تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فـرزنـد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798127937




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سرگشتگی صد ساله ما بین نو و کهنه


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


سرگشتگی صد ساله ما بین نو و کهنه وبلاگ > جعفریان، رسول - از هر طرف خسته شدیم، به طرف دیگر می غلتیم، بدون آن که فکر کنیم چرا به آن طرف رفته بودیم و چرا خسته شدیم. حالا هم، همه انژری خود را صرف مبارزه با حریف می کنیم تا او را هم خسته کنیم، به جای آن که فکر کنیم همه این ملت باید کدام راه را برویم. این داستان سرگشتگی ماست. وقتی هم شکست خوردیم، آن شکست را ناشی از توطئه و خیانت حریف می دانیم و اصلا خودمان را مقصر نمی دانیم.

یکی از فواید «تاریخ کتاب» این است که از روی عناوین و مرور بر آن ها می توانیم مسیری را که در این صد سال طی کرده ایم بشناسیم. این موضوع که ما از نوع نشر و اسامی کتابها و عناوین مقالات، مسیر طی شده مان را به لحاظ فکری بشناسیم، برای خود من جذابیت دارد. تا اینجای کار فکر می کنم در طول این صد و اندی سال که متوجه فاصله خود با جهان دیگر شده ایم، به عناوینی چون عقب ماندگی و پیشرفت و تجدد و تمدن خیلی دلبستگی نشان داده ایم و کوشیده ایم تا در باره آن فکر کنیم. طبعا برای نشان دادن این مسأله باید کلمات یاد شده را در عناوین کتابها و مقالات و نشریات این دوره طولانی جستجو کنیم.
اجمال ماجرا آن است که روزگاری همه [همه که عرض می کنم یعنی بخش اصلی جامعه که قدرت تصمیم گیری داشت، والا بخشی از جامعه همان موقع در گوشه ای آرام گرفته و منتظر فرصت های دیگر بود] می خواستیم متجدد شویم. زمانی عاشق تجدد بودیم. در ادب و داستان و شعر و فلسفه و دین و همه چیز. می خواستیم نهادهای کهنه را براندازیم و با عوض کردن همه چیز راه ترقی را بپیماییم. آن وقت ها، صبحانه و ناهار و شام ما تجدد بود، نوگرایی و نوسازی بود. همه جا و همه چیز. خیابانها، باغها و پارکها، وزارت خانه ها، درست کردن عدلیه و .... یک تجربه طولانی چند دهه ای....
حالا باید در باره آن روزگار از خودمان بپرسیم: اما آیا واقعا راه همان بود که رفتیم؟‌ آیا توانستیم یک فلسفه درست برای زندگی تعریف کنیم؟ آیا توانستیم عقل جامعه را منطقی و اصلاح کنیم؟ آیا توانستیم فساد را براندازیم؟ مشکل ما در تفکر بود یا رفتار و اخلاق؟ در درک چه چیز مشکل داشتیم که نتوانستیم به طور جدی پیش برویم؟
رسول جعفریان
آن سالها که درخشان ترینش سالهای بعد از مشروطه و دوره سلطنت رضا شاه بود، می خواستیم راه سیصد چهارصد ساله غرب را برای بدست آوردن تجدد، یک شبه تحصیل کنیم، غافل از آن که عوض کردن بسیاری از امور، حتی اگر در مسیر درستی قرار می گرفت، کار یک روز و ده سال و صد سال هم نبود. رفتیم و رفتیم و رفتیم اما به جایی نرسیدیم. سرشکسته و مهم تر از هم سرگشتگی بود که گرفتارش شدیم. روشنفکر ما، سیاسی ما، دیندار نوگرای ما، بازاری ما، در همه امور، اندیشه، سیاست، دین و اقتصاد، نتوانستند یک مسیر درستی را تعریف کنند. عوض این که همه یک گوشه این عبا را بگیریم و حجر الاسود را سرجایش بگذاریم، هر کدام گوشه ای را گرفته و به سمت خود می کشیدیم.
رسول جعفریان

وقتی در این تجدد سرمان به سنگ خورد ـ و البته دلیلش را هم درست نفهمیدیم، چون عادت به فهمیدن نداریم و صد البته که فهمیدن کار دشواری هست ـ تصمیم گرفتیم به فرهنگ قدیمی باز گردیم و آن را احیاء کنیم. ما سعی کردیم نام آن تجدد را با تحلیل های «خدمت و خیانت» تفسیر کنیم. آن تجدد را غرب زدگی نامیدیم و راه حل را بازگشت به فرهنگ سنتی و قدیمی تعریف کردیم. جالب است که حتی تقی زاده که آن زمان می گفت:
امروز در مبحث تنازع عاملین در عرصه حیات و بقا... رأی بر این است که ... بی قبول اصول جدیده و علوم عصریه کار تباه است و پایانش انقراض و دمار» این اواخر، با توجه به همین سرشکستگی و سرگشتگی، از رفتن آن راه اظهار ندامت می کرد.
رسول جعفریان
 
رسول جعفریان
این که چرا در دهه اول انقلاب، جوانان فکور ما شیفته افکار فردیدی شدند، چرا سعی کردیم راه رفته را باز گردیم، چرا سعی کردیم خود را تافته جدا بافته از جهان مدرن بدانیم، چرا با همه وجود به دشمنی با غرب برخاستیم، چرا کوشیدیم همه چیز را در سایه ضدیت با مدرنیته تعریف کنیم،... اینها مسائلی است که می باید مورد تامل قرار گیرد. اما حاصل چه بود؟ حاصل تجدد گرایی افراطی ما با زمانی که خواستیم همه چیز بومی و سنتی باشد؟ آیا چیزی جز سرگشتگی و شکست؟ آن روزها تجدد نامه می نوشتیم و در این دوره، دست کم برای یکی دو دهه نخست، می خواستیم روش کاملا جدیدی را بنیاد بگذاریم، یک تمدن اساسی بسازیم با همه ویژگی های منحصر به فرد که هیچ جای دنیا مشابه آن نبوده و اگر هم بوده، در قدیم بوده که مال خودمان بوده است. بعدها البته قدری میانه روتر شدیم و اندکی با دنیای مدرن و بیشتر از سرناچاری راه آمدیم. اصلاح طلب شدیم، دوباره برگشتیم بومی گرا شدیم و سعی کردیم مثل قاجارها عمل کنیم. حالا مدتی است دوباره برگشته می خواهیم باز معتدل شویم.
رسول جعفریان

اکنون می توانیم مروری با ورق زدن کتابهای چاپی آن دوره، مروری بر این صد سال داشته باشیم و سعی صفا و مروه میان تجددگرایی و سنت خواهی را ملاحظه دقیق تر کنیم و ببینیم چه چیزی بدست آورده ایم، و در کدام ایستگاه قرار داریم.
به نظرم حالا هم بخش عمده ای از استعدادها و انژری ما، از گفتن و نوشتن و رسانه و همه چیز، صرف جدال و خنثی کردن همدیگر در این عرصه است. تا کسی از گوشه ای در یکی از دو جناح، می خواهد کمر راست کند و حرفی بزند، دیگران به میدان آمده، او را به عنوان یک منحرف چندان می نوازند که به سادگی نتواند سرجای خود هم بایستد. مضاف بر این که، بیش از آن که به بنیادهای فکری اهمیت بدهیم، به تبلیغات و سروصدا و خدای ناکرده، منافع گروهی و حزبی که ترتیباتش در مجموعه های مورد نظر داده شده، اهمیت می دهیم و بر این اساس تصمیم می گیریم. من که امیدی ندارم به سادگی بتوانیم از این دامی که خود برای خویش پهن کرده ایم نجات پیدا کنیم.
رسول جعفریان

رسول جعفریان
 



چهارشنبه 5 آذر 1393 - 15:55:21





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن