تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به ي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836323229




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عرفان اسلامی (40) ذکر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عرفان اسلامی (40) ذکر
عرفان اسلامی (40) ذکر نویسنده : استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة باب پنجم : در بيان ذكر قَالَ الصَّادِقُ (عليه السلام) : مَنْ كَانَ ذَاكِراً للهِِ عَلَى الْحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ وَمَنْ كانَ غافِلا فَهُوَ عاص . وَالطَّاعَةُ عَلامَةُ الْهِدايَةِ وَالْمَعْصِيَةُ عَلامَةُ الضَّلالَةِ وَأَصْلُهُما مِنَ الذِّكْرِ وَالْغَفْلَةِ .فَاجْعَلْ قَلْبَكَ قِبْلَةً لِلِسانِكَ لا تُحَرِّكْهُ إِلاّ بِإِشارَةِ الْقَلْبِ وَمُوافَقَةِ الْعَقْلِ وَرِضَى الاْيمانِ فَإِنَّ اللهَ عالِمٌ بِسِرِّكَ وَجَهْرِكَ وَهُوَ عالِمٌ بِما فِي الصُّدورِ فَضْلا عَنْ غَيْرِهِ . وَكُنْ كَالنَّازِعِ رُوحَهُ أَوْ كَالْواقِفِ فِي الْعَرَضِ الاَْكْبَرِ غَيْرَ شاغِل نَفْسَكَ عَمَّا عَناكَ مِمَّا كَلَّفَكَ بِهِ رَبُّكَ في أَمْرِهِ وَنَهْيِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعيدِهِ .وَاغْسِلْ قَلْبَكَ بِماءِ الْحُزْنِ وَلا تَشْغَلْها بِدُونِ ما كَلَّفَكَ وَاجْعَلْ ذِكْرَ اللهِ مِنْ أَجْلِ ذِكْرِهِ لَكَ فَإِنَّهُ ذِكْرُكَ وَهُوَ غَنِىٌّ عَنْكَ فَذِكْرُهُ لَكَ أَجَلُّ وَأَشْهى وَأَتَمُّ مِنْ ذِكْرِكَ لَهُ وَأَسْبَقَ . وَمَعْرِفَتِكَ بِذِكْرِهِ لَكَ يُورِثُكَ الْخُضُوعَ وَالاِْسْتِحْياءَ وَالاِْنْكِسارَ وَيَتَوَلَّدُ مِنْ ذلِكَ رُؤْيَةُ كَرَمِهِ وَفَضْلِهِ السَّابِقِ وَتَخْلُصُ لِوَجْهِهِ وَتَصْغُرُ عِنْدَ ذلِكَ طاعاتِكَ وَإِنْ كَثُرَتْ في جَنْبِ مِنَنِهِ .وَرُؤْيَتُكَ ذِكْرَكَ لَهُ تُورِثُكَ الرِّيا وَالْعُجْبَ وَالسَّفَهَ والْغِلْظَةَ في خَلْقِهِ وَاسْتِكْثارَ الطَّاعَةِ وَنِسْيانَ كَرَمِهِ وَفَضْلِهِ . وَلا يَزْدادُ بِذلِكَ مِنَ اللهِ إِلاّ بُعْداً وَلا يَسْتَجْلِبُ بِهِ عَلى مُضِىِّ الاَْيَّامِ إِلاّ وَحْشَةً . وَالذِّكْرُ ذِكْرانِ : ذِكْرٌ خالِصٌ بِمُوافَقَةِ الْقَلْبِ ، وَذِكْرٌ صادِقٌ يَنْفي ذِكْرَ غَيْرِهِ كَما قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) إِنّي لا أُحْصي ثَناءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَما أَثْنَيْتَ عَلى نَفْسِكَ . فَرَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) لَمْ يَجْعَلْ لِذِكْرِهِ مِقْداراً عِنْدَ عِلْمِهِ بِحَقيقَةِ سابِقَةِ ذِكْرِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ مِنْ قَبْلِ ذِكْرِهِ لَهُ فَمِنْ دُونِهِ أَوْلى .فَمَنْ أَرادَ أَنْ يَذْكُرَ اللهَ فَلْيَعْلَمْ أَنَّهُ ما لَمْ يَذْكُرِ اللهُ الْعَبْدَ بِالتَّوْفيقِ لِذِكْرِهِ لا يَقْدِرُ الْعَبْدُ عَلى ذِكْرِهِ .قَالَ الصَّادِقُ (عليه السلام) : مَنْ كَانَ ذَاكِراً للهِِ عَلَى الْحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ وَمَنْ كانَ غافِلا فَهُوَ عاص . ذكر به حقيقتامام ششم (عليه السلام) مى فرمايد : كسى كه به حقيقت ياد خداست ، بنده اى است مطيع و عبدى است فرمانبردار ، و انسانى است كه در مدار اطاعت از حق قرار گرفته ، و جان و قلبش به نور هدايت روشن است ، زيرا ياد حقيقى حق ، اين معنا را به انسان توجه مى دهد ، كه انسان در محضر خداست ، و خداوند تبارك و تعالى به تمام شئون ظاهر و باطن او آگاه است ، و هيچ چيز از نظر حضرتش پنهان و پوشيده نيست ، در اينصورت و در اين حال و با اين چنين ذكر و ياد ، حياء انسان ، كه از مايه هاى پر بركت الهى است تجلى كرده ، و بر مملكت ظاهر و باطن آدمى حاكم مى گردد ، و انسان را در ميدان اطاعت و ترك گناه قرار مى دهد .ذكر به حقيقت است ، كه آدمى را مؤدب به آداب دوست نموده ، و از انسان ، موجودى خدائى ، و عنصرى الهى مى سازد .ذكر به حقيقت است كه انسان را با شئون حق آشنا ساخته و او را وادار به پرواز در ملكوت عالم مى كند .ذكر به حقيقت است ، كه باب توبه را به روى انسان باز كرده ، و آدمى را در گروه تائبين كه سخت مورد محبت و عشق دوستند قرار مى دهد .ذكر به حقيقت است ، كه در تمام گناهان را به روى انسان مى بندد ، و راه نفوذ شيطان هاى داخلى وخارجى ودرونى وبرونى را به روى انسان مسدود مى نمايد .ذكر به حقيقت است ، كه زمينه پديد شدن كرامت ، شرافت ، اصالت ، معرفت ، حقيقت ، واقعيت ، درستى ، راستى ، و صفات حسنه ، و اخلاق الهى را در صفحه وجود و هستى آدمى فراهم مى كند .ذكر به حقيقت است ، كه آدمى را از بيماريهاى مهلك قلب و نفس مى رهاند ، و ظرف وجود انسان را منبع تجلى كمالات و حسنات مى سازد .ذكر به حقيقت است ، كه آدمى را در راه علم و معرفت ، و بينائى و آگاهى ، قرار داده ، و از اين راه وسيله آشنا شدن انسان را ، با انبيا و امامان ، و اوليا و عارفان فراهم آورده ، و آدمى را در مجمع روحانيان قرار داده ، و به سرچشمه هاى فضيلت رسانده ، و عطش انسان را براى يافتن حقايق تا سرحد بى نهايت بالا مى برد .ذكر به حقيقت است ، كه قلب را از قساوت و تاريكى در آورده ، و اين عضو پر ارزش را عرش الهى كرده ، و از رقت و عطوفت و مهربانى ، نسبت به بندگان حق مالامال مى كند.ذكر به حقيقت است ، كه مشعلى از نور حق در دل ، روشن مى كند ، و در سايه اين روشنى است ، كه انسان گذشته بين و آينده نگر مى گردد ، و به تدريج ، حجابهاى ظلمانى از جلوى ديدگان قلب دور شده ، و سرانجام از انسان يك پارچه نور و گوهرى تابناك مى سازد .ذكر به حقيقت است ، كه ايمان را در دل استوار ساخته ، و جان را براى پرواز در فضاى قدس سبكبال كرده ، و باعث پديد آمدن شرح صدر كه از اعظم نعمت هاى الهى است مى گردد .ذكر به حقيقت است ، كه انسان را به وادى محبت دوست كشانده ، و با به يكسو زدن پرده كدورت ها ، زمينه كشف و شهود را براى انسان فراهم مى كند ، و در اين صورت آدمى با نور قلب ، به مشاهده انوار عظمت و جلال و زيبائى مطلق موفق مى گردد ، و سراپاى وجودش از ديدن جمال معنوى يار غرق در عشق آتشين شده از كل عالم چشم مى پوشد ، و تنها به تماشاى شاهد بزم انس مشغول مى گردد ، و وجود همين عشق و محبت برخاسته از ذكر به حقيقت است كه علاج تمام دردهاى معنوى انسان است !!عارف منصف ، فرزانه به اخلاق اسلامى متصف ، محو ديدار دوست ، عاشق مبتلا به عشق محبوب ، علاء الدوله سمنانى در اين زمينه مى فرمايد :اى عشق طبيب درد مائى *** ديوانه عشق را دوائىتو آب حيات جاودانى *** از كوثر لطف ايزد آئىسيمرغ هواى لامكانى *** ز آشانه خاص كبريائىدر ديده عقل و چشم ايمان *** ماننده كحل توتيائىجوهر چو صدف تو هم چو درى *** وين جسم چو مس تو كيميائىهم چون عرضند جوهر و جسم *** قائم به تو چون توان مائىتو همدم خاص اصدقائى *** تو محرم راز انبيائىتو شهپر مرغ جبرئيلى *** تو زين براق مصطفائىتو مصدر عالم وجودى *** تو مسطر خط استوائىمفتاح كنوز علم غيبى *** كشاف رموز اوليائىتو جان جهان ذاكرانى *** مجموعه رحمت هدائىتو چشم چراغ اوليائى *** سر دفتر صدقى و صفائىتو گوهر كان قبض و بسطى *** سرمايه خوفى و رجائىتو قوت جميع عارفانى *** قوت فرق بلا و لائىدر مجلس انس بى دلانش *** ماننده شمع با ضيائىدر ظلمت عشق عاشقان را *** از نور وصال ره نمائىبر گلبن جان صادقانش *** تو بلبل مست خوش نوائىاندوه دل و بلاى جانى *** شيرين اندوه و خوش بلائىدر عالم راستى به تحقيق *** تو عين عنايت خدائىاى عشق تو محض لطف حقى *** وى عقل به نفس مبتلائىبا چون و چرا و قال و قيلى *** پيوسته از آن در ابتلائىاى عقل خرف برون رو اى عشق *** در خانه دل تو كدخدائىبنشين به مراد و حكم ميران *** در ملكت جان تو پادشائىدل خانه تست خوش فرود آى *** بيگانه نه اى تو آشنائىفرزين خرد پياده شد تا *** تو شاه بساط اين گدائىشك نيست كه ما توئيم تو ما *** گه گاه ز ما چرا جدائىمن ترك هواى خود گرفتم *** گرزان كه تو بر سر رضائىشادى دلم توئى نگارا *** هرچند كه بيش غم فزائىمرآت مرا كه زنگ خوردست *** از غايت لطف مى زدائىذكر به حقيقت است ، كه انسان را به ياد عنايات و الطاف و محبت هاى حضرت حق انداخته ، الطاف و عناياتى كه پر توش از صلب پدر نسبت به آدمى تجلى كرده ، و كران تا كران حيات انسان را در آغوش گرفته ، الطاف و عناياتى كه آثارش ، در روزى انسان ، در سلامت و عافيت جسم و جان ، در محفوظ ماندن آدمى از انواع شرور و خطرات ظهور دارد .توجه حقيقى به اين الطاف و عنايات بدون چون و چرا انسان را در برابر حضرت يار وادار به تسليم كرده ، و موجوديت انسان را از انوار عبادت و بندگى روشن نموده ، و نمى گذارد آدمى از خواسته هاى به حق محبوبش تخلف كرده ، دچار گناه و عصيان گردد .آرى ذكر اگر بر پايه حقيقت و درستى باشد ، و رنگ صدق و صفا در آن يافت شود علت مطيع بودن انسان خواهد بود ، طهارت جان و پاكى فكر ، و خلوص نيّت ، و آراستگى در عمل ، محصول ذكر به حقيقت است .ذاكر واقعى ، هم عامل به دستورات مولاست ، هم پاك از آلودگيها و معاصى ، ذاكر واقعى علاوه بر مطيع بودن خودش نسبت به حضرت حق ، حرارت و جذبه ذكرش غافلان را نيز بيدار كرده ، و گم شدگان راه را به راه الهى هدايت مى كند . عارف پاك باخته ، نكته سنج جان سوخته ، شيداى شوريده ، مجنون صحراى عشق ، شب زنده دار دل آگاه ، بيناى راه ، آزاد از هوا حضرت الهى قمشه اى ، آن نغمه سراى گلستان جان ، و هزار دستان بوستان مهر و وفا در اين زمينه كه ذكر به حقيقت ذاكران ، خفتگان را نيز بيدار مى كند در كتاب «نغمه الهى» داستانى را بدين مضمون در شرح اين جمله از خطبه متقين كه حضرت مولى الموالى مى فرمايد :أَنْفُسُهُمْ عَفيفَةٌ . به نظم كشيده :شنيدستم زنى صاحب جمالى *** فقيرى بى نوا در قحط سالىبه دامان كودكانى داشت مضطر *** كه نانشان بود از آب ديده ترز بهرِ كودكان با فكر و تشويش *** روان شد بر درِ همسايه خويشمگر همسايه اش آهنگرِ راد *** به بخشد قوت و از غم گردد آزادكز آن دارا برآيد آرزويش *** شود نانِ يتيمان آبرويشقضا را چشم آن همسايه ناگاه *** به هنگام حديث افتاد بر ماهچه آهنگر به رخسارش نظر كرد *** طمع بر حسنِ آن رشك قمر كردبه جانش آتشِ شهوت بر افروخت *** كه اين آتش هزاران خانمان سوختدلش در دام زلف آن گل اندام *** مسخر شد چو مرغ خسته در دامشده شيرى شكار آهوى چشم *** معاذ الله ز دست شهوت و خشمبسا دل كز نگاهى رفته از دست *** سپرلطف حق است ازتير اين شستنگاه ديده جانها داده بر باد *** ز جور ديده دلها گشته ناشادغرض مرغ خرد صيد هوس گشت *** عجب عنقاى جان صيدمگس گشتدلش شد پاى بند آن پرى چهر *** تعالى الله چه زنجيرى بود مهربداد از كف همه دين و دلش را *** كه سوزد برق شهوت حاصلش راچه حاجات زن غمديده بشنيد *** به پاسخ با نويد و وجد و اميدبگفت اى جان اگر كامم برآرى *** تو را بخشم هر آن حاجت كه دارىبگفتا شرمى اى منعم خدا را *** بگفت ايزد ببخشد جرم ما رابگفت از شرع و آئين ياد كن ياد *** بگفت اين دل به وصلت شاد كن شادبگفت از راه شيطان باز شو باز *** بگفت اى نازنين كم ناز شو نازبگفتا پند قرآن گوش كن گوش *** بگفت از جام غفران نوش كن نوشبگفت از آب چشمانم بينديش *** بگفت آتش مزن بر اين دل ريشبگفت آهنگرا آهندلى چند *** بترس از آتش قهر خداوندصفا كن دامن پاكم به يزدان *** گناه آلوده شهوت مگردانجوانمردا جوانمردى كن امروز *** بكش نفس آتش عصيان ميفروزجوابش داد كى ماهِ گل اندام *** گنه را توبه عذر آمد سرانجامبه آب توبه چشم اى يار مهوش *** نشاند شعله صد دوزخ آتشچو ديد از پند و استعفاف و زارى *** نپوشد خيره چشم از نابكارىزن از بيم هلاك كودكانش *** مهيا شد و ليك افسرد جانشبگفتا حاضرم لكن بدين عهد *** كه در خلوت تو با من گسترى عهدبجز ما هيچ كس ديگر نباشد *** كه چشم ناظرى بر در نباشدبگفت اى جان يقين دار كين چنين كار *** بخلوت بايد از هر يار و اغياربساط عيش چو كرد او مهيا *** بخلوت خانه با آن يار زيبابگفت آن ماه كى مرد وفادار *** تو گفتى نيست جز ما و تو دياردر اين محفل كنون الا تو و من *** بود ناظر خداى پاك ذو المندر آن خلوت كه حاضر باشد آن شاه *** نشايد اين عمل اى مرد آگاهچه بشنيداين سخن زود آن جوانمرد *** برآورد آتشين آه از دل سردچنان اين پند بر جانش اثر كرد *** كه آن مشتاق را زير و زبر كردپشيمان گشت و افغان كرد و احسان *** بر آن نيكو زن پاكيزه دامانخدايش هم جزاى مخلصان داد *** به رويش در ز لطف خاص بگشادهم آتش رابه دستش سردو خوش كرد *** هم آهن برد فرمان در كف مردكرامت را وى از ترك هوا يافت *** ز بيم آتش قهر خدا يافتآرى ، انسانى كه در مدار نورانى ذكر به حقيقت است ، در برخورد به اوامر الهى ، مجرى امر است ، و در برخورد به گناه حافظ پاكى و ورع خويش ، و نيز حافظ ديگران از افتادن به چاه تباهى و ضلالت است .براى بدست آوردن معرفت حق ، و شناخت انبيا و اولياء و آشنائى با ائمه طاهرين و فراگيرى محتويات وحى بكوشيم ، كه حاصل اين معرفت و شناخت ، و اين آشنائى و آگاهى ذكر به حقيقت است ، و همين گونه ذكر است ، كه انسان را در گروه مطيعين قرار داده ، و از جمع آلودگان و عاصيان دور نگاه مى دارد .ذكر اگر محرك انسان به سوى واقعيات نباشد ، عين غفلت است ، و از غفلت جز معصيت نخيزد !! و به قول حضرت صادق (عليه السلام) :مَنْ كانَ ذاكِراً للهِِ عَلَى الْحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ وَمَنْ كانَ غافِلا عَنْهُ فَهُوَ عاص . منبع: http://erfan.ir /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 477]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن