تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 24 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852690782




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرود آخرين گنگستر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سرود آخرين گنگستر
سرود آخرين گنگستر   نويسنده : پرويز نوري   پيش از آن كه درباره فيلم آخر مايكل مان صحبت كنم ، توضيحي را لازم مي بينم ؛ متأسفم از ديدن اين اثر بسيار مؤثر و عميق روي سي دي . متأسفم كه نمي شود و نتوانستم آن را روي پرده عريض سينما ببينم . فيلمي كه با دوربين هاي حساس ديجيتالي و به صورت HD( كيفيت بالا) فيلم برداري شده است ( با همكاري فيلم بردار توانايي چون دانته اسپينوتي). از خود مايكل مان نقل است :« با روش ديجيتال مي توان جزيي ترين جزييات را مثل لباس ، اشيا و تمامي دانسته هاي يك دوران نشان دهيم . ديجيتال موجب مي شود همه چيز واقعي تر به نظر آيد و اشيا را واجد كيفيتي كند كه حس كنيد مي توانيد آن ها را لمس كنيد ». متأسفانه در نسخه موجود دشمنان مردم همه اين جزييات و ظرايف و زيبايي ها از بين رفته و فضا و اتمسفر سكرآور و گرفته و غم انگيز دهه سي ، بي رنگ بر جا مانده است . چهره بازيگران - به خصوص در شب و صحنه هاي تاريكي - به كلي حالت ها ، نگاه ها و احساس هايشان را از دست داده اند . مان در جايي گفته : « در صورت جاني دپ كوچك ترين جزييات و حتي ريزترين لك ها هم قابل رؤيت است .» اما اين جا ، هيچ اثري از اين ريزه كاري ها و جزييات قابل اهميت ديده نمي شود . بدتر از اين ها ، زيرنويس فارسي آن است . با ترجمه اي كه گويي مترجم - شايد هم كامپيوتر - چنان لغات را سر هم كرده كه حتي نمي توان به درستي معناي جمله و مكالمه بين بازيگران را دريافت(بازپرس فدرال را «خر آزمايشگاهي » ترجمه كرده است !) . اين جور فيلم ديدن ، يعني زجر كشيدن وقتي با يك اثري بزرگ و حماسي مثل دشمنان مردم طرف هستيم . اما فيلم مايكل مان در همين وضعيت هم قابل تحسين است . مانند هميشه - و همان گونه كه علي (محمدعلي كلي) را به مثابه قهرماني اسطوره اي بر پرده نشاند - اين بار هم او نشان داده در تجسم شخصيت يك گنگستر و ياغي يا ضدقهرمان محبوب آمريكايي ، تا چه حد قدرتمند و مسلط است . دشمنان مردم رؤيايي جذب كننده از زندگي خشونت بار گنگستري به اسم جان ديلينجر است در دهه سي و در قياس با باني و كلايد - كه همچون او به بانك زني مشغول بودند - رؤيايي فاجعه بار نيست . فيلم مايكل مان روان و سليس است و در حقيقت به موجي از جنايت و سرقت بانك در اوايل يك دهه آمريكا مي پردازد . در دوراني كه مردم عيله بانك ها بودند زيرا آنان را باعث ركود اقتصادي ووضعيت ناهنجار اجتماعي خود مي پنداشتند .آن چه شخصيت هاي باني و كلايد را با ديلينجر در يك سطح قرار نمي دهد -و شايد تا حدودي تفاوت ايجاد مي كند - اين است كه مايكل مان به نظر مي رسد جهت نمي گيرد . در مورد باني پاركر و كلايد بارو ، اين ياغيان جوان ، احساس دل سوزي مي كنيم . نه تنها براي آن دو دل باخته بلكه براي تمامي افرادي كه با آن دسته هستند و به گونه اي در نزاع و غم و خوشي ها به صورت يك خانواده در آمده اند و شكلي از قهرمان هاي محلي را در دوران ركود اقتصادي پيدا كرده اند . اما محبوبيت ديلينجر از ديدگاه مايكل مان در رابطه شگفتش بين خلاف كاران و پليس هاست . از سوي ديگر ، پيوند باني و كلايد كه آرتور پن آفريده با ديلينجر در نحوه پرداخت دو فيلم ساز است . هر دوي آن ها به شخصيت ها جلوه اي از خشونتي شاعرانه و غنايي بخشيده اند ( از جهاتي مي توانيم اين سبك را به سام پكين پا نسبت دهيم ). ديلينجر بانك زن قهار دوره نوميدي است و فقط 31 سال داشت كه به وسيله مأموران از سوي « ملوين پرويس» در 1934 كشته شد . در زمان حكمراني اش ، او از طرف رييس اف بي آي(جي . ادگار هوور) لقب« دشمن شماره يك جامعه»گرفت در حالي كه عامه مردم او را ستيزه جويي سرسخت عليه سيستم و قهرمان ملي مي شناختند . مان فيلم را به سياق پرداخت تصويري سريع و دوربين پرتحركش از زنداني در ايالت اينديانا آغاز مي كند . با نقشه اي كه ديلينجر كشيده ، موفق مي شود پيروانش را از زندان نجات دهد . با همين صحنه است كه فيلم ساز آن پيچيدگي و ديناميسم مشهورش را در عمليات جسورانه مردانه مجسم مي كند . چهره اي كه از ديلينجر در آن پالتوي بلند سياه و كلاه شاپو و در نهايت شيكي نشان مي دهد وقتي به بانك ها با سنگفرش مرمر دستبرد مي زنند و كيسه ها را از پول پر مي كنند و به پياده روها مي دوند و سوار ماشين هاي فورد مشكي مي شوند - و دوربين بر بدنه براق آن ماشين ها با نورهاي شكسته حركتي دايره وار انجام مي دهد - اين حس را به وجود مي آورد كه با نوعي شاعرانگي آمريكايي روبه روييم . به نوعي « فيلم نوآر» رنگين مدرن . شليك گلوله مسلسل ها با آتشي كه از آن بيرون مي زند حالتي از داستان هاي مصور را تداعي مي كند . آدم ها را مي بينيم كه با ضربه اسلحه بر سرشان از ماشين به بيرون پرتاب مي شوند ، يا گلوله سينه آن ها را هدف قرار مي دهد اما به رغم اين ها همه خشونت ها به فيلم ظاهري استتيك مي بخشد و فضايي بر يك چشم انداز بصري شكيل مقابل چشمان ما مي گستراند . آن چه فيلم مايكل مان را متمايز مي كند دوربين اوست كه در عين تحرك فراوان - و با مونتاژ فوق العاده - بي آن كه سردرگم و مغشوش شود ، نمي گذارد مخاطب حس صحنه را از دست بدهد. اما با وجود آن همه فشردگي و سرعت ، مفهوم تصاوير در بخش هاي آرام و ساكن فيلم نهفته است . موسيقي ريتميك بيلي هاليدي روي پاره اي از صحنه ها خاصه در تلفيق دو صحنه متضاد در كنار هم - آن جا كه ديلينجر و ياران او به بانك دستبرد مي زنند و در جايي ديگر ملوين پرويس در تعقيب فلويد ، او را در جنگل هدف قرار مي دهد - تأثيري شگرف بر جا مي نهد . روي نحوه اجراي ديالوگ ها هم تأكيد فراوان شده ، مثلاً در رستوران تاريك يا عقب ماشين ها ، شخصيت ها حرف هاي خود را پشت به هم يا به طور كج و اريب بازگو مي كنند . مان از اين بانك زن معروف ، قهرمان ملي ساخته و ديلينجري كه او به ما مي گويد جنايتكاري شرافتمند بود و پول هاي دزدي را بين نيازمندان تقسيم مي كرد . كسي كه به ياران و پيروان و زني كه دوست داشت - بيلي فريچت - وفادار ماند ( كوتيار شخصيت بيلي را با تلفيقي از اميد و ترس ترسيم مي كند . وقتي به ديلينجر مي گويد : « تو چي مي خواي ؟» او با اعتماد به نفس جوابش را مي دهد : « همه چيز . همين حالا ») . در لبخند كم رنگ جاني دپ ، رگه هايي از استهزا به چشم مي خورد . همچنان كه چهره اش پوشيده از خشم است و اين كه در حقيقت مان و دپ خواسته اند از ديلينجر ، جنايتكاري دوست داشتني بسازند . هر يك از شخصيت هاي فيلم مايكل مان در جست و جو و وسوسه استقلال فردي اند و در اين اثر گنگستري اش هم پيوندهاي روشنفكرانه را در عمق شخصيت ها مي توان دريافت . مأمور ويژه ملوين پرويس كه از سوي جي . ادگار هوور به عنوان محافظ ملي به شكار ديلينجر مي رود ، در وسوسه عدالت خواهي و برقراري آن است . طي درگيري هاست كه درمي يابد تصور چنان فكري چندان آسان هم نيست . كريستين بيل از پرويس آدمي آرام و خاموش و سرد و حواس جمع مي سازد كه از اجراي قانون هراس دارد . به خصوص در ميانه تغييراتي كه دارد پيش مي آيد و او نمي پسندد . در مقابل ، هوور - كه كراداپ با قدرت نقشش را بازي مي كند - آدمي نشان داده مي شود قلدر ، ملاحظه كار و حقيقتاً بي رحم . چيزي كه پرويس هيچ گاه درك نمي كند و حتي نمي تواند چشم پوشي كند. خشونت در فيلم مايكل مان ، تغزلي است . همچون ترانه اي كه آن خواننده در كافه مي خواند :« پرنده كوچولو ، خداحافظ ...» و همان جا ديلينجر با بيلي آشنا مي شود و او را « پرنده » خطاب مي كند ... صحنه خشونت بار انتهايي و كشتن ديلينجر در برابر سينماي بايوگراف با موسيقي شاعرانه ، حسي لطيف و غني به صحنه مي دهد . ديلينجر به سينما رفته تا در آخرين شب زندگي اش فيلم ملودرام منهتن را تماشا كند . كلارك گيبل به نقش گنگستري مدل ديلينجر ، در پايان كارش مي گويد :« همان جور زندگي مي كنيم كه مي ميريم،سريع». وقتي در بيرون سينما به گلوله بسته مي شود ، در گوش پليس چيزي را زمزمه مي كند كه بعداً پليس به بيلي باز مي گويد : « پرنده كوچولو ، خداحافظ...» زيبايي فيلم در صحنه انتهايي است با نماي نزديك چهره بيلي كه اشك - مثل ما - از چشمانش جاري است . حسي عميق و تلويحي بين فيلم ساز ومخاطب برقرار شده ، حسي لذت بخش در هر جزيي از اين فيلم ... مايكل مان با آخرين بازمانده موهاك ها نوعي شكوه بصري به سينما آورد و هنوز هم نشان مي دهد كه خالق تصاويري ظريف ، بديع و كامل است . منبع:نشريه ماهنامه سينمايي فيلم شماره398 /س  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن