تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798231813




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شاعراست تیر باران‌اش کنید!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شاعراست تیر باران‌اش کنید! شاعران روس؛ اساتید عشق و مرگ
شاعراست تیر باران‌اش کنید!
شاعران روس دنیای عجیبی دارند و این خود حرف عجیبی است. هر شاعری ممکن است دنیای عجیبی داشته باشد. اوسیپ ماندلشتام زمانی گفته بود شعر در روسیه از چنان اهمیتی برخوردار است که به خاطرش مردم را تیر باران می‌کنند. در این سخن نباید در جست وجوی ردی از گزافه و اغراق بود. ماندلشتام به خاطر نوشتن شعری علیه استالین به اعدام محکوم شد و البته به طریقی معجزه آسا از آن جست. چندی ناگزیر از مجیزگویی شد و سرانجام آن قدر با تن رنجورش به کار اجباری پرداخت که از پای در آمد (این متن چه بی‌رحم است که زندگی هولناک شاعر را در دو سطر خلاصه می‌کند. گویی مثل مرگ عمل می‌کند).آنا آخماتوا نیز برای نجات جان فرزندش در وصف حاکم سرود. مدایح شاعران روس بوی تسلیم نمی‌د‌هد. بوی مدح حتی نمی‌دهد. بیشتر به مرثیه‌سرایی برای قدر قدرتی ناتمام می‌ماند. به پیش‌بینی پایان قدرت، به سرود بدرود برای حاکم می‌ماند که با حروف رمزی نوشته شده تا تنها اهلش در یابند. دورانی که شعر سلاحی بود برای مبارزه، اکنون چه دور و رویایی در نظر می‌آید! ولادیمیر مایاکوفسکی از بانیان جنبش فوتوریسم در روسیه، شاعر سرکش و انقلابی که ترجیح داد رانه‌ها‌ی سرایش اش را صرف عشق کند تا انگ منحط  بورژوا بر پیشانی اش نقش بندد، زمانی گفته بود میخ کفش اش از ده‌ها‌ تراژدی گوته دردناک تر است. این سخن بیش از آن که ستایشی باشد از خلق زحمت کش محروم از فراغت جهت جذب هنر متعالی، بیش‌تر ذهنی عاصی را تداعی می‌کند که حاضر است آن میخ را در چشم هر که سد راهش شود فرو کند. مایا کوفسکی که تمام عمرش با لذت از عشق رنج کشید و هنرش را وقف این هدیه‌ی بورژوایی نمود، در پایان با شلیک گلوله بر سرش به رنج ناشی از دو شقه‌گی پایان داد.«... و قایق عشق بر سختی زندگی روزمره در هم شکست.» حکایت مایاکوفسکی روایت موجودی ضعیف و رنجور در هیاتی قلدر مآب و تهاجمی ‌است که همه چیز را به شدت حس می‌کرد و همین از پا درآوردش. مگر نه که شاعر موجودی است که زندگی را به شدت احساس می‌کند. غریزه‌ی مرگ را به نفع غریزه‌ی حیات مصرف می‌کند و پایان را اگر چه از لحاظ طولی خیلی زود، اما از منظر عرضی خیلی دیر به نمایش می‌گذارد. چرا دیر؟ چون «شدت» وابستگی مستقیم به زمان دارد. اگر زمان در آثار «بکت» کش می‌آید، می‌تواند اعتراضی باشد به پایانی زودرس و کوتاهی آن چه زمان‌اش می‌خوانیم. این شدت اما در شاعری به نام مایاکوفسکی بدل به رفتاری عرضی با زمان و فشرده کردن گونه ای انرژی ناممکن در حجمی ‌چلانده شده می‌گردد. آن کلام نیچه که آن چه مهم است نه شدت احساسات، که مدت آن است، در اعمال خوانشی تحمیلی بر مورد مایاکوفسکی صورتی عکس پیدا می‌کند: مدت اهمیتی ندارد، هر چه شدیدتر اما کوتاه‌تر.مگر نه که شاعر موجودی است که زندگی را به شدت احساس می‌کند. غریزه‌ی مرگ را به نفع غریزه‌ی حیات مصرف می‌کند و پایان را اگر چه از لحاظ طولی خیلی زود، اما از منظر عرضی خیلی دیر به نمایش می‌گذارد. چرا دیر؟ چون «شدت» وابستگی مستقیم به زمان دارد.مایاکوفسکی، شاعر انقلابی منحرف، سراینده‌ی ابرِ شلوار پوش، خون چنان در رگ‌ها‌یش پر فشار بود که می‌خواست از نرم هم نرم‌تر، آدم نه، ابری شلوار پوش شود. فوتوریست‌ها‌ در ایتالیا و  روسیه علی‌رغم اختلاف‌ها‌ی طبیعی، همگی تشنه‌ی شهرت و خودنمایی، نفی سنت‌ها‌ی فرسوده، ستایش‌گر موتور و تکنولوژی و حتی گاه فاشیزم بودند. مرگ «مهتاب» را طلب می‌کردند و صدای اره‌برقی را از آه و گریه‌ی زنی زیباتر می‌پنداشتند. مایاکوفسکی اما دریافته بود که برای شلیک کلام (هم چون سیلی بر صورت مخاطب) باید زبان فاخر و مستعمل سنت شعری را یک جا استفراغ کرد. زبانی که رنج بی‌پایان ماندلشتام را نیز نمی‌توانست به بیان در آورد. پس زبان محاوره ولنگ و باز را وارد شعر کرد تا واژه‌ها‌یش به تعریف اشکلوفسکی از شعر جانی دوباره دهند: «شعر رستاخیز واژه‌ها‌ست.» رستاخیز پیوندی انکارناشدنی با مرگ دارد. بدون تجربه‌ی مرگ رستاخیز ممکن نیست. هر زندگی «پیش مرگی» در پس دارد. و شاعران و نویسندگان روس همگی استاد مرگ بودند و در عین حال چه ترسی داشتند از مواجهه با آن! «من از هر چه مرگ است بیزارم/ من عشق‌ام زندگی است».
شاعراست تیر باران‌اش کنید!
به عقب باز گردیم. به تابلوی مشهور دوئل پوشکین: شاعر برجسته قرن نوزده روسیه در فضایی تیره و مه آلود در حالی که بر زمین غلتیده و زخم گلوله دارد از پای درش می‌آورد، در تلاش است آخرین رمق باقی مانده‌اش را صرف شلیک به مردی کند که شبح‌اش از دور نظاره گر اوست. مردی فرانسوی، فاسق همسر شاعر که بر سر عشق با یکدیگر دوئل کردند. این عمل شاید امروز عجیب و غیر عادی به نظر رسد، اما  درسال 1837 امری عادی جهت اعاده‌ی حیثیت به شمار می‌آمد. چند سالی بعد لرمانتف دیگر شاعر بزرگ آن قرن که مرثیه‌ی «مرگ شاعر» را در رثای پوشکین سرود، در دوئلی دیگر کشته شد تا اثبات شود شاعران بزرگ الزاما دوئل‌گران بزرگی نیستند! مایاکوفسکی نیز از این قائده مستثنی نبود. روایت مارشال برمن در کتاب «تجربه‌ی مدرنیته» از شعر «سوار کار مفرغی» پوشکین خواندنی است. روایت شعر درباره‌ی کارمند مفلوکی است در پترزبورگ پیشرفته و عظیم که مجسمه حاکم‌اش در آن خود نمایی می‌کند. مرد عاشق زنی است که در آن سو زندگی می‌کند و سیل ویران گر آن سال این عشق را به ویرانه‌ای بدل می‌سازد. مرد در اقدامی‌جنون آمیز به مجسمه‌ی پطر کبیر، بانی این شهر افسانه ای، می‌تازد که چه طور به عنوان خدایی مفرغی توان مهار این فاجعه را نداشته است. «مارینا تسو تایوا» بود انگار که جایی می‌گفت هنگام نشستن در کنار مجسمه پوشکین نمی‌گوییم کنار مجسمه استراحت می‌کنیم، می‌گوییم دمی ‌کنار پوشکین آسودیم. می‌توان ازبرودسکی، آخما تووا، وازنیسنسکی و ناباکوف شاعر سخن گفت. از یوفتو شنکو و شب‌ها‌ی شعر با حضور هزاران مخاطب، چنان که گویی یک کنسرت راک بر پاست، و یوفتو شنکو با هیجان و حرارت تمام بر روی سن خودش را به در و دیوار می‌کوبد و شعر می‌خواند. شعار معروف مک لوهان «رسانه همان پیام است» در مورد شعر آن سال‌ها‌ می‌تواند بدل به شعر «شعر همان پیام است» یا «رسانه همان پیام است» گردد. به راستی نیز شعر سلاحی بود برای بیان وقایع سیاسی و اجتماعی و مخاطبان در اشعار عاشقانه حتی در جست وجوی پیامی ‌پنهان در ابعاد سیاسی بودند. چنین فضایی را ما خود در سال‌ها‌ی دهه‌ی سی تا پنجاه شمسی در شعر فارسی شاهد بودیم. دورانی که شعر اگر چه گاه وسیله ای می‌شد برای بیان اهادفی دیگر،  اما بزرگ‌ترین شاعران ما تنها به معنا فکر نمی‌کردند. شعر آن‌ها‌ علی رغم پایبندی به تعهد سیاسی و اجتماعی تعهد در قبال زبان را نیز از نظر به دور نمی‌داشت. حال آن سلاح خشماگین جایش را به آرامشی داده که به نظر نمی‌رسد از پس‌اش توفانی مورد انتظار باشد. رسانه‌ها‌ی جایگزین ، شعر را به حریم تنگ بی‌رسالتی و تخصص تبعید کردند تا حجم جنون آسای تصاویر واژه‌ها‌ی شعر را ناخوانا  کند. دومان ملکی مطالب مرتبط:چند قاچ ناباکوفلطف و فایده ناباکوفیعاشق جزئیات ملکوتیایده های فلسفی در ادبیات روس تنظیم:بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن