تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798155040




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بايدها و نبايد ها در روابط دختران و پسران


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: با بررسي روابط موجود بين دو جنس مذكر و مؤنث در جامعه ما ، مي توان دسته هاي مختلفي از رفتار را مشاهده كرد كه هريك از اين نوع برخوردها ارتباط مستقيمي با عوامل تعيين كننده رفتار ، از جمله سطح تحول شخصيت ، سطح تحول هوش ، و تراز فرهنگي انسان دارد . دسته هاي مهم در برخوردهاي بين دو دختر و پسر عبارتند از : 1- برخورد مبتني برشناخت و احترام متقابل : اين نوع برخورد بر اساس دركي كه انسان از شأن انساني خود و نيز جايگاه و رفعت انساني ديگران دارد ، صورت مي گيرد . انساني كه براي انسانيت و شأن خود ارزش والايي قائل است ، روابطش را با ديگران به گونه اي تنظيم مي كند كه در آن احترام متقابل و ارزش گذاري متعالي و متعامل رعايت شده باشد . چنين برخوردي زماني ايجاد مي شود كه انسان به نيازهاي رواني خود در كنار نيازهاي زيستي خويش توجه داشته باشد و نوع برخورد او با ديگران ، بيشتر از سطوح بالاتر نيازها نشأت گرفته باشد . اين نوع برخوردِ احترام آميز ، به دور از پرخاشگري ، به دور از نيات سود جويانه و انديشه هاي مبتني بر سوء استفاده انجام مي گيرد . حال براي اين كه جايگاه اين نوع برخورد را بهتر نشان دهيم ، ضروري است به بررسي انواع ديگر برخوردها نيز بپردازيم . 2- برخورد مبتني بر شرم افراطي : بهتر است پيش از توضيح اين بند به تفاوت دو اصطلاح شرم و حيا بپردازيم . شرم كه بيشتر مترادف با خجالت كشيدن و يا كناره گيري كردن است ، اصطلاحي است ناظر بر ناتواني انسان در يك برخورد اجتماعي . فردي كه دچار شرم است ، در يك موقعيت اجتماعي خاص نمي تواند رفتار مناسب و مطلوب از خود نشان دهد . اصطلاح ديگر حياست . حيا يك صفت پسنديده اخلاقي است و آن عبارت است از خويشتنداري ارادي فرد در انجام اعمالي كه خلاف قاعده و شأن شرعي و عرفي باشد . حيا در حقيقت نوعي توانايي است ، در حالي كه شرم يا خجالت ، نوعي ناتواني به شمار مي آيد . انسان وقتي مي بايد سخني را در مقابل جمعي بگويد ، ولي خود را ناتوان از بيان آن مي يابد ، دچار شرم است ؛ در حالي كه وقتي انسان تمايل دارد مثلاً نسبت به بزرگتر خويش از جمله پدر ، مادر ، معلم و يا مربي خود رفتاري مبتني بر بي حرمتي نشان دهد و از عهده انجام چنين كاري نيز برمي آيد ، ولي به دليل داشتن صفت حيا خويشتن داري كرده ، آن را انجام نمي دهد ، نوعي توانايي و قدرت را از خود به نمايش گذاشته است . با اين توصيف مي بايد برخورد مبتني بر شرم و برخورد مبتني برحيا با جنس مخالف را از يكديگر تفكيك كنيم . برخورد مبتني بر شرم برخوردي از روي ناتواني است ، در حالي كه برخورد مبتني برحيا ، برخوردي خويشتندارانه و ارادي است . كساني هستند كه در مقابل جنس مخالف دچار خجالت زدگي شده ، از خود شرم افراطي نشان مي دهند؛ دسته اي ديگر انواع برخوردهاي اجتماعي بين دو جنس را مي سازند . پسري كه به هنگام مواجهه با جنس مخالف دست و پاي خود را گم مي كند و نمي تواند بر اعصاب خود مسلط شود و يا دختري كه در مواجهه با جنس مخالف توانايي برخورد صحيح كلامي را از دست مي دهد و نمي تواند مطالب را به درستي و مبتني بر تفكر بيان نمايد ، مصداق چنين برخوردي هستند . چنين فرد يا افرادي از اين ناتواني به نوعي دچار آسيب خواهند شد . 3- برخورد اضطراب آلود و هيجان زده : در ادامه ي برخورد مبتني بر شرم افراطي ، برخورد هيجان زده ي افراد در مقابل جنس مخالف را مي توان يافت . اين نوع برخورد به صور مختلف مانند عصبانيت ، سرخ شدن و بالارفتن ضربان قلب ، عجولانه رفتار كردن و رفتار مبتني بر ترس و يا خوشحالي افراطي ديده مي شود . هيجان كه يك حالت برانگيختگي رواني است شامل تمامي مواردي كه نام برديم اعم از ترس ، خوشحالي ، عصبانيت ، عجله و امثال اين هاست . هر چند كه هيجانات اجزاي لاينفك رفتار انساني هستند و لي مي بايد براي اتخاذ تصميم صحيح و نشان دادن رفتار مناسب تحت كنترل در آيند . برخورد با جنس مخالف به شكل هيجان زده ، مي تواند تصميم گيري و نيز انجام اعمال صحيح ما را تحت الشعاع خود قرار دهد . به طور كلي ، توصيه روان شناسان به انسان ، كنترل هيجان ها و حفظ خونسردي در تمامي موقعيت هاي زندگي است . اين توصيه ، از رفتار اجتماعي ما با جنس مخالف نيز جدا نيست . 4- برخورد خشك و محدود : دسته ي ديگري از انواع رفتارهاي متقابل بين دو جنس در جامعه ما رفتار خشك و محدود است . در اين نوع رفتار، زن و يا مرد به گونه اي با جنس مخالف مواجه مي شود كه گويي از وي متنفر است و يا اين كه به شدت او را طرد مي كند . هر چند كه حفظ حدود شرعي از جمله نحوه نگاه كردن به نامحرم مي بايد جزو صفات متعالي يك انسان به شمار آيد . 5 - برخورد مبتني بر پرخاشگري : در توضيح اين مطلب بهتر است به تفاوت موجود بين عصبانيت يا خشم ( كه نوعي هيجان است ) و پرخاشگري ( كه يك نوع رفتار و تمايل است ) ، اشاره اي داشته باشيم . پرخاشگري در اصل تمايل و يا عمل فرد است در جهت آسيب زدن به يك شيء و يا شخص ديگر . در حالي كه عصبانيت يك حالت برانگيختگي هيجاني است كه در آن تغييرات بدني آشكاري ديده مي شود . در حالت عصبانيت ، فرد كنترل خود را بر اعمالش تا حدودي از دست مي دهد . پرخاشگري ممكن است با عصبانيت همراه باشد و گاه بدون آن بروز كند . فردي كه با خونسردي تمام در گوشه اي نشسته ، چيزي را عمداً تخريب مي كند و يا حتي در پرخاشگري هاي افراطي با خونسردي تمام جان فردي را مي گيرد ، پرخاشگري را بدون عصبانيت از خود نشان مي دهد . ولي فردي كه با عصبانيت دست به شكستن چيزي و يا ضرب و جرح ديگري مي زند ، پرخاشگري را با عصبانيت تواماً دارد . برخي از برخوردهاي بين دو جنس در جامعه ي ما از نوع برخوردهاي پرخاشگرانه است . اما اين نوع از برخوردها را به نحو آشكار از برخوردهاي هيجان زده منفك و مجزا مي كنيم . پسري كه براي نشان دادن توجه خود به يك دختر ، با موتور و يا ماشين از كنار او به سرعت مي گذرد و او را دچار ترس مي كند و رفتارهايي از اين قبيل ، نشانگر رفتارهاي پرخاشگرانه است . پرخاشگري نسبت به جنس مخالف مي تواند مشكلاتي را در زندگي آتي انسان ايجاد كند . پرخاشگري كه سرچشمه ي آن يك تمايل دروني براي آسيب زدن مي باشد ، ممكن است به صورت اعمالي كه به نحوي فرد مقابل را ناراحت مي كند و يا مي رنجاند و نيز گفتن كلماتي كه به نوعي آزار دهنده است ، تجلي داشته باشد . 6- روابط پنهاني : برقراري روابط پنهاني با جنس مخالف پيش از ازدواج ، يكي ديگر از انواع رفتارهاي بين دو جنس را در جامعه ما نشان مي دهد . برقراري روابط پنهاني و مخفيانه در طبيعتِ ارتباط بين دو جنس نهفته است ، ولي بايد بين ارتباطِ پنهاني قبل و بعد از ازدواج ، تفاوتي آشكار و اساسي قايل بود . ازدواج نقطه اي است كه در آن مي تواند عميق ترين روابط فردي و پنهاني بين دو جنس شكل گرفته ، و به شكلي مطلوب استمرار پيدا كند . در حالي كه پيش از ازدواج ، اين نوع روابط به خصوص از جانب افرادي كه نمي توانند بر رفتار خود تسلط كافي داشته باشند ، مي تواند مشكل ساز باشد . دختران و پسراني كه بدون تسلط كافي بر اعمال و رفتار خود ، اقدام به برقراري روابط پنهاني با يكديگر مي كنند ، معمولاً در اين زمينه دچار نوعي آسيب و يا شكست مي شوند . 7- برخوردهاي غير عادي و ناپخته : اين نوع برخوردها بيشتر توسط كساني صورت مي گيرد كه به لحاظ فرهنگي ، تحول هوشي و تحول شخصيتي ، در سطحي بسيار پايين و مبتذل قرار گرفته اند . متلك گويي ، ايجاد مزاحمت هاي خياباني و يا مزاحمت هاي تلفني از جمله اين نوع رفتارهاي ناپخته است . 8- افراط در معاشرت : اين نوع رفتار كه معمولاً متأثر از فرهنگ غربي در زمينه ارتباط بين دو جنس است ، بيشتر در ميان خانواده هايي ديده مي شود كه داراي يك فرهنگ منسجم و اصيل شرقي و اسلامي نيستند. اختلاط بيش از حد بين دختر و پسر ، پيش از ازدواج با توجيهاتي مانند زمينه سازي براي شناخت بهتر دو جنس از يكديگر و يا زمينه سازي براي كسب تجربيات عملي براي انجام يك ازدواج موفق صورت مي گيرد . ميهماني ها ، جشن تولدها ، مراسم مختلف ورزشي و مسافرت هاي دسته جمعي كه معمولاً بستر و محمل چنين روابطي است ، در ميان اين دسته از افراد به وفور ديده مي شود . چنين اعمالي بدون توسل به عناصري از فرهنگ غرب اساساً امكان پذير نيست و اين نكته معمولاً مردم ما را دچار تعارض و آشفتگي مي كند ، زيرا يك فرهنگ در درون خود داراي انسجام است و ما نمي توانيم فرهنگ را به شكل مخلوط و بدون انسجام و برگرفته از جوامع مختلف به كار گيريم . شايد گرفتاري بزرگ بشر در عصر حاضر دور افتادن از يك فرهنگ منسجم و سازمان يافته باشد . به اين ترتيب ملاحظه مي شود كه افراط در معاشرت ، يك پديده غربي در جامعه ماست . ما براي برخوردهاي مناسب بين دو جنس برنامه ،نظام و حدود معيني را به شكل مشخص در اختيار داريم . به منظور بررسي اين مطلب به بحثي ديگر مي پردازيم . ب ـ وضع مطلوب در روابط دختر و پسر : پس از بحث در مورد وضع موجود در روابط دختر و پسر مي توانيم حدود ارتباط مناسب بين دو جنس را مورد بحث و بررسي قرار دهيم . براي نشان دادن وضع مطلوب در روابط بين دو جنس مي توان به ويژگي ها و خصوصيات زير اشاره كرد . 1- شناخت واقعيت هاي جنس مخالف : در اين زمينه بهتر است به گونه اي عمل كنيم كه واقعيت جنس مخالف را تا حد ممكن بشناسيم و بر اساس اين شناخت ، اعمالمان را تنظيم كنيم . به نظر من بهترين راه شناخت جنس مخالف ، در نظر گرفتن و شناخت دقيق تر واقعيت وجودي افرادي از جنس مخالف است كه با ما سالها زندگي كرده و ما آنها را در نشيب و فرازهاي گوناگون زندگي از نزديك آزموده ايم. براي جنس مؤنث شناخت پدر ، برادر ، عمو ، دايي و امثال اين افراد مي تواند تا حد زيادي واقعيت جنس مخالف را نشان دهد . براي جنس مذكر نيز واقعيات مشاهده شده از مادر ، خواهر ، خاله ، عمه و امثال اين ها مي تواند نشانگر واقعيات وجودي جنس مخالف باشد . در صورتي كه بدانيم و يقين داشته باشيم كه افراد جنس مخالف تا حد بسيار زيادي - بخصوص از آن جهت كه در زندگي ما عملاً مؤثر است - با يكديگر مشابهت دارند ، ديگر دچار خيالپردازي و تصور رويايي در مورد جنس مخالف نخواهيم شد . 2- اجتناب از خيالپردازي و تصور رويايي در مورد جنس مخالف : يكي از مشكلات موجود در روابط بين دو جنس ، داشتن تصورات خيالي از يكديگر است . گاه دختر و پسر از يك فرد بخصوص ، تصويري خيالي و كاملاً غير واقعي مي سازند و با آن تصوير زندگي مي كنند . براي دختر گاه يك پسر با تمام ضعف ها و محدوديت ها و همچنين ناپختگي ها و رشدنايافتگي ها به شكل شاهزاده اي كه سوار بر اسب سپيدي از راه رسيده و او را به سرزمين رؤياها مي برد ، تجلي پيدا مي كند . و يا براي پسري سرخورده و ناتوان از هدايت و سامان دادن به عواطف ، افكار و احساسات دختري چنان تجلي پيدا مي كند كه گويي فرشته اي مهربان از آسمان ها براي نجات او و براي ايجاد پناهگاه براي او به زمين آمده است . اين تصورات رؤيايي بسيار زود از بين خواهند رفت و واقعاً مانند يك رؤيا در زندگي زايل خواهند شد . بنابراين در يك ارتباط مطلوب بهتر است از رؤيا پردازي در مورد جنس مخالف به شدت اجتناب كنيم . اين مطلب با عشق و دوست داشتن مغايرتي ندارد . انسان مي تواند فردي را بسيار عميق دوست بدارد و لكن اين دوست داشتن نبايد موجب كوري و كري انسان شود . 3- از بين بردن ترس ها ، دلهره ها ، هيجان ها ، احساس خصومت و خشونت نسبت به جنس مخالف : سومين ويژگي در يك برخورد مطلوب ، خالي كردن ذهن از عواطف منفي است . هرگونه احساسي كه مي تواند جنس مخالف را در ذهن ما به شكل منفي جلوه دهد و يا موجب رفتار مخرب ما نسبت به او باشد ، مي بايد از ذهن حذف شده يا اصلاح گردد . 4- حفظ خونسردي و صلابت شخصيت ، به هنگام برخورد با جنس مخالف : ما بايد به هنگام برخورد با جنس مخالف ، خونسردي خود را حفظ كرده ، و هيجانات مختلف را از خود دور كنيم و چنين امري حداقل از دو طريق امكان پذير است : اول اينكه تلاش كنيم جنبه هاي ارادي اعمالمان را افزايش دهيم و به عبارت ديگر با داشتن برنامه هايي در جهت تقويت اراده خويش گام برداريم . انسان هايي كه خود را به دست اميال و راحتي ها مي سپارند معمولاً تسلط خوب و كافي بر اعمال خويش ندارند . دوم اين كه از طريق تمرين و حفظ خونسردي به هنگام مواجه شدن با جنس مخالف ، تلاش كنيم به سطحي از كنترل رفتار دست بيابيم كه در آن خونسردي و صلابت كافي در برخورد با جنس مخالف را داشته باشيم . 5- برخورد مبتني بر احترام با مراعات حدود شرعي در مورد محرم ، نامحرم ، حلال و حرام : در فرهنگ ما برخورد مناسب بين دو جنس به شكل دقيق در چگونگي ارتباط بر اساس ملاك هاي چهارگانه محرم و نامحرم و حلال و حرام مشخص شده است . رعايت اين حدود ، نشانگر آشنايي ما با فرهنگ منسجم اسلامي است . براي شناخت اين حدود لازم است به كُتب فقهي مناسب مراجعه گردد. 6- فقدان روابط پنهاني با جنس مخالف و مشورت با والدين در اين گونه موارد : برقراري روابط پنهاني پيش از ازدواج ممكن است تا بدان جا پيش رود كه به نوعي به هر يك از طرفين آسيب رسانده و آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد . بهتر است دختران و پسراني كه تجربه و شناخت كافي از جنس مخالف ندارند و نيز تسلط كافي بر اعمال و افعال خويش نيافته اند ، از طريق مشورت كردن با والدين و احتمالاً در ميان گذاشتن تمايل خود نسبت به كسي ، از آنان راهنمايي بخواهند و از اين راه احتمال آسيب ديدگي رواني و تربيتي خويش را كاهش دهند . 7 – اجتناب از برقراري روابط صميمانه با جنس مخالف قبل از عقد شرعي : با اين حال كه روابط ما با جنس مخالف مي بايد خالي از پرخاشگري و ناپختگي و به دور از بي احترامي باشد ، لكن نبايد ارتباط صميمانه اي بين ما برقرار شود و اين مطلب را حتي به رغم وجود علاقه بين دو جنس نيز مي بايد رعايت كرد . 8ـ نداشتن رفتار سَبُك ، خود نمايي و جلب توجه جنس مخالف در مجامع مختلف : توصيه مي شود كه دختران و پسران از داشتن رفتار سـَبـُك مبتني بر جلب توجه جنس مخالف دوري گزينند . اين مطلب به رغم اين كه به صورت يك راهنمايي براي دختران و پسران ارائه مي شود ، ولي گاهي اوقات از طرف برخي از دوستان نوجوان و جوان مورد اعتراض قرار مي گيرد . بعضي از دختران در مقايسه خود با ديگران به اين نكته اشاره مي كنند كه آنهايي كه رفتار آنچناني در پيش مي گيرند و خود را به اشكال مختلف به جنس مخالف عرضه مي كنند در زندگي موفق ترند ، بسيار زودتر ازدواج مي كنند و تشكيل زندگي مي دهند . در حالي كه ما به دليل داشتن رفتار سنگين ، پيوسته دچار تنهايي و دورافتادن از ازدواج مي شويم . چنين عباراتي به نوعي براي اين دختران راهنماي عمل قرارمي گيرد و آنها را دچار تعارض بين حفظ حرمت ، عفت و رفتار موقر از يك سو ، و داشتن يك رفتار خودنمايانه مبتني بر جلب مشتري از سوي ديگر مي سازد . انساني كه داراي اهداف و آرمان هاي شناخته شده و منسجم در جهت حفظ كرامت انساني خويش است هرگز از اين وضع دچار تعارض نمي شود . او به دنبال يافتن همسري پاك و عفيف است ، ولي كسي كه از طريق نمايش دادن اندام ها و ظاهر خود ، پسري را به سوي خويش جلب مي كند ، قطعاً بايد بداند كسي را شكار كرده است كه چيزي جز اميال حيواني انسان نمي شناسد . در قرآن كريم آمده است : زنان ناپاك ، از آن مردان ناپاكند و مردان ناپاك از آن زنان ناپاك ، و زنان پاك از آن مردان پاك و مردان پاك از آن زنان پاك اند. اگر ارزش هاي عالي انساني مانند عفت ، ايمان ، پاكدامني ، خوش قلبي و سلامت نفس براي كسي معنا پيدا نكرده باشد ، او مي تواند زندگي خود را از طريق تمايلات سطح پايين تر مانند تمايلات جنسي ، سامان دهد . ولي كسي كه به سطوح بالاتر دسترسي پيدا كرده است هر چند كه مدتي ارضاي تمايلات و نيازهاي جسماني او به تأخير بيفتد ، حفظ ارزش هاي عالي انساني او را كفايت مي نمايد . ج ـ عشق و نقش آن در ازدواج : يكي از مسائلي كه مي بايد در زمينه ازدواج مورد بحث و بررسي قرار گيرد ، جايگاه عشق در ازدواج است . به راستي به سؤالاتي كه درباره عشق و نقش آن در زندگي وجود دارد چگونه بايد پاسخ گفت ؟ سؤالاتي از قبيل : عشق چيست ؟ آيا عشق گناه است ؟ آيا ازدواج بدون عشق معنايي مي تواند داشته باشد ؟ عشق بايد قبل از ازدواج به وجود آيد و يا بعد از آن ؟ آيا هر عشقي ضرورتاً بايد منجر به ازدواج شود ؟ آيا عشق لزوماً بايد انسان را به طرف انساني ديگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملي بستگي دارد ؟ چگونه استمرار مي يابد ؟ چگونه خاتمه مي يابد ؟ و يا چگونه رشد پيدا كرده و به تعالي مي رسد ؟ در ادامه ، به اين گونه سئوالات پاسخ خواهيم داد ، هر چند كه اذعان داريم اين مطالب تمامي آنچه را كه در اين زمينه مي توان بيان داشت ، شامل نمي شود . 1ـ عشق عاليترين تجلي روح الهي انسان به راستي عشق چيست ؟ عشق را مي توان جاذبه و كشش قلبي انسان به سوي كمال و جمال دانست . زيبايي يكي از كمالات است و زيبايي مطلق ، خداست . عشق را جز با عشق نمي توان شناخت . عشق را جز عاشق نمي تواند درك كند . اما براي نزديك شدن موضوع به ذهن ، مي توانيم از مثال هاي موجود در مراتب پايين تر موجودات زنده استفاده نماييم. شعرا و عرفا از جذب 0 پروانه به سوي شمع بسيار استفاده كرده اند . هنگامي كه شاعر مي گويد : بلبل به چمن ز آن رخسار نشان ديد پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد اشاره به جذبه عاشق به سوي معشوق دارد . از اين نوع رفتارها كه تنها مي تواند نوعي تقريب به ذهن را در برداشته باشد ، مي توان به كشش شاخ و برگ درختان به سوي نور اشاره كرد . انسان وقتي در تاريكي قرار مي گيرد ، هر نقطه نوراني او را به سمت خود مي كشد و اين يك كشش به سوي نور است . حيواناتي از قبيل سوسك به طرف تاريكي كشش دارند و وقتي جايي روشن است ، به تاريكي ها پناه مي برند و در نقاط و زواياي تاريك پنهان مي شوند . حيواناتي وجود دارند كه به طرف جريان ها و ميدان هاي مغناطيسي كشش پيدا مي كنند ، مانند ماهي هايي كه به كمك ايجاد حوزه هاي مغناطيسي در دريا به دام صيادان مي افتند . در مورد كوچ پرندگان شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد آنها به سمت و سوي خاصي كشش پيدا مي كنند . كششي كه شناخت و ادراك ذهن در آن نقشي ندارد . به عبارت ديگر يك كشش ، بدون آن كه موجود زنده بداند به كجا مي رود . اين ها مثال هايي است كه تا حدودي معناي كشش به سمت يك هدف و تجهيز يك موجود زنده براي سوق يافتن به سوي آن را نشان مي دهد . عشق در مرتبه اي بسيار عالي تر و به عنوان عالي ترين تجلي عالم هستي ، قلب انسان را به سوي كمال و زيبايي مطلق سوق مي دهد . خدا انسان را به گونه اي آفريده است كه وقتي به سوي نور و وجود مطلق متمايل مي شود با تمام وجود به سمت آن كشيده مي شود . به اين ترتيب عشق ، كشش قلب انسان است به سوي خداوند . اين تعبير در قرآن كريم و در متون اسلامي باعباراتي مانند حُب نشان داده شده است . در قرآن كريم آمده است : اگر خدا را دوست داريد ، تبعيت من ( پيامبر) را بنماييد كه در نتيجه خدا نيز شما را دوست خواهد داشت و يا زبانم را به ياد خودت گويا كن و قلبم را به عشق خودت شيفته ساز . حب يا عشق ماهيتي انساني دارد و هدف اصلي آن نيز خداست . ولي چرا عشق كه اصالتاً‌ مي بايد متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پيدا مي كند ؟ سئوالي است كه مي توان به اين طريق به آن پاسخ داد كه عشق در مراتب پايين تر انساني ، به سمت نشانه هايي از جمال و كمال الهي كه در انسان ها به عنوان خليفه او به وديعت گذاشته شده است متوجه مي شود . انساني كه هنوز نمي تواند دركي از جمال و كمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوي جمال هاي عيني و قابل رؤيت كشيده مي شود و به سوي كمالات و عواطف انساني كه نشانه هايي از رأفت الهي در وجود انسان هستند ، سوق پيدا مي كند . به عبارت ديگر عشق يك انسان به انسان ديگر، اگر خالي از هواها و اميال باشد نشانه اي از عشق به كمال مطلق است . با اين ديدگاه است كه عشق ، يك كمال براي انسان محسوب مي شود . قلب عاشق ، اشرف بر قلب غير عاشق است . انسان عاشق ، افضل بر انسان غير عاشق است . براي اين كه بتوانيم اين نكات را بيشتر و دقيق تر توضيح دهيم مي بايد محورهاي ديگري نيز مورد بحث قرار دهيم . تفاوت عشق با هواي نفس : عشق را بايد عامل تكامل بخش انسان بدانيم . بنابراين بايد آن را از ارضاي نيازهاي معمولي و مشترك حيواني متمايز نماييم . اگر ما براي رفع نيازهاي خود به چيزي يا به انساني نيازمند باشيم ، اين نياز ميان ما و آن شيء يا انسان ، نوعي وابستگي ايجاد مي كند ، ولي اين وابستگي را نبايد با كشش عاشقانه يكي بدانيم . اين را بايد از نوع هواي نفس بدانيم ، حال آنكه عشق از جمله صفات برتر و متعالي انساني است . هدف هواي نفس ، ارضاي خويشتن است ، ‌ولي هدف عشق ، بقا و حضور معشوق است ، حتي اگر به فناي عاشق بينجامد . بنابراين ملاك مشخص براي تميز بين عشق و كشش اميال ، در همين است كه عاشق درصدد رضايت معشوق است ، نه رضايت خويش . عاشق وقتي با معشوق كامل مواجه مي شود ، مي خواهد همه چيزش را ، حتي خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه مي گويد : ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست تو خود حجاب خودي ، حافظ از ميان برخيز اشاره به اين دارد كه مي بايد فرديت فرد و خود بودن او نيز زايل شود تا معشوق نزد وي تجلي كامل بيابد . با اين توصيف بايد عشق يك انسان به انسان ديگر را از تمايل و كشش مبتني بر نيازهاي وي منفك و مجزا كرد . به اين ترتيب است كه اگر فردي نشانه اي از عشق را در دل خويش نسبت به فردي ديگر دارد ، مي بايد در درجه اول به معشوق خود بينديشد نه به خويشتن خويش . اگر براي ارضاي تمايل خود ، معشوق را به طـُرق مختلف قرباني مي كند و از آن جمله دست به عملي مي زند كه آبروي وي را خدشه دار سازد ، بايد مطمئن باشد كه اين عشق نيست ، بلكه يك كشش از نوع حيواني است . 3ـ عشق موجب تعالي و عفت است : بايد اين نكته را بدانيم كه عشق ، انسان را رو به رشد مي برد و موجب كمال اخلاقي و عرفاني انسان مي شود و از آن جمله عفت و پاكدامني را در او افزايش مي دهد . انسان عاشق مي خواهد پاك زندگي كند ، به پاكي ها برسد و به سوي روشنايي ها سوق پيدا كند و شايد با همين تبيين از عشق است كه كلامي معروف از پيامبر گرامي اسلام نقل مي شود كه فرمود : آن كه عاشق شود و عفت بورزد و از اين عشق بميرد ، او شهيد مرده است . 4ـ عشق مكمل ازدواج است نه عامل آن : با اين بحث ، به موضوع جايگاه عشق در ازدواج وارد مي شويم . سئوال اين است كه اگر كسي فردي از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستي عاشق او باشد ، آيا اين امر مي تواند تنها عامل تعيين كننده ازدواج آن دو به شمار آيد ؟ بايد در پاسخ بگوييم : نه . زيرا ازدواج در حقيقت نوعي مشاركت اجتماعي است كه در آن دو انسان بايد از جهات گوناگون با يكديگر تناسب عملي داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادي ، تناسب اجتماعي ، تناسب عقلاني و تحصيلي و امثال اين موارد . انسان در ازدواج تمامي نيازهاي سطوح مختلف خود را از ابتدايي ترين نيازهاي حيواني تا عالي ترين نيازهاي انساني به مشاركت مي گذارد. براي تشكيل يك خانواده مي بايد تناسب بين دو انسان براي برآوردن تمامي نيازها در حد بالايي وجود داشته باشد . بنابراين براي ازدواج ما بايد به انساني بينديشيم كه بتواند قسمت اعظم نيازهاي مختلف ما را مرتفع كند . به اين ترتيب عشق مي تواند مكمل چنين ازدواجي باشد ، نه فقط عامل تعيين كننده آن . بايد اذعان كنيم كه به رغم اهميت و تعالي عشق در زندگي ، نيازهاي واقعي انسان نيز حقيقتي انكارناپذيرند . انسان عاشق نمي تواند به عشق اكتفا كند و از نيازهاي خود از اين طريق چشم بپوشد . از اين رو بهتر است كه براي ازدواج انساني را انتخاب كنيم كه در برآوردن نيازهاي مختلف ، ما را يار ، همراه و همسر باشد ، نه اينكه تنها به دليل عشق ، انساني را برگزينيم كه از جهات عديده با ما تباين ( اختلاف ) داشته باشد . ازدواجي كه بدون توجه به نيازهاي گوناگون انسان ، حتي نيازهاي مربوط به خورد و خواب و ... صورت پذيرد و تنها بخواهد عشق را تأمين نمايد ، در واقعيت بسيار زود شكست خواهد خورد . 5ـ عشق در قلب سالم جوانه مي زند و در آن رشد مي كند : با اين عبارت وارد اين موضوع مي شويم كه عشق قبل از ازدواج اساسي تر و با دوام تر است يا عشق بعد از ازدواج ؟ بايد به اين نكته توجه كنيم كه عشق در بستر قلب سالم ، حقيقت جو و به دور از تعصبات و هواهاي نفساني جوانه مي زند و رشد پيدا مي كند . در صورتي كه ما انسان ها در تلطيف و تطهير روح خود بكوشيم ، هر روز خويش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهيم و غل و غش را از درون خود برانيم ، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ايم . بدين ترتيب پس از آن كه انسان مناسبي را براي ازدواج برگزيديم و با او در يك مشاركت انساني وارد شديم ، بايد منتظر آن باشيم كه عشقي پاك ميان ما زاده شود و به كمال برسد و در سايه لطف و مرحمت الهي به معشوق حقيقي متصل گردد . چنين عشقي در زندگي ، روشنايي مي آفريند و هر قدر زن و شوهر به پختگي و كمال نزديكتر مي شوند پاكي و خلوص اين علاقه مندي را بيش از پيش در قلب خود احساس مي كنند . بنابراين بياييم براي اين كه عشق را زنده نگه داريم ، پاسدار حريم آن باشيم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت هاي الهي به انسان ها هديه دهيم ، در كمال و صلاح دروني خويش بكوشيم و از اين طريق دنيا را تبديل به گلستان عشق كنيم . منبع: زن روز پایگاه اینترنتی




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن