش معلومات و دانستهها شديدتر خواهد شد. اما زماني كه قرار است اين نوگرايي و نوطلبي در حوزة علم و معرفت، به ويژه در قلمرو دين و دينپژوهي، در قالب نوانديشي و نوآوري بروز و ظهور يابد، مسئله شكل حادتر و دقيق تري به خود گرفته، از اهميت بيشتري برخوردار ميگردد. از آنجا كه نوانديشي و نوآوري در دين، نسبت دادن مطالبي به دين است كه در فرهنگ و سنت رايج در آن دين جديد و غيرمعهود ميباشد و از سويي چون دين پديدهاي الهي و فرابشري است، نيازمند تخصص كافي در شناخت دين و روشهاي آن است. به عبارت ديگر، دينپژوه و به ويژه كسي كه قصد دارد در حوزة دين و معارف ديني به نوانديشي و نوآوري بپردازد، هم بايد از محتواي دين و معارف آن آگاهي كافي داشته باشد و هم در روش شناسي آن و به كارگيري روشها و شيوههاي پژوهش در دين از مهارت كافي برخوردار باشد. اصولاً براي انديشيدن و تحقيق كردن در علوم مختلف، روشهاي گوناگوني وجود دارد؛ به گونهاي كه حتي علمي به نام «متدولوژي» تدوين شده است كه روش تحقيق در هر علمي را معين ميكند. در اين علم، مشخص مي شود كه در هر يك از شاخههاي علوم، چگونه و با چه روشي بايد تحقيق كرد تا به نتيجه صحيح رسيد. اينكه اين روش را چه كسي تعيين ميكند و چگونه بايد از آن استفاده كرد، موضوع ديگري است، اجمالاً طبيعت مسئله بايد نشان دهد كه راه حلش چيست و براي حل آن از چه روشي بايد استفاده كرد. روش تحقيق در فيزيك با پژوهش در رياضيات فرق دارد و همين طور پژوهش در بسياري از علوم ديگر. تحقيق در تاريخ هيچ شباهتي به تحقيق در شيمي ندارد. در شيمي براي حل مسائل بايد مواد را در آزمايشگاه با هم تركيب كنيد و از آزمايشها نتيجه بگيريد. در اينجا مشاهده و آزمايشهاي عيني لازم است و تغييرات بايد ثبت شود تا بتوان نتيجهگيري كرد. اما آيا در تاريخ هم ميتوان آزمايش كرد؟ آيا براي اينكه بدانيم رستم در چه زماني بوده، كجا زندگي ميكرده و با چه كساني جنگيده است، بايد به آزمايشگاه مراجعه كنيم؟ اين روش در تاريخ به كار نميآيد. در تاريخ براي حل مسائل بايد به اسناد و مدارك رجوع كرد. بايد كتابها، سنگنوشتهها، آثار باستاني و... از زمانهاي مختلف را به هم ضميمه كرد تا قضيه اي كشف و مسئله اي حل شود. به طور كلي علماي متدولوژي روشها را به سه دسته كلي تقسيم كردهاند: (1) الف) روشهاي تجربي؛ در علومي مثل فيزيك، شيمي، زيست شناسي، زمينشناسي، هواشناسي، معدن شناسي و نظاير آن ميتوان از روش تجربي استفاده كرد. البته تجربه انواع مختلفي دارد، ولي سبك مشترك همة آن علوم روش تجربي است. ب) روشهاي نقلي و تاريخي؛ دستة ديگري از علوم وجود دارد كه در آنها بايد صرفاً از اسناد و مدارك استفاده كرد. تاريخ، مثال روشن اين دسته است. ج) روش عقلي- تحليلي؛ در مسائلي كه صرفاً عقلي است، مثل مسائل علم منطق، الهيات- فلسفه الهي-، رياضيات، به ويژه رياضيات تحليلي، تنها روش حل مسائل، روش تحليلي و عقلي است. يعني صرفاً از عقل ميتوان استفاده كرد؛ آن هم با روش تحليلي و هيچ چيز ديگري نميتواند نتيجه بخش باشد. در هيچ آزمايشگاهي نميتوان معلوم كرد كه معادلة درجه دوم چگونه حل مي شود؛ اين مسئله تجربهبردار نيست؛ زيرا موضوع آن تعدادي عدد محض است؛ چيزي نيست كه عينيت داشته باشد تا بتواند متعلق تجربه واقع شود. حتي گاهي عدد هم نيست، بلكه صرفاً نمادهايي است كه علائم قراردادي مفاهيماند. كنون پرسش اين است كه روش شناسي نوانديشي ديني چيست و آيا اصول و ضوابط خاصي بر نوانديشي ديني حاكم است؛ اگر چنين است آن اصول كدامند؟ هدف مقاله حاضر معرفي اجمالي روش شناسي نوانديشي ديني و تبيين برخي از قواعد راهبردي آن است. مطلب را با توضيح مختصري دربارة حقيقت نوانديشي ديني آغاز ميكنيم. چيستي نوانديشي نوانديشي به معناي از نو دربارة مسائل فكر كردن است؛ يعني افراد به پژوهشها و نظريه هاي گذشتگان اكتفا نكرده، درصدد باشند از طريق بازانديشي در افكار پيشينيان بر مبناي مقدمات يقينيتر و به كار بردن روش صحيح تر، به نتايج نو و جديد دست يابند. بر اساس اين تعريف، عنصر اصلي نوانديشي، تفكر و انديشه است كه در صورت همراه بودن با دو شرط مزبور- ابتنا بر مقدمات يقينيتر و به كار بردن روش صحيحتر- مي تواند منجر به نوآوري و توليد علم جديد گردد. واژة «انديشيدن» يا «فكر كردن» معناي خاصي دارد كه در اين بحث بايد به آن توجه داشت، وگر نه موجب برخي سوء برداشتها و سوءتفاهمها خواهد شد. فكر منطقي و استدلالي بر مقدماتي مبتني است كه تنظيم آن مقدمات انسان را به يك نتيجة خاص ميرساند، اما اگر فكر كردن بدون مقدمات منطقي باشد، نتيجه اي كه از آن گرفته مي شود، اعتبار نخواهد داشت. براي مثال، انسان گاهي اموري را تصور مي كند يا حدس مي زند و يا اوهام و خيالاتي به ذهن او خطور ميكند كه احياناً خودش هم مي داند تصورات باطلي است. در اين موارد گفته نمي شود «او فكر ميكند؛ اين طور نيست كه هر چه به ذهن انسان آمد، فكر باشد. (2) حقيقت فكر كردن اين است كه انسان از مقدماتي شروع كند و به يك نتيجة منطقي برسد؛ «و الفكر حركه إلي المبادي و من المبادي إلي المراد». (3) فكر يك فعاليت ذهني است كه به شكل يك حركت منظم انجام مي گيرد؛ به اين صورت كه موضوعي به ذهن انسان مي آيد و ذهن فعال مي شود؛ دربارهاش ميكاود و مقدمات مناسبي براي آن پيدا ميكند. وقتي به آن مقدمات رسيد، آنها را تنظيم ميكند. پس از آن بار ديگر به آن نقطة اوّل برميگردد؛ جايي كه حركت خود را از آنجا آغاز كرده بود. نمونه هاي زيادي در اين زمينه وجود دارد. ما هميشه و در هر موضوعي همينگونه عمل مي كنيم؛ ابتدا مشكلي در يك زمينة خاص مثل اقتصاد، فرهنگ، سياست و... براي ما پيش مي آيد و درصدد برميآييم آن را حل كنيم. اولين چيزي كه وارد ذهن مي شود خود همين مشكل است و ما ميخواهيم دربارة آن فكر كنيم. اما فكر كردن از لحظه اي شروع مي شود كه ذهن از اين مشكل به طرف مقدمات سير ميكند؛ يعني در معلومات خود جستوجو ميكند تا چيزهايي را بيابد كه به كمك آنها اين مشكل را حل كند. اين بدان دليل است كه در ميان معلومات انسان، همه چيز به همه چيز مربوط نيست. بنابراين، بايد در بين دانستههاي خود جست وجو كرده، معلوماتي را پيدا كرد كه مربوط به آن موضوع و مشكل باشد و بتوان براي حل اين مشكل از آنها استفاده كرد. بنابراين، ذهن در بين دانستههاي خود جستوجو ميكند و مسائل متناسب با مشكل را مي يابد؛ سپس آنها را تنظيم و در آخر به نتيجة نهايي رسيده و مشكل را حل ميكند. اين مقدمات گاهي يقيني(4) و غير قابل شكاند و گاهي معلوماتي هستند كه در آنها ابهام وجود دارد. اگر آن مقدماتي كه مي خواهيم در فكر از آنها استفاده كنيم «بيّن» و هيچ ابهامي نداشته باشند، نتيجه اي هم كه با تنظيم آنها به دست ميآيد يقيني خواهد بود و نميتوان در آن ترديد كرد. اين گونه استدلال ها و فكرها كه انسان را به نتيجة يقيني ميرسانند، فراوان وجود دارد. مسائل ابتدايي رياضي يكي از مثالهاي سادة اين موضوع است. پرتقالفروشي چند جعبة پرتقال خريد؛ مقداري از آن خراب شد و بقيه را به فلان قيمت فروخت. حالا او سود كرده يا زيان و اگر سود كرده است چقدر؟ مقدماتي كه در اينجا بايد به آنها رجوع كنيم، همان اعداد و ارقامي است كه در اين مسئله داده شده است؛ اگر اينها روشن و يقيني باشند و به شكل صحيح تنظيم شوند، انسان را به جواب روشن و قطعي ميرسانند. در اين گونه مسائل كه فرمولهاي زياد پيچيدهاي ندارند و زود به نتيجه ميرسند، انسان مطمئن مي شود كه نتيجه همين است و هيچ اشتباهي نكرده است؛ اما اگر فرمول ها پيچيده باشند و حل مسئله به زمان زيادي نياز داشته باشد، چه بسا انسان در بين حساب كردن اشتباه كند و مثلاً به جاي عمل جمع، تفريق انجام بدهد يا بالعكس و يا عدد را اشتباه كند و به جاي آن عدد ديگري بنويسد و در نتيجه به پاسخ درست نرسد. با اين حال، فراوان اتفاق ميافتد كسي كه رياضيات را به درستي فرا گرفته و مقدمات استدلال را هم به درستي انتخاب كرده و تنظيم ميكند، به نتيجة يقيني ميرسد؛ اما اگر مقدمات استدلال اشكال داشته باشد و يا به شكل صحيح تنظيم نشده باشند، نتيجة صحيح به دست نخواهد آمد. در ساير مسائل فكري و حتي مسائل سياسي نيز چنين روندي وجود دارد. وقتي يك مشكل سياسي پيش ميآيد، چگونه بايد آن را حل كرد؟ در اينجا سياستمدار مانند دانشآموزي ميانديشد كه ميخواهد مسائل رياضي را حل كند؛ يعني مقدماتي تنظيم ميكند و به نتيجهاي ميرسد. در اينجا نيز اگر مقدمات يقيني باشد، نتيجه يقيني است؛ هر چند در مسائل سياسي مقدمات يقيني خيلي زياد نيست و در نتيجه، پيشبيني يقيني هم نسبت به نتايج كم اتفاق ميافتد. بسياري از سياستمداران فكر ميكنند نتيجه هم ميگيرند، اما درست از آب درنميآيد؛ زيرا مقدمات آن يقيني نيست و يا به شكل صحيح كنار هم چيده نشده اند. پس اولاً مقصود از انديشيدن، هر چيزي نيست كه به ذهن انسان بيايد، بلكه سيري است منظم از يك مسئله به مقدماتش و سپس بازگشتن از مقدمات به نتيجه؛ ثانياً هر نوع انديشيدني لزوماً به نتيجه درست منجر نميشود، بلكه انسان گاهي اشتباه ميكند؛ مانند حسابگري كه در حسابها اشتباه ميكند. نتيجة درست هنگامي به دست ميآيد كه اولاً مقدمات فكر و استدلال يقيني باشد و ثانياً سير به مقدمات، عالمانه و با مهارت انجام گرفته باشد و در تنظيم آنها اشتباهي رخ نداده باشد. اما از آنجا كه فكرهاي داراي نتيجه يقيني بسيار كم و درصد افكار صحيح يقيني كه قابل ترديد نباشد- نسبت به آنهايي كه قابل ترديدند- خيلي كمتر است، نتايجي هم كه گرفته مي شود صددرصد قابل اطمينان نخواهد بود؛ مگر در جايي كه مقدمات صددرصد يقيني و فاصلة مقدمات با نتيجه هم كم باشد؛ به گونه اي كه انسان در اين فاصلهها كمتر اشتباه كند. آنگونه كه تاريخ علم نشان ميدهد، در علوم مختلف بسياري از مسائل وجود داشته كه بشر دربارة آنها انديشيده و به نتايجي رسيده است؛ اما بعدها معلوم شده است كه آن نتايج اشتباه بودهاند. علت آن اين است كه يا در فكر كردن از مقدمات يقيني استفاده نشده و يا در تنظيم مقدمات اشتباه شده است؛ به تعبير منطق دانان، يا مادة قياس نقص داشته است يا صورت قياس. بنابراين، مقصود از نوانديشي آن است كه افراد به پژوهشها و نظريه هاي گذشتگان اكتفا نكرده، درصدد باشند از طريق بازانديشي در افكار پيشينيان بر مبناي مقدمات يقينيتر و به كار بردن روش صحيحتر به نتايج نو و جديد دست يابند. به عبارت ديگر، فرض كنند كه اين مسئله حل نشده است و از نو تحقيق كنند و راه حلي براي آن بيابند. در اين صورت است كه علم پيشرفت و سطح معلومات بشر افزايش مي يابد. افزون بر اينكه در عمل هم نتايج بهتري خواهد داشت. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه آيا مسائل ديني كه يكي از زمينه هاي فكري انسان است و نياز به فكر كردن دارد، مشمول نوانديشي و نوآوري ميباشد؟ يعني آيا بايد در دين و مسائل ديني هم از نو فكر، و مطالب و آراي جديدي مطرح كنم؟ آيا اصلاً نوانديشي در دين مطلوب است و موجب تكامل آن مي شود يا نه؟ اگر آري، آيا هر فكر جديدي كه در دين مطرح مي شود مقبول و معتبر است يا اينكه ميان افكار جديد كه در دين مطرح مي شود تفاوت وجود دارد؟ اگر تفاوتي هست معيار آن چيست و چگونه مي توان افكار جديد معتبر را از افكار غير معتبر تمييز داد؟ اين پرسشها جدي است و نتايج عيني هم به دنبال دارند. تأثيراتي كه پاسخ به آنها در زندگي عملي دين داران ميتواند داشته باشد، غير قابل انكار است. بنابراين، درخور هر گونه تأمل و پژوهش ميباشند. نوانديشي ديني پيش از اين گفتيم كه پژوهش در هر علم و هر شاخه اي از علوم، روش خاصي دارد كه براي حل مسائل آن علم بايد از آن روش استفاده كرد. يكي از مهمترين و شايعترين علل وجود خطا و اشتباه در افكار انسان، استفاده از روش نادرست و يا كاربرد نادرست روش صحيح است. براي مثال، در طب قديم همة مواد را به دو دسته كلي تقسيم ميكردند؛ برخي از آنها طبيعت و مزاج سرد داشتند و دستهاي ديگر داراي طبيعت گرم بودند. هر يك از اين دو قسم نيز يا تر هستند و يا خشك. بنابراين، اشيا در چهار دسته كلي قرار ميگيرند: الف) گرم و خشك؛ ب) گرم و تر؛ ج) سرد و خشك؛ د) سرد و تر. اين تقسيم بندي مبناي همة مسائل طب بود و تمام بيماريها را براساس همين دسته بندي درمان ميكردند. براي مثال، ميگفتند فلاني سردي كرده است و بايد چيز گرمي به او داد تا بيماريش برطرف گردد يا برعكس. اين روشي بود كه در طب قديم به آن عمل مي شد؛ اما آيا اين روش براي تشخيص بيماريها صحيح است؟ با كشف ابزارهاي دقيق تر براي تجربه وگسترش شيوه هاي تجربه و پيدايش طب شيميايي، معلوم شد اين روش كليت ندارد و براي درمان همة بيماريها و حل همه مسائل طب نميتوان از آن استفاده كرد. به طور كلي، وقتي در علوم نادرستي يا كافي نبودن روشهاي گذشته معلوم شد، بايد از روشهاي صحيح و جديد استفاده كرد تا به نتايج صحيح تر يا يقيني تر دست يافت. اكنون بايد ديد كه آيا اين گونه خطاها و اشتباه ها كه منشأ آنها به كار بردن روشهاي نادرست و يا استفاده نادرست از روشهاي صحيح است در پژوهشهاي ديني نيز اتفاق ميافتد يا خير؟ به عبارت ديگر، آيا براي نوانديشي و نوآوري در حوزة دين و مطالعات ديني نيز بايد روشهاي درست را شناخت و آنها را به كار برد؟ اگر چنين است، آن روشها كدامند؟ بنابراين، براي حل مسئله نوانديشي در دين، ابتدا بايد خود دين و روشهاي تحقيق در آن را شناخت. با تحصيل اين شناخت، ميتوان صحت و سقم افكار و انديشه هاي ديني گذشتگان و روشهايي را كه آنان در فهم دين به كار برده اند ارزيابي، و روش صحيح تر و متقن تر را در اين زمينه- به فرض وجود-، كشف كرد. دين و روشهاي تحقيق در آن جامعه شناسان و ديگران براي دين تعريف هاي گوناگوني ارائه كرده اند كه غالباً با يكديگر قابل جمع نيستند. بررسي تك تك آنها ما را از بحث اصلي دور ميكند و بي فايده است. در اينجا مقصود ما از دين، معناي «آيين» و مجموعه اي از اعتقادات نيست. در اين معنا، بت پرستي نيز نوعي دين است. حتي ميتوان بي ديني را نيز يكنوع دين تلقي كرد؛ كسي كه معتقد است خدايي و پيغمبري نيست، به اين معنا دين دار است؛ اين هم نوعي اعتقاد است. خداوند متعال در سوره كافرون خطاب به مشركين مي فرمايد: «لكم دينكم ولي دين» (كافرون: 6) دين شما مال خودتان»؛ يعني مشركان نيز دين داشتند و آن بتپرستي بود. مقصود ما از دين مجموعه اي متشكل از سه بخش اعتقادات، اخلاق و احكام است. اموري وجود دارد كه بايد به آنها معتقد بود؛ مانند اعتقاد به اينكه خدا و قيامتي هست و... . مصداق بارز اين اعتقادات همان اصول دين است. امور ديگري وجود دارد كه انسان بايد بر اساس آنها خودسازي كند و از اين طريق ملكاتي كسب كند اين مسائل جزو اخلاق است و نهايتاً، دسته سومي نيز وجود دارد كه مستقيماً به رفتار انسان ها مربوط مي شود؛ يعني احكام فردي و اجتماعي كه فقه متضمن آنهاست. علومي كه بر اين سه مقوله منطبق اند عبارتند: از كلام، اخلاق و فقه. اكنون بايد ببينيم روش تحقيق در هر يك از اين سه بخش چيست. طبعاً هر يك از آنها روش خاصي براي تحقيق دارد؛ مسائل كلام را با روش عقلي و نقلي اثبات ميكنند؛ برخي از اعتقادات را فقط با دليل عقلي مي توان اثبات كرد؛ نظير اعتقاد به وجود خدا و اثبات نبي؛ براي اثبات وجود خدا نميتوان از دلايل تجربي يا نقلي استفاده كرد. بنابراين، روش تحقيق در بخشي از اعتقادات ديني روش تحليلي و استفاده از برهان عقلي است و روشهاي تجربي و ديگر روشها در آن كاربردي ندارند. برخي ديگر از اعتقادات با دليل نقلي اثبات مي شوند؛ مانند نبوت انبيا، نبوت پيغمبر اسلام و امامت ائمه(ع) و يا مسئله غدير و جانشيني اميرالمومنين(ع). غدير مسئله اي تحليلي نيست، بلكه يك حادثة عيني است كه در تاريخ اتفاق افتاده است. براي حل مسئله تاريخي بايد از روش نقلي و تاريخي استفاده كرد وآن بررسي اسناد و مدارك است و راه ديگري ندارد. در زمينة اخلاق، اصول و قواعد كلي را با عقل اثبات ميكنيم، ولي جزئيات اخلاق، به ويژه اخلاق ديني را بايد از آيات و روايات استخراج كنيم. در فقه نيز اغلب از دلايل نقلي استفاده مي شود، ولي گاهي با ادلة عقلي نيز برخي از مسائل فقهي اثبات ميگردد. اينكه نماز صبح دو ركعت است يا بيشتر و يا كمتر، از راه تجربه يا تفكر عقلي به دست نميآيد، بلكه فقط با مراجعه به اسناد و مدارك بايد حل گردد. به عبارت ديگر، ما بندة خدا هستيم و بايد به دنبال جلب رضايت خدا باشيم؛ اما رضايت خداوند را نميتوان در آزمايشگاه و با مشاهده و تجربه و در اين زمينة خاص، از طريق تفكر عقلاني محض به دست آورد، بلكه بايد ديد خداوند در اين مورد به پيغمبر خود چه فرموده است. براي كشف اين مطلب بايد به اسناد و مدارك ديني نظير روايات مراجعه كرد. بنابراين، اينكه گاهي گفته مي شود براي كشف احكام ديني بايد تجربه كرد و مثلاً ديد آيا با دو ركعتي خواندن نماز صبح احساس بهتري به انسان دست مي دهد يا با سه ركعتي خواندن آن، و يا به رؤيا و مكاشفات شخصي استناد گردد، سخن بيهوده و باطلي است. براي تحقيق و اثبات اينكه خدا از ما چه خواسته است، بايد ببينيم خداوند چه فرموده است؛ نه اينكه به هوسها، خيالات و حالات خود استناد كنيم. با اين روشها نميتوان در دين نوآوري و نوانديشي كرد. قلمرو نوانديشي ديني اما آيا در دين(5) هيچگونه نوانديشي و نوآوري ممكن نيست؟ اين پرسش جدي است و براي پاسخ دادن به آن بايد به مطالب پيشين بازگرديم. گفتيم انسان در تفكرات خود بسيار دچار اشتباه مي شود، اما در مواردي كه فكر به مقدمات يقيني و ساده منتهي مي شود، احتمال اشتباه بسيار كم است و مي توان به نتايج قطعي و يقيني دست يافت. بنابراين، بايد بررسي كرد كه آيا در دين از اين گونه مقدمات يقيني وجود دارد يا خير؟ پاسخ مثبت است؛ بسياري از گزاره هاي ديني از چنان قطعيتي برخوردارند كه جاي هيچ گونه ترديدي در آنها وجود ندارد و از صدر اسلام تاكنون احدي در آنها ترديدي روا نداشته است و اين، به علت وجود دلايل روشن و قطعي دربارة آنهاست. براي مثال، هيچ مسلماني در هيچ جاي عالم در اينكه نماز را بايد به طرف مسجدالحرام خواند يا ماه رمضان را بايد روزه گرفت، ترديد نداشته و ندارد وهيچ گاه احتمال خلاف آن را نميدهد؛ براي نمونه، به جاي روزة ماه رمضان روزه محرم را واجب نمي داند يا به جاي اينكه به سمت كعبه نماز بخواند، به طرف بيت المقدس و يا مكان ديگري نماز نميخواند. آيا كسي احتمال مي دهد اين نماز درست باشد؟ اين مسائل همان است كه به نام «ضروريات دين» معروفند؛ مسائلي كه هيچ مسلماني در آنها شك نميكند و اصلاً اسلام مساوي است با همين امور. ترديد در اين مسائل به معناي نشناختن دين اسلام و يا اعتقاد به دين ديگري است. در اين مسائل جاي هيچ گونه نوانديشي و نوآوري وجود ندارد. نوانديشي در اين مسائل نظير نوانديشي در بديهيات رياضي است؛ همانگونه كه تحقيق و نوآوري در قضايايي همچون 4=2+2 يا «مجموع زواياي داخلي مثلث 180 درجه است» بيهوده و غيرمعقول است، نوآوري در يقينيات و ضروريات دين نيز نامعقول و غيرممكن است.(6) اما بسياري از احكام وگزاره هاي ديني غيريقيني و ظنياند؛ زيرا از دلايل قطعي و يقيني برخوردار نيستند و به همين دليل مورد اختلاف دين شناسان واقع ميشوند. نظير بسياري از گزاره هايي كه مربوط به احكام فرعي عملي و يا جزئيات مسائل اعتقادي يا اخلاقي اند. در اين موارد، مجال براي نوآوري و نوانديشي وجود دارد و ميتوان بر اساس دلايل متقنتر، نظريه هاي جديدي مطرح كرد. اما نوانديشي در اين موارد شرايط و ضوابطي دارد و اين طور نيست كه هر كس هرگونه كه خواست، مجاز باشد حرف نو و فكر نو عرضه كند. پي نوشت ها : 1.شاله فليسين، شناخت روش علوم يا فلسفه علمي، ترجمة يحيي مهدوي، ص65. 2. ترجمه برخي از واژگان بيگانه نيز در اين زمينه موجب سوءفهم مي شود. مثلاً در زبان انگليسي وقتي ميخواهند بگويند: تصور ميكنم قضيه از اين قرار است يا گمان ميكنم چنين و چنان است، گفته مي شود و ما اين را در فارسي به «فكر ميكنم» ترجمه ميكنيم در حالي كه فكر كردن معني ديگري دارد و با گمان كردن و تصور كردن فرق ميكند. 3. ملاهادي سبزواري، شرح المنظومه، ج1، ص 57. 4. اينكه مقصود از يقين در اينجا چيست و يقيني بودن مقدمات دقيقاً به چه معنا است مربوط به منطق و خارج از حوزه بحث ما است. براي نمونه رك: ابن سينا، الشفا، المنطق، البرهان، القاهره، 1375ق، ص 51/ ملاهادي سبزواري، شرح المنظومه، ج1، ص 323/ محمد بن حسن الطوسي، اساس الاقتباس، ص 342و 360. 5. در اينجا تأكيد ما بيشتر بر دين اسلام است. 6. البته مقصود نوآوري در خود گزاره هاي يقيني است، اما در ادله يا احياناً در روشهاي اثبات آنها نوانديشي و نوآوري ممكن است. منبع: دوفصلنامه پژوهش شماره 2 ادامه دارد .... ae
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 473]
صفحات پیشنهادی
نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1)
نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1)-نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) گفتارهايي از حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي چكيده نوانديشي به معناي بازانديشي در افكار ...
نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1)-نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) گفتارهايي از حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي چكيده نوانديشي به معناي بازانديشي در افكار ...
نو انديشي ديني و روش شناسي آن(2)
نو انديشي ديني و روش شناسي آن(2)-نو انديشي ديني و روش شناسي آن(2) ... 1.امكان نوانديشي و نوآوري در دين اولين پيشفرض اين است كه نوانديشي ديني و نوآوري در دين، ...
نو انديشي ديني و روش شناسي آن(2)-نو انديشي ديني و روش شناسي آن(2) ... 1.امكان نوانديشي و نوآوري در دين اولين پيشفرض اين است كه نوانديشي ديني و نوآوري در دين، ...
پژوهش های دینی باید پاسخگوی نیاز زمان باشند
نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ... داشته باشد و هم در روش شناسي آن و به كارگيري روشها و شيوههاي پژوهش در دين از مهارت كافي برخوردار باشد. .... هيچ اشتباهي نكرده ...
نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ... داشته باشد و هم در روش شناسي آن و به كارگيري روشها و شيوههاي پژوهش در دين از مهارت كافي برخوردار باشد. .... هيچ اشتباهي نكرده ...
روششناسي علوم انساني با رويكرد اسلامي(1)
روششناسي علوم انساني با رويكرد اسلامي(1) ... (1) سطوح مختلف روش شناسي ابتداء لازم است به اين نكته اشاره شود كه، بين سطوح .... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
روششناسي علوم انساني با رويكرد اسلامي(1) ... (1) سطوح مختلف روش شناسي ابتداء لازم است به اين نكته اشاره شود كه، بين سطوح .... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
مقايسه روش تبيين کارکردي جامعه شناسان و عالمان دين در عرصه ...
مقايسه روش تبيين کارکردي جامعه شناسان و عالمان دين در عرصه دين پژوهي(3)-مقايسه روش تبيين کارکردي جامعه شناسان و عالمان ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1)... ...
مقايسه روش تبيين کارکردي جامعه شناسان و عالمان دين در عرصه دين پژوهي(3)-مقايسه روش تبيين کارکردي جامعه شناسان و عالمان ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1)... ...
مقايسة روش تبيين كاركردي جامعهشناسان و عالمان دين در عرصة ...
مقايسة روش تبيين كاركردي جامعهشناسان و عالمان دين در عرصة دين پژوهي(1) ... نتيجة روش كاركردي جامعه شناسان، سكولار شدن دين از طريق بيكاركرد شدن دين و يا عصري شدن آن است؛ اما نتيجة منطق كاركردي عالمان، ..... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1).
مقايسة روش تبيين كاركردي جامعهشناسان و عالمان دين در عرصة دين پژوهي(1) ... نتيجة روش كاركردي جامعه شناسان، سكولار شدن دين از طريق بيكاركرد شدن دين و يا عصري شدن آن است؛ اما نتيجة منطق كاركردي عالمان، ..... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1).
درآمدي به روش شناسي ارسطو در حل مسائل فلسفي(1)
درآمدي به روش شناسي ارسطو در حل مسائل فلسفي(1)-درآمدي به روش شناسي ارسطو در حل مسائل فلسفي(1) نويسنده:حسن عبدي چكيده اين ... براي پاسخ به اين پرسش، نخست توصيفي از روش سقراط و روش افلاطون در حل. ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
درآمدي به روش شناسي ارسطو در حل مسائل فلسفي(1)-درآمدي به روش شناسي ارسطو در حل مسائل فلسفي(1) نويسنده:حسن عبدي چكيده اين ... براي پاسخ به اين پرسش، نخست توصيفي از روش سقراط و روش افلاطون در حل. ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
روش شناسي علوم انساني با رويکرد اسلامي(2)
روش شناسي علوم انساني با رويکرد اسلامي(2)-روش شناسي علوم انساني با رويکرد اسلامي(2) نويسنده:حميد پارسانيا خاستگاه مبادي ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
روش شناسي علوم انساني با رويکرد اسلامي(2)-روش شناسي علوم انساني با رويکرد اسلامي(2) نويسنده:حميد پارسانيا خاستگاه مبادي ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
سه اصل روش شناختي در آموزش مهارت هاي پژوهشي(3)
سه اصل روش شناختي در آموزش مهارت هاي پژوهشي(3)-سه اصل روش شناختي در آموزش مهارت هاي پژوهشي(3) نويسنده:حسن اسلامپور اصل ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
سه اصل روش شناختي در آموزش مهارت هاي پژوهشي(3)-سه اصل روش شناختي در آموزش مهارت هاي پژوهشي(3) نويسنده:حسن اسلامپور اصل ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
سه اصل روش شناختي از آموزش مهارت هاي پژوهشي(2)
سه اصل روش شناختي از آموزش مهارت هاي پژوهشي(2)-سه اصل روش شناختي از آموزش مهارت هاي پژوهشي(2) نويسنده:حسن اسلامپور معرفي ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
سه اصل روش شناختي از آموزش مهارت هاي پژوهشي(2)-سه اصل روش شناختي از آموزش مهارت هاي پژوهشي(2) نويسنده:حسن اسلامپور معرفي ... نوانديشي ديني و روش شناسي آن(1) ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها