تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ آيينى، با نادانى رُشد نمى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804603757




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاريخ اجمالي بنيان گذاران آيين سيکهـ


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تاريخ اجمالي بنيان گذارا آيين سيکهـ
تاريخ اجمالي بنيان گذاران آيين سيکهـ نويسندگان:* محمد مهدي عليمردي، **سيد محمد روحاني اشاره پديده ي آيين سيکهـ يکي از اديان شرقي به شمار مي آيد که اول بار حدود پانصد سال پيش به پيشوايي گورو نانک در منطقه اي از پنجاب پيرواني را به خود اختصاص داد. نانک مردم را به تفکر در عمق تعاليم و اديان که داشتند دعوت مي کرد و مدعي بود که صرفا نام خداوند را تبليغ مي کند؛ اما به مرور زمان، آنچه او بنياد نهاده بود به آييني نوين با باورها، مناسک و کتاب مقدس خاص خود تبديل شد. البته شکل گيري اين آيين هم به دست نانک و در زمان او اتفاق نيفتاد، در واقع مي توان گفت که اين آيين بيش از يک بنيان گذار دارد. نانک و نه جانشين او، ده رهبر انساني سيکهها هستند که هر يک در شکل گيري اين آيين نقشي داشته اند. يکي از مهم ترين تحولات در تاريخ اين دين، که توسط رهبر دهم انجام شد، انتخاب کتاب مقدس به عنوان گوروي جاودان بود. اين تدبير باعث جلوگيري از اختلافات دروني آيين سيکهـ گرديده است. اين مقاله به طور اجمالي به بررسي نقش بنيان گذاران آيين سيکهـ در روند پيدايش و شکل گيري نهايي اين آيين مي پردازد. کليد واژه ها: آيين سيکهـ، گوروي جاودان، سهجدهاري، کس دهاري، امريت دهاريمقدمه آيين سيکهـ ديني نوظهور است که از پيدايش آن حدود پانصد سال مي گذرد؛ اما علي رغم جوان بودنش، توانسته است حضوري پررنگ در مجامع جهاني و بين المللي داشته باشد، به ويژه در چند دهه ي اخير که با تأسيس مؤسسات مختلف، سايت هاي اينترنتي، و نشر کتاب ها و مجلات مختلف به نشر اعتقادات خود پرداخته است. اين آيين بر مبناي تعاليم گورونانک و نه جانشينان او، در منطقه ي پنجاب، در شبه قاره هند در ظرف حدود دويست سال به وجود آمد. اين آيين بر پايه سه اصل مهم باور به يگانگي خداوند، اطاعت محض از گورو (معلم روحاني) و باور به تناسخ ارواح پس از مرگ بنا شده است. علاوه بر آن، آموزه هاي اخلاقي مثل نفي نظام طبقاتي، برابري زن و مرد؛ خدمت به خلق، کار و تلاش، نفي هر گونه رياضت جسماني و داشتن زندگي اجتماعي از ديگر آموزه هاي مهم اين آيين محسوب مي شود. آموزه هاي اين دين نزديکي و شباهت بسياري با عقايد اسلامي و هندويي دارد؛ به همين دليل برخي از محققان غير سيکهـ معتقدند اين آيين در حقيقت ترکيبي از تعاليم اسلامي و هندويي است، که بنيان گذاران آن براي ايجاد آشتي ميان دو دين بزرگ آن منطقه به وجود آورده اند. ولي پيروان آيين سيکهـ با اين ديدگاه به شدت مخالف بوده، دين خود را ديني الاهي و کاملا مستقل مي دانند. واژه سيکهـ (1)واژه ي سيکهـ در لغت به معني دانش آموز، شاگرد و مريد است. در مورد ريشه ي آن، سه احتمال مطرح شده است: طبق يکي از آنها اين کلمه از مصدر «سيکهنا» (Sikhna)، به معني آموختن، از زبان هندي و پنجابي اخذ شده است. (Chander Dotra, 1997:436). اين واژه در کتاب مقدس اين آيين، گورو گرنتهـ صاحب (Guru Granth Sahib)، نيز به صورت «سيکهـ» و «سيکهيا» به معني «تعاليم گورو» و به صورت «گورسيکهـ» و «ستگور سيکهـ» به معني «پيرو گورو» آمده است:ستگور ساچي سيکهـ سنائي [تنها گوروي حقيقي تعاليم حقيقي را بيان مي کند.]سيکهيا ديکهيا بهوجن بهاووعشق آلاهي، آموزه، موعظه و غذاي من است. ستگور سيکهـ کي کري پرتپال گوروي حقيقي پيروان خود را گرامي مي دارد.(S.G.G. Gaori Goareri, Mahla 1, p.221& Mahla 5,p.14)سيکهـ در اصطلاح براي اشاره به پيروان گورونانک (GuruNanak) و نه جانشين او به کار مي رود. «سيکهـ» در آغاز اصطلاحي بود به معناي پيرو و مريد نانک، اما بعدها نامي براي ديني مستقل با آداب، اعتقادات و ارزش هاي ويژه اطلاق گرديد (Hinnells,1996:31).مطابق مصوبه گوردوراهاي سيکهـ در سال 1925م، مطابق 1346ق، که مورد تاييد مجلس ايالتي پنجاب نيز قرار گرفت، سيکهـ اين گونه تعريف شده است: «کسي که از روي يقين به جد اعتراف کند که پيرو آيين سيکهـ است، به کتاب مقدس گورو گرنتهـ صاحب و ده گوروي سيکهـ معتقد باشد، و هيچ دين و آيين ديگري نداشته باشد». گوردوراهاي سيکهـ در سال 1971م، مطابق 1392ق، بند ديگري را نيز به تصويب رساندند که مورد تاييد پارلمان هند نيز قرار گرفت، و آن اين بود که «سيکهـ کسي است که علاوه بر شرايط فوق الذکر مقيد به تعاليم و فرامين آنها نيز باشد، و از جمله فرامين گوروي دهم کوتاه نکردن موي بدن (Kesh, kes) است». در حقيقت اضافه کردن اين بند به اصول آيين سيکهـ براي خارج کردن سهجدهاري ها (Sahajdhari) بود، زيرا آنان خود را پيرو گورونانک، و سيکهـ مي خواندند؛ ولي اصولي که گوروي دهم بنا نهاده بود، به ويژه باقي گذاشتن موي بدن، را رعايت نمي کردند (Ibid). مطابق قانون سلوک سيکهـ «رهت مريادا» (Rahit Maryada يا Rehat Maryada) سيکهـ آن کسي است که به يک خداي ابدي و متشخص «اکال پروکهـ» (Akal Purakh)، ده گورو «از گورونانک تا گوروگوبند سينگهـ (Guru Gobind Sing) گورو گرنتهـ صاحب و آموزه هاي آن، و مراسم تعميد با شمشير دودم «کهندا کاامريت (Khandaka Amrit) باور داشته باشد، و همچنين هيچ دين و آيين ديگري را نپذيرد (Shromni Gurdwara committee 1998:9).به هر حال، امروزه اصطلاح سيکهـ به سه گروه اطلاق مي شود:1. سهجدهاري؛ کساني که در خانواده ي سيکهـ متولد شده اند و از اين طريق خود را پيرو اين آيين مي دانند؛ ولي رسما تعميد نيافته اند و به پنج کاف، به ويژه کوتاه نکردن موي بدن، ملتزم نيستند. 2. کس دهاري (Kesdhari)؛ سيکههايي که ملتزم به حفظ موي کوتاه نشده ي بدن هستند، ولي رسما تعميد نيافته اند. 3. امريت دهاري (Amritdhari)؛ سيکههايي که رسما با مراسم «کهندا کاامريت» تعميد يافته و عضو خالصا شده باشند (Chander Dogra, 1997:436).بنيان گذاران سيکهـاولين گوروي اين آيين، نانک، در 15 آوريل سال 1469، مطابق 890ق، در خانواده اي هندو، در ايالت پنجاب در روستايي به نام تلوندي (Talwandi)، که امروز آن را ننکانا صاحب (Nankana Sahib) مي خوانند، به دنيا آمد. زندگي بنيان گذار سيکهـ را مي توان به سه دوره مهم تقسيم کرد: نخستين دوره که 37 سال، از 1469 تا 1506م، مطابق 890 تا 927ق، طول کشيد، مربوط به دوره ي کودکي، تحصيل و زندگي خانوادگي او است. دومين دوره به مدت چهارده سال، از 1506م تا 1520م، مطابق 927 تا 941ق، به سفرهاي تبليغي نانک به مناطق مختلف هند و کشورهاي اطراف اختصاص دارد. سومين دوره نيز از سال 1521 تا 1539م، مطابق 942 تا 960ق، يعني هجده سال آخر عمر او، مختص به تعليم و تربيت شاگردان، و بناي اولين جامعه ي سيکهـ است (Ibid:332). به باور سيکهها نانک يک گورو، يعني معلم و راهنماي الاهي، است که بعد از مکاشفه اي عرفاني احساس کرد رسالتي از جانب خداوند بر دوش او نهاده شده است و در پي آن، آيين سيکهـ را به وجود آورد. او در سفرهاي متعدد به مراکز اصلي آيين هاي هندو، بوداد و اسلام، پيام خود را که نفي تعصبات جاهلانه بر آداب و ظواهر مذهبي، بدون درک صحيح از حقيقت آن بود، به آنان رساند. او همواره مردم را به تفکر در عمق تعاليم اديان دعوت مي کرد. نانک براي اينکه تعاليمش هر چه بيشتر بر مخاطب تاثير بگذارد، به جاي نصيحت مستقيم، بيشتر به صورت علمي سؤالاتي در ذهن مخاطب ايجاد مي کرد، به طوري که مخاطب به تفکر در سخنان او وادار شود. از طرفي نيز در تعاليم او برتري به سبب مقام، ثروت و يا طبقه اجتماعي به شدت نکوهش شده است (Singh, harbans, 1999:14). سفرهاي گورونانک حدود سال 1521م، مطابق 942ق، هنگامي که گورونانک حدود پنجاه سال داشت پايان يافت. بعد از آن نانک همراه با خانواده اش در شهر کرتارپور (Kartarpur) مستقر شدند. اين دوران مرحله اي جديد و تاثيرگذار در تشکيل جامعه مستقل سيکهـ قلمداد مي گردد. قسمت اعظم سال هاي آخر عمر نانک در دهکده تلوندي گذشت. مي توان گفت مبدأ تشکيل جامعه ي مستقل سيکهـ، تصميم گورونانک به اقامت در اين محل و در اين زمان خاص بوده است. از نقاط مختلف هند، دوستداران و پيروان کثيري براي ديدار وي به آن روستا مي آمدند و همين افراد وسيله اي براي ابلاغ تعاليم نانک به ديگر نقاط هند بودند. سرانجام او در روز 22 سپتامبر 1539م مطابق 960ق، درگذشت (Hinnells, 1996:314own Cole, 1989:12 Eliade, 1989:13/318)گورونانک پيش از رحلت، يکي از شاگردان خود به نام لهنا (Lehna) را براي جانشيني برگزيد. گورونانک بر او لقب اَنگد (Angad)، يعني وجود من، نهاد که بعدها به همين عنوان شهرت يافت. از اقدامات مهم گوروانگد جمع آوري و تدوين سروده هاي گورونانک و ارسال آن به مراکز تبليغي خود در نقاط مختلف کشور بود که زمينه تدوين کتاب آدي گرنتهـ را به عنوان کتاب مقدس آيين سيکهـ فراهم نمود (Dhillon,200:82). او رسم الخط گوروموکهي را که پيش از آن به نام مهاجني (Mahajni) وجود داشت اصلاح و تکميل کرد و آن را به عنوان خط رسمي بين پيروان خود رواج داد (owen Cole, 2004:284).براي نخستين بار به فرمان گوروانگد داستان زندگي گورونانک به صورت کتابي به نام جنم ساکهي (Janam Sakhi) گردآوري و تاليف شد (Singh, Sangat, 2001:24). گوروانگد به عنوان يکي از پايه گذاران نظريه بهکتي و شکتي، (2) به معني همدوشي عرفان و قدرت دنيوي، به شمار مي آيد (Singh, Sangat. 2001:82). وي به مدت سيزده سال جامعه ي سيکهـ را رهبري نمود و در سن 48 سالگي از دنيا رفت. او يکي از مريدانش به نام آمرداس (Amardas) را به عنوان جانشين خود معرفي کرد. گوروامرداس، که 73 سال داشت، در سال 1552م مطابق 973ق، به عنوان سومين گورو منصوب گرديد. از اقدامات مهم گوروامرداس حفظ و گسترش سنت سفره ي اطعام فقرا و زائرين (لنگر) بود، که پيش از او توسط گورونانک داير گشته بود. (3) اين سنت که گورو کالنگر، به معناي اطعام در حضور گورو نام داشت، وسيله اي براي تحکيم همبستگي پيروان، و نشانه اي از برابري تمامي انسان ها از هر طبقه اجتماعي و ديني محسوب مي شد. جهت دادن به دو جشن بزرگ آيين هندو، بيساکهي (جشن برداشت گندم) و ديوالي (جشن چراغ ها) براي تأکيد بر وحدت و استقلال پيروان خود، و تقسيم جامعه سيکهـ به بيست و دو منطقه موسوم به منجي (4) از ديگر اقدامات مهم وي به شمار مي رود (Ibid:82) يکي ديگر از مهم ترين اقدامات گوروامرداس در زمينه اصلاح سنت هاي غلط در جامعه ي هند، نفي رسم ستي (Satti) بود که براساس آن زن بيوه به همراه جسد شوهرش سوزانده مي شد. وي قبل از مرگ، داماد خود جتها (Jetha) را که بعدها به رام داس (Ramdas)، به معني غلام خدا، ملقب شد به عنوان جانشين خود تعيين کرد، و در سن 95 سالگي بعد از 22 سال تصدي مقام گورويي، در سال 1573م، مطابق 994ق، درگذشت (سنگهـ سودهي تيجا، 136:1997).رام داس در اول سپتامبر 1574م، مطابق 995ق، رسما به مقام رهبري پنتهـ رسيد (Singh, Sangat. 2001:82). از او بيشتر به عنوان بنيان گذار شهر مقدس امريتسر (Amritsar) ياد مي شود. بناي امريتسر، آغاز تحولي جديد در آيين سيکهـ به شمار مي رود (Singh, Harbans, 2001:3/451). وي به مدت هفت سال رهبري پنتهـ را به عهده داشت. با آنکه سه پسر داشت، پسر کوچکش ارجن را شايسته جانشيني خود دانست. (5) با اين کار نظام موروثي را در تصدي مقام گورويي سيکهها بنياد نهاد. بعدها اين سنت توسط ساير گوروها دنبال شد. گوروارجن (Guru Arjan) بعد از درگذشت پدرش، در سال 1581م، مطابق 1002ق، به عنوان پنجمين گورو منصوب شد (Dhillon,2000:106). گوروارجن بعد از انتصاب به مقام گورويي به سفرهاي تبليغي در مناطق مختلف پرداخت. او توانست در طي اين سفرها تعداد زيادي از کشاورزان (جات) را به آيين سيکهـ متمايل کند. مشهورترين بناي ديني که در دوران گوروارجن ساخته شد، ساختمان معبد طلايي (Golden Temple/هري مندير) در امريتسر است (سينگ سامبهي، 1369: 100) شاخص ترين اقدام گوروارجن گردآوري و تدوين کتاب آدي گرنتهـ به عنوان کتاب مقدس سيکهها بود. بعد از درگذشت اکبرشاه، پادشاه مغلول هند، بر سر جانشيني او ميان فرزند او جهانگير و نوه اش خسرو که توسط او به جانشيني برگزيده شده بود نزاع درگرفت. در اين ميان گوروارجن از خسرو حمايت کرد. بعد از شکست خسرو و اعدامش توسط جهانگير، گوروارجن مورد خشم امپراتور جديد قرار گرفت (Dhillon, 2000:114). سرانجام گوروارجن در سن 43 سالگي در ماه مي 1606م، مطابق 1027ق، به دستور جهانگير در رودخانه غرق گرديد و به عنوان اولين «شهيد» در آيين سيکهـ مشهور گشت. قبل از اينکه گوروارجن به لاهور برده شود، فرزند خود هرگوبند را به عنوان جانشين خود معرفي کرده بود (سينگهـ سودهي تيجا، 167:1997).گوروهرگوبند بنا بر وصيت پدرش، به آيين سيکهـ وجهه ي نظامي گري داد و رسوم زاهدانه و عرفاني گوروهاي سابق را با روحيه ي جنگاوري درآميخت. تا قبل از گوروهرگوبند، گوروها بر تختي معمولي که «گدي» (Gaddi) ناميده مي شد مي نشستند و بيشتر به موعظه، نصيحت و بحث هاي عرفاني و الاهي مي پرداختند؛ اما گوروهرگوبند اين رسم را نيز تغيير داد. او در شهر امريتسر، کنار هرمندير (معبد طلايي) کاخي با شکوه، به نام اکال بنگله (6) ساخت. (7) هرگوبند علاوه بر موعظه و بحث هاي عرفاني، سخنان حماسي نيز ايراد مي کرد. او با اين کار قصد داشت در شنوندگان، شور جنگ و دفاع از آيين را برانگيزاند. يکي از ويژگي هاي شاخص گوروهرگوبند حمل دو شمشير بود که به عنوان نشانه اي از دو آموزه ي ميري و پيري (8) شناخته شد. در حقيقت گوروي ششم با اين کار خود قصد داشت بر عدم جدايي ميان دينداري و حصول قدرت دنيوي، يعني وحدت ميان دين و سياست تأکيد کند. سرانجام گوروهرگوبند در سال 1644م، مطابق 1065ق، در شهر کيرتپور (Kiratpur)درگذشت (Duggal, 1997:141).گوروهراري نوه کوچک گوروهرگوبند در چهارده سالکي به عنوان هفتمين گورو به اين مقام رسيد. او با حکومت مغول کمتر درگير شد (Chander Dogra, 1997:201). گوروي هفتم پس از 17 سال تصدي درگذشت و فرزند کوچک ترش که طفل خردسالي به نام هرکريشن بود را به عنوان حانشين خود برگزيد. گوروهرکريشن (Harkrishan) در خردسالي، يعني وقتي فقط پنج سال داشت هشتمين گوروي سيکهها شد، و بعد از چند سال هم بر اثر بيماري درگذشت. او هر چند نتوانست تأثير عملي خاصي به عنوان گورو در جامعه ي سيکهـ داشته باشد، اما نزد سيکهها مقام و منزلتي همپاي ديگر گوروها دارد. گوروهرکريشن قبل از مرگ، عموي بزرگ خود تغ بهادر را به جانشيني برگزيد (Duggal, 1997:179).پس از مدتي گوروتغ بهادر در سال 1665م، مطابق 1086ق، شهري به نام انندپور (Anandpur) بنا کرد و در آنجا مستقر شد (سينگهـ، سودهي تيجا 228:1997) گوروتغ بهادر تا دو سال بدون هيچ مشکلي در شهر انندپور اقامت داشت. ولي در پي درگيرشدن با اورنگ زيب براي نجات هندوهاي کشمير، مورد غضب اورنگ زيب قرار گرفت و در نهايت در سال 1675م، مطابق 1096ق، به فرمان وي اعدام شد. (9) جانشين او تنها پسرش، گوبندراي (Gobind Rai)بود که بعدها باعث تحولات زيادي در آيين سيکهـ شد (سينگهـ، سودهي تيجا، 236:1997). دهمين و آخرين گورور سيکهـ گوبندراي (10) بود که بعدها به نام گوروگوبند سينگهـ (Guru Gobind (Govind) Singh) ناميده شد. او در 22 دسامبر سال 1666م، مطابق 1087ق، در شهر پتنا (Patna) ديده به جهان گشود. وي در کودکي زبان هاي فارسي، سنسکريت و هندي را آموخت و فنون نظامي و سوارکاري را فراگرفت (Gupta,2000:1/226).در آيين سيکهـ گوروگوبند سينگهـ بعد از گورونانک، مهم ترين گوروي سيکهـ محسوب مي شود؛ زيرا اگر گورونانک را بنيان گذار آيين سيکهـ بدانيم، گوروي دهم منسجم کننده و شکل دهنده ي آن به عنوان آييني مستقل، با آداب و رسوم خاص خود بوده است. چون پنتهـ (جامعه ي سيکهـ) از طرف حاکمان مغول بسيار تحت فشار بود، وي تصميم گرفت جنبه ي نظامي گري را در آيين سيکهـ گسترش دهد. به همين منظور نظام خالصا (11) را بنيان نهاد. به دستور وي هر مرد خالصا به جاي نام خانوادگي خود، که معمولا نشان دهنده ي طبقه ي اجتماعي آن فرد بود، به نام سينگهـ، يعني «شير» و زنان به نام کَور، به معني «بانو» يا «ملکه» ناميده شدند. او براي تشکيل ارتش قدرتمند سيکهـ، حمل شمشير و آموزش نظامي را براي پيروان خالصا الزامي کرد و با اين فرمان که جنبه ي الزام ديني (شرعي) داشت، رسما آيين سيکهـ را به صورت آييني نظامي درآورد. اين اقدامات باعث شد او تهديدي جدي براي حاکمان مغول قلمداد شود، از اين رو به دست عوامل مغول در 17 اکتبر 1708م، مطابق 1129ق، ترور شد. و چون تمام پسرانش به دست مغولان کشته شده بودند، براي جلوگيري از اختلاف و درگيري بر سر جانشيني اش کتاب مقدس آدي گرنتهـ را به عنوان جانشين خود اعلام کرد تا اين کتاب که مورد قبول همه بود به عنوان گوروي جاودان سيکهها باقي بماند. از آن پس اين کتاب به نام گوروگرنتهـ صاحب خوانده شد (Gupta.2000:1/326).اولين حکومت سيکهها دو سال پس از مرگ گوروگوبندسينگهـ، توسط يکي از ياران وي به نام بهادر سينگهـ که به خودش لقب بنده سينگهـ (Banda Singh) داده بود، محقق شد. او با استفاده از برانگيخته شدن احساسات سيکهها، که به سبب شنيدن خبر کشته شدن گوروگوبندسينگهـ آماده ي انتقام گرفتن بودند، مبارزه ي گسترده اي را با مغولان آغاز کرد. با تشکيل حکومت سيکهـ در سرزمين هند، حاکمان مغول در دهلي احساس خطر کرده درصدد سرکوبي آن برآمدند. به همين دليل لشکر عظيمي به جنگ با بنده سينگهـ گسيل شد، و بعد از چند ماه جنگ سخت بنده سينگهـ به اسارت مغولان درآمد. او به دهلي منتقل شد و اسرانجام بعد از صد روز اسارت و شکنجه ي بسيار، در سال 1716م، مطابق 1137ق، در دهلي اعدام شد و بدين ترتيب اولين حکومت مستقل سيکهـ منقرض گشت (Singh, Harbans, 1999:273).بعد از مدتي رنجيت سنگهـ (Ranjit Singh) که جواني رزمجو و بي باک بود در سال 1799م، مطابق 1220ق، توانست از ضعف حکومت مغول استفاده کند و با تکيه بر جنگجويي و شجاعت سيکهها، که محصول آموزه هاي خالصا بود، در ماه بيساکهي سال 1801م، مطابق 1222ق، لاهور را فتح کند. او با تسخير اين شهر کليد فتح تمام پنجاب را به دست آورد و پس از مدت کوتاهي توانست بر تمام پنجاب مسلط شود. او نخستين سيکهي بود که بعد از گوروي دهم توانست با لقب مهاراجه (Maha Raja/ پادشاه بزرگ) به مدت 39 سال بر پنجاب حکومت کند. سرانجام مهاراجه رنجيت سينگهـ در سال 1838م، مطابق 1259ق، در زمان اوج گسترش نفوذ استعمار انگليس درگذشت (Madan, 1998:39).پس از او جانشينانش نتوانستند از ميراثش پاسداري کنند و هشت سال پس از مرگ وي اين سلسله نيز منقرض گرديد. آخرين حاکم سيکهـ پنجاب، مهاراجه دليپ سينگهـ (Maharaja Dalip (Dulip) Singh) 1893-1834م، مطابق 1255-1314ق) فرزند نوجوان رنجيت سينگهـ بود. او در سال 1849م، مطابق 1270ق، ضمن قراردادي، رسما پنجاب را ضميمه قلمرو کمپاني هند شرقي (East India Company) کرد و به سلطنت ملکه ويکتوريا گردن نهاد. دليپ سينگهـ چند سال بعد مسيحي شد و به انگلستان رفت و ديگر هرگز به پنجاب بازنگشت (Chander Doga, 1997:114). به اين ترتيب راج خالصا يعني رؤياي تشکيل حکومتي مبتني بر آموزه هاي آيين سيکهـ در پنجاب نيز براي هميشه ناکام ماند. بعد از نفوذ انگليسي ها به پنجاب، تلاش بسياري توسط آنان و هندوان براي تغيير آيين مردمان اين سامان به عمل آمد. از اين رو براي مقابله با نفوذ مسيحيت و آيين هندو در پنجاب، عده اي از جوانان سيکهـ در سال 1873م، مطابق 1294ق، در شهر امريتسر، انجمني به نام سينگهـ سبها (12) تاسيس کردند (Ibid:443).در سال 1940م، مطابق 1361، با ظهور حزب مسلم ليگ (Muslim League) توسط مسلمانان هند، سيکهها بار ديگر سعي در ايجاد اتحاد ميان احزاب متفرق خود داشتند اما تا سال 1947م، مطابق 1368ق، يعني سال استقلال هند و تشکيل کشور مستقل پاکستان، سيکهها نتوانستند حزبي متحد تشکيل دهند. ولي سرانجام با تلاش هاي بسيار توانستند در سال 1967م، مطابق 1388م، ايالتي به عنوان پنجاب، تحت جمهوري فدرال هند تشکيل داده و زبان، فرهنگ و آيين خود را به صورت زبان و فرهنگ رسمي آن ايالت گسترش دهند (Sing Sangat. 2001:212Baird, Robert. 1995:192).همان طور که نخستين بار آيين سيکهـ در منطقه پنجاب واقع در شمال غربي شبهه قاره هند پديد آمد، امروزه نيز بيشتر جمعيت پيروان اين آيين در اين منطقه ساکن هستند. واژه ي پنجاب ترکيبي از دو کلمه ي فارسي پنج و آب است. بنابراين، پنجاب يعني سرزمين پنج رودخانه. اين پنج رود از رودخانه ي اصلي ايندوس (Indus) سرچشمه مي گيرند؛ البته امروز تنها سه رودخانه ي راوي، بياس، و سوتلج در پنجاب هند جاري هستند. اين سرزمين از شمال به کوه پايه هاي هيماليا در ايالت جامو و کشمير، از غرب به پاکستان، از شرق به رود يمونه و ايالت هيماچل پرادش، و از جنوب به راجستان و صحراي سند محدود مي شود (Gupta. 2001:1/358). منطقه ي پنجاب اکنون به دو بخش تقسيم شده است که يک بخش در کشور هندوستان و ديگري در پاکستان قرار دارد. پي نوشتها1- معمولا خود سيکهـ ها نام آيين خود را با پسوند دهرم «Sikh Dharam» که از ريشه ي سنسکريت دهرمه به معني «طريقت» و «مسلک» است، مي خوانند. نام اين آيين به اشتباه در زبان فارسي «سيک» و در عربي «سيخ» تلفظ مي شود. در حالي که تلفظ نام اين آيين «سيکهـ» است. در زبان فارسي اين نوع «ه» هيچ گاه در آخر کلمه بدون اتصال به کلمه ديگر نمي آيد، و هر گاه بخواهند کلمه اي را با «هاء» تمام کنند از هاي گرد «ه» استفاده مي کنند. لذا ممکن است اين سؤال پيش آيد که چرا در اينجا نام اين آيين را سيکه ننويسيم که در زبان فارسي رايج است؟ در پاسخ بايد بگوييم که در فارسي هيچ «ه»ي گردي ساکن تمام نمي شود و معمولا با کسره همراه است. ولي «ها»يي که در کلمه «سيکهـ» مي آيد «ها»ي ساکن و به تعبيري «ها»ي تنفسي است که بدون تأکيد زياد بر آن ادا مي شود. 2- Bhakti & Shakti؛ در دوران گوروي ششم، هرگوبند، اين نظريه با نام ميري و پيري احيا شد. 3- البته پيش از نانک صوفي هاي مسلمان اين سنت را در سرزمين هند وراج داده بودند 4- Manji: اين نمايندگي ها تا زمان گوروي دهم به کار خود ادامه مي دادند، ولي بعدها به دليل وجود فساد، و خيانت برخي از آنها، گوروي دهم دستور انحلال منجي ها را صادر کرد. 5- فرزند ارشد گورورام داس، پريتهي چند، فردي خودخواه و مغروري بود، و پسر ديگر او، مهادو، نيز فردي دنياگرا و لذت طلب بود که با اين اوصاف هيچ کدام شايستگي جانشيني پدرشان را نداشتند. 6- Akal Bangla: اين تخت به اکال تخت (Akal Takht)، به معني تخت خداي لايتناهي، هم مشهور است. 7- مي توان گفت ساختن کاخي باشکوه در کنار معبد طلايي، تأکيدي دوباره بر همراهي قدرت دنيوي و معنوي است؛ چرا که معبد طلايي که در دوران پنج گوروي سابق بنا شده بود، مظهر جنبه ي عرفاني آيين سيکهـ بود و اکال تخت نشانه اي از قدرت دنيوي اين آيين.8- در برخي از منابع واژه ي «فقيري» به جاي «پيري» به کار رفته است و در برخي ديگر از منابع واژه هاي سنسکريت شکتي (Shakti) به جاي ميري و بهکتي (Bhakti) به جاي پيري ذکر شده است.9- به عنوان يادبود گوردوارايي به نام سيس گنج (Gurdwara Sis Ganj) در محل اعدام گورو تغ بهادر در شهر دهلي ساخته شد، که امروزه يکي از مقدس ترين اماکن زيارتي سيکهـ ها محسوب مي شود. 10- در برخي از کتاب ها گوبندداس (Gobind Das) ثبت شده است. 11- Khalsa؛ مشهور اين است که واژه ي خالصا از واژه فارسي- عربي خالص، به معني پاک و ناب، اخذ شده است؛ ولي برخي ديگر اين واژه را ترکيبي از چند واژه ي ديگر مي دانند. طبق نظر آنها خالصا ترکيبي است از خا (yog, jap) به معني ذکر الاهي، ل(Bhog) به معني لذت دنيوي، و صا(mel) به معني يگانه شدن؛ پس بنابراين خالصا کسي است که هميشه به ياد خدا باشد، از لذت هاي دنيوي بهره ببرد و يگانه و متحد نيز باشد. 12- Singh Sabha؛ انجمن شيران (سيکهـ هاي تعميد يافته)استاديار دانشگاه اديان و مذاهب* پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وابسته به دانشگاه اديان و مذاهب**کتابه نامه:سينگهـ سودهي تيجا(1997)، وچترجيون دس پاتشاهي، امريتسر: سيوان (اردو).سينگ سامبهي، پيارا، اوون کول، دبليو(1369)، سيک هاي معتقدات مذهبي و رويه آنان، فيروز فيروزيان، تهران: نشر توسعه.Guru Granth SahibChander Dogra, Ramesh, Singh Mansukhani, Gobind (1997), Encyclopaedia of Sikh Religion and Culture, Delhi: Vikas Publishing HouseDuggal, K.S (1997), Sikh Gurus Their Lives & Teachings, Delhi:UBSPDDhillon, Harish (2000), The Lives and Teachings of The Sikh Gurus, Dellhi:UBSPDEliade, Mircea (1987), The Enyclopedi of Religion, New York: MacmillanHinnells, John R, owencole. W(1996), A new Hand book of Living Religions, Oxford: Black Well PublisheersGupta, Hari Ram (2000), History of the Sikhs, Voll, Delhi: Munshiram Manoharlal Madan, T.N. (1998), Modern Myths, Ibidked Minds, Delhi: Oxford UniversityShromni Gurdwara Prabandak Committee (1998), Sikh Rehat Maryada, AmritsarSingh, Harbans (1999), The Heritage of the Sidhs, New Delhi:Manohar.____ (2001), The Encyclopaedia of Sikhism, Vo.3, Patiala: Punjabi University.Singh, Sangat (2001), The Sikh in History a Millennium Study, New Delhi: Uncommon Books.Owen Cole, W, Singh Sambhi, Piara (1989), The Sikhs Their Religious Beliefs and Practices, London: Routledge.____ (2004), Six World Faiths, London: continuum./ن
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن