تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815489394
میخواستیم نقشها واقعی باشد
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ميخواستيم نقشها واقعي باشد
گفتوگو با رضا كريمي، كارگردان «آدمكش»براي آنها که ميخواهند ببينند جز کمدي سخيف و فيلم نخبهگرا و مخاطبگريز، آيا راه سومي هم هنوز وجود دارد، «آدمکش» ميتواند يک پيشنهاد باشد؛ فيلمي متعلق به سينماي حرفهاي و خوشساخت که در آن کارگردان داستان تعريف ميکند، ميزانسن ميچيند، موقعيت خلق ميکند و ميکوشد فضايي بسازد که تماشاگر را در آن غرق کند. «آدمکش» با مجموعهاي از بهترينهاي سينماي ايران در پشت و جلوي دوربين، کوشيده تا در چنين مسيري گام بردارد. اين فيلمي است که سرگرمي را به هر قيمتي و از هر راهي نميپسندد. ارزان بودن و تعجيل سرهمبنديشدن از سرورويش نميبارد. پيداست که در توليدش از صرف وقت، هزينه، فناوري و فکر مضايقه نشده است. رضا کريمي که کارنامهاش نشان از علاقه به سينماي داستانگوي آمريکا دارد، فيلم به فيلم مسيري رو به رشد را طي کرده و پس از «عشق+2»، «شب» و «انعکاس»، حالا بهترين فيلمش را ساخته است. «آدمکش» با معيارهاي سينماي بدنه ايران، فيلم استاندارد و خوشساختي است؛ هرچند زيادي شيک است، زيادي اغراق ميکند؛ زيادي غرق در فضاي آرتيستيک ميشود و کمتر در آن روح زندگي به چشم ميخورد؛ روح زندگي ايراني که مصاديقش در «آدمکش» کمرنگ است.اين فيلمي است شبيه درامهاي آمريکايي يا دستکم علاقه سازندهاش را به اين نوع سينما نمايان ميکند و البته ميزان تواناييهايش را. رضا کريمي در کارگرداني به مفهوم مجردش، به تسلط و تبحري قابل قبول دست يافته و مشخص است به سينمايي اعتقاد دارد که به شعور تماشاگرش توهين نميکند و او را دستکم نميگيرد. «آدمکش» ميتواند يکي از مصاديق تعريف سينماي حرفهاي و استاندارد در اينجا باشد؛ اينکه فضايش تداعيکننده فيلمهاي فرنگي است را هم بايد به حساب سليقه کارگردان گذاشت. با اين حاصل کار ميشود به اين سليقه احترام گذاشت و آن را درک کرد ولي ميتوان اين انتظار را هم داشت که فيلمساز ما کمي از اغراق بکاهد و به زندگي نزديک شود. گاهي اوقات باورپذيرکردن و به دل و جان مخاطب نشاندن آنچه بر پرده سينما ميگذرد، بسيار دشوارتر از کارگرداني فصل دشوار درگيري بهرام رادان و حامد بهداد در همين فيلم «آدمکش» است. «آدمکش» با مجموعهاي از بهترينهاي سينماي ايران در پشت و جلوي دوربين، کوشيده تا در چنين مسيري گام بردارد. اين فيلمي است که سرگرمي را به هر قيمتي و از هر راهي نميپسندد. ارزان بودن و تعجيل سرهمبنديشدن از سرورويش نميبارد.مروري بر کارنامه شما نشان از حرکت در مسير سينمايي استاندارد دارد؛ تلاش براي ساخت فيلمهايي که سروشکل حرفهاي داشته باشند و داستانشان را خوب تعريف کنند. ميشود گفت فيلم به فيلم هم در اين زمينه پيشرفت داشتهايد. با توجه به شرايط حاکم بر سينماي ايران حرکت در اين مسير براي فيلمسازان آسان نيست. در اين سالها برخي از فيلمسازاني که با چنين هدفي وارد سينما شده بودند يا به فيلمهاي خاص روشنفکري که تبحري هم در آن نداشتند، گرايش پيدا کردهاند و گروهي هم تن به مناسبات سينماي سخيف دادهاند.
اين تقسيمبنديها بيشتر حاصل نگاه افرادي است که جريانات را از بيرون پيگيري و تحليل ميکنند. براي من فيلمساز، خيلي اين خطکشيها وجود ندارد. به هرحال اين علايق و سليقه و حس ماست که به نوعي مسير حرکتمان را نيز تعيين ميکند. من اگر فيلمسازي حرفهاي را با «عشق+2» شروع ميکنم خيلي دربند اين نبودم که مسيري را براي حرکت خودم طراحي کنم. چيزي که در فيلمهاي من وجود دارد حاصل سليقه و نگاه من به سينماست. شايد بقيه فيلمسازان هم به همين شکل در مسيري که دوست دارند حرکت ميکنند؛ حالا در اين مسير يا خيلي سنجيده حرکت ميکنيم و سعي ميکنيم از تجربياتمان در گامهاي بعدي استفاده کنيم که اين به روندي روبهرشد منجر ميشود يا اينکه به دلايل مختلف اين اتفاق نميافتد. گاهي ممکن است فيلمساز به اين نتيجه برسد که مسيري که آمده اشتباه بوده و جواب نگرفته پس با تغيير رويه نوع ديگري را در سينما دنبال ميکند؛ مثلا فکر ميکند شرط بقايش در اين است که به هر قيمتي فيلم پرفروش بسازد يا نه، برعکس برخي گرايش پيدا ميکند به اينکه مخاطب برايش اهميت زيادي نداشته باشد و دنبال سينماي شخصي برود. در مورد خودم بايد بگويم هرآنچه ساختهام براساس علاقهمندي و ميزان تواناييام بوده است. با اين ميزان شناخت اين مسير را انتخاب کرده و ادامه دادهام. طبيعتا نميدانم که اين مسير در آينده به چه سمتي خواهد رفت.به نظرم روند فيلمسازي شما بعد از تجربههايي که در تلويزيون داشتيد شکل بهتري به خودش گرفت. نسبت به خواست و توقع مخاطب شناخت بهتري پيدا کرديد. به نظرم بين سليقه مخاطب و خودتان به تعادل خوبي رسيديد. اين در درجه اول برميگردد به اينکه براي شما چقدر اهميت دارد فيلمي که ميسازيد مخاطب داشته باشد؛ مخاطب به مفهوم عام؛ اينکه مردم به صورت گسترده به سينما بيايند و فيلمتان را ببينند. در مرحله بعد شما ميرويد به اين سو که براساس شخصيت حرفهاي و حسوحالتان چطور مردم را جذب کنيد. در اينجا هرکس به فراخور توانايي و شناختش به مشخصهها و تعاريفي ميرسد. من هم چون همانطور که گفتيد برايم اهميت دارد که مردم فيلمام را ببينند، بنابراين حتما سر ساخت هر کاري به اين موضوع فکر ميکنم. از همان ابتدا هم برايم مهم بوده. علاوه بر اينکه به دغدغهها و سلايق خودم پرداختم سعي کردم فاکتورهايي که براي جذب مخاطب لازم است را هم لحاظ کنم. اين سينمايي است که از گذشته به آن دلبسته بودم، شاخصههايش را ميشناختم و در طول اين سالها هم با ساخت کارهاي مختلف تجربههاي تازهاي در اين باره به دست آوردهام.باتوجه به اينکه طرح اوليه فيلمنامه متعلق به خانم آزيتا موگويي بوده و بازنويسي فيلمنامه را هم خودتان انجام دادهايد ميتوانيم قدري درباره شخصيتپردازيها حرف بزنيم. اول از همه رويا که شخصيت محوري فيلم است؛ مهمترين مسئله من با اين شخصيت اين است که آدمي با آن گذشته و بدبيني نسبت به مردان از کودکي، چطور اينقدر مکرر به دام مردان افتاده و از آنها ضربه خورده است. اتفاقا اگر خوب اين آدم را تحليل کنيم و از اين منظر نگاه کنيم که تمام آن اتفاقات که در گذشتهاش بوده او را به اينجا رسانده و همه اين پيشامدها شايد در واقع برخاسته از وضعيت اجتماعي و روحي و روانياش بوده، يعني وقتي به گذشته رويا نگاه ميکنيم بخشي از اتفاقاتي که برايش افتاده به خودش و کمبودهايش برميگشته. آدمي که به لحاظ روحي رواني در وضعيت مناسبي قرار ندارد گاه مورد سوءاستفاده هم قرار ميگيرد و اين در مورد چنين کساني قابل پيشبيني است و خيلي دور از ذهن نيست چون دنبال يک حامي و مامن هستند که منجر به پناهبردن به هر کسي ميتواند بشود.ميفهمم، اما فکر ميکنم قصه به خودي خود پتانسيل جناييشدن و غافلگيرکردن را داشته اما شما بر اغراق آن افزودهايد. چطور ممکن است رئيس شرکتي که رويا توهم کشتن او را دارد توسط زن ديگري که در موقعيت رويا قرار گرفته کشته شده باشد؟ نه اينکه ممکن نباشد اما قرارگرفتن آن در کنار اين همه اتفاق غيرواقعياش ميکند. اينکه طراحي خودخواسته ما نيست. اينکه چنين تصوري اين زن دارد کاملا مبناي علمي دارد و به آن توهمات جنايي ميگويند. حالا اتفاقي که در اين بين افتاده يک تصادف است. آدمي که اين زن از او متنفر بوده و در تصورش او را کشته اتفاقا توسط کس ديگري کشته شده. پس ما از اين بيماري که واقعا وجود دارد و بيماري نادري است و زمينههايي که ايجاد ميکند در قصه، استفاده دراماتيک کرديم.
همين استفاده دراماتيک از اين مسئله در قصه شما خيلي اگزجزه نيست؟ اين سينما است ديگر و همان بحث دراماتيزهشدن است که اين تبديل به قصهاي شود که جذاب است پس در طراحي آن از اين مسائل استفاده ميکنيد. من چنين حسي نسبت به فيلم ندارم. تلاش شده که تماشاگر را با قصه درگير کنيم و فکر ميکنم اين طراحي مسير درستي داشته است.با توجه به اشاره خودتان به اين موضوع که اين سينماست و در سينما ميتواند اتفاقاتي بيفتد که ما در زندگي واقعي حتما نبايد با آن روبهرو شده باشيم، اين نوع فيلمها را انگار در فضا و روابط آدمهايش هم دچار چنين حالتي ميکند. يعني اغلب چنين فيلمهايي خيلي ملموس و شناختهشده نيستند؛ اصطلاحا ميشود گفت خيلي خارجياند. اين از آدمهاي فيلم تا حس صحنه و دکوپاژ و لوکيشنهاي فيلم هم به رخ کشيده ميشود. مثلا بهرام رادان به عنوان يک روانشناس آنقدر مانکنوار و اتوکشيده و شيک است که مابهازايي برايش در واقعيت اطراف ما وجود ندارد؛ بقيه هم همينطور. من در عين حال که اين شکل سينماي متفاوت و اين نوع فيلم را دوست دارم اما خيلي سعي ميکنم که آدمها واقعي باشند چون اگر اينطور نباشد مخاطب با او رابطه برقرار نميکند و باتوجه به اينکه بازخورد مخاطب را ميبينم ظاهرا ارتباط برقرار شده و اين پذيرش اتفاق افتاده و من نميبينم کسي موضع داشته باشد نسبت به اين موضوع. پس مفهومش اين است که اين آدمها در کليت آن چيزي که شما تعريف کرديد پذيرفته شدهاند؛ يعني من اين روانشناس را مثلا به اين شکل طراحي ميکنم، بهرام رادان را انتخاب ميکنم براي ايفاي آن و گريم و لباس او چنين شکلي دارد اما کاري ميکنم که قابل باور هم باشد؛ شايد کس ديگري اين روانشناسي را طور ديگري ببيند و طراحي کند. اما آن يک جنس ديگري است. من در اين جنس که فيلم ميسازم اتفاقا اين انتخاب و طراحي را ميخواهد و بجاست. در مورد بهرام رادان که گفتيد خيلي مانکنوار است عمدي وجود نداشته و اصلا اگر متوجه چنين چيزي بوديم هم خودش پرهيز ميکرد و هم من، اما يک چيزهايي هست که استايل بازيگر است.اما اين استايل و اصرار به حفظ آن ميتواند به کار ضربه بزند. دکتر روانشناس شما بعد از هر ملاقاتي با بيمارانش گزارشي به همکارش ميدهد و به صورت تلفني که او يادداشت کند. توجه کردهايد اين گزارش چقدر شمرده و يکنفس مثل از روخواندن مطلبي ادا ميشود؟ چه اشکالي دارد؟ اين يک روانشناس است که خيلي به کارش مسلط است. حتما بايد تپق بزند؟چرا فکر ميکنيد اگر تپق بزند طبيعي جلوه ميکند؟ اين به نظر در سينما اشتباه جا افتاده که بازياي طبيعي است که تپق داشته باشد... يا چيزهايي شبيه به اين اشکالي ندارد ولي سليقهاي است.من ميگويم شايد اين فاکتورهاست که شخصيتهاي فيلم شما را ملموس و قابل باور ميکند؛ همين جزئيات که به ما بگويد او هم مثل ما يک آدم است با يک زندگي طبيعي حالا الزاما نبايد تپق بزند، اما اگر زد اشکالي ندارد. خب اين باز برميگردد به همان جنسي که از سينماي مورد نظر و سليقهام دربارهاش حرف زديم و اين خيلي نوع پيچيدهاي هم نيست و تجربه شده است. همهچيز از ابتدا طراحي و از پيش تعيين شده است. فيلمنامهاي که پيش از فيلمبرداري همهچيزش مشخص و کامل است، ديالوگها، ميزانسنها تعيين شده است و پلانبندي شده و اين جنس سينما کاملا تنظيمشده پيش ميرود و دو تفاوت دارد با انواع ديگر.پس ميشود نتيجه گرفت که اين نوع فيلم و فضايي که در آن شکل ميگيرد خيلي برگرفته از واقعيات و مشاهداتي نيست که در اطراف ما وجود دارد بلکه خلق يک فضا و آدمهاي جديدي است که شما به مخاطب به عنوان يک ايده نو و متفاوت معرفي ميکنيد و تلاش ميکنيد طوري انجام شود که مخاطب باورش کند و بگويد شايد اين هم ممکن باشد. من در عين حال که سعي ميکنم آدمها با هر تعريفي که دارند قابل باور باشند اما با آن چيزي که تماشاگر در اجتماع ميبيند متفاوت است و خاصتر است و اتفاقا اين يکي از دلايل علاقه و مجذوبيت تماشاگر به فيلم و کاراکترهاست.با اين حساب فيلم شما تعريف مشخصي پيدا ميکند و اتفاقات و رفتارهاي آدمهايش در منطق ساختاري آن قابل قبول است؛ فقط خيلي بومي و متناسب با شناخت ما در فرهنگ جامعهاي که در آن زيست ميکنيم نيست که اشکالي هم ندارد. شايد از جهتي کار در اين فضا سخت هم هست و احتياج به گروه حرفهاي و کاربلد دارد که انتخابهاي شما در پشت صحنه هم به کيفيت آن کمک زيادي کرده؛ از کلاري به عنوان فيلمبردار، هايده صفيياري به عنوان تدوينگر، ژيلا مهرجويي به عنوان طراح صحنه و... بله من اعتقاد و روشم اصولا اين است که با آدمهاي حرفهاي کار کنم. در جلوي دوربين که هميشه از بازيگران حرفهاي استفاده کردهام و پشت دوربين هم به جهت خواستهها و ايدههايي که دارم طبيعتا بايد با آدمهايي کار کنم که حرفهاي و بلد اين کار باشند که لازمه بهاجرادرآوردن آن طراحي و نکات ازپيشتعيينشدهاي است که به آنها اشاره کردم.اين از زيبايي فيلم و جذابيتش به لحاظ بصري پيداست و معلوم است که هزينه فيلم قابل توجه بوده و تنها خرج بازيگر و جلوي دوربين نشده؛ کاري که براي اغلب فيلمهاي تجاري انجام ميدهند. البته هزينه آنچناني که تصور ميکنيد هم براي فيلم نشده؛ هزينهاي است که عرف سينماي حرفهاي است و شايد همان جذابيت بصري باعث ميشود اين تصور به وجود بيايد که خيلي برايش خرج شده.البته فيلم، خوشساخت است و نماها و قابهاي چشمگيري دارد که به نسبت فيلمهاي ديگرتان کارگرداني را بيشتر به رخ ميکشد. مثلا بخشهايي که مربوط به کابوسهاي روياست خيلي متفاوت است. از وقتي که اين بخشها در داستان طراحي شده بود من در نظر داشتم که اين صحنهها، صحنههاي متفاوت و خاصي شود در اجرا قبل از پيوستن آقاي کلاري. و حالا بعد از آمدن ايشان وقتي در ميان گذاشتم و همينطور با خانم مهرجويي طراح صحنه، اين استنباط و خواستهام را گفتم و آقاي کلاري مثلا پيشنهاد کرد که به خاطر اينکه اين صحنهها خاص بشود به شکل ديجيتال (ويدئو) بگيريم که دستمان باز باشد براي اينکه روي فرم و رنگبندي آن کار کنيم.درباره شخصيتپردازيها حرف زديم. من فراموش کردم به نکته درخشان اين بخش هم اشاره کنم که مربوط به شخصيت همسر رويا (حامد بهداد) ميشد و خيلي خوب در روند قصه کامل و دست آخر برملا شد که بخش مهمي از آن هم به بازي خوب حامد بهداد برميگردد. بله، حامد بهداد براي اين نقش انتخاب اول بود. او نقش بسيار خاص و شخصيت کليدي و مهم اين قصه را برعهده داشت که اوج غافلگيري تماشاگر با روشدن دست او اتفاق ميافتد.منبع : همشهري سينما و تلويزيون تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]
صفحات پیشنهادی
میخواستیم نقشها واقعی باشد
میخواستیم نقشها واقعی باشد-ميخواستيم نقشها واقعي باشدگفتوگو با رضا كريمي، كارگردان «آدمكش»براي آنها که ميخواهند ببينند جز کمدي سخيف و فيلم نخبهگرا و ...
میخواستیم نقشها واقعی باشد-ميخواستيم نقشها واقعي باشدگفتوگو با رضا كريمي، كارگردان «آدمكش»براي آنها که ميخواهند ببينند جز کمدي سخيف و فيلم نخبهگرا و ...
قطبی: از عملکرد تیم راضی ام
آنتوني هاپكينز در نقش «آلفرد هيچكاك» ... میخواستیم نقشها واقعی باشد ... سایت واضح آرشیو وب فارسی می باشد و هیچ یک از مطالب درج شده را تایید یا رد نمی کند و ...
آنتوني هاپكينز در نقش «آلفرد هيچكاك» ... میخواستیم نقشها واقعی باشد ... سایت واضح آرشیو وب فارسی می باشد و هیچ یک از مطالب درج شده را تایید یا رد نمی کند و ...
ماجرای واقعی تایتانیک در تلویزیون
ماجرای واقعی تایتانیک در تلویزیون-فرهنگ > تلویزیون - جولین فالوز، ... به «داونتاون ابی» داشته باشد، فالوز معتقد است: «میخواستیم تمام زندگی را روی عرشه ... «تایتانیک» ساخته جیمز کامرون با بازی لئوناردو دیکاپریو در نقش پسری از طبقه ...
ماجرای واقعی تایتانیک در تلویزیون-فرهنگ > تلویزیون - جولین فالوز، ... به «داونتاون ابی» داشته باشد، فالوز معتقد است: «میخواستیم تمام زندگی را روی عرشه ... «تایتانیک» ساخته جیمز کامرون با بازی لئوناردو دیکاپریو در نقش پسری از طبقه ...
جاسوسهای واقعی به کمک فیلم جدید آنجلینا جولی آمدند
جاسوسهای واقعی به کمک فیلم جدید آنجلینا جولی آمدند-فرهنگ > سینما - آنجلینا جولی در تریلر جاسوسی «سالت» نقشی را بازی میکند که ابتدا قرار بود تام کروز به عهده داشته باشد، اما همه چیز دست به ... آنجلینا جولی که در فیلم «سالت» نقش یک افسر سازمان سیا متهم به جاسوسی برای روسها ... فقط میخواستیم یک داستان خوب تعریف کنیم.
جاسوسهای واقعی به کمک فیلم جدید آنجلینا جولی آمدند-فرهنگ > سینما - آنجلینا جولی در تریلر جاسوسی «سالت» نقشی را بازی میکند که ابتدا قرار بود تام کروز به عهده داشته باشد، اما همه چیز دست به ... آنجلینا جولی که در فیلم «سالت» نقش یک افسر سازمان سیا متهم به جاسوسی برای روسها ... فقط میخواستیم یک داستان خوب تعریف کنیم.
میخواستیم جهان را دگرگون کنیم
میخواستیم جهان را دگرگون کنیم-بحث من این است که آدمها در این نمایشنامه به دلیلی اعتراف میکنند. مری با تمام عشقاش ... چنین مضامینی تا چه حدی در انتخاب شما نقش داشته است؟ ... اینطور نیست که مثلا جیمی منتظر مرگ پدر خسیساش باشد تا مایملک او را بالا بکشد. پس این .... اساس، سفرها و نبودن در جایی ثابت به عنوان خانهای واقعی است.
میخواستیم جهان را دگرگون کنیم-بحث من این است که آدمها در این نمایشنامه به دلیلی اعتراف میکنند. مری با تمام عشقاش ... چنین مضامینی تا چه حدی در انتخاب شما نقش داشته است؟ ... اینطور نیست که مثلا جیمی منتظر مرگ پدر خسیساش باشد تا مایملک او را بالا بکشد. پس این .... اساس، سفرها و نبودن در جایی ثابت به عنوان خانهای واقعی است.
بازیگر نقش جک در سریال «لاست»: دوست داشتم دکستر باشم
بازیگر نقش جک در سریال «لاست»: دوست داشتم دکستر باشم-فرهنگ > تلویزیون - متیو فاکس برای اولین بار نامزد دریافت ... شخصیت دکتر جک شپرد شخصیتی کاملا واقعی بود که نمونهاش در زندگی مشاهده میشود. ... میخواستیم چهار سال اول را بگیریم و او را نابود کنیم. ... بیشتر از آنکه تلاش من مهم باشد تلاش جک در این شش سال مهم بود.
بازیگر نقش جک در سریال «لاست»: دوست داشتم دکستر باشم-فرهنگ > تلویزیون - متیو فاکس برای اولین بار نامزد دریافت ... شخصیت دکتر جک شپرد شخصیتی کاملا واقعی بود که نمونهاش در زندگی مشاهده میشود. ... میخواستیم چهار سال اول را بگیریم و او را نابود کنیم. ... بیشتر از آنکه تلاش من مهم باشد تلاش جک در این شش سال مهم بود.
بازیگر نقش جک در سریال «لاست» از تلویزیون خداحافظی میکند!
بازیگر نقش جک در سریال «لاست» از تلویزیون خداحافظی میکند!-این بازیگر 44 ... شخصیت دکتر جک شپرد شخصیتی کاملا واقعی بود که نمونهاش در زندگی مشاهده میشود. بازی در این ... میخواستیم چهار سال اول را بگیریم و او را نابود کنیم. پس این کار را ... بیشتر از آنکه تلاش من مهم باشد تلاش جک در این شش سال مهم بوده. «لاست» برای ...
بازیگر نقش جک در سریال «لاست» از تلویزیون خداحافظی میکند!-این بازیگر 44 ... شخصیت دکتر جک شپرد شخصیتی کاملا واقعی بود که نمونهاش در زندگی مشاهده میشود. بازی در این ... میخواستیم چهار سال اول را بگیریم و او را نابود کنیم. پس این کار را ... بیشتر از آنکه تلاش من مهم باشد تلاش جک در این شش سال مهم بوده. «لاست» برای ...
با رامین ناصرنصیر، بازیگر نقش فرخ در سریال «سه، پنج، دو»
با رامین ناصرنصیر، بازیگر نقش فرخ در سریال «سه، پنج، دو»-با رامین ... بسیاری دارد و هم چالش برانگیز است و پدیدهای است كه میتواند در معنای مثبتاش تاثیرگذار باشد. ... اتفاقا ما میخواستیم نشان بدهیم خانواده متوسطی كه یك شبه به این همه ثروت میرسد بعدها ... كدامیك از نقشهایی را كه تا به حال بازی كردهاید به شخصیت واقعی رامین ...
با رامین ناصرنصیر، بازیگر نقش فرخ در سریال «سه، پنج، دو»-با رامین ... بسیاری دارد و هم چالش برانگیز است و پدیدهای است كه میتواند در معنای مثبتاش تاثیرگذار باشد. ... اتفاقا ما میخواستیم نشان بدهیم خانواده متوسطی كه یك شبه به این همه ثروت میرسد بعدها ... كدامیك از نقشهایی را كه تا به حال بازی كردهاید به شخصیت واقعی رامین ...
روایت وزیر بازرگانی از نقش احمدی نژاد در هدفمند کردن یارانه ها ...
روایت وزیر بازرگانی از نقش احمدی نژاد در هدفمند کردن یارانه ها/رییس جمهور بیشترین وقت را ... از وزارتخانه ها پر رنگ تر جلوه داد تا وزیر بازرگانی یک سال سخت را پشت سر گذاشته باشد. ... برای این تحول به معنای واقعی کلمه آمادگی پیدا می کردند. ... بنا براین این خطر وجو داشت که هر برنامه اقتصادی که در کشورمان می خواستیم انجام دهیم به ...
روایت وزیر بازرگانی از نقش احمدی نژاد در هدفمند کردن یارانه ها/رییس جمهور بیشترین وقت را ... از وزارتخانه ها پر رنگ تر جلوه داد تا وزیر بازرگانی یک سال سخت را پشت سر گذاشته باشد. ... برای این تحول به معنای واقعی کلمه آمادگی پیدا می کردند. ... بنا براین این خطر وجو داشت که هر برنامه اقتصادی که در کشورمان می خواستیم انجام دهیم به ...
اگر اخلاق ورزشی باشد، دوپینگی نمیشویم
اگر اخلاق ورزشی باشد، دوپینگی نمیشویم-ورزش > مدیریت ورزش - حمید رضا آصفی بی ... است در گفت و گو با ما از نقش ورزش و توسعه دیپلماسی عمومی به کمک ورزش می گوید. آقای دکتر ، می خواستیم با شما درباره گلف بپرسیم. ... حالا ممکن است بگویید این احترام ، واقعی نیست اما به هرحال این پوئنی مثبت برای کشورها محسوب می شود.
اگر اخلاق ورزشی باشد، دوپینگی نمیشویم-ورزش > مدیریت ورزش - حمید رضا آصفی بی ... است در گفت و گو با ما از نقش ورزش و توسعه دیپلماسی عمومی به کمک ورزش می گوید. آقای دکتر ، می خواستیم با شما درباره گلف بپرسیم. ... حالا ممکن است بگویید این احترام ، واقعی نیست اما به هرحال این پوئنی مثبت برای کشورها محسوب می شود.
-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها