تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى طاووس بهشتيان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833595511




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فضاى اجتماعى شيعيان در عصر حضرت عبدالعظيم حسنى(علیه السلام)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فضاى اجتماعى شيعيان در عصر حضرت عبدالعظيم حسنى(علیه السلام)
فضاى اجتماعى شيعيان در عصر حضرت عبدالعظيم حسنى(علیه السلام) نويسنده: محمدعلى سلطانى اختلاف فكرى عميق و گسترده موجود در عصر عباسى،و بويژه دوران مصادف با حيات علمى - سياسى حضرت عبدالعظيم حسنى، اخلاق و رفتار اجتماعى پيروان گرايشهاى مختلف مذهبى را به شدت تحت تأثير قرار داده بود. درگيريهاى فكرى گسترده، باعث جبهه‏بنديها و فرقه‏گراييهاى بسيارى گشته، و اخلاق و رفتارهاى مبتنى بر اصول كرامت و بزرگوارى را دست خوش تحوّل ساخته بود.نقضها و رد و ايرادهايى كه افراد نسبت به همديگر داشتند، گوياى فضايى آكنده از بدبينى و عناد و دشمنى بود و تخريب شخصيت افراد و اتهام بى‏دينى و ارتداد به بهانه‏هاى كم ارزش، قبح و زشتى خود را از دست داده بود. انتساب افراد و شخصيّتهاى علمى به گرايشهايى چون تجسيم، جهميّه، شبّهه و امثال آن و از بين بردن اعتبار آنان بسيار متداول بود.(1)شايد حاكميتهاى وقت هم به اين فضاى آلوده دامن مى‏زدند و از اين راه، دشمنى و كينه را بين انديشوران مذاهب گوناگون تشديد مى‏كردند و تفاهم و در نتيجه، احتمال خطر آنان را پايين مى‏آوردند، بويژه آنكه در اين دوران، حركتهاى سياسى برانداز از قبيل تحركّات نظامى خوارج، شيعيان زيدى و به خصوص طالبيان، حركتهاى ملّى‏گرايانه در قلمرو وسيع حاكميت وقت از قبيل گرايشهاى خرّم دينى، مازيارى و يا در افريقا حركتهاى سياهان زمينه‏اى لازم را در اختيار انديشوران دينى گذاشت تا بعضى از اين حركتها را تأييد كرده و موجب دردسر بيشتر حاكميت گردند.بديهى است ايجاد تفرقه فكرى و اعتقادى و به تبع آن،تشديد كينه و نفرت بين عالمان و به خصوص متكلمان و فقيهان مى‏توانست هدف جذّابى براى حاكميّتهاى وقت باشد.برگزارى مجالس مناظره بين گرايشهاى مختلف فقهى و يا كلامى و گاه، ادبى در حضور خليفه و يا امرا را نمى‏توان تنها به انگيزه دانش دوستى خلفا نسبت داد. طرح مباحث اختلاف برانگيز در اين مجالس و رودررو قرار دادن دانشوران راه گمانهاى نيكو را مى‏بندد و پژوهشگر را به تأمل وامى‏دارد.(2)عامل ديگرى كه زمينه لازم براى بدبينى و ترديد و در نتيجه، اختلاف و عناد و كينه را به‏وجود مى‏آورد، روشهاى مبارزاتى بود كه مخالفان هر گروه نسبت به گروه ديگر به كار مى‏گرفتند. جعل حديث و ساختن مطالب دروغ و بى‏پايه و نسبت دادن آنها به رؤساى جريانات فكرى و مذهبى و تخريب مجموعه معارف مذاهب و گرايشهاى فقهى و يا كلامى از سوى پاره‏اى از افراد بى‏اخلاق و فاسد باعث مى‏شد(3) پيروان هر گرايشى در حالت روانى ويژه‏اى براى پذيرش اتهامها نسبت به افراد قرار گيرند و در نتيجه اصل را بر فساد بگذارند و از حسن ظن نسبت به يكديگر فاصله بگيرند.اين فضاى زشت و سنگين، عرصه را براى پيروان تشيّع نيز سخت و تنگ مى‏ساخت، بويژه آنكه در بين شيعيان نيز چندين گرايش عمده كلامى وجود داشت‏(4) و شرايط سخت سياسى هم در مواردى موجب مى‏شد تا امام پيشين نتواند امام بعدى خود را به صورت صريح و بى‏ابهام معرفى كندتا پيروان وى در شناخت امام بعدى دچار ترديد نشوند.از اين رو، سوء استفاده‏كنندگان از اين فضاى تاريك و ابهام‏آلود بهره جسته و وارد گود مى‏شدند و خود را جانشين امام پيشين مى‏شمردند و گرايش جديدى ايجاد مى‏كردند.(5) وجود مسايل مالى هم به اين موضوع دامن مى‏زد و طمع‏ورزى افراد، آتش معركه را شعله‏ورتر مى‏ساخت.(6)در عصرى كه دست‏رسى به امام معصوم بسيار سخت نبود، مراجعه به ايشان و شنيدن استدلالهاى آنان باعث فروكشى آتش اختلافات مى‏شد و و دامنه آن وسعت پيدا نمى‏كرد و رفتن به محضر امام(ع)، فصل الختام اختلافها بود؛(7) اما در روزگارى كه حاكمان بر امامان(ع) سخت مى‏گرفتند و آنان را در زندان و يا تحت نظر جاسوسان نگهدارى مى‏كردند، فضا بسيار تيره‏تر و زمينه اختلاف در درون شيعه بيشتر مى‏شد.در روزگار امامت امام هادى(ع) كه -حاكميت در دست خليفه مستبد عباسى، متوكّل بود اين قبيل اختلافات بسيار گسترده بود و از آنجايى كه آن حضرت به شدت تحت مراقبت بودند،(8) راه دست‏يابى همه به وى غير ممكن بود در نتيجه، تلاش براى ايجاد تفرقه بين ياران و پيروان ائمه(ع) بسيار آماده بود.از اين اختلافها گزارشهاى بسيارى نقل شده است، امّا گزارشى كه عبدالعظيم حسنى در قالب يك توصيه امام(ع) به ياران خود آورده است، به روشنى فضاى حاكم بين شيعيان و پيروان آن حضرت را ترسيم مى‏كند، فضايى كه در اين سفارش ترسيم شده است، بسيار غمبار و تأمل برانگيز است.حضرت عبدالعظيم حسنى از امام هادى(ع)(9) چنين نقل مى‏كند كه:اى عبدالعظيم، به دوستانم سلام برسان و به آنان بگو كه براى شيطان راهى در دلهاى خود باز نكنند. آنان را به راستگويى در سخن و اداى امانت و ترك جدال و مخاصمه در مسائل بى‏اهميّت و به رويكرد به يكديگر و زيارت همديگر دستور ده؛ چون اين كار، موجب نزديكى به من مى‏شود، به تخريب شخصيت يكديگر مشغول نباشند. من با خود پيمان بستم كه هركس چنين رفتار كند و دوستى از دوستان مرا ناخشنود سازد، از خداوند بخواهم كه او را در دنيا به شديدترين كيفرها برساند و در آخرت از زيان‏كاران قرار دهد.به آنان بياموز كه خداوند نيكوكارانِ آنان را آمرزيده و از بدكارانِ آنان درمى‏گذرد، مگر كسانى كه به او شرك ورزند و يا دوستى از دوستان او را بيازارند و يا در دل خود بدى و كينه‏اى عليه او داشته باشند؛ چون خداوند اين قبيل افراد را نمى‏بخشد، مگر از آن نيّت برگردند، وگرنه روح ايمان را از دل ايشان برمى‏كند و از ولايت من خارج مى‏سازد و از ولايت ما هم بهره‏اى نمى‏برد و من به خداوند از اين فرايند پناه مى‏برم.(10)اين گزارش گوياى آن است كه مناظرات ناسودمند و انحرافى در بين شيعيان روزگار امام هادى بسيار گسترده شده بود. موضوعات كم ارزش و بى‏اهميّت به محور مناظرات و مشاجرات بين آنان تبديل گشته و آتش اختلاف و كينه شعله‏ور شده بود، به گونه‏اى كه پاره‏اى از آنان براى دست‏يابى به هدف خود در تخريب شخصيّت ديگران، گاه به شيوه‏هاى غيراخلاقى نظير دروغ‏گويى و حديث‏سازى نيز روى مى‏آورند. كينه‏ها و عداوتها موجب دورى و قهر و جدايى آنان شده، به گونه‏اى كه از ديدار همديگر نيز پرهيز داشتند.بديهى است چنين حالتى مطلوب‏ترين حالت براى مخالفان آن حضرت، بويژه براى حاكميّت وقت بود. آنان خود را منتسب به جريان فكرى امام هادى(ع) مى‏شمردند. از اين روى، امام(ع) تأكيد مى‏كند كه در صورتى به من نزديك مى‏گرديد كه از دشمنى و كينه‏توزى با يكديگر دست برداريد و قهر و جدايى را كنار گذاشته، به ديدار هم برويد.تخريب شخصيت همديگر در ميان شيعيان، موجب آزردگى خاطر بسيارى از ياران امام(ع) مى‏شد و امام ضمن نهى از اين كار، در برابر اين روند به سختى موضوع‏گيرى كرده، بر چنين افرادى نفرين سنگينى مى‏كند.عمده مشكل اين قبيل افراد، دست گذاشتن روى نقاط ريز زندگى افراد ديگر است. قشرى‏گرى و تأكيد بر آموزه‏هاى ظاهرى و بى‏توجّهى به محتوا و بن مايه دين انگيزه جدّى را در اين افراد ايجاد مى‏كرد تا نقاط ضعف كوچك افراد را بزرگ جلوه داده و در نتيجه، توجيه لازم را براى ايراد اتهام بر آنان و رهايى وجدان خويش از ملامت نفس پيدا كنند.در نگرش پيامبر اكرم(ص) دايره دين بسيار وسيع است و افراد گوناگون را با سلايق و گرايشها و رفتارهاى متنوع و متفاوت پذيراست. امامان معصوم(ع) نيز همواره همين ديد را توصيه مى‏كردند. حضرت عبدالعظيم حسنى در گزارشى از حضرت هادى(ع) از طريق پدرانش از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده است كه:أمرنى ربّي بمداراة الناس كما أمرنى بإقامة الفرائض؛(11)پروردگارم مرا به مدارا با مردم سفارش كرده است، همان گونه كه به برپادارى واجبات دستور داده است.اين نگرش به انسان سعه صدرى مى‏دهد كه به راحتى نمى‏تواند ديگران را نفى كند و به آنان اتهام بزند، بلكه دايره زندگى دينى را وسعت مى‏بخشد تا بسيارى افراد در آن جاى گيرند.امام هادى(ع) در توصيه مورد بحث، در ادامه، تأكيد مى‏ورزد كه پيروان آن حضرت بايد بدانند كه خداوند بخشنده و پرگذشت است خوبيها را در نظر مى‏گيرد و از بديها درمى‏گذرد و تنها دو حوزه خاص است كه از اين دايره «گذشت» خارج است: نخست، شرك به خداوند متعال و ديگرى، آزار ياران كه شمارى از شيعيان آن روز به بهانه‏هاى بى‏پايه و به خاطر مجادلات تنگ نظرانه در آن گرفتار بودند.تأكيدى كه امام(ع) بر ضرورت سعه صدر و پرهيز از تنگ‏نظرى و لزوم كنار گذاشتن كينه‏ها و نفرتها مى‏كند، بيانگر نياز مبرم فضاى فكرى شيعه به اصلاح و پاك‏سازى است. امام هادى(ع) به علّت قطع ارتباط با پيروان خود، دغدغه بسيارى نسبت به جامعه شيعى داشت و اخبارى كه از جدالهاى بى‏جهت و زيان‏آور به گوش آن حضرت(ع) مى‏رسيد، نگران كننده بود. از اين‏رو، تلاش مى‏كرد ارتباط بين افراد را از طريق گسترش يك حركت اخلاقى - اجتماعى مستحكم كرده، از تفرقه فزون‏تر جلوگيرى كند.در روايت ديگرى از حضرت عبدالعظيم(ع) از امام هادى(ع) چنين آمده كه آن حضرت فرمود:ملاقاة الإخوان نشرة و تلقيح للعقل و إن كان نزراً قيلاً.(12)در اين روايت ،ديدار هم فكران و برادران هم مسلك موجب گسترش فهم و دانش و رشد خرد دانسته شده است، گرچه اين ديدارها كم باشد، باز هم از عدم ارتباط به مراتب ارزشمندتر است. شايد قسمت پايانى روايت، پاسخ به بهانه‏اى است كه ممكن بود شيعيان آن روزگار به خاطر شرايط خفقان و عدم امكان ملاقاتهاى گسترده در پيش خود مطرح مى‏كردند. امام(ع) بر اين باور است كه نشستها و ملاقات دوستانه ،در هر صورت، موجب تقويت خرد و گسترش فهم و شعور افراد جامعه مى‏شود.شايد يكى از عوامل گسترش بدبينى بين پيروان اهل بيت(ع) در روزگار امام هادى(ع) عدم امكان گرد آمدن و تجمّع آنها بود. از اين رو، معمولاً تعاليم ائمه(ع) از طريق واسطه‏ها به آنان مى‏رسيد و بديهى است در اين انتقال، افزون بر بازتاب ناتوانيهاى بشرى كه در نقل ضعيف و ناقص تعاليم ظاهر مى‏شد، پاره‏اى از شيطنتها و خيانتها هم راه پيدا مى‏كرد و در نتيجه، تعاليم ائمه(ع) به صورت همگون و درست به همه نمى‏رسيد و در نتيجه، زمينه اختلاف برداشت و به تبع، اختلاف ديدگاه وموضوع‏گيرى را به وجود مى‏آورد.(13)دستورالعملهايى كه حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) از امام صادق(ع) به پيروان اهل بيت(ع) براى شناسايى حديث درست از نادرست نقل مى‏كند، شايد در همين رابطه قابل تفسير باشد. در اين خصوص عبدالعظيم به سند خود دو روايت از امام صادق(ع) نقل مى‏كند:عبدالعظيم الحسنى، عن على بن اسباط، عن يونس بن عبدالرحمان، عن داود بن فرقد، عن ابى عبداللّه(ع): قال: إذا أحدثوكم بحديث عن الأئمه فخذو به حتى يبلغكم عن الحىّ، فإذا بلغكم شى‏ء فخذوا به.ثم قال: انّا واللّه لاندخلكم فيما لا يسعكم؛(14)هرگاه حديثى از امامان براى شما نقل شد، آن را بپذيريد تا آنكه حديثى از امام زنده به شما برسد. آن‏گاه، وقتى از امام زنده حديثى رسيد، آن را پذيرا باشيد. سپس فرمود: سوگند به خدا ما شما را در كارهاى طاقت‏فرسا وارد نمى‏كنيم.به همان سند از داوود بن فرقد، از عبدالأعلى مولى آل سام، از ابن عبداللّه(ع) قال: قلت له: إذا جاء الحديث عن أولكم و حديث عن آخركم فايّهما نأخذ؟فقال: بحديث الآخر؛(15)به امام صادق(ع) عرض كرديم: هرگاه حديثى از امام پيشين رسيد و حديثى از امام بعدى، كدام يك را پذيرا گرديم؟امام(ع) فرمود: سخن امام بعدى را بپذير.در حديث نخست به وسعت دايره زندگى دينى تأكيد شده است و راه را براى افرادى كه با تأكيد بر نصوص، فضا را روى ديگران مى‏بندند، مسدود مى‏كند. معمولاً جزم گرايان بر نصْ تأكيد ورزيده، به پشتوانه آن، به تخطئه اعمال و رفتار ديگران مى‏پردازند، درحالى‏كه در اين روايتْ ملاك اعتبار اعمال و رفتار شيعيان بر آگاهى گذاشته شده است. افراد بر پايه دانش و آگاهى خود از گفتار امامان(ع)،موظّف به تكليف هستند و اشخاص تا زمانى كه اين آگاهى و اطلاع با آگاهى جديدى جابه‏جا نشده، امكان رفتار بر مبناى آگاهى قبلى خود دارند، حتى اگر در واقع هم دستور جديد وجود داشته باشد و اشخاص نسبت به آن آگاهى و اطمينان كافى نداشته باشند.اينكه در اين دو حديث، حجيّت سخن امام پيشين تا حصول علم و اطلاع به سخن امام بعدى پذيرفته شده و پس از آگاهى از سخن امام بعدى به آن سخن ارجاع داده شده، به خاطر آن است كه معمولاً امامان با توجّه به شرايط و اوضاع روز سخن مى‏گفتند و با تبديل آن شرايط سخن جديدى ارائه مى‏كردند و اين امر، گاه موجب مى‏شد تا پيروان آنان در سر دو راهى و ترديد قرار گيرند و زمينه لازم براى اختلاف بوجود آيد.(16)امامان(ع) با اين دستورالعملها راه تشخيص را معرّفى و از بروز اختلاف پيش‏گيرى مى‏كردند.فضاى حاكم بر روزگار امام هادى(ع) در عصر پدرشان امام جواد و جدشان امام رضا(ع) نيز وجود داشت و حضرت عبدالعظيم -كه عمده روزگار علمى و فكرى‏اش در عصر اين سه امام(ع) بود در فضايى آكنده از اختلاف نظر و درگيريهاى فكرى و اعتقادى در مجموعه پيروان ائمه(ع) و در خارج از اين مجموعه، زندگى مى‏كرد.افزون بر آنچه كه ياد شد، چيزى كه نقش جدّى در پيدايش اختلاف ديدگاه در بين پيروان ائمه(ع) ايجاد كرد، شهادت نا بهنگام حضرت امام رضا(ع) بود، شهادت آن حضرت در زمانى اتفاق افتاد كه از سويى به خاطر فضاى نسبتاً باز عصر مأمون، دانشوران بسيارى در ميان شيعيان به وجود آمده و در اقصى نقاط جهان اسلام پراكنده شده بودند و از سوى ديگر، زمان شهادت آن حضرت، فرزندش امام جواد كودكى بيش نبود(17) و مدّعيان زيادى براى جانشينى امام وجود داشت.از آنجايى كه سابقه نداشت فردى در سنين كودكى امامت و پيشوايى را به دست بگيرد، مطرح شدن امام جواد(ع) به عنوان جانشين حضرت رضا(ع) بسيار دور از انتظار بود، به گونه‏اى كه بزرگان شيعه نيز در اين امر، نخست به ترديد و دو دلى گرفتار شدند و سپس با مراجعه به امام(ع) و آزمايش وى به امامت او ايمان آوردند.(18)بديهى است كسانى كه خارج از مدينه (محل سكونت امام‏ع) بودند، در شرايط سخت انتخاب قرار گرفتند و در چنين فضاى تيره و مه‏آلود، زمينه براى ايجاد اختلاف بيشتر مى‏شد. شبيه جريان فوق در زمان امام هادى(ع) نيز به وجود آمد. آن حضرت نيز در زمان درگذشت پدرش در سنّ پايين قرار داشت‏(19) و در نتيجه، ترديد ياد شده بار ديگر ظهور كرد، با اين تفاوت كه در آغاز عصر امام جواد(ع) حاكميّت وقت تلاش مى‏كرد از خود چهره‏اى طرفدار اهل بيت(ع) نشان بدهد و حتّى ادعاى تشيّع داشت‏(20) و به همين خاطر، سخت‏گيريهاى ظاهرى براى دستيابى شيعيان به امام جواد(ع) كمتر بود، برخلاف عصر امام هادى(ع) كه چنين شرايطى وجود نداشت و اختناق فزون‏ترى برقرار بود.گرچه شيعيان در اين مورد از يك سابقه برگزيده شدن فردى در سنين پايين به امامت برخوردار بودند و همين سابقه كار را آسان‏تر مى‏كرد؛ با اين حال، تأثير لازم را در ايجاد فضايى براى گسترش اختلاف و تفرقه داشت.مجموعه عوامل ياد شده دست به دست هم داده و روزگار عبدالعظيم حسنى را به روزگارى پرتنش، پر دغدغه، آكنده از اختلاف، بدبينى، كينه و دشمنى ساخته بود و آن حضرت به نمايندگى از امام هادى(ع) به زدودن فضاى مزبور و پاكسازى جامعه شيعى از اختلاف و دوگانگى همّت مى‏گماشت.شايد اين اختلاف و درگيرى در ايران آن روز -كه از سويى تحت تأثير عقل‏گرايى شديد كوفه و بصره قرار داشت‏(21)و تنها راه ارتباطى آن با حجاز از همين مسير بود و از سوى ديگر امكان دسترسى آنان به مدينه چندان آسان نبود فزون‏تر بود و در رى -كه مركز درگيرى فكرى و اعتقادى بين گرايشهاى گوناگون فقهى بين شيعيان و سنّيان و نيز در بين خود سنّيان بود و گاه اين درگيريها به جنگ و جدال و خونريزى كشانده شد شديدتر بود(22) و در واقع، رسالت حضرت عبدالعظيم به زدودن اين اختلاف نظرها در حوزه مزبور بازمى‏گشت.پی نوشت:1. در اين باره مى‏توان از كتب ملل و نحل اطلاعات فراوانى به دست آورد. همچنين كتب رجالى قصّه‏هاى بسيارى در اين باره آورده‏اند. در يكى از روايات، هشام بن ابراهيم جبلّى مشرقى نقل مى‏كند كه در يكى از مجالس حضرت رضا(ع)، جعفر بن عيسى به آن حضرت گفت: مولايم، به پيشگاه تو و پيشگاه خداوند از اين اوضاعى كه يارانمان گرفتار هستند شكايت مى‏كنم. امام پرسيد: مگر چه كار مى‏كنند؟ جعفر گفت: مولايم، آنان ما را زنديق مى‏شمارند، تكفيرمان مى‏كنند و از ما بيزارى مى‏جويند. امام فرمود: ياران على بن حسين و محمد بن على و ياران جعفر و موسى(ع) هم چنين بودند. اطرافيان زراره ديگران را تكفير كردند و ديگران آنان را تكفير مى‏كردند... (اختيار معرفة الرجال، ص 498، ح 956 ، چاپ دانشگاه مشهد).2. ر.ك: داستان مجلس مناظره هشام و ديگران در مجلس هارون با نقشه يحيى بن خالد برمكى براى مبغوض نشان دادن هشام بن حكم (همان، ص 258، ح 477).3. ر.ك: به گزارش احمد بن محمد بن عيسى و ابراهيم بن شيبه و سهل بن زياد از مشكلاتى كه به وسيله على بن حكم و قاسم بن يقطين قمى در احاديث اهل بيت(ع) ايجاد كرده بودند (همان، ص 516 ، 517 و 518 ، ح 994، 995 و 997).4. ر.ك: الفرق بين الفرق،ص 23 به بعد، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد اسفراينى (م 429ق)، المكتبة العصريه؛ مقالات الإسلاميين،ص 16 به بعد، تحقيق هلموت ريتر، ابوالحسن الأشعرى (م 1324ق) و ديگران.5. در اين باره امام موسى بن جعفر(ع) سخنى قابل تأمّل دارد. يزيد بن سليط زيدى مى‏گويد: موسى بن جعفر را ديدم و گفتم: از امام بعد از خود، همان‏گونه كه پدرت نسبت به تو خبر داده، خبر بده. امام فرمود: پدرم در روزگارى بود كه امروز چنان نيست. يزيد گفت: هر كس به چنين كارى جاسوسى‏6 نسبت به تو راضى باشد، به لعنت خدا گرفتار آيد. امام(ع) خنديد و فرمود: اى ابو عماره، خبرت مى‏دهم. من از خانه‏ام خارج شدم و به طور آشكار به پسرم وصيت كردم و ديگران را هم با او شريك ساختم و در باطن و پنهانى تنها به او وصيت كردم (بحارالأنوار، ج 49، ص 11، باب 3 از نصوص بر امامت آن حضرت).6. ر.ك: اختيار معرفة الرجال، روايت 946 و 1120.7. ر.ك: همان، روايت 1146، 1143، 1126، 1121 و 759.8. ر.ك: بحارالأنوار، ج 50، باب 4 (ماجرى بينه و بين خلفاء زمانه).9. در اين روايت عبدالعظيم حسنى از ابوالحسن الرضا(ع) روايت مى‏كند. امّا از آنجايى كه روايت وى از حضرت رضا(ع)، به خصوص چنين روايتى كه جنبه نصيحتى دارد، متناسب با سنّ او نيست به احتمال بسيار زياد، منظور ابوالحسن ثالث امام هادى(ع) است. اطلاق الرضا به هر كدام از امامان(ع) از اواخر دوره حاكميّت بنى‏اميّه رواج پيدا كرد و قيام كنندگان عليه حاكميت هم به الرضا من آل محمد دعوت مى‏كردند. از اين‏رو، بعيد نيست كه الرضا در اين روايت لقب نباشد بلكه وصف عامى باشد كه بر همه ائمه دلالت مى‏كند و يا آنكه در سند، تصحيف به وجود آمده، ناسخان به اجتهاد خود تعبير الرضا را افزوده‏اند و روايت از ابوالحسن الثالث است و يا ابوالحسن ابن الرضا بوده، كه باز هم بر امام هادى اطلاق مى‏شد؛ چون ابن الرضا(ع) بر فرزندان با واسطه امام رضا(ع) نيز اطلاق مى‏شد. ر.ك: بحارالأنوار، ج 50، ح‏3، پاورقى دوم.10. عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده، ص 137، ح 33، عطاردى.11. همان، ص 163، ح 61.12. الأمالى للمفيد، ص 328؛ الأمالى للطوسى، ص 94؛ مسند عبدالعظيم حسنى، ص 122، ح 71.13. ر.ك: اختيار معرفة الرجال، ص 393، ح 741 .14. مسند عبدالعظيم الحسنى، ص 158، ح 100.15. همان، ح 101.16. مطالعه روايات تقيّه در اين خصوص حائز اهميّت است. به عنوان نمونه ،ر.ك: اختيار معرفة الرجال، ح 483 و 502 .17. بنا به گزارش مرحوم مجلسى آن حضرت به هنگام درگذشت پدرش هشت سال داشت (بحارالأنوار، ج 50، ص 2).18. مقالات الإسلاميين، 30 - 31 ؛ اصول كافى، ج 2، ص 139، ح 3 از باب الإشارة والنّص على بن جعفر الثانى(ع).19. بنا به گزارش مرحوم مجلسى سنّ آن حضرت به هنگام درگذشت پدرش شش سال و پنج ماه بود. (بحارالأنوار، ج 50، ص 115، باب اوّل از ابواب تاريخ امام دهم).20. ر.ك: تاريخ الخلفاء، ص‏207، جلال‏الدين سيوطى، مطبعة السعادة مصر .21. در جهان اسلام ،مدينه و مكّه همواره به عنوان مركز سنّت و حديث‏گرايى شهرت داشت و كوفه و بصره و به تبع آنها، ايران مركز عقل‏گرايى بود و نفوذ معتزله و نيز شيعه در اين منطقه بسيار بود. حاكميّت على(ع) در كوفه در اين امر بى‏تأثير نبود.22. ر.ك: تاريخ گسترش تشيع در رى، رسول جعفريان، نشر مشعر، فصل سيزدهم، «جدالهاى مذهبى در رى». منبع: فصلنامه علوم حدیث
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن