تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):پشیمانی از گناه برای توبه کافی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829887388




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (1)
مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (1)   نویسنده : حسين لطيفى   بررسى تطبيقى اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات درباره مفهوم سعادت   مسئله سعادت ( Happiness ) يكى از مسائل مهم مورد بحث دانشيان علم اخلاق است. دامنه‏ى سعادت در كلام محققان علم اخلاق، كم و بيش آشكار است. و كاربرد اين مفهوم در تثبيت نظريه اخلاق بسيار گسترده است. حوزه‏ى بحث در كلام و فلسفه اخلاقى يونان باستان و غرب گسترده است; ولى در اين تحقيق مفهوم سعادت از زاويه‏ى ديد ارسطو (322- 384 ق.م) و علامه محمد مهدى نراقى (1259 ه ق) پى‏گيرى مى‏شود و در پايان مقايسه‏اى اجمالى و كوتاه ميان دو تصوير از مفهوم سعادت، اين نوشتار را خاتمه مى‏دهد. در آغاز به منظور آشنايى با فضاى عمومى اين بحث در تحولات فكرى، نظرى، كلامى و فلسفى غرب، گزارشى هر چند به اختصار، در باب تطور تاريخى انديشه‏ى سعادت در غرب ذكر خواهد شد. سير تطور تاريخى انديشه‏ى سعادت در غرب   اصطلاح سعادت در ادبيات فلسفه اخلاق چيز شناخته شده‏اى است; به اين بيان كه سؤال‏هايى چند در بوته نقد و تضارب آرا قرار گرفته و جاى‏گاهش روشن گرديده; اما اين كه سعات چيست؟ آيا خير اعلى همان سعادت است؟ سعادت و خوش‏بختى حقيقى چيست؟ آيا سعادت مطلق است‏يا نسبى؟ سعادت چگونه به دست مى‏آيد؟ آيا خير شامل سعادت هم مى‏شود يا مشمول آن است؟ آيا سعادت مستلزم سعادت است؟ آيا كمال و سعادت از هم تفكيك ناپذيراند؟ اين گونه سؤال‏ها قدمت و سابقه‏اى به وسعت آغاز خلقت‏بشر تاكنون دارد. به عبارت ديگر، از زمانى كه انسان پا به عرصه‏ى وجود گذاشت و خود را شناخت در اين انديشه بوده كه سعادت و خوش‏بختى را چه وقت و در چه چيز خواهد يافت. در اين ارتباط مكاتب و نظريات گوناگون براى پاسخ‏گويى به اين ابهام و سؤال پا به عرصه‏ى وجود گذاشتند و هر يك به گونه‏اى انسان را تفسير كردند، و تصويرى از سعادت ارائه دادند. بيش‏تر فيلسوفانى كه درباره اخلاق قلم زده‏اند، در حد توان خويش راجع به نوع زندگى و براى دست‏يافتن به سعادت - زندگى‏اى شرافت‏مندانه و سعادت‏مندانه - اتفاق نظر دارند. و مبانى اخلاق نظرى بسيارى از محققان و فلاسفه علم اخلاق بر اساس سعادت بنا نهاده شده است. پيش از «سقراط‏» اخلاق در چارچوب احترام قوانين (Polis) (شهر) تعريف مى‏شد. و هر چه براى شهر سودمند بود، ضرورتا خير و عمل اخلاقى به حساب مى‏آمد و هر چه مضر به حال آن بود پليدى و پستى تلقى مى‏گشت ; اما «سقراط‏» اخلاق را اسلوبى براى زندگى مى‏دانست و آن را از استخدام (Polis) به در آورد و در قلمرو معرفت انسانى جاى داد. نخستين تفسير از سعادت را «سقراط‏» و «افلاطون‏» به دست داده‏اند. سقراط اولين كسى بود كه اهميت تحليل معناى خير، حق، عدالت و فضايل و تفكيك معيارهاى توصيف اين مفاهيم را شناخت. سقراط با طرح پرسش‏هايى درباره اين مفاهيم، اساس فلسفه اخلاق را پى ريخت. در مكتب سقراط، اخلاق صرفا به معناى اطاعت از قانون نيست; بلكه چيزى فراتر از قوانين (Polis) است. اگر بدانيم چه كسى هستيم، خواهيم دانست‏به نيكى رفتار كردن چگونه است. اگرچه معرفت اخلاقى از طريق بحث و فحص قابل حصول است، سقراط تاكيد مى‏ورزد كه اخلاق آن نوع از معرفت كه عملا بتوان آن را ياد داد، نيست. معرفت‏حقيقى، ناظر بر جوهر اشيايى از قبيل رفتار درست‏يا عدالت است كه نهايتا بايد آن را خود شخص به دست آورد. انسان در اين مكتب، در صورتى مى‏تواند درباره ماهيت‏خير و فضايل، معرفت كسب كند كه ابتدا بداند خوب چيست تا خوب عمل كند. هدف سقراط كشف حقيقت‏براى دريافت زندگى نيك است. و اين حقيقت‏بر حسب نفس هر انسانى متغير و متفاوت است; بنابراين، سعادت براى همگان يك‏سان نيست و هر كس، بر اساس معرفتى كه از نيك و بد پيدا مى‏كند زندگى سعادت‏مند خواهد داشت. اين همان برداشتى است كه سقراط از عبارتى نظير «فضيلت معرفت است‏» دارد. و هيچ‏كس آگاهانه خطا نمى‏كند و همين كه انسان بداند چه كارى درست است ديگر خطا نخواهد كرد. (1) ارزنده‏ترين خير يا سعادت حقيقى در تعاليم اخلاقى سقراط و افلاطون همان «حكمت‏» است; يعنى اگر كسى بداند چگونه بايد در هر حال و مناسبتى عمل كند، او خلاف آن را عمل نخواهد كرد. و اگر كسى نداند چه بايد بكند يا چه رفتارى را انجام دهد، عملى را كه از روى جهل و نادانى انجام دهد، چنين كسى به رذايل اخلاقى دچار مى‏شود و به سعادت دست نمى‏يابد. اما خير اعلا يا ارزنده چيست و حد اين دانايى تا كجا است؟ نه سقراط بدان پاسخ مى‏دهد و نه افلاطون حدى را معين مى‏كند. افلاطون خير اعلا يا سعادت انسان را شامل معرفت‏خدا مى‏داند و در اين باره مى‏گويد: «نهايت ‏سعادت انسان در تشبه او به خدا است و اين غايت از طريق آراستگى به فضايل حاصل مى‏شود... ما بايد تا حد امكان شبيه خدا شويم و آن عبارت است از عادل شدن به كمك حكمت‏» . (2) افلاطون به اين انديشه كه فضيلت معرفت است و سعادت بدون دانايى ميسر نيست و هيچ‏كس دانسته و از روى اراده مرتكب رذيلت نمى‏شود، به استاد خويش سقراط وفادار مانده است; اما بر اساس و مبناى نظريه مثل، عالم مثال يا ابدها را خاستگاه همه چيز معارف از جمله: خير اعلى، زيبايى، خوبى، حكومت كامل، سعادت و فضيلت، مى‏پندارد و معرفت اين عالم را سايه و نيمه واقعى مى‏داند. به اعتقاد افلاطون، اين مثل هست كه باعث مى‏شود مفاهيم اخلاقى را بشناسيم، بنابراين، مثل خاستگاه حقيقى جميع آرمان‏هاى انسانى است. دومين تفسير از سعادت - كه ارسطو آن را ارائه داده - تفسير غايت‏انگارانه او است. تفسير ارسطو از مفهوم سعادت بعدا خواهد آمد; اما آن چه فعلا بايد گفته شود اين است كه سعادت غايت و برترين و بالاترين و كامل‏ترين غايتى است كه همگان در جست و جوى آن‏اند. طبق اين تصوير تنها يك چيز است كه سعادت را مى‏آفريند و هر چيز ديگر هم كه به نام سعادت خوانده شود به صورت وسيله‏اى است كه ما را به آن مقوله بسيط رهنمون مى‏سازد; ولى خود سزاوار عنوان سعادت نيست. ارسطو بر خلاف سقراط و افلاطون كه معيار وصول به فضيلت و سعادت را معرفت مى‏دانند و تفسيرى كه از سعادت به دست مى‏دهند تفسيرى متافيزيكى است، معيار وصول به خير و سعادت را در مطالعه تجربى و روان‏شناسى و سياست پى مى‏گيرد و تصويرى كه از مفهوم سعادت ارائه مى‏دهد بيش‏تر جنبه عقلانى و تجربى دارد تا متافيزيكى. سومين تفسير از سعادت را مكتب لذت گرايان ارائه داده بودند كه غايت زندگى را لذت مى‏پنداشتند. «آريستيپوس‏» (قرن پنجم قبل از ميلاد) مؤسس اين مكتب معتقد بود كه: تنها لذت براى انسان، خير است، آن هم با يك معناى بسيار سطحى; زيرا از لذت معنايى جز لذت جسمانى اراده نمى‏كردند و لذت جسمانى را بيش از لذت عقلانى ارزش مى‏نهادند. (3) مكتب « اپيكوريسم‏ » كه تعديل شده‏ى مكتب لذت گرايان است نيز لذت را غايت زندگى مى‏دانند; ولى مراد آن‏ها از لذت معنا و مفهومى به مراتب وسيع‏تر از راى « آريستيپوس‏» بود. خير، در نزد «اپيكور» از رياضت و زهد حقيقى و لذتى كه فاقد الم باشد دست از اين رو، نقد «اپيكور» بر اخلاق «آريستيپوس‏» مبتنى بر اصالت‏سعادت و متضمن انتخاب عقلانى، لذات است‏» . (5) چنان كه خود در نقد آراى «آريستيپوس‏» مى‏گويد: «در التذاذ بايد رفاه و سعادت هميشگى را در نظر داشت نه اين كه مانند «آريستيپ‏» براى راحت نفسى و لذت يك دم و يك آن، عمر پايدار را از دست داده و براى لذت امروز به فردا و آينده بى اعتنا ماند» . (6) در مقابل لذت‏گرايان، «كلبيان‏» تفسيرى ديگر از سعادت به دست داده‏اند. مكتب كلبيون كه منتسب به «آنتيس تنس‏» (445- 365 ق. م) است، راه رسيدن به فضيلت و سعادت را بى‏نيازى و استقلال روانى و آزاد بودن از همه چيز مى‏داند; چون نيازمند، به هر چيز تعلق خاطر پيدا مى‏كند و موجب مى‏شود انسان هنگام از دست دادن آن دچار اضطراب و ناراحتى شود. (7) در مورد رواقيون نيز اين نكته را نمى‏توان از نظر دور داشت كه اخلاق رواقيون تعديل شده‏ى اخلاق كلبيان است; ولى تفسيرى كه از خير و لذت ارائه داده‏اند نه متاثر از مكتب اپيكوريسم هستند و نه مكتب كلبيان، بلكه تفسيرى عقلانى از مفهوم خير القا مى‏كند. به عبارتى، بر حسب راى رواقيون لذت و الم نه خير است و نه شر. بلكه شر به چيزى مى‏گويند كه انسان تابع هواى نفس و اسير اميال خود باشد و از عقل متابعت نكند. بنابر راى رواقيون: «خير حقيقى عبارت است از متابعت از احكام عقل. و متابعت عقل انسان را وادار مى‏سازد كه مطابق با طبيعت زندگى كند و با طبيعت زندگى كند و با طبيعت و سرنوشت‏سرسازگارى و سازش و تسليم داشته باشد» . (8) به اين ترتيب، طبق تفسير رواقيون از مفهوم سعادت، انسان سعادت‏مند كسى است كه «زمام نفس خود را در دست‏بگيرد و هر كس بيش‏تر قدرت كف نفس داشته باشد سعادت‏مندتر است‏» . (9) سعادت در تفسير فلاسفه قرون وسطى، آميخته‏اى از تفسير سقراطى و افلاطونى و ارسطويى و نوافلاطونى و تعاليم انجيلى است. مصنفات اخلاقى آگوستين قديس (354- 430 م) بيش‏تر به اين مسئله‏ى بنيادى ارتباط پيدا مى‏كند كه حصول سعادت چگونه ممكن است. و در بيش‏تر نوشته‏هايش به حل اين مسئله اصولى روى مى‏آورد. وى با اين تمايل متعارف و رايج كه مفاهيم اخلاقى صداقت و فضيلت را به واسطه خير و خوشى فردى و اجتماعى تعريف مى‏كردند، به مخالفت‏برخاست و صداقت و فضيلت را به عنوان اطاعت از حاكميت الهى تفسير كرد. آگوستين در اين باور كه، دست‏يافتن به سعادت در اين جهان ممكن نيست; زيرا اين جا فقط محل آزمايش براى دريافت پاداش اخروى است، با افلاطون هم عقيده مى‏شود. افلاطون - همان گونه كه بيان شد - سعادت حقيقى و خير اعلى در اين جهان را غيرممكن و سايه عالم مثل مى‏پنداشت. اما فيلسوفان قرون وسطاى متاخر، سعادت را اصلى از تعاليم مسيح مى‏دانستند كه بر حسب آن، هدف نهايى حيات آدمى اتحاد ماوراى طبيعى با خداوند است. خيراخلاقى و مفهوم اساسى اخلاقى در قرون وسطاى متاخر ريشه در فلسفه‏اى از خير داشت كه بر حسب آن، خوبى، وصفى برتر از اوصاف طبيعى اشيا به شمار مى‏آمد، و بر حسب انواع فرق مى‏كند. بر پايه اين نوع فلسفه، خوبى و خير وقتى در مورد آدمى به كار گرفته شود، منجر به تفسيرى سعادت باورانه از خير انسانى خواهد شد; يعنى خير انسان به حالت ‏يا فعاليتى گفته مى‏شود كه فعليت كامل انسان در گرو آن است. فيلسوفان قرون وسطاى متاخر، به تبع سنت‏باستانى، اين حالت‏با فعاليت را «سعادت‏» يا «بهجت‏» ناميدند و حكمت عملى را كوششى براى تشخيص سرشت و ماهيت‏بهجت و سعادت و ابزار تحصيل آن دانستند. توماس آگويناس (1274- 1225م) حكيم و مدرس قرون وسطاى مسيحى، در مجموعه الهيات خويش در پى اين مسئله بود كه اصالت طبيعت در فلسفه ارسطو را با جزميت مسيحى اثبات كند و نظر واحدى پيرامون طبيعت و انسان و خدا ارائه دهد و در پى آن دو مفهوم الهياتى و ارسطويى سعادت را با هم سازگار سازد. آگويناس استدلال مى‏كند كه سعادت در نخستين گام به بيش‏ترين فعاليتى مى‏گويند كه از سوى والاترين قوه انسان صورت مى‏دهد كه به نظر او عقل است; چون سعادت در نظر وى ابتدائا رؤيت عقلى ذات الهى است; پس ذات الهى والاترين معقول ممكن است. (10) بعد از فيلسوفان متاخر قرون وسطى كه انديشه سعادت در نزد آنان بيش‏تر صبغه ارسطويى داشت، تا قرن هيجدهم، تفسير خاصى از مفهوم سعادت از سوى هيچ يك از متفكران اين دوره به دست نمى‏آيد. و تحقيق در اين‏باره بيان‏گر اين حقيقت است كه فلسفه اخلاق از قرن چهاردهم تا هفدهم بر انديشه اخلاق سنتى مبتنى بوده است و انديشه‏ورزان در اين دوره از ديدگاه سنتى كه ارسطو آن را به خوبى بيان كرده بود، پيروى مى‏كردند. اما در قرن هيجدهم و نوزدهم تفسير نوينى از مفهوم سعادت توسط فلاسفه و دانشيان غرب به دست آمده است. ما در اين مختصر به دو تفسير «كانت‏» و «مكتب اصالت نفع‏» به اختصار اشاره مى‏كنيم: ايمانوئل كانت (1724- 1804م) با ارائه تصويرى جديد از مفهوم سعادت و فضيلت ضمن نقدى بر انديشه پيشين، بر انديشه اخلاقى بعد از خود نيز تاثير شگرفى گذاشت. كانت‏بر خلاف مكاتب اخلاقى پيش از خود، مبناى فلسفه اخلاق خود را بر پايه فضيلت و تكليف استوار داشته است. وى سعادت را جداى از فضيلت مى‏داند و معتقد است اخلاق سر و كارش با سعادت نيست، بلكه با كمال است. از نظر كانت، فضيلت همان انجام دادن وظيفه مطابق آن است; اما صرف مطابقت‏با تكليف براى تحقق فضيلت كافى نيست; بلكه بايد فقط به منظور انجام دادن تكليف باشد و هيچ عامل و انگيزه‏ى ديگرى در آن دخالت نداشته باشد. نقد كانت ‏بر آراى سه گانه كلامى و رواقى و ارسطويى مفصل است; اما خلاصه نظر او اين است كه قانون‏مندى، شرط اساسى اخلاق و وجه امتياز آن از سنت‏هاى اجتماعى است. و براى حفظ قانون‏مندى اخلاق چاره‏اى نيست جز اين كه بگوييم عمل اخلاق يا فضيلت عبارت است از عمل مطابق با تكليف; زيرا تكليف توسط قانون عقل تعيين مى‏شود. در واقع فضيلت، قدرت و تكليف، مقدمه‏اى براى فلسفه فضيلت كانت است. كانت مى‏گويد: عقل عملى در جست و جوى خير اعلا است و خير اعلا فضيلت و سعادت را با خود دارد; به اين معنا كه كسى مى‏تواند به خير اعلى دست ‏يابد كه فضيلت و سعادت هر دو را جمع كرده باشد. كانت پس از بحث مفصلى در اين زمينه به اين نتيجه مى‏رسد كه رابطه فضيلت و سعادت رابطه علت و معلول است; يعنى فضيلت، علت‏سعادت شمرده مى‏شود و از راه اداى تكليف دست‏يافتنى مى‏گردد; به ديگر سخن، فضيلت در اداى تكليف است; اما اين قضيه «فضيلت علت‏سعادت است‏» به تجربه قابل اثبات نيست; زيرا چه بسا تجربه خلاف آن را نشان مى‏دهد; مثلا اين امكان وجود دارد كه صاحب فضيلتى چنان در درد و رنج گرفتار باشد كه نتوان او را سعادت‏مند تلقى كرد. پس تجربه نمى‏تواند كمك و احياگر اين قضيه باشد. (11) از طرف ديگر، اين قضيه از ضروريات عقل عملى است‏به اين معنا كه عقل عملى طبيعتا در جست‏وجوى خيراعلا است و اين امر بدون اجزاى اصلى آن يعنى فضيلت و سعادت تحقق نمى‏يابد; بنابراين، اين مشكل را چگونه بايد حل كرد؟ كانت مى‏گويد: قضيه «فضيلت علت‏سعادت است‏» فقط به اين شرط كاذب است كه هستى خود را به جهان محسوس و پديدار محدود كنيم; اما اگر بپذيريم كه ما به جهان معقول و عالم ذوات تعلق داريم، سعادت مى‏تواند در آن عالم تحقق يابد. در اين‏جا كانت‏به مفهوم خلود نفس مى‏رسد و فرض آن را از لوازم عقل عملى و تكميل اخلاق مى‏داند. بايد نفس در جهان معقول باقى باشد تا سعادت مطلوب را دريابد. (12) توجه به دو نكته درباره انديشه سعادت كانت ضرورى مى‏نمايد: نكته اول) اشتباه كانت كه متاسفانه در سراسر انديشه اخلاقى او سايه افكنده است، يكى اين است كه او سعادت را همان خرسندى‏اى انگاشته كه در حين ارضاى تمايلات ما تجربه مى‏شود. طبق اين ديدگاه هر فلسفه اخلاقى را هم كه سعادت را غايت نهايى‏اى تلقى مى‏كند كه بايد براى نيل به سعادت وسائطى اختيار كرد، به عنوان ديدگاهى فايده‏گرايانه و عمل‏گرايانه هم‏چون اخلاقى تهى از تكليف اخلاقى، مردود دانسته است. از اين روى، وى فلسفه‏اى اخلاقى كه سعادت را به معنا و مفهوم حقيقى آن هدف قرار مى‏دهد، بى‏پايه و اساس مى‏پندارد. اين پنداشت ممكن است در صورت يكى انگاشتن سعادت با خرسندى صحيح باشد; ولى در مورد سعادتى كه به عنوان يك زندگى خوب يعنى يك هدف هنجارى نه هدفى انتهايى فهميده مى‏شود، صدق نمى‏كند. وقتى ما اين حقيقت‏ بديهى را تصديق مى‏كنيم كه بايد هر چيزى را كه واقعا براى ما خير است دنبال كنيم، در حقيقت تحت‏يك امر مطلق قرار مى‏گيريم، به اين صورت كه بايد كمال يك زندگى اخلاقا خوب را هدف قرار دهيم. (13) در يك مطالعه تطبيقى مسير اين اشتباه را مى‏توان در نوشته‏هاى فلاسفه جديد و حتى در تفكر افلاطون و تعاليم رواقى رديابى كرد. دوم) اين كه كانت‏بين «سعادت‏» و «كمال‏» فرق قايل است و اعتقاد دارد وجدان اخلاقى انسان را به سوى كمال دعوت مى‏كند، نه سعادت; چون كانت‏باور دارد كه در دنيا يك خوبى بيش‏تر نيست و آن اراده نيك است. و اراده نيك يعنى در فرمان‏هاى وجدان مطيع مطلق بودن. و در تعريف «سعادت‏» مى‏گويد: خوشى هر چه بيش‏تر كه در آن هيچ رنج و دردى نباشد; در مقابل شقاوت. پس مبناى سعادت، خوشى است و حال آن كه وجدان به خوشى كارى ندارد. در توجيه نظريه كانت مى‏بايست اين گونه گفت كه مراد او از سعادت، سعادت حسى است نه غير حسى; و گرنه نمى‏توان پذيرفت كه كمال غير از سعادت باشد. (14) دومين تفسير از سعادت را فلاسفه جديد مكتب اصالت نفع ارائه مى‏دهند. نظرگاه، فلاسفه فايده‏گرايانى هم‏چون جرمى بنتام (1748- 1832 م) و جيمز ميل (1773- 1836 م) و جان استوارت ميل (1806- 1873 م) درباره سعادت كه تحت تاثير آن دسته از فلاسفه‏اى هستند كه انديشه اخلاقى آنان الهام گرفته از طبيعت است; البته با روشى متفاوت. ادامه دارد ... پي نوشت ها :   1) ديو رابينسون و كريس گارات، اخلاق، ترجمه على‏اكبر عبدل آبادى (تهران: شيرازه، 1378) ص 34- 36; نيز ر.ك: كاپلستون، تاريخ فلسفه، ج 1، ص 125 به بعد. 2) فردريك كاپلستون، تاريخ فلسفه، سيد جلال الدين مجتبوى (انتشارات روشن، 1368)، ص 251. 3) همان، ص 145. 4) ژكس، فلسفه اخلاق، دكتر ابوالقاسم پورحسينى، (اميركبير، 1362) ص 46. 5) همان، ص 45. 6) همان، ص 44. 7) ر.ك: تاريخ فلسفه، ج 1، ص 141- 142. 8) فلسفه اخلاق، ص 78. 9) همان، ص 79. 10) تاريخ فلسفه اخلاق در غرب، ويراسته لارنس سى. بكرو...; ترجمه گروهى از مترجمان، مؤسسه آموزشى - پژوهشى امام خمينى (1378) ص 88- 89 . 11) همان، ص 184. 12) همان، ص 183- 184. 13) مورتيمر جى. آدلر ده اشتباه فلسفى، ترجمه انشاء الله رحمتى، (انتشارات بين المللى الهدى، چاپ اول، 1371) ص‏219. 14) مرتضى مطهرى، فلسفه اخلاق، (انتشارات صدرا، 1367) ص 70- 71.   منبع : www.naraqi.com ادامه دارد .... ae  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن