تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798090118




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جودی شما مریض است


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جودی شما مریض است
بابالنگ دراز
2 آوریل «بابالنگ دراز عزیز، من حقیقتاً دختر بدی هستم، خواهشمندم نامه هفته گذشته را فراموش کنید. شبی که آن را نوشتم تنها، دلتنگ و بیچاره بودم و گلویم درد می کرد. شش روز است که در بهداری بستری هستم و این اولین باری است که قلم و کاغذ به من داده شده و اجازه داده اند بنشینم، در تمام این مدت به فکر آن نامه بوده ام و یقین دارم تا شما مرا نبخشید، حالم خوب نخواهد شد».
بابالنگ دراز
4 آوریل جودی از جعبه گلی که بابالنگ دراز برایش فرستاده، اینطور تشکر کرده: «مرسی بابا جون یک دنیا متشکرم، این گلها اولین هدیه ای است که من در عمرم دریافت کرده ام... حالا یقین دارم نامه های مرا می خوانید...». در نامه های بعدی جودی جزئیات زندگی اش را در دانشکده توصیف کرده و از پیشرفت تحصیلی اش خبر داده است.
بابالنگ دراز
30 مه «بابالنگ دراز عزیز شما باغ دانشکده را دیده اید؟ در ماه مه مثل بهشت است... پیش از این در عمرم با مردی صحبت نکرده بودم (غیر از اعانه دهندگان، آن هم اتفاقی. ولی آنها به حساب نمی آیند) معذرت می خواهم بابا من وقتی به یکی از اعانه دهندگان زبان درازی می کنم، نمی خواهم احساسات شما را جریحه دار کنم. نمی دانم چرا نمی توانم شما را جزو آنها حساب کنم... به هر حال امروز با یک مردی راه رفته ام، صحبت کرده و چای خورده ام! آن هم مردی عالیقدر.
بابالنگ دراز
آقای جرویس پندلتن عموی ژولیا. از آنجا که ژولیا و سالی کلاس داشتند و نمی توانستند غیبت کنند، ژولیا از من خواهش کرد که عمویش را در دانشکده بگردانم ... من علاقه چندانی به پندلتن ها ندارم، ولی اتفاقاً این یکی خیلی دوست داشتنی از آب درآمد، خیلی به ما خوش گذشت، کاش من هم چنین عمویی داشتم... آقای پندلتن مرا به یاد شما می انداخت، البته بابا جون شمای بیست سال پیش ...» جودی مشخصات ظاهری آقای پندلتن و تمام جاهایی را که با او گشته و به وی نشان داده و حتی نحوه چای خوردنشان را نیز توضیح داده است.
بابالنگ دراز
9 ژوئن «ب.ب.ل.د عزیز، الان آخرین امتحانم را گذراندم و حالا سه ماه تعطیلات در ییلاق. من در عمرم به ییلاق نرفته ام، حتی آن را ندیده ام ولی یقین دارم که خیلی از زندگی ییلاق و آزادی آن لذت خواهم برد... من حالا دیگر بزرگ شده ام. هورا!»
بابالنگ دراز
ییلاق لاک ویلو «ب.ب.ل.د عزیز، من الان وارد شده و هنوز لباسهایم را باز نکرده ام، ولی طاقت ندارم که صبر کنم می خواهم به شما بگویم که اینجا باصفاترین نقطه روی زمین است...». جودی عمارت ییلاقی و مناظر اطراف را با کمک تصویری که کشیده توصیف کرده و سپس اعضای خانواده سمپل را که در آنجا زندگی می کنند معرفی کرده و می نویسد:«باور نمی کنم جودی به چنین سعادتی رسیده باشد. شما و خدای مهربان بیش از آنچه من لیاقت دارم به من محبت کرده اید من باید خیلی خیلی بکوشم تا بتوانم دین خود را به شما ادا کنم. و خواهید دید که این کار را خواهم کرد.»
بابالنگ دراز
12 ژوئیه «بابالنگ دراز عزیز، منشی شما لاک ویلو را از کجا می شناخته؟ من جداً علاقه مندم که بدانم برای اینکه این مزرعه ابتدا متعلق به آقای جرویس پندلتن بوده و او آن را به خانم سمپل که دایه او بوده بخشیده، چه تصادف غریبی؟ هنوز که هنوز است، خانم سمپل آقای پندلتن را «آقای جروی» می خواند و تعریف می کند که چه بچه شیرینی بوده ... از وقتی که فهمیده من آقای پندلتن را می شناسم احترام من دو برابر شده ...» جودی مناظر اطراف لاک ویلو، تعداد حیوانات آنجا و جزئیات کارهایی را که در ییلاق انجام می دهند توصیف کرده و گفته قصد دارد در تعطیلات داستانی بنویسد، او حتی مراسم روز یکشنبه و موعظه کشیش در کلیسا را نیز ذکر کرده و درباره عقاید مذهبی خانواده سمپل توضیح داده و اظهارنظر کرده است. همچنین اطلاعاتی را که درباره دوران کودکی آقای جروی از طریق دایه اش به دست آورده، با علاقه و توجه خاصی ذکر کرده است.
بابالنگ دراز
25 سپتامبر سال دوم دانشکده آغاز شده و جودی با سالی و ژولیا هم اتاق شده است، او در این باره نوشته: «من و سالی بهار گذشته تصمیم گرفتیم هم اتاق باشیم و ژولیا می خواست حتماً با سالی بماند برای چه نمی دانم، هیچ وجه تشابهی بین آنها نیست- فکر کنید جروشا ابوت یتیم ساکن سابق ژان گریر هم اتاق با یک پندلتن، حقیقتاً که اینجا سرزمین عجیبی است.»
بابالنگ دراز
12 نوامبر «ب.ب.ل.د عزیز، سالی از من دعوت کرده که تعطیلات کریسمس را با او بگذرانم، خانواده او در ورسستر ماساچوست هستند. خیلی دلم می خواهد بروم، در عمرم بین یک خانواده نبوده ام، غیر از سمپل ها، ولی آنها خیلی پیر هستند...» جودی عکس خودش را برای بابالنگ دراز فرستاده تا او بداند که جودی چه شکلی شده است.
بابالنگ دراز
21 دسامبر، ورسستر ماساچوست جودی از زندگی مشغول کننده منزل سالی تعریف کرده و از چکی که به عنوان عیدی از طرف بابالنگ دراز دریافت کرده تشکر کرده است، او نمای بیرون و دکوراسیون داخل خانه سالی را توصیف کرده و نوشته این خانه شبیه خانه هایی است که از موسسه ژان گریر با کنجکاوی و آرزومندانه به آنها می نگریسته و بالاخره به آرزوی خود رسیده و توانسته داخل خانه ای را به چشم ببیند. جودی اعضای خانواده سالی را معرفی کرده و توضیح داده است که سالی برادری، بلندقد و چهارشانه به اسم جیمی دارد که در دانشکده پرینستن درس می خواند. همچنین خانواده سالی به افتخار جودی در منزل خود مهمانی داده اند و جودی برای اولین بار در یک مهمانی خانوادگی شرکت کرده است.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4743]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن