تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):صدقه بجا، نيكوكارى، نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوش بختى تبديل و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816461868




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينماي توحيدي (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سينماي توحيدي (1)
سينماي توحيدي (1) نويسنده: مصطفي نوروزي درباره هنر اسلامي و سينما ويژگيهای هنر اسلامي هنر اسلامي را نبايد متعارف هنر ديني دانست، بلكه هنر ديني در اسلام جزيي از مجموعه هنرهاي اسلامي است و خود هنر اسلامي شامل تمام هنرهايي كه در جغرافياي فرهنگي اسلام توليد شده اند، مي باشد و گونه هاي مختلفي چون هنر سنتي قدسي، ديني و... را در بر مي گيرد برخي از ويژگيهاي هنر اسلامي را چنين ميتوان بر شمرد:1. ثمره معرفت الهي هنر اسلامي ثمره معرفتي است كه خود محصول تجلي وحدت در عالم كثرت است، هنر اسلامي به شدت توحيدي است و همه چيز را به يك مبدا واحد رجعت مي دهد،آنچه در معماري مساجد، خطوط و حروف در خوشنويسي قرآني، شعر و...ديده مي شود ازين قبيل مي باشد. 2. هنرمند اسلامي در مسير تكاملهنرمند اسلامي در مسير اين تكامل قرار گرفته و اثرش روحي خدا گونه با خود همراه دارد كه ذره ذره وجود اثر هنري او منادي هايي اند كه به سوي خداوند متعال دعوت مي كند، سرشت روحاني از خصوصيت هاي ملازم و جدا نشدني هنر اسلامي است و به راستي مملو از حكمت است. سينما اگر به معناي صحيح آينه هنر اسلامي باشد در خور مدح و ستايش است و مي توان آنرا يك دين همگاني به حساب آورد، آنگاه فيلم هاي سينمايي همچون منبرهاي تبليغ دين خواهند بود، نبايد غافل بود كه معنويت اگر فاقد روح توحيدي باشد صرفاً يك مفهوم ذهني و نظري محض است كه بروز آن در هنر هرگز نمي تواند دستگير و راه گشا به سوي خالق يكتا باشد . 3. تعالي بخشيدن به مخاطباگر هنر غربي به سمت ايجاد حس لذت و خوشايند بودن مخاطب گام برداشته، در هنر اسلامي ارشاد و تعالي بخشيدن به مخاطب، گوهر اصلي هنر بوده، و اصولاً آنچه به جهت تفنن و سرگرمي هاي بي مغز باشد را هنر نخوانده اند بلكه مذمت نيز نموده اند، تعاليم اسلام پيروان خود را به گونه اي تربيت نموده كه از لحظه لحظه عمرشان بهره جسته و به سوي كمال كه همان سعادت ابدي و تقرب به خداوند است گام بردارند و به خاطر ساعاتي كه به بيهودگي و بي هدفي بگذرانند ملامت مي شوند.4. تقارن با عرفانهنر اسلامي تناسب و تقارب عجيبي با عرفان دارد. چرا كه هنرمند اسلامي از طريق خلق آثاري الهي و يا هدف تعالي بخشي به مخاطب به سمت و سوي وحدت گام بر مي دارد و هردو هم مؤلف و هم مخاطب به سمت غايت هنر اسلامي مي روند. اگر در باب هنر بگوييم كه «هنر آنگاه آغاز مي شود كه انساني با قصد انتقال احساسي كه خود آن را تجربه كرده است، آن احساس را در خويشتن برانگيزد و به ياري علائم معروف و شناخته شده ظاهري بيانش كند ». 5. حس عبوديت نقطه حركت هنرمندشروع هنر اسلامي از حس عبوديت يا اصطلاحاً انبساط روح است، چرا كه در هنر اسلامي هم عوامل عاطفي و حسي مؤثر است و هم عوامل عقلي و هر دوي اين عوامل است كه هنر اسلامي را خلق مي نمايد. لذا اين احساس گاه نتيجه تعقل و تدبر است، هنرمند اسلامي از قدرت و توانايي عنصر عاطفه و شهود استفاده كرده و مخاطب را به تدبر وا مي دارد. «فعاليت هنر يعني انسان احساسي را كه قبلاً تجربه كرده است در خود بيدار كند و برانگيختن آن بوسيله حركات و اشارات و خطها و رنگها و صداها و نقشها و كلمات، به نحوي كه ديگران نيز بتوانند همان احساس را تجربه كنند و آن را به سايرين منتقل سازند، هنر يك فعاليت انساني و عبارت از اين است كه انساني آگاهانه و به ياري علائم مشخصه ظاهري احساساتي را كه خود تجربه كرده است به ديگران انتقال دهد، به طوري كه اين احساسات به ايشان سرايت كند و آنها نيز آن احساسات را تجربه نمايند و از همان مراحل حسي كه او گذشته است، بگذارند».تولستوي نيز همچو بسياري ديگر از نظريه پردازان غربي هنر را در حس لذت معنا مي كند اگر چه كسي مثل افلاطون هنري كه هدفمند و در خدمت اخلاق نباشد را هنر نمي داند، اما به نظر نگرش غالب نظريه پردازان چنين نيست و برخلاف هنر اسلامي، همان برانگيخته شدن حس لذت را كافي مي دانند.«هنر كوششي است براي آفرينش صور لذت بخش، اين صور حس زيبايي ما را ارضا مي كنند و حس زيبايي وقتي راضي مي شود كه ما نوعي وحدت يا هماهنگي حاصل از روابط، مدركات حسي خود دريافت كرده باشيم». 6. مخالفت با لذتهاي نامشروع هنر اسلامي، هرگز ارضا حس زيبايي يا احساس لذتي كه نامشروع باشد يا در جهت غير تقرب به خدا باشد را نميپذيرد. و هنر فاسد و هنر شيطاني را از اين قبيل مي داند، گفتيم از آن جهت كه هنر نيز احساسات و عاطفه را مورد توجه قرار مي دهد، همانند عرفان است، چرا كه «جوهر عرفان عاطفه است، و عواطف، ذهني اند، به اين معنا كه يك حقيقت عيني از جهان خارج ذهن به دست نمي دهند». البته عرفان اسلامي بر وصول و اتحاد با حقيقت تكيه دارد و با عرفانهاي غربي نظير آنچه افلوطين و... مي گويند متفاوت است.در هنر اسلامي لذتهاي سمعي و بصري كه در چارچوب دين خدا نباشد مردود و غير قابل تاييد مي باشد،بسا يك چهره زيبا كه از لحاظ زيبايي بصري در حد اعلا باشد، اما دين اسلام نگاه به آن را همچو تير مسمومي از سوي شيطان دانسته و از آن فرمان حذر و دوري مي دهد. 7. تهذيب و تزكيهبه هر جهت بسياري از هنرمندان اسلامي و خود از عرفا بوده اند به خصوص در زمينه ادبيات و شعر كه بزرگاني چون سعدي، نظامي، مولوي و ... از اكابر عرفان نيز بوده اند و هنرمنداني جهاني نيز ميباشند.اگر چه غربيها شروع عرفان را با آينه اي سري يونانيان مي دانند و در شرق عرفان را از روزهاي نخستين خلقت و دوران اساطير شناخته اند. ولي به هر جهت مشتركاً عارف را كسي مي دانند كه با رموز الهي آشنايي دارد، عقايد دروني و مقدسي دارد كه از بازگو كردن آن اسرار و عقايد نزد غير خود ابا داشته و آن علوم را درون گروهي مي دانسته اند .آنچه در بوديسم و انشعاباتي از هندوئيسم وجود دارد، از گونه عرفان ملحدانه است كه غير خدا پرستانه مي باشد و همچو عرفانهاي غربي كه شيطان پرستي و ... مي باشد. عارف از طريق برنامه هاي خاص، روزه داري، دعا، دوري از لذتهاي دنيوي و ... به يك سري علوم و حقايق دست مي يابد كه هرگز با حواس طبيعي و عقل معمولي قابل دستيابي نمي باشد. خستگي بشر از ماده گرايي و كمبودها و عقده هاي روحي و رواني ايجاد شده در او در نتيجه تضعيف ايمان و اخلاق ديني سبب شده كه امروزه بشر با شور و حرارت بيشتري شبيه تشنه اي در جستجوي آب به سوي معنويت و عرفان بيايد و آن را در تمام انواع هنر جستجو نمايد .«بشر توجه خود را از برون به درون خود معطوف مي كند، ادبيات موسيقي و نقاشي، اولين و تاثيرپذيرترين حوزه هاي حسي مي باشند كه اين انقلاب معنوي را در خود آشكار مي سازند، آنها تصوير تاريك زمان حال را منعكس ميكنند و اهميت آنچه كه در ابتدا تنها نقطه روشن كوچكي بوده و اقليت كوچكي آن را دريافت كرده اند را نشان مي دهد».همان گونه كه عرفان و مفاهيم انتزاعي مي توانند حاوي حقيقت باشد، هنر نيز قابليت اين را دارد.« همچنان كه هر صورت ذهني از قبيل جزئيات يا آموزههاي ديني ميتواند انعكاس رسا ولي محدود حقيقتي الهي باشد، صورتي محسوس نيز مي تواند نقش پرداز حقيقت يا واقعيتي باشد كه در عين حال برتر از مرتبه صور مخصوص و بارگاه فكر است» 8. برآمدن از دل اسلامهنر ديني و اسلامي بايد از دل اسلام در آيد، نه اينكه فقط رنگ و بويي از ظاهر دين داشته باشد، به طور مثال فيلمي كه صرفاً نماز خواندن نمايش داده مي شود، يا فردي با ريش و تسبيح بازي مي كند، نمي توان مدعي اسلامي شدن آن فيلم را نمود، يا فيلمهاي معنوي تقليدي كه كاملاً از فيلمهاي غربي كپي برداري شده است، چون خاستگاهي غير اسلامي دارند، قطعاً با ذات و اصل اسلام، منافات خواهند داشت.فيلمسازاني كه تحت تاثير و بهتر بگوييم تحت هيپنوتيزم فكري فيلمهاي هاليوودي فيلم معنوي مي سازند غالباً به بيراهه رفته و مفاهيم اسلامي را در آن فيلمها چپانده اند و نتيجه اينكه نمادها، عناصر و ... كاركرد واقعي خود را از دست داده و جنبه تشريفاتي و نمايشي خواهد يافت.به عنوان نمونه سكانسي از فيلم( تولد يك پروانه) اثر مجتبي راعي كه معلم قرآن تحت تاثير معجزه كودك دانش آموز قرار گرفته را نشان مي دهد، پوشش لباس و شال سفيد و شمعدانهاي نقره اي كاملاً اقتباس از مسيحيت است و فيلمساز تحت تاثير شديد فيلمهاي معنوي مسيحيت و فضاي كليسا چنين فضايي را كپي نموده است.اگر چه استفاده از فضايي كه قابل فهم عموم باشد و نمادها يا عناصري كه جهاني باشد مفيد و مناسب است، اما نبايد فراموش كرد كه يك معلم قرآن مسلمان، با ظاهري اسلامي قابل معرفي صحيح است وگرنه نمايش فرد معنوي با زنار و يا دعا در كليسا نيز بايد با اين توجيه صحيح باشد. اما اين نكته به اين معنا نيست كه به بهانه معرفي يك عمل مذهبي در اسلام به رمز پردازي يا استفاده عناصر سمعي و تصويري متمايل شويم كه هيچ سابقه ذهني مثلاً براي غير شيعه ندارند، نظير ذكر خواندن سرباز در فيلم (يك تكه نان)، كه سرباز با انگشتان خود ذكر تسبيحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) را مي خواند و آنرا يك نماد موفق نمي توان تلقي نمود.9. تناسب با فرم اسلامينكته اين كه جا دادن مفاهيم مذهبي اسلام نه در فرمهاي مسيحي جواب مي دهد و نه در فرمهاي ساير مذاهب و اديان، چرا كه توان و قدرت ذاتي تعاليم اسلام بسيار دقيق تر و پر ظرفيت تر از آنها مي باشد . به عبارتي « اين توسل به هنر و عرفان اسلامي در هنر كنوني ايران در حقيقت نوعي تقليد از برخي هنرمندان آبستره غربي چون كانديسكي و يال كله و مدتها قبل از اينها پل گوگن است كه براي گذشت از تجربه متعارف فرماليستي هنر غرب به عرفان نفساني و جادويي متوسل شده بودند». و رجعت فوج فوج غربيها به معنويت ازدياد تاثيرات مفاهيم ديني در آثار هنري خود دليلي آشكار بر پوچي و تزلزل ادعاهاي سابق آنهاست چه بسا برخي هنرمندان مسلمان تحت تاثير تبليغات كاذب، آگاهي نادرست و شناخت ناصحيح از هنر، غرب را قبله گاه آمال خود بداند و قطعاً روح اسلامي را هرگز در آثار اين قبيل هنرمندان نميتوان احساس كرد. چرا كه هيچ گاه خود اين هنرمندان مزه آب شيرين را نچشيده اند، چه رسد به اين كه بخواهند ديگران را به سرچشمه آب شيرين و زلال هدايت و ارشاد كنند.سابقه تقليد سينماي ايران از غرب به همان دوران ابتدايي ورود سينما به ايران بر مي گردد كه اگر سينما گران عاقل و زيرك باشند، دوباره اين اشتباه را تكرار نمي كنند، «رواج و القاي ديد وهمي و اردتيك غير اخلاقي در هنر از طريق رنگ، لحن، نقش، حجم و فضا سازي مناسب آن در كنار سهل انگاري و ساده انديشي در باب مقام هنر، مميزات هنر دوره پهلوي و اكثر گالريهاي كنوني است».و البته هنوز بن مايه اين تفكر تقليدي، برخلاف برگشت غرب و سعي در جبران آن در سينماي ايران باقي است كه « نفي و طرد و ترك اين معنا كه حقيقت هنر لزوماً با دين نسبتي ندارد لازمه اين نوع تلقي هنري است». سينماگر اگر هنر اسلامي را بشناسد، خود اسلام را درك كرده باشد قطعآ و ضرورتاً در سراسر اثرش معنويت موج مي زند، اما سينما گري كه فقط قشري اند دين از آموخته باشد و با سينما و ساختارهاي هنري آن ناآشنا باشد نيز ناموفق خواهد بود و در هر دو صورت نمي تواند فطرت خدايي را تغذيه نمايد.10. هنرمند اسلام شناسهنر اسلامي حاصل نمي شود مگر اينكه هنرمند اسلام را شناخته باشد و هنر را خوب درك نموده باشد، ذوق هنري و باطن پاك، 2 عنصر كليدي است كه شالوده اصلي يك هنرمند مسلمان را بايد تشكيل دهد.يعني سراسر وجود، فكر، انديشه و... هنرمند مطيع خدا باشد و لطافت و نازكي خيال او چنان هنرمندانه باشد كه اثري جاوداني خلق كند تا در خور مقام هنر اسلامي باشد، نمونه هاي فراواني كه در هنر اسلامي به جا مانده لازم به ذكر نيست، نظير آثار شيخ عطار نيشابوري، مولوي، حافظ و... .منبع: http://www.pegahhowzeh.com/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن