تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمى ورزد، و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798233878




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کریسمس مبارک یا خداحافظ دکتر 12!


واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:

کریسمس مبارک یا خداحافظ دکتر 12! به قلم "علیرضا دربان جعفری" هشدار: این مطلب ممکن است بخشی از اپیزود کریسمس twice upon a time را لو بدهد. خداحافظی همیشه و درهرحالی سخت است. حتی اگر با "دکتر دوازدهم" باشد!  اما این خداحافظی تنها با دکتر دوازدهم و پیتر نیست؛ ما از "شورانر" بزرگ سریال هم جدا می‌شویم. نویسنده‌ی محبوب سریال که از فصل 5 به صورت رسمی زمام کار را بر عهده گرفت. او که حتی قبل از آن هم با داستان هایی مثل blinkو یاempty child  خود را در دل ها جا کرده بود در پایان دکتر دوازدهم با ما وداع می‌کند. پس با مقداری شوق و ذره ای دلواپسی به پای اپیزود آخر می‌نشینیم و به این فکر می‌کنیم که این بار استیون موفات چه پایانی برای ما حاضر کرده‌است؟ قبل از بررسی اجمالی ابه این بپردازیم که این اپیزود از لحاظ کارگردانی جزء بهترین اپیزود هاست و جلوه های ویژه‌ی مناسب به همراه تصویر برداری زیبا تجربه‌ای برای هووین ها پدید می‌آورد که تا مدت ها در خاطرتان خواهد ماند. این اپیزود نگاه کوتاهی به دالک خوب قدیمی می‌اندازد، بیل پاتس را بررسی می‌کند، کاپیتانی متنفر از جنگ را به رخمان می‌کشد، دکتر اول را در کالبد دیوید بردلی زنده می‌کند و در آخر ما را با ریجنریت دکتر دوازدهم همراه می‌سازد. بر خلاف همیشه که اپیزودهای پایانی ساده شروع می‌شود و با ریجنریت تمام می‌شود این بار با ریجنریت شروع و با ریجنریت هم به پایان می‌رسد.گرچه انگار نویسنده تا میانه‌های اپیزود فراموش می‌کند دو دکتر حال خوبی ندارند و در حال مردن هستند مخصوصا دکتر دوازدهم که از اپیزود قبلی همچنان در حال ریجنریت می‌باشد! در اولین قدم ما صحنه هایی از نسخه کلاسیک را می‌بینیم که به زیبایی کنار سکانس های جدید چیده شده تا شروع داستان به خوبی ما را قانع به تماشای ادامه داستان کند. دکتر اول که از ریجنریت سر باز زده دکتر دوازدهم را می‌بیند که دقیقا مثل خودش در حال فرار است. اما نه آن {run} مخصوص دکتر که همیشه می‌بینیم، یک فرار از ماهیت و ریشه... اولین سوال که در ذهن جوانه می‌زند این است که ((خب حالا چی؟)) چرا باید این دو دکتر همدیگر را ببینند؟ آن هم بعد از این همه مدت که از حضور دکتر اول می‌گذرد. 55 سال آن هم به صورت تقریبی زمان عجیبی برای فلش بک زدن است. به شخصه این حرکت را یک تیر و چند نشان می‌دانم. واضح ترین هدف موفات هم نشان دادن این است که با تمام تغییرات گسترده طی این سالیان هنوز هم دکتر به گذشته خود متصل است. شوخی ها و دیالوگ های پینگ-پونگی مخصوص دکتر هو و برخی سریال های بریتانیایی دیگر در این اپیزود می‌درخشند. روبرویی دکتر ها با هم و دیدن تاردیس جدید توسط دکتر قدیمی صحنه‌های خوب و بعضا خاطره انگیزی برای ما ایجاد می‌کند. سریال ما را بلافاصله بعد از دیدن دکترها و خطای زمانی پیش آمده با کاپیتانی از جنگ جهانی اول روبرو می‌کند؛ با بازی دوست همیشه پشت پرده ی دکترهو یعنی مارک گتیس. مارک که تا به حال چند اپیزودی را به نگارش در آورده و در فصل دو هم نقش ((پروفسور لازلو)) را بازی کرد حالا رول مهم‌تری را در اختیار دارد. این که چه اندازه به شخصیت او در اپیزود پی می‌بریم باشد برای بعد. حالا وقت روبرویی با دشمنان این اپیزود است.

  حرکت بعدی سریال بسیار شبیه به اپیزود خداحافظی دکتر یازدهم است با این تفاوت که دکتر یازدهم خود به محفل‌رفت اما اینجا پیتر کاپالدی ناخواسته وارد یک مکان مخصوص می‌شود. سپس {تستیمونی} ها را ملاقات می‌کند. موجوداتی که با استفاده از خاطرات انسان ها را در آخرین لحظه ی مرگ نگاه داشته و از آنان در برابر مرگ تا حدود زیادی محافظت می‌کنند.در همین صحنه است که (بیل پاتس) همراه متوفی دکتر وارد آن کریدور کذایی می‌شود و به طرز جدیدی در آخرین داستان پیتر کاپالدی حضور پیدا می‌کند. مدتی بعد که از دیدن تستیمونی‌هافارغ شدیم متوجه می‌شویم که هیچ نقشه‌ی شیطانی در کار نبوده و در اصل این اپیزود بدون حضور هیچ دشمنی پیگیری می‌شود . گرچه بزرگ ترین دشمن در اینجا {جنگ} است. بهتر است داستان بیل را همینجا نگاه داریم و برگردیم سراغ کاپیتان جنگ زده‌ی داستان. هنوز زمان زیادی از شروع فیلم نگذشته متوجه لحن مخصوص دیالوگ های کاپیتان می‌شوید و اینکه تنفر از جنگ در چهره‌ی غم‌زده ی او ودیالوگ‌های کوبنده‌ی استیون موفات کاملا مشهود است. سپس به خاطر اشتباهی که در خط زمانی رخ می‌دهد همه چیز متوقف می‌شود و او تصادفا کنار دکتر ها قرار می‌گیرد. سوال این است که دلیل این اتفاق نابسامان چه بوده؟ پس از مدت کوتاهی متوجه این می‌شویم که سرکشی دو دکتر آن هم به طور همزمان از باززایی یا همان ریجنریت باعث شکست این خط زمانی شده. آنها فقط تصمیم بر این کار را داشتند. تصور کنید چه فاجعه ای رخ می‌داد اگر آنها تصمیمشان را قطعی می‌کردند؟ اما کاپیتان یک شخصیت بی عیب نیست. می‌توان مشکل اصلی این شخصیت را در این دید که‌ او فقط یک کاپیتان متنفر از جنگ است. چیز پیچیده‌ای از او و شخصیتش در نمی یابیم مگر اسم‌های خانواده‌اش که در اواخر اپیزود می‌شنویم! به‌هرحال  موفات از او بیشتر به عنوان فضا پر کن استفاده کرده و این‌گونه داستان را روی غلطک می‌اندازد. به این نکته هم توجه کنیم که صحنه های فیلمبرداری شده در میدان جنگ اتمسفر کاملا مناسبی دارند و تصویربرداری زیبا تاثیر آن را دو چندان کرده. و این خوبی ها را می‌توان به نوعی از صدقه سر مارک گتیس و شخصیت کاپیتان دید.در این میان تکلیف بیل چه شد؟


در اپیزود قبلی بیل تبدیل به یک نوع مخصوصی از سایبرمن ها شده بود ولی ذهنش هنوز در گیر این بود که بدن جدیدش را بپذیرد یا خیر. او که تا لحظه‌ی آخرنزد بینندگان مرده به شمار می‌رفت در واپسین لحظات توسط دوستش نجات پیدا می‌کند. اما در این اپیزود هیچ خبری از دوست او نیست و خود او هم به نوعی مرده و فقط خاطراتش مقابل دکتر قرار دارند. در صورتی که بیل در آخرین اپیزود (به‌نوعی) زنده بود و به یک نوع مخلوق فرا انسانی تبدیل شد. پس می‌توان نتیجه گرفت مقصود از حضور بیل در این اپیزود سرنوشت بیل نبوده و او هم اهرم فشاری برای احساسات دکتر است. هر چه باشد خداحافظی یک دکتر صحنه‌ای دراماتیک است و حضور بیل در آن صحنه تاثیر زیادی بر داستان می‌گذارد. مخصوصا اگر نیم نگاهی به ناردول داشته باشیم. اما استیون موفات پایش را فراتر از تصورات ما دراز کرده و در یک صحنه ی کوتاه Claraی عزیز دکتر را به خاطراتش بازمی‌گرداند. برای اینکه موضوع کلارا به این زودی از دست نرود ابتدا نگاهی کوتاه به دیوید بردلی خواهیم‌ انداخت. دیوید بردلی هم مانند مارک گتیس سابقه حضور در سریال را داشته. او نقش  سلیمان تاجر را در اپیزود (دایناسور در سفینه فضایی) بازی کرد. دیگر نیاز به توضیح نیست که نقش دکتر اول بسیار مهم تر از یک شخصیت منفی علیل و نابود شده‌است. توضیح مختصری از اپیزود‌های کلاسیک: دکتری که ما او را با خصیصه های مانند شوخ طبعی،تنهایی،باهوشی،مقداری غرور،تنفر از جنگ و ... میشناسیم در دوران دکتر اول خصیصه های دیگری مثل بد عنقی، تنهایی،جدیت و... داشت که از رفته رفته تغییر کرد تا زمان دکتر چهارم که کاملا تبدیل به دکترما شده بود. همچنین او یک پدربزرگ بد اخم هم بود.((خصلت آخر شما را یاد کدام یک از سریال های انیمیشنی اخیر می اندازد؟ بله درست حدس زدید آن شخصیت تا حد زیادی از دکتر هو الهام گرفته)) دیوید بردلی به خوبی توانسته جای بازیگر ماندگار دکتر اول یعنی (William Hartnell) را پر کند. گرچه او بهترین گزینه ممکن برای بازی در این نقش بود و نقش‌آفرینی زیبایی را نیز از خود به جای گذاشت. اما بازهم حس میکنم که چهره ی مهربان تری نسبت به دکتر اول دارد و رفتارش بیشتر شبیه یک آپدیت از دکتر نخستین میباشد ولی باید از هر دو آنها متشکر باشیم. همینطور از دکتر دوازدهم. برگردیم به بحث دلنشین ظهور کلارا. 

مطمئنا دکتر دوازدهم بهترین خداحافظی را ندارد. او حتی به زور در لیست ده دکتر برتر قرار می‌گیرد. بهتر است با خودمان صادق باشیم؛top 10 بودن آن هم از بین 12 گزینه اصلا کار سختی نیست. ولی هر چه باشد این دکتر شایسته‌ی یک خداحافظی زیبا با حضور هر چند کوتاه بهترین همراهش است. اصلا این خواسته اصلی موفات است. زنده کردن حس همیشگی همزمان با مرگ دکتر. شاید حضور کلارا حتی به یک دقیق هم نکشد اما تاثیر اش در احساس دکتر به تنهایی بیشتر از همه تاثیرات بیل در این اپیزود است. و شادی حقیقی زمانی است که می‌فهمیم دکتر دوباره می‌تواند او را به خاطر بیاورد.  این است آن تاثیر زیبای خاطرات. حتی این حضور بحث هایی را بین طرفداران به راه انداخته. یکی از این بحث ها و یا فرضیات زنده بودن کلارا است که کمی نامحتمل به نظر می‌رسد اما هرچه باشد دلمان را که شاد می‌کند. بعد از کلارا،ناردول و بیل هم با بغلی زیبا دکتر را راهی لحظه‌ی ریجنریت می‌کنند. آن لحظه ی تلخ و شیرین خود جای بحث دارد که به زودی به آن می‌پردازیم. در سه فصل حضور پیتر کاپالدی به عنوان نقش دکتر اپیزود‌های خوب و بد زیادی از او دیدیم و بهترین اپیزود او در این سریال(از نظر من حقیر) اپیزود یازدهم فصل 9 به نام {{heaven sent بود. این اپیزود که دست بر قضا خلوت‌ترین آن ها هم بود داستانی رعب انگیز از ترس‌های دکتر و تلاش‌های بی وقفه‌اش برای زنده ماندن را به طرزی حماسی روایت کرد. گرچه باز هم جای کار داشت. برای مثال همین اپیزود را با بازی دکتر دهم David tenant تصور کنید؛ موهای بدن من که سیخ شد!. درهر صورت اپیزود کریسمس که عکس آن اپیزود به شدت شلوغ بود؛ توانست خود را در لیست اپیزود‌های خوب دکتر دوازدهم قرار دهد با فرمولی کاملا مخالف آن اپیزود. یعنی به جای خلوت کردن اطراف دکتر از همراهان او با آوردن آنها توانست تنهایی دکتر را در لحظه آخر نشان دهد. پس از خداحافظی دکتر با دوستانش او به تنهایی وارد تاردیس می‌شود. همیشه آخرین کسی که برای دکتر باقی می‌ماند همان اتاقک آبی است. دکتر نهم که اولین دکتر سری جدید بود در تاردیس و در حضور همراه ماندگارش با ما خداحافظی کرد. دکتر دهم همه را ملاقات کرد اما در نهایت در تنهایی خودش در تاردیس خفه شد. او با آن تنهایی عجیب یکی از غم انگیز‌ترین صحنه های مرگ تلوزیون را برای سریال به ارمغان آورد. دکتر یازدهم هم در حضور کلارا پاپیون معروفش را باز کرد و از سریال پر کشید. اما دکتر دوازدهم چه دارد که به یادگار بگذارد؟ در حالی که همه فکر ها به سوی عینک آفتابی او یا گیتار الکتریکش می‌رفت او تنها دیالوگ‌های زیبایش را گفت. دیالوگ هایی فوق العاده آشنا و جالب که بیشتر شبیه نصیحت های استیون موفات به شورانر بعدی یعنی کریس چینبال بود! دکتر به خود یادآوری کرد که مهربان باشد، ظلم ستیزی کند، گلابی نخورد و خلاصه یک دکتر خوب باشد. من که فکر می‌کنم شکستن عینک آفتابی یا حتی حضور گیتار در آن صحنه می‌توانست تاثیر مناسبی بگذارد اما این دیالوگ ها هم جایی برای خرده گرفتن ندارند. همه اتفاقات افتاد و به لحظه آخر رسیدیم یعنی جمله ی نهایی دکتر دوازدهم. جمله ای که مطمئنا آن را کریس چینبال شورانر بعدی نوشته((I let you go))


و این جاییست که پایان شروع می‌شود. همان نور همیشگی و تغییر چهره‌ی دکتر که از لحاظ جلوه های ویژه و خراب شدن همزمان تاردیس خیلی به ریجنریت دکتر دهم شباهت دارد اما با یک تفاوت بزرگ. شاید بزرگترین تفاوت در کل سریال. پس از ریجنریت حلقه‌ی دکتر را می‌بینیم که از انگشتش بیرون آمده و به زمین می‌افتد{صحنه ی انداختن پاپیون را در خداحافظی مت اسمیت به یاد آورید} و ما چهره‌ی جدید را می‌بینیم. او یک زن است و به طرز جالبی هم از این اتفاق خرسند است و استقبال می‌کند. با زدن یک دکمه تاردیس به جهنم تبدیل می‌شود و او از تاردیس به بیرون رانده می‌شود. شاید تاردیس همان دکتر خودش را می‌خواهد و این که یک زن دکتر او باشد زیاد برایش قابل هضم نیست. اتفاقات ریز و درشتی مثل بازگشت خاطرات کلارا، رانده شدن دکتر توسط همراه همیشگی‌اش تاردیس و... می‌توانند ما را امیدوار کنند که جانشین خلفی برای نویسنده قبلی پیدا شده.(هر چند مطمئن هستم جملات ابتدایی می‌توانستند بهتر گفته شوند.) بیایید همه این ها را یک بار دیگر به عنوان نتیجه گیری با هم مرور کنیم: پیتر کاپالدی با همه خوبی ها و بدی هایش هم تمام شد. بیل پاتس که نتوانست انتظارات را بر آورد کند و شخصیتی به مراتب پایین تر از همراهان قبلی داشت؛ به همراه ناردول آخرین حضورشان را(به احتمال زیاد) در سریال به سرانجام رساندند.دیوید بردلی نقش دکتر اول را ایفا کرد و مشتی حقایق پنهان از ریجنریت اول دکتر برایمان بیان شد. مارک گتیس نقش کاپیتان را بازی کرد. هر چند نویسنده مقداری برای شخصیت کم گذاشت ولی او سعی داشت سنگ تمام بگذارد. کلارا به شکلی کوتاه برگشت و خود را در خاطرات دکتر ماندگار کرد.اپیزودی بدون دشمن اصلی را پشت سر گذاشتیم که تمام تمرکز روی شخصیت دو دکتر بود. ماهیت جنگ و فلسفه غلط آن هم با هنر موفات در سریال نشان داده می‌شود. و اما ورود یک زن به سریال آن هم نه به عنوان همراه بلکه به عنوان خود دکتر. جودی ویتاکر که در سریال  Broadchurch نقش آفرینی کرده‌بود حالا در حضور همان نویسنده در معروف ترین سریال بریتانیایی دنیا نقش اصلی را ایفا می‌کند. با توجه به جوی که اخیرا درباره زنان ایجاد شده و سریال‌های مختلف که حضور زنان را پررنگ تر از قبل به تصویر می‌کشد نمی‌توان به طور قاطع نظر داد که این اتفاق به نفع یا به ضرر سریال  تمام می‌شود. اما به دور از تمامی این مباحث این جایگزینی می‌تواند تغییری مثبت برای سریال تمام شود و یا شکست بزرگی بوده و عوامل را مجبور به چاره یابی کند. ما فقط می‌توانیم برای جودی و کریس خوشبین باشیم و امیدوار به اینکه اگر جودی ویتاکر جزء 3 دکتر برتر نبود، برای بودن در میان آن ها تلاش خود را بکند. فارغ از جنسیت دکتر و اینکه آیا خصوصیاتش می‌تواند در کالبد یک زن خود را به ما به خوبی سابق نشان دهد یا خیر به ماهیت دکتر توجه کنیم و امیدوار باشیم کریس چینبال نه در حد موفات بلکه در حد بهترین خودش برای سریال زحمت بکشد. (دکتر: دنیا عموما نمیتونه قصه های پریان باشه؛ولی اینجاست که ما وارد می‌شیم) نظرشما در این باره چیست؟ آیا با نقد موافقید؟ درمورد دکتر جدید چه فکر می‌کنید؟ منتظر نظرات شما دوستان هستیم. ریجنریت:روشی مخصوص نژاد تایم لرد برای فرار از مرگ. در این روش تایم لرد ها کاملا تغییر میکنند و با بدن و چهره ای جدید به ادامه زندگی میپردازند. Whovians Steven Moffat mark gatiss bill potts David Bradly دکتر نهم: Christopher Eccleston دکتر دهم: David Tennant دکتر یازدهم: Matt Smith کلارا:Jenna Coleman

 



18 دي 1396





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پردیس گیم]
[مشاهده در: www.pardisgame.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


علم و فناوری

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن