تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820698921




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينماي توحيدي (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سينماي توحيدي (2)
سينماي توحيدي (2) نويسنده: مصطفي نوروزي درباره هنر اسلامي و سينما سبك در هنر قدسي آيا در هنر قدسي هر سبكي را مي توان بكار گرفت؟قابليت هاي فرم و صورتهاي متناسب با هنر قدسي چيست؟الگوي مناسب براي يك فيلم معنوي چيست و از چه مدلي مي توان پيروي كرد؟هنر قدسي در منشاء، غايت و علل مادي خود با غير خود متفاوت است و برخي ها بر اساس اين تفاوت ها معتقدند كه در علت صوري نيز متفاوت خواهد بود.به عبارتي هنر قدسي بايد در فرم و صورت خاص متناسب با مفاهيم و محتواي خود عرضه شود غالباً در هنرهاي مقدس از تكنيك هاي بدوي و ابتدايي پيروي كرده و هنرمند در صدد نيامده تا با پيچيدگي هاي هنر جديد مفهوم اصلي را تحت شعاع قرار دهد، بلكه او جدي بودن تصاوير، مقابل نگري خطوط انتزاعي و شخصيت هاي مثالي در خدمت ايجاد يك فضاي فكر و انديشه براي مخاطب برآمده اند تا تماشاگر بداند كه در اين اثر خود هنر، اصالت ندارد و فقط پله ترقي براي صعود به اعلا مي باشد. «صورت خيالي واسطه براي تعالي به اسم الله مي شود، هنرمند در مقام حكيم انسي در پس هر خيال جلوه حق را اعم از جمال و جلال مي بيند كه به خيال رخ و زلف تعبير شده است ». جمله اي از ژاك مارتين مشهود شده كه:«اين امر حقيقت دارد كه هر سبكي براي هنر مقدس مناسب نيست» بلكه هنر قدسي، غالباً با تكنيك هاي بدوي، دو بعدي بودن تصوير، مقابل نگري، خطوط انتزاعي و شخصيت هاي متعالي است كه درصدد بيان مفاهيم قدسي بر مي آيد، اما «شريعت اسلام هيچ صورت هنري خاصي را توصيه نمي كند،اين شريعت صرفاً حوزه ابراز و اظهار آن صورتها را محدود مي كند و اين محدوديت ها در حد ذات خود خلاقانه نيستند». از ويژگيهاي صورت اين است كه وابسته و محدود به زمان است و ثبات و پايداري ندارد، صورتها مدام در زمان تغيير مي كنند و گاه به تفاوت هايي بنيادين با قبل خود،دچار مي شوند، هر چند كه مي توانند در ذات خود مفاهيم «لازمان» و«لامكان» را داشته باشند،يعني به نوعي جاودانگي و فنا ناپذيري برسند.فرماليسمزيبايي «صورت» هنر است و هر چه زشت و نازيباست را مي توان بي صورتي هنر ناميد. امروزه تا حد مشهودي هنر قدسي، هنر ديني و هنر اسلامي به فرماليسم و انتزاعيت گرفتار شده و اين زنجير به شدت مانع مكاشفه و خلاقيت هنرمند مي شود. هنرمند در قيد و بند فرم خود را به اسارت داده و جز در چهار چوب آن نمي تواند، گام نهد، لذا از طي طريق و صعود به عالم علوي محروم و ناتوان مي شود. توجه و دقت بيش از حد به زيبايي ظاهر و جمال مادي و ايجاد پيچيدگي در آن مانع و حجابي براي درك واقعيت هنر است و حقيقت آن كه تجلي حضرت حق است را مي پوشاند، به عبارت ديگر،هنر خود بتي مي شود كه بت پرست به خود آن تعلق خاطر پيدا كرده و وظيفه خود را در عبادت و ستايش آن مي پندارد، هنر نيز گاه چنين است، يعني هنرمند و مخاطب، خود آن را اصيل پنداشته و شكل حقيقي خود كه بهانه اي براي بيان حقيقت است را از دست مي دهد.از روزگاران قديم هنر صبغه اي ديني و قدسي داشته و در خدمت مفاهيم متعالي بوده ولي هر چه به سمت مدرنيته جلوتر مي آئيم، شرك و كفر در آن رخنه يافته و هنر به مقام فرعونيت رسيده و مخاطب را به پرستش و ستايش خود فرا ميخواند، در اين شرايط است كه نظريه هنر براي هنر رشد مييابد و هنر به خودي خود موجودي ذي روح قابل پرستش مي شود، نگاهي به فرماليسم و طرفداران آن پرده از منيت و فرعونيت هنر مدرن بر مي دارد و ابعاد غير خدايي و كفر گونه آن را هويدا مي سازد.بشر در فرمهاي هنر جديد چيزي جز تقليد طبيعت و جزئيات آن نكرده و توجه به ظرافتها و حالات روحي و احساسات تند و هيجانات او در هنرهاي امروزي بخصوص سينما كاملاً مشهود است .در حالي كه هنر قدسي از اين عوامل غفلت كاملاً مبري است و مدام حقيقت نهفته در اثر هنري را گوشزد مي كند، و اين هنر در مقابله با هنر مرگ آلود و زميني جهان يوناني رومي، قد علم كرده و مدتي قريب به هزار سال آن را به طاق نيسان سپرد، لكن تا آنجا كه هنر يوناني و به ويژه هنر اساطيري قابليت «مادگي» براي «صورت» هنر ديني داشت باقي ماند». چنانچه اگر نمي توانست خود را با مفاهيم متعالي و قدسي مطابقت دهد، كاملاً حذف و نابود مي شد .هنر قدسي و ايجاد زمينه فكر و انديشهيكي از نكاتي كه درباب صورت و فرم هنر قدسي بايد گفت اين است كه معمولاً طرفداران هنر ديني، اخلاق گرا و ... اصولاً كساني كه هنر را هدفمند و در خدمت يك مفهوم انساني مي دانند، به فرم و صورت خيلي توجه نمي كنند و آنچه كه مد نظر آنهاست قدرت ايجاد زمينه فكر و انديشه و فضايي است كه مخاطب را به يكي از اصول انساني پايبند كنند. شپرد درباره افلاطون و تولستوي مي گويد: «هر دو هنري را تاييد مي كنند كه ارزشهاي اخلاقي راستين را ترويح كند».اين دو به شدت به تاثيرات اخلاقي هنر توجه دارند و خطر يك هنر مخرب را بيش از بلاهاي ديگر مي دانستند، به طوري كه تولستوي بسياري از آثار هنري مطرح و قابل توجه زمان خود از جمله رمان مشهور «جنگ و صلح» را رد كرده و بي توجه به فرم و سبك و هنرمندي هاي اين رمان آن را مضر دانسته و تنها دو داستان كوتاه به نامهاي «خدا حقيقت را مي بيند ولي صبر مي كند» و «زنداني قفقازي ها» مورد پسند او بوده است . برشت كه صاحب نظريه «تئاتر حماسي» است در توجه به مخاطبان نمايش هاي خود به اين نتيجه رسيد كه آنها خود را با قهرمان هم درد حس كرده و دچار توهم دراماتيك مي شوند دو فرآيند همذات پنداري تماشاگران با بازيگران حس مشتركي بين آنها ايجاد مي شود به گونه اي كه آنچه هست را واقعيت پنداشته و باور مي كنند.لذا در نظريه «تئاتر حماسي» برشت، مخاطب ناظر هوشياري است كه مي داند تماشاگر يك نمايش است و درباره خوب و بدهاي آن مي انديشد و آگاهانه از آن درس مي گرفته و توشه اي مي اندوزد.اگر اين نظريه را به تعاليم قدسي تعميم دهيم تا انديشه بشر را وادار كند تا به نتايج نيكي و پليدي ها بينديشد و «قوه خيال در اتصال با عالم معاني مي تواند به آن كسوت صورت خيالي بپوشاند و به عبارتي اگر اثر هنري حقايق عالم را بيان مي كند، هنرمند در يك تجربه اشراقي به ساحت ملكوت سير كرده و هنر او و صورتهاي خيالش مجلاي ( عالم مثال) شده و همه وقايع عالم محسوس و شهادت را مفارق از ماده محسوس در خود جمع كرده اند». تاثير فرم در درك زيباشناسانهالبته در ايجاد درك زيبا شناسانه هم عوامل عاطفي و هم عوامل عقلي مؤثرند. در مورد عامل عاطفي بايد گفت كه عنصر عاطفه نيز همچو خود زيبايي داراي مراتب متعدد است و اين لذت از يك لذت ابتدايي و ساده تا حالات خلسه و نشئه كامل را شامل مي شود.ناگفته نماند كه واكنش هاي زيبا شناسانه منفي مي تواند نتيجه و محصول يك اثر كاملاً هنري باشد كه حتي ممكن است بدون غرض و قصد مولف احساس تنفر كه آن هم مراتب دارد را به وجود آورد.در يك فيلم سينمايي كه صداي اذان با يك موسيقي مشمئز كننده پخش مي شود، سپس مخاطب همان موسيقي را در جاي ديگر فيلم در حين ارتكاب يك جنايت مي شنود، احساس انزجاري در ناخودآگاه او نسبت به اذان ايجاد شده، اين قبيل تكنيك هاي روانشناختي كه احساس زيبايي شناسي انسان را بسان بازيچه در دست گرفته و در راستاي اهداف خود تحريك مي كند را در فيلم هاي صهيونيستي مي توان مشاهده كرد.اگر مفاهيم متعالي و الهي، در صورتي نيكو عرضه شود، حس زيبايي شناسانه بشر از تكرار آن مدام لذت برده و تكرارش را مطلوب مي داند حتي اگر در آن بيان درد يا رنجي شود هم چنان كه يك تراژدي يا فيلم كه به شرح رنج ها و زخم هاي انسانهاي بزرگ مي پردازد را بارها و بارها مشاهده مي كنيم و باز از تكرار آن شهودي تازه و دركي متفاوت خواهيم داشت.اما آن سوي قصه اين است كه هنري كه از نظر اخلاقي فاسد و حاوي مطالب ضد الهي باشد نيز اگر در فرم و صورتي لذت بخش بيان شود، باز ممكن است كه نفس را خوشايند باشد و روح عده اي را مسموم نمايد. «ايراد به فيلمهايي وارد است كه به خشونت جذابيت مي دهد، يعني فيلمهايي كه در آنها فاعلان اعمال خشونت بار همچون افرادي پر جاذبه و كامياب تصوير مي شوند». منبع: http://www.pegahhowzeh.com/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن