تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 6 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هنگامى كه مؤمن بر صراط مى‏گذرد، و مى‏گويد: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. ناگاه زبان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

تسمه تردمیل - روغن تردمیل

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

خرید یخچال خارجی

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802221762




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهاد، تروريسم و مردم سالاري(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جهاد، تروريسم و مردم سالاري(1)
جهاد، تروريسم و مردم سالاري(1)   نويسنده:سيد وحيد مصباح   چکيده   آنچه در اين نوشتار آمده است،ناظر به يکي از مسائل مهم فکري وعملي اسلام در جهان معاصر مي باشد که به گونه هاي متفاوت شبهه، نقد، چالش و تهاجم نمودار گرديده و سطوح مختلف از دين و دينداري را نشانه گرفته است. از شمار آن مسائل مقوله ي جهاد در اسلام مي باشد، که برخي آن را حکم و ساز برگي مي دانند که دامنه و زمينه ي خشونت، ترور و وحشت را در جامعه ي انساني توسعه مي بخشد و از سوي ديگر با نظم مردم سالار و دموکراسي ناسازگار مي باشد. در اين نوشتار به چنين پرسش هايي پاسخ گفته شده است. براي اين مهم با تبيين مفهومي جهاد و تروريسم، با يادکرد دلايل چندگانه اين واقعيت به اثبات مي رسد که جهاد در اسلام سازوکار سيستم دفاعي جامعه ي ديني بوده که بر مبناي حق دفاع مشروع امري است عقلاني و ضروري و هيچ مناسبت و سنخيتي با ترور ندارد.همين طور استدلال مي گردد که جهاد با دموکراسي هيچ منافاتي ندارد. واژگان کليدي: جهاد، اسلام، نظام، جامعه يديني، تروريسم، مردم سالاري، حق انتخاب، آگاهي، آزادي، حق دفاع مقدمه   تاريخ بشر، اديان مختلف و متنوعي را شاهد بوده است و پيامبران گوناگوني را از سر گذرانده اند. بدون استثنا، تمامي پيامبران (ص) در راستاي تبليغ و هدايت و انجام رسالت خويش دشواري هاي فراواني را تجربه نموده اند.در واقع دين در آغاز تأسيس و همچنين در ادامه حيات خود با چالش هايي رو در روي قرار گرفته است. گذشته از ديگر عوامل،به نظر مي رسد از شمار عوامل پررنگي که به ايجاد چنين چالش ها و تهاجم هاي انجاميده است، مدعيان دين بوده که در شرايط و اوضاع گوناگون با بسياري از آموزه ها، ارزشها، باور و روش هاي مردم و جامعه آن زمان همخواني نداشته و منافع و موقعيت گروه ها و طبقاتي را تهديد مي نموده است. اين ناملايمات و تهاجم ها بيشتر فراروي ادياني قرار گرفته اند که ادعاي سامان دهي حيات معنوي و دنيوي بشر را،با هم، داشته و دارد. از شمار اين اديان، در جهان معاصر، اسلام را مي توان نام برد که بيش از هر دين ديگري در پي سامان دهي و مديريت حوزه عمومي (فرهنگ،سياست و اجتماع) مي باشد. طبعاً چنين ديني مانعي بزرگ فراروي کساني که ازحضوردين در حوزه عمومي ناخشنودند و آن را مانع رشد و توسعه مي دانند و يا اهداف و برنامه هاي امپرياليستي شان را تهديد مي کند، فراهم آورده است. بي ترديد اين جمعيت آرام نمي نشيند و به هر روشي متوسل شده تا رقيب را از پا در آورند. در غرب، به ويژه سياست مداران و صاحبان ثروت، دو گزينه در قبال اسلام پيش روي دارند: 1) تهاجم فيزيکي؛ 2) تهاجم فرهنگي- فکري گزينه ي نخست با توجه به هنجارهاي عرفي و واقعيت هاي موجود در جامعه جهاني و نيز جوامع اسلامي و بي نتيجه ماندن آن، پاسخ گو نمي باشد؛البته اين گزينه را تحت عناوين ديگر دنبال مي نمايد، اما گزينه ي دوم را بسيار کاربردي تر دانسته و بدين جهت بر آن متمرکز گرديده و برنامه هاي بلندمدت را در سياست گذاري هاي اجتماعي- فرهنگي عليه اسلام دنبال مي نمايند. در اين راستا روي يک سري از قوانين و قواعد حقوقي که بيشتر جنبه هاي اجتماعي، بين المللي و مديريتي دارند و نيز بر آموزه هاي معرفتي و باورهاي اسلامي انگشت مي گذارند و به گونه اي آنها را تفسير نموده و مواد خوراکي غول هاي رسانه اي خويش مي دهند که گويا با عقل بشري و حقوق مسلم انساني نمي سازند. از شمار اين گونه تهاجمات فکر، مقوله ي جهاد در اسلام را برجسته نموده و برايندهاي ويژه اي از آن بيرون مي آورند. اين مسير عمدتاً پس از حادثه ي يازده سپتامبر 2002 اوج گرفته است. در اين نوشتار سعي بر آن خواهد شد که چالش ها و شبهاتي که از زاويه «جهاد» بر اسلام وارد مي کنند را مورد ارزيابي قرار دهيم. جهاد، چالش ها، و پاسخ ها   در مورد جهاد هرچند چالش هاي چندي مطرح نموده اند، اما دو پرسش از همه کليدي تر به نظر مي رسد، به گونه اي که برگشت ديگر چالش ها نيز بدين دو پرسش مي باشد. آن دو پرسش، که در قالب يک چالش و سياست تهاجمي دنبال و طرح گرديده است،بدين قرار مي باشد: 1) آيا اصل جهاد در اسلام به تقويت و توسعه تروريسم، به ويژه تروريسم بين المللي، نمي انجامد و آيا نفس جهاد ماهيت ترور ندارد؟ 2) آيا آموزه ي جهاد مانع پيدايي دموکراسي و مردم سالاري نمي باشد؟ اين دو پرسش از سوي رقباي غربي نه به صورت انشاء بلکه اخبار و داوري عرضه و دنبال مي گردد. پاره اي از آنها به روشني داوري نموده و گفته اند که جهاد برابر با ترور يا تقويت و توسعه ي بخش تروريسم است و نيز از فرايند دموکراسي به شدت جلوگيري مي کند. پاسخ به پرسش اول: دو نظريه براي اين مسأله يا سؤال مي توان ارائه داد؛ يکي نظريه ي دفاعي و ديگر نظريه ي تهاجمي – تجاوزي. تأييد يا تضعيف. اثبات يا نفي هريک از اين دو نظريه در گروه شواهد و دلايلي است که ارائه شده و وجود دارد. طبعاً با توجه به خاستگاه اين پرسش بايد شواهد و دلايل از متن اسلام، نه آن چيزي که به نام اسلام اتفاق افتاده است، عرضه گردد. شواهد و دلايل، نظريه ي دفاعي را تأييد و اثبات مي کند، نه نظريه ي تهاجمي- تجاوزي را، در صورتي که شواهدي براي نظريه يتهاجمي پيدا نشد، قهراً اين نظريه باطل خواهد بود، اما شواهد و دلايل براي نظريه ي دفاعي، يعني اين که در اسلام، جهاد، حق دفاع است، چند گونه مي باشد: 1) اساس و بنياد اسلام بر پايندگي و احياي انسان و جامعه انساني پي ريزي شده است و نفس اسلام به مثابه روش و چارچوب اين احيا معرفي گرديده است. بنابراين کليدي ترين پيام و کار ويژه ي دين احيا، تأمين و ترسيم حقوق انسان به ويژه حقوق پايه، همچون حق حيات شايسته و سالم، حق رشد و تکامل، حق کراهت و حرمت مي باشد. در قرآن کريم آمده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (حديد، 25). اين آيه ي شريفه، توسعه و تحقق عدالت و پيدايي جامعه و فرد عادل را پايانه ي کار ويژه يدين مي خواند؛ آن هم عدالت در جامعه يبشري، نه جامعه ياسلامي، که از عموميت و فراگيري «ناس» به روشني استفاده مي شود. از سوي ديگر در اسلام و فرهنگ ديني عدالت گذشته از اين که به عنوان حق بشري شناخته شده است، همچون روش و شيوه و ساز و کاري که حقوق انساني را تأمين مي نمايد معرفي گرديده است. در واقع عدالت، سيستم تأمين و ترسيم حقوق اسلام مي باشد. دادگري مردم و جامعه را پايندان و پايدار مي سازد. (1) (قمي، 1373، 394)؛ بايد راهوار عدل سوار شوي تا به توانايي و حکومت دست يابي (2) (قمي، 1371، 395)؛ روش عادلانه توسعه زا است (3)؛ با روش عادلانه مخالف و دشمن شکست خواهد خورد (4) (قمي، 1373، 392). در آياتي که پيش از اين آيه شريفه در همين سوره آمده اند،و شيوه هاي زندگي ناسالم، عناصر و مصاديق آن بازگو شده است، به خوبي جايگاه حقوقي و روش عدالت را در اسلام تحکيم و تعيين مي شود. در قرآن کريم مي خوانيم:«يا ايهاالذين امنوا استجيبوا للّه و للرّسول اذا دعاکم لما يحييکم» (انفال، 24). اين آيه شريفه به روشني مي سازد که دين براي احياست،نه براي نابودي. اين دو آيه کريمه،درکنار هم، اصل احيا و روش آن را باز نموده اند.از سوي ديگر احياي جامعه و تحقق عدالت به تأمين حقوق انساني به ويژه حقوق پايه مي باشد. چون در فقدان حقوق نه عدالت معنا دارد و نه احيايي انجام مي پذيرد. از اين روي، در اسلام اين همه بر حقوق،همچون حق حيات، کرامت، رشد و آزادي تأکيد شده است. به تعبير علامه جعفري (قدس سره) حق حيات در اسلام فراتر از حق، بلکه حکم مي باشد. (جعفري، 1370)، و چون اين حق در اسلام از مختصات انسان است به همگان دستور و هشدار مي دهد که از فساد و نابودي آن دوري گزينند.نه تنها دوري گزينند،بلکه موظف به تأمين آن مي باشند. «انّه من قتل نفساً بغيرنفس او فساد في الارض فکانّما قتل النّاس جميعاً و من احياها فکانمّا احيا النّاس جميعاً» (مائده، 32). اسلام به حق حيات توقف نکرده، بلکه در پي بهترين و سالم ترين حيات مي باشد و راه دست يابي و تأمين چنين حق پايه اي را در گروه تلاش و کوشش ويژه خود انسان ها مي داند:«من عمل صالحاً من ذکر او انثي و هو مومن فلنحيينّه حياه طيبهً» (نحل، 97). ارزش و اصالت حق حيات در اسلام به اندازه اي است که خودکشي و ديگرکشي حرام دانسته شده است و تقيه را درخون و قتل تحت هيچ شرايطي جايز ندانسته است: «لا تقتلوا انفسکم»(نساء 29) و نيز «و لا تلقوا بايديکم الي التّهلکه» (بقره، 195). پيامبراکرم (ص) مي فرمايد: هرکسي حادثه اي به وجود بياورد يا به وجود آورنده ي حادثه اي را پناه بدهد، بر او لعنت خدا باد. از حضرت (ص) پرسيدند: حادث چيست؟ فرمود: قتل (5) (الحر عاملي، 1367، 18-15) . دراين حديث،هم دستور به مبارزه با عوامل تخريب و فساد و نابودي حيات انساني داده شده است،و هم از فاسد سازي و نابودگري منع گرديده است. حق کرامت،با پاکي از هرگونه آلودگي ها، شرافت، بزرگواري،والايي،و عزت و حرمت از حقوق طبيعي و فطري عموم انسانهاست. اين حق همان طور که ريشه ي تکويني دارد،ريشه ي اکتسابي نيز دارد، که بس مهم مي باشد.از آن رو انسان ها اجازه ندارند که به کرامت و طهارت خويش و ديگران تجاوز (Aggression) نموده و رفتار و اعمالي انجام دهند که محصولات فکري و عملي ديگران را ارزش بياندازند. «و لا تبخسوالنّاس اشياء هم و لا تعثوا في الارض مفسدين»(هود، 85). بنابراين در قبال اين حق وظيفه همگان است تا بستر و سازوکار بالندگي،رشد،طهارت، سلامت، عزت و حرمت را براي خويش و ديگران فراهم آورند،و در مقابل عوامل بازدارنده ي اين حق به دفاع برخيزند. اين که در اسلام از ستر عيوب ديگران سخن رفته است، و از فحش، ناسزا گويي، عيب گيري، بردگي، نسبت هاي ناروا و نادرست به ديگران دادن بازداشته شده است، دقيقاً توجه و تأکيد بر حق کرامت انسان ها مي باشد. اسلام دستور مي دهد که براي مستحقين و نيازمندان، پيش از آن که دست طلب دراز نمايند، حقوق شان پرداخت گردد؛ چون نيک مي داند در غير اين صورت حرمت و کرامت اش آسيب مي بيند. اين دستور در رفتار و کردارعلي (ع) به روشني منعکس شده است حضرت (ع) مي فرمايد: سوگند به خدا اگر من به او ندهم آن چه را که از من اميد دارد،مگر پس از آن که از من طلبيده و سؤال نمايد، در اين صورت نداده ام به او مگر قيمت چيزي را که از او گرفته ام. چون او در معرض عرضه حيثيت، شرافت و آبرويش قرار دادم،آن روي و صورتي، که هنگام عبادت براي پروردگار من و خودش به خاک مي مالد (الحرالعاملي، 1373، 118). اين دلايل و شواهد، نظريه ي دفاعي را به روشني تأييد مي نمايند.روشن است ديني که بنياد و پايه اش حيات انسان ها و زنده کردن آنهاست و اين همه حق حيات و کرامت را در صدر تمامي آموزه هايش مي نشاند، نمي تواند از کشتارو نابودي و خشونت حمايت کند و اسباب تقويت و توسعه آن را فراهم آورد. 2) اسلام از حيث مبنا، پيام و محتوا و اهدافي که ترسيم و دنبال مي کند،روش و حرکتي به تمام معنا فرهنگي و معرفتي است، بنابراين بر محور دانش و آموزش سامان پيدا کرده است؛«اقرأ باسم ربک الّذي خلق» (علق: 1) و آگاه سازي انسان ها، نه تنها مسلمان ها،بزرگ ترين پيام و مقصدش مي باشد؛ «علّم الانسان ما لم يعلم» (علق، 5).طبعاً اين دين ابزار و روشي را براي رسيدن به هدف بر مي گزيند که نهايت تناسب و هماهنگي را با مبنا و مقصدش داشته باشد.ازآن رو ابزارش قلم است، نه تفنگ؛«ن و القلم و مايسطرون» (قلم، 1) و سازوکارش منطق، خرد و گفت و گو است، نه تحميل،خشونت و تقليد؛ «ادع الي سبيل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالّتي هي احسن» (نحل، 125) و «قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره انا و من اتّبعني» (يوسف، 108) . اين آيات از آيات محکم و حاکم است و پيام اش نه مخصوص پيامبر (ص) يا زمان خاص بلکه هر زماني و از مختصات جامعه ي انساني مي باشد. بديهي است که ديني که تشنه خون باشد و ازنابودي انسان،حيوان،مال، شهر و مؤسسات، خدمات و صنايع و تمامي مظاهر آباداني لذت مي برد و حياتش در گرو مرگ ديگران مي يابد،قلم به دست نمي گيرد و منطق گفت و گو و تفاهم بر نمي گزيند. اولين و آخرين گزينه ي او خشونت، ترس وحشت و ابزار ويران گر و تخريب گر مي باشد. ازاين رو در اسلام چون مبنا و مقصدش خرد، منطق، آگاهي، و دانايي است و ابزارش قلم و رسالت اش فرهنگ سازي، طبعاً درمقام دعوت و تبليغ دين و در مسير تعامل با ديگران تابع مبنا و مقصد و ابزار و رسالت خويش مي باشد. به اين ترتيب شاهد و دليل ديگري بر دلايل و شواهد قبل افزوده شده و نظريه ي دفاعي جهاد را بيش از پيش تأييد مي کند. 3) در اسلام عصبيت و خشونت به شدت نهي شده است. علت آن نيز روشن است، زيرا جامعه اي متعصب و خشن مانند افرادي که مختصات ذهني- رواني آنان را عصبيت و خشونت مي سازد،قابليت و زمينه ي در زندگي،تجاوز و کشتار انسان ها را در حد وسيعي دارد. چنين جامعه اي در وضعيت هاي بحراني و نيمه بحراني به سراغ جنگ افروزي،تجاوز و کشتار مي رود تا به خرد، منطق، تفاهم و گفت و گو. در واقع عصبيت و خشونت به گونه اي موتور محرک دخالت (Intervention) در امور ديگران،تجاوز (Aggression) و ترور (Terror) مي باشد. از اين رو در اسلام، رحمت، شفقت و دانايي اصل قرار داده شده و ازعصبيت و خشونت جلوگيري شده است. در انديشه و تفکر اصيل اسلامي، هستي، مظهر رحمت «الله» است و دامنه رحمت و علم خداوند سرتاسرهستي را پوشش داده است؛ «ربنا وسعت کل شيء رحمه و علما» (غافر، 7) و در ادعيه ي مأثوره از معصومين (ع) نيز آمده است که رحمت خداوند بر غضب اش پيشي دارد.طبعاً چنين خدايي هنگامي که براي بشريت راه هدايت مي گشايد و سازوکار ارائه مي کند،برجسته ترين ويژگي کارکردي سيستم هدايتي و وظيفه ي هادي يا هاديان را گسترش اصل رحمت مي خواند؛ هم رحمت رحماني و هم رحمت رحيمي تا عموميت و دوام تأمين بشود «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمين» (انبياء، 107).روشن است که نهادينه شدن رحمت در جامعه ي ديني دو ويژگي فراهم مي آورد: 1) جامعه ي ديني بس توانا و پربار و غني مي گردد و باشد تا به همگان بدون تبعيض خدمات و کالاهاي فکري و مادي متنوع ارائه بدارد؛ 2) ظرفيت تحمل و پذيرش ديگران و نيز تعامل منطقي و آرام با آنها را افزايش مي بخشد؛ 3) عصبيت، هم مانع توزيع خدمات و کالاهاي متنوع به همگان به دور ازعلقه و تبعيضات است،هم ظرفيت تحمل و پذيرش ديگران، به ويژه مخالفين را بسيار محدود و نزديک به صفر مي سازد،و هم تعامل را به تصادم و کشمکش تبديل مي کند. امام علي (ع) با توجه به همان اصول حاکم ديني و نيز پي آمدهاي منفي عصبيت، دستور به دورنمودن عصبيت از خود و جامعه مي دهد و مي فرمايد: خاموش نماييد شعله هاي عصبيت را در درونتان و کينه هاي جاهليت را بميرانيد. همانا اين عصبيت و تکبر در مسلمان ها از افکنده هاي شيطان و خودخواهي و تباه کردن وسوسه هاي اوست (يعني اين عصبيت توأم با جهالت،جامعه ي ديني را نابود و درمعرض تهديد قرار مي دهد)... و تواضع را همچون سلاح بين خود و در ارتباط با دشمنانتان بکار بنديد (6) (فيض، 1351، 782). باز هم امام علي (ع) مي فرمايد: خشونت مخالفت با انديشه ها و دشمني با کسي است که قدرت آسيب رساندن را دارد (7) (قمي، 1372، 204). ايشان ستيزه جويي را عامل نابودي دين مي خواند: «الخصومه تمحق الدين» (قمي، 1372، 207) . سه دليل و شاهدي که در اينجا بيان گرديدند و نظريه ي دفاعي را تأييد مي نمايند، در کنار يک سري اصول ديگرديني، به مثابه دلايل و اصول حاکم عمل مي نمايند. يعني قواعد و قوانين ديگري که در دين وجود دارد و يا در فرآيند اجتهاد و فهم دين ممکن است بدان ها دست پيدا بشود و فراهم آيند، به واسطه اين دلايل و اصول حاکم تفسير، توسعه و تنگنا مي يابند،و اين دلايل حاکم به روشني مي رسانند که در اسلام خون ريزي، تجاوز، غارت و نابودي جايگاهي ندارند. پی نوشت ها :   1) العدل قوام البريه 2) ليکن مرکبک العدل فمن رکبه ملک 3) في العدل سعه 4) بالسيره العاديه يقهر المناوي 5) ومن احدث او آوي محدتاً فعليه لعنت الله قبل يا رسول الله و ماالحدث؟ قال : القتل. 6) فاطفئوا ما کمن في قلوبکم من نيران العصبيه و احقاد الجاهليه فانما تلک الحميه تکون في المسم من خطرات الشيطان و تحواته و نزعاته و نفتاته.. و اتخذوا التواضع مسلحه بينکم و بين عدوکم 7) الخرق مناواه الآراء و معاداه من يقدر علي الضراء   منبع:نشريه انديشه حوزه ،شماره 78-77. ادامه دارد...  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن