تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سه چیز از نشانه های یقین هستند: کوتاهی آرزو، اخلاص در عمل، بی رغبتی به دنیا
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830884989




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اصحاب اجماع (6)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصحاب اجماع (6)
اصحاب اجماع (6) نويسنده: ناصر باقرى بيدهندى يونس بن عبد الرّحمان اسدى سلمان روزگار، فقيهى صاحب نام، مفسّرى معروف و محدّثى پرتوان و از اركان مذهب شيعه در عصر خود به شمار مى رفته است.از خاصان امامان كاظم و رضا (علیه السلام) و پردانش ترين اصحاب آن دو امام بوده كه در زمان خلافت نهمين خليفه اموى، هشام بن عبدالملك(125ـ105ق)، پا به عرصه گيتى نهاد و از آن روزى كه خود را شناخت، با اشتياق كامل به آموختن معارف عاليه الهى همت گماشت و از زلال دانش ائمه هدى (علیه السلام) برخوردار گشت و به مرتبه اى از دانش و بينش رسيد كه فقيه، محدّث و متكلّم سرشناس، فضل بن شادان، كسى را فقيه تر از او نمى دانست و مى فرمود:يونس، همانند سلمان فارسى رشد يافته و پس از او داناترين محدّثان اسلام است.151وى به حدى مورد اعتماد بود كه امام رضا (علیه السلام) توجه شيعيان را در بهره گيرى از دانش دينى و استفتا در مسائل شرعى به يونس معطوف مى داشت.152قاطبه ارباب تراجم و رجال، او را توثيق و به جلالت و عظمت ياد كرده اند؛ راوى شناس شهير، نجاشى، درباره اش مى نويسد:كان وجها فى أصحابنا ، متقدّما ، عظيم المنزلة؛153او آبروى اماميه و پيشوا و جليل القدر است.شيخ طوسى در رجالش او را ثقه معرفى كرده است.154علامه حلّى مى فرمايد: ابو محمد يكى از چهره هاى درخشان عالم تشيع است.155ابن نديم (كتابشناس معروف) در فهرست خود، او را علامه زمان خويش دانسته است.156شهيد والامقام، قاضى نوراللّه شوشترى،درباره او مى نويسد:صاحب آل يقطين و مصاحب زبده ماء و طين، و غلام با اخلاص انزع بطين بود. حضرت امام رضا(علیه السلام) را وكيل، و در بيان علماى احمدى از قبيل انبياى بنى اسرائيل است.157نام شريف اين راوى، 263 بار در اسناد روايات واقع شده است و بيش از سى راوى از او روايت مى كنند.158در تراجم آمده كه:آنگاه كه حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) به ديدار حق شتافت، اموال كلانى نزد وكلاى آن حضرت وجود داشت. برخى از سودجويان آنها چشم طمع از آن اموال برنداشته، با نيت هاى مادى و انگيزه هاى واهى، فوت حضرت را نپذيرفته، منكر امامت امام هشتم شدند و نقشه كشيدند كه نور خدا را خاموش كنند. نزد زياد قندى، هفتاد هزار اشرفى بود و در نزد على بن ابى حمزه، سى هزار؛ اما يونس، نظر واقفى ها را مردود معرفى مى كرد و مردم را به امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) راهنمايى مى نمود. آنان به فكر فريفتن يونس افتاده، پيام فرستادند كه حاضريم تو را از مال بى نياز كنيم، به شرطى كه با ما به مخالفت برنخيزى. همچنين زياد قندى و على بن ابى حمزه ضمانت كردند كه مبلغ ده هزار اشرفى به عنوان حق السكوت در اختيار او بگذارند. يونس گفت: «صادقين(علیه السلام) روايت كرده اند كه هرگاه بدعت در بين مردم ظاهر شد، بر پيشواى امت است كه علم خود را ظاهر كند؛ در غير اين صورت، نور ايمان از او ربوده خواهد شد؛ و من جهاد در دين خدا و امر خدا را در هيچ حالى ترك نخواهم كرد». آن دو نفر، دشمن او شدند و بر او تهمت ها بستند.159در عبادت و تقواى او همين بس كه درباره او نوشته اند كه بيش از پنجاه و يك نوبت حج به جاى آورد و بيست سال روزه دار بود و يك سال از عمر شريف خود را در حال دعا و تضرّع به درگاه حضرت احديت گذراند.160در فضل و كمال او همين بس كه عبدالعزيز بن مهتدى ـ از اخيار قم و از خواص و وكلاى حضرت رضا(علیه السلام) ـ از حضرت مى پرسد:گاهى توفيق پيدا نمى كنم تا خدمت شما برسم. از چه فردى مسائل و احكام دينم را بپرسم؟ حضرت فرمود: «از يونس بن عبدالرحمان بپرس».161يونس، روايتگر حدود 263 حديث با واسطه و بدون واسطه از ائمه هدى (علیهم السلام) بوده است.قميين، برخوردهاى تندى با يونس بن عبدالرحمان داشته و روايات ذامّه اى درباره او نقل كرده اند كه قطعا صحيح نيست ؛ چرا اگر در اسطوره زهد و تقوى، اسوه كمالات و فضيلتها (يونس) ضعفى بود، حضرت رضا(علیه السلام) مردم را به سوى او حواله نمى داد. به او گفتند قميين از سر حسادت، سخنان نكوهيده اى درباره تو گفته اند و مى گويند. گفت: شما را گواه مى گيرم كه هر آن كس را از محبّت اميرمؤمنان(علیه السلام) نصيبى باشد، بهل است آنچه در حقّ من گويد.شيخ طوسى در فهرست خود مى گويد كه يونس، بيش از سى كتاب داشته است؛ و نجاشى در رجالش بيش از سى مورد نام برده است.162اين كتابها به وى نسبت داده شده است:اليوم والليلة، تفسيرالقرآن، الوصايا، الفرائض، البداء، علل الأحاديث، الصلاة، الصوم، الزكاة، جامع الآثار، السهو، الجامع الكبير فى الفقه، الأدب والدلالة على الخير، التجارات، الحدود، المثالب، علل النكاح وتحليل المتعة، الردّ على الغلاة، نوادر البيوع، ثواب الحج، الطلاق، الوضوء، المكاسب، اللؤلؤ فى الزهد، الامامة، فضل القرآن، اختلاف الحج، البيوع والمزارعات، مسائله عن أبى الحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) .داوود بن قاسم جعفرى مى گويد: كتاب «يوم وليله» يونس را به محضر شريف امام حسن عسكرى (علیه السلام) عرضه داشتم فرمود: تصنيف كيست؟ گفتم: يونس مولى آل يقطين. فرمود: أعطاه اللّه بكلّ حرف نورا يوم القيامة.163ياسر خادم مى گويد: حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) فرمود:ديشب غلام آزاد شده على بن يقطين [يونس بن عبدالرحمان] را در خواب ديدم كه بين دو چشمش نقطه سفيدى بود،و من آن را به عظمت دين او تعبير نمودم.164يونس در سال 208ق، در شهر مدينه، چشم از جهان فانى فروبست.165محمّد بن ابى عمير ازدى بغدادى محمّد بن ابى عمير بن زياد بن عيسى ازدى بغدادى، مكنّى به ابو احمد، از اجلّه مشايخ اماميه و از ثقات اصحاب حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد(علیه السلام) است كه در نزد مخالف و مؤالف، مورد احترام و عابدترين و متعبّدترين افراد عصر خود بود.166مقامش در وثوق، دانش، فضيلت، زهد، عبادت، پارسايى، تحقيق و تبحّر علمى، چندان والاست كه احاديث مرسل او مورد پذيرش عالمان شيعى و اصحاب روايت است و اين، بهترين دليل بر منزلت والاى علمى و عدالت اوست. وى در بسيارى از منابع (از جمله: البلغة، مشتركات والوجيزة)، توثيق شده است. در كتاب «معجم رجال الحديث» (ج22، ص101ـ105) اسامى حدود 350 تن از مشايخ ابن ابى عمير جمع آورى شده است. مؤلّف كتاب «مشايخ الثقات» (حلقه اولى) بزرگان مشايخ او را نام برده است: معاوية بن عمار، حمّاد بن عثمان، عبدالرحمان بن حجّاج بجلىّ، ابراهيم بن عبدالحميد اسدى، هشام بن سالم، حمّاد بن عيسى، عمر بن اذينة، حفص بن بخترى، زرارة بن اعين، جميل بن درّاج، عبداللّه بن بكير، محمّد بن مسلم، هشام بن حكم.وى با اينكه مشايخى از اهل سنّت داشت، اما هيچ گاه روايات عامه را باز نمى گفت. شادان بن خليل نيشابورى، علت اين امر را از او جويا شد. او پاسخ داد:من از عامّه روايت ها شنيده ام؛ ليكن چون مى بينم بسيارى از اصحاب ما روايات فريقين را با هم دريافت كرده اند و در بازشناسى آنها دچار اشتباه و تخليط شده اند، به گونه اى كه حديث اهل سنّت را با سند شيعى و حديث شيعه را با اسناد به اهل سنّت نقل كرده اند، نخواستم كه من نيز به اين مشكل گرفتار آيم؛ و لذا تصميم گرفتم جز آراى شيعه و ائمه(علیه السلام) ، چيزى را نقل نكنم.167و طبق نقل آية اللّه خويى، ابن ابى عمير، حدود هشتاد تن شاگرد و راوى داشته است كه از وى روايت كرده اند؛ راويانى چون: على بن مهزيار [مازيار] اهوازى، فضل بن شادان، ابراهيم بن هاشم، حسين بن سعيد اهوازى؛ صفوان بن يحيى، احمد بن محمد بن عيسى اشعرى، عبدالعظيم حسنى، ابو عبداللّه برقى، عبدالرحمان بن ابى نجران تميمى، عبداللّه بن صلت قمى، عبداللّه بن احمد بن نهيك نخعى، عبيداللّه بن احمد.168كشّى از قول استاد خود (عياشى) مى نويسد:من از على بن حسن بن فضّال شنيدم كه او مى گفت: محمّد بن ابى عمير، فقيه تر از يونس بن عبدالرحمان و نسبت به او برتر و شايسته تر است.169وى در علم نجوم و كلام نيز دست داشته است.170در عصر خلافت هارون الرشيد و نيز مأمون، تصدّى كرسى قضا در بغداد به او پيشنهاد شد و او از پذيرش اين منصب امتناع ورزيد؛ و لذا سختى ها ديد و به دستور مأمون، چهار سال زندانى شد و تمامى اموالش ضبط گرديد و هنگامى كه از زندان خلاصى يافت، در نهايت تنگدستى بود.171شيخ صدوق نقل مى كند:شغل ابن ابى عمير، بزازى بوده است. هزار درهم از شخصى طلب داشت. بر اثر گرفتارى هايى كه پيدا كرد، اموال، حجره و خانه اش مصادره شد و سرمايه اش از دست رفت و تنگدست شد. شخص مديون شنيده بود كه ابن ابى عمير در راه اعتقاد خود همه اموالش را از دست داده و اكنون سخت محتاج است؛ لذا خانه مسكونى خود را معادل همين مبلغ فروخت و پول آن را نزد ابن ابى عمير برد تا دين خود را بپردازد.به در خانه ابن عمير رفت و در زد. ابن ابى عمير بيرون آمد و شخص مديون را ديد كه ده هزار دهم را به او تسليم كرد و گفت: اين طلب شماست كه در ذمه من بود.ابن ابى عمير از او پرسيد كه پول را چگونه تهيه كرده است؛ چون مى دانست كه بدهكار، فرد ثروتمندى نيست و فراهم كردن چنين پولى برايش آسان نيست. از اين رو به شوخى گفت: آيا به تو ارثى رسيده يا كسى مالى به تو بخشيده، يا از عايدى مستغلات است؟ مرد گفت: هيچ كدام نبوده است. من خانه ام را فروخته ام تا اداى دين كنم. محمد بن ابى عمير گفت: ذريح محاربى از امام صادق (علیه السلام) برايم حديثى نقل كرد كه: «لايخرج الرّجل عن مسقط رأسه بالدين؛ آدمى را به خاطر قرض، از وطن خود بيرون نمى كنند».پس از آن به لفظ جلاله سوگند ياد كرد كه «با اين كه حتّى به يك درهم آن نيز محتاج هستم؛ امّا پول خانه مسكونى تو را نمى پذيرم».172ابن بطّه درباره تأليفات وى مى گويد: «ابن ابى عمير، 94 كتاب تأليف كرده است»؛ ليكن متأسفانه اين آثار از بين رفت و تنها در بعضى از كتب، نامى از آنها برجاى مانده است كه برخى از آنها از اين قرارند: النوادر، الاستطاعة والأفعال، الردّ على أهل القدر والجبر، الامامة، البداء، المتعة، مسائل عن الرضا(علیه السلام)، الملاحم، يوم وليلة، الصلاة، مناسك الحج، الصيام، الرضاع، الطلاق، النكاح، التوحيد، المعارف، اختلاف الحديث.173درباره اين كه چرا هيچ اثرى از آثار اين بزرگمرد به دوران ما نرسيده است، تاريخ نگاران نوشته اند: 1) چون نام بسيارى از شيعيان برجسته در سلسله اسناد حديث آمده بود و خطر افشا شدن نام آنان وجود داشت، لذا كتاب ها در منزل خواهرش نگاهدارى مى شد كه بر اثر باريدن باران و رطوبت، تمام آنها از بين رفت؛ 2) برخى گفته اند خواهر يا خواهر زاده اش، هنگامى كه او را به زندان افكندند، آنها را در زمين دفن كرده بود؛ بدين سبب از بين رفتند.174رابطه نزديك ابن ابى عمير با امامان معصوم و مرجعيت علمى او سبب شده بود كه وى آمارى از پيروان آل على(علیه السلام) در اختيار داشته باشد. نزد هارون شكايت كردند كه وى اسامى شيعيان عراق را در اختيار دارد. خليفه از او خواست نام شيعيان را افشا كند. وى از افشاى نام آنها خوددارى كرد. اين مطلب بر هارون گران آمد؛ دستور داد او را دستگير كردند و در زندان افكندند و چندين سال زندانى بود.پس از آن، او را به نزد هارون آوردند و از او خواستند تا نام شيعيان را بگويد. او مقاومت كرد. هارون دستور داد تا صد ضربه تازيانه به او بزنند. خود او گويد:هنگامى كه مرا مى زدند، تعداد شلاقها كه به صد رسيد، توانم از دست رفت و نيروى ايمانم به سررسيد؛ نزديك بود نام شيعيان را بر زبان آورم؛ در اين لحظه شنيدم محمد بن يونس بن عبدالرحمان175 به من مى گفت: «يا ابن أبى عمير! اذكر موقفك عند اللّه؛ اى محمد بن ابى عمير! جايگاه خودت را در پيشگاه خداوند در نظر آر». من با شنيدن اين سخن به خود آمدم و قوّت قلب پيدا كردم و به زجر و شكنجه صبر كردم و نگفتم. الحمدللّه!176ابن ابى عمير، پس از آزادى، تنها با تكيه بر حافظه به ذكر حديث مى پرداخت و چون دقت و تعهدش نسبت به نقل حديث از راويان ثقه فوق العاده بود، از اين رو مشايخ، مرسلات وى را تلقّى به قبول كرده اند.177اضافه بر خدمات علمى و اجتماعى، وضع عبادت و سجده هاى طولانى او هم داستان آموزنده اى دارد. فضل بن شادان گويد:به عراق رفته بودم. در آنجا ديدم فردى دوست خود را به خاطر سجده طولانى مورد انتقاد قرار داد و گفت: تو زن و فرزند دارى؛ بايد تلاش مضاعف داشته باشى و اين سجده هاى طولانى به صلاح تو نيست؛ چون چشمهايت صدمه مى بينند و سبب نابينايى تو خواهد شد و خانواده ات را به فقر و فلاكت خواهد انداخت.او در جواب گفت: چرا مرا سرزنش مى كنى؟ سجده هاى من كه طولانى نيست! اگر سجده طولانى به كورى مى انجامد، بايد تاكنون چشمهاى محمد بن ابى عمير نابينا بود؛ چون او پس از فريضه صبح سر به سجده مى گذارد و هنگام نماز ظهر، سرش را از سجده بلند مى كند.178در تاريخ وفات اين مرد مجاهد نستوه، اختلاف است. نجاشى و علامه حلّى مى نويسند كه او در سال 217ق، به بهشت عنبر سرشت رحلت كرد.179پي نوشت : 151 . رجال الكشى، ص203، ش357 و ص485، ش919152 . براى نمونه نگاه كنيد به: رجال النجاشى، ص446، ش1208153 . همان.154 . رجال الطوسى، ص346، ش5167 و ص368، ش5478155 . خلاصة الأقوال، ص296، ش1103156 . الفهرست، ابن نديم، ص309157 . مجالس المؤمنين، ج1، ص410158 . أحسن التراجم، ج2، ص237159 . نگاه كنيد به: أعيان الشيعة، ج1، ص328؛ رجال النجاشى، ص493، ش946160 . نگاه كنيد به: رجال الكشى، شماره هاى 917 و 926؛ معجم رجال الحديث.161 . همان، ص483، ش910162 . الفهرست، ص266، ش813؛ رجال النجاشى، ص447163 . النوادر، فيض، ص9؛ و نيز ر.ك به: رجال الكشّى، شماره هاى 915 و 916164 . رجال الكشى، ص491، ش939165 . براى آگاهى بيشتر از ترجمه يونس بن عبدالرحمان، رجوع شود به: اتقان المقال، ص150؛ الأعلام، ج8، ص261؛ أعيان الشيعة، ج10، ص326ـ331؛ أحسن التراجم، ج2، ص236؛ بهجة الآمال، ج7، ص357؛ تأسيس الشيعة، ص328؛ التحرير الطاووسى، ص315؛ تنقيح المقال، ص3 و قسمت ياء، ص338؛ خلاصة الأقوال، ص296، ش1103؛ رجال الكشى، ص145 و 203؛ رجال النجاشى، ص446؛ ريحانة الأدب، ص404؛ الفهرست، ابن نديم، ص276؛ الكنى والألقاب، ج1، ص34ـ36 و ج2، ص225؛ مجالس المؤمنين، ج1، ص410، و ج2، ص 293ـ307؛ معجم الثقات، ص124؛ معجم رجال الحديث، ج، ص؛ معجم المؤلفين، ج13، ص348؛ منتهى المقال، ص336؛ منهج المقال، ص377؛ نقد الرجال، ص381؛ هداية المحدّثين، ص165؛ الوجيزة، ص54؛ وسائل الشيعة، ج20، ص369166 . ر. ك به: رجال الكشى، ص؛ الفهرست، ص218، ش617؛ تنقيح المقال، ص162(باب محمد)؛ تفسير القمى، ج1، ص12 (مقدمه)؛ تحفة الأحباب، ص312؛ الكنى والألقاب، ج1، ص199 و 200167 . رجال الكشى، ص590، ش1105؛ تنقيح المقال، ج2، ص62؛ تفسير القمى، ج1، ص11(مقدمه).168 . معجم الرجال الحديث.169 .رجال الكشى، ص589، ش 1103 و ص591، ش1106170 . ر.ك به: سفينة البحار، چاپ جديد، ج2، ص366171 . رجال الكشى، ص590 و 591172 . سفينة البحار، چاپ جديد، ج2، ص366؛ الاختصاص، ص86؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص112؛ تهذيب الأحكام، ج6، ص198173 . ر. ك به: رجال النجاشى، ص327؛ الفهرست، ص218174 . رجال النجاشى، ص326. خواهران او، سعيده و منبّه، از راويان احاديث اهل بيت(علیه السلام) مى باشند.175 . از اصحاب حضرت رضا و جواد الائمه(علیه السلام) است.176 . رجال الكشى، ص591؛ معجم رجال الحديث.177 . نك: تنقيح المقال، ج2، ص63؛ كليات علم الرجال، ص215178 . بهجة الآمال، ج 6، ص 228ـ 238179 . رجال النجاشى، ص327؛ خلاصة الأقوال، ص240. براى مطالعه تفصيلى زندگى اين راوى، رجوع شود به: اتقان المقال، ص112؛ الأعلام، ج6 و ج1، ص131؛ بهجة الآمال، ص227؛ التحرير الطاووسى، ص251؛ تنقيح المقال، ج2، ص61ـ64 وج3، ص117، جامع الرّواة، ج2، ص50 ـ 56؛ جامع المقال، ص17؛ رجال ابن داوود، ص159؛ رجال الكشى، ص184، 211، 252، 556؛ ريحانة الأدب، ج7، ص361؛ الكنى والألقاب، ج1، ص191؛ مجمع الرجال، ج5، ص117، 122 و 212؛ معجم الثقات، ص171؛ معجم رجال الحديث، ج15، ص287 ـ 306؛ منتهى المقال، ص254؛ منهج المقال، ص275؛ نامه دانشوران، ج1، ص677؛ نقد الرجال، ص284؛ هداية المحدّثين، ص138؛ هدية العارفين، ج2، ص10؛ وسائل الشيعة، ج20، ص310؛ أحسن التراجم، ج2، ص78منبع:www.hadith.net/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن