واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
اقرار علمای اهل سنت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم
حضرت امیر(ع) روز جمل به طلحه فرمود: تو را به خدا قسم میدهم آیا شنیدی که رسول خدا (ص) میفرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»، طلحه گفت: آری شنیدم، فرمود: پس چرا با من میجنگی؟ گفت: فراموش کرده بودم، این را گفت و برگشت.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، همزمان با فرارسیدن هجدهم ذیالحجه و عید سعید غدیر خم بر آن شدیم تا احتجاج پنج تن آل عبا را در موقعیتهای مختلف نسبت به واقعه غدیر ذکر کنیم. آنچه در ادامه میخوانید برشی است از کتاب «نصّ حدیث غدیر خم» نوشته حجتالاسلام سید علیاکبر قرشی. منظور از «احتجاج» استدلال برای مطلب و مطلب را به رخ طرف مقابل کشیدن و مجاب کردن وی است احتجاج امیرالمؤمنین(ع) در جمل حافظ ابوعبدالله الحاکم در جلد سوم «مستدرک» صفحه 371 کتاب معرفةالصحابه «ذکر مناقب طلحه بن عبیدالله» نقل کرده که راوی گفت: روز جمل در خدمت علی بن ابی طالب بودیم که در پی طلحة بن عبیدالله فرستاد، حضرت فرمود: تو را به خدا قسم میدهم آیا شنیدی که رسول خدا (ص) میفرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». طلحه گفت: آری شنیدم، فرمود: پس چرا با من میجنگی؟ گفت: فراموش کرده بودم، این را گفت و برگشت. مسعودی در جلد دوم مروج الذهب، صفحه 11 فصل «ذکر الاخبار عن یوم الجمل» نقل کرده است: سپس علی رضیالله عنه (ع) بعد از برگشتن زبیر، طلحه را خواند و فرمود: چرا به جنگ من آمدهای؟! گفت: برای خونخواهی عثمان، حضرت فرمود: خدا بکشد از ما هر کدام را که در کشتن عثمان برتر بود. آیا از رسول خدا (ص) نشنیدی که میفرمود: «اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه»؟! و تو اولین کس بودی که با من بیعت کردی و شکستی؟ و خدا فرماید: «و من نکث فانما ینکث علی نفسه» طلحه گفت: استغفرالله ثم رجع. احتجاج امیرالمؤمنین (ع) در صفین ابوصادق سلیم بن قیس هلالی تابعی کبیر در کتاب خود نقل میکند: امیرالمؤمنین در صفین به منبر رفت و مردم را اعم از مهاجر و انصار و دیگران در پای منبر جمع کرد و آنگاه بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود: معاشر الناس مناقب و فضائل من خارج از حد شمردن است... . تا فرمود: رسول خدا (ص) در «غدیر خم» مرا در جای خود منصوب کرد و فرمود: خداوند رسالتی به من داده که سینهام از آن به ننگ آمده است و گمان کردم که مردم مرا تکذیب خواهند کرد ولی خداوند مرا تهدید کرد که باید آن رسالت را برسانی و گر نه تو را عذاب میکنم، یا علی برخیز. بعد فرمود: همه در نماز شرکت کنند، بعد نماز ظهر را با مردم خواند، آنگاه فرمود: ایها الناس! خدا ولیّ من و من ولیّ مؤمنانم و به آنها از خودشان مقدمترم: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله». سلمان فارسی برخاست و گفت: یا رسولالله منظورت چه گونه ولایت است؟ فرمود: ولایتی مثل ولایت من (رهبری مثل رهبری من) هر که من به او از خودش اولاترم علی به او از خودش اولیتر است و خداوند در آن روز آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاسلام دینا»را نازل فرمود - تا گوید - در آن وقت 12 نفر از اهل «بدر» برخاسته و گفتند: شهادت میدهیم که ما این را در غدیر خم از رسول خدا شنیدیم. احتجاج حضرت فاطمه سلامالله علیها علامه امینی در جلد یکم الغدیر از کتاب «اسنی المطالب ابوالخیر جزری شافعی» آورده است: فاطمه و سکینه دختران امام حسین (ع) نقل کردهاند از زینب کبری دختر فاطمه زهرا (س) که گفت: مادرم به زنان مهاجر و انصار (و یا به اهل مسجدالنبی) فرمود: آیا قول رسول خدا (ص) را در روز غدیر خم فراموش کردهاید و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» و قول او را که به علی (ع) فرمود: «انت منی بمنزلة هارون من موسی» احتجاج امام حسن (ع) شیخ سلیمان حنفی قندوزی در جلد سوم کتاب «ینابیع الموده»، صفحه 369 باب نود، خطبه غرّایی از امام حسن (ع) نقل کرده که بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) ایراد فرمود و در ضمن آن به حاضران چنین خطاب کرد: امت اسلامی از جدم رسول خدا (ص) شنیدهاند که فرمود: اگر امتی حکومت را به کسی دهند که بهتر از او در آن امت وجود دارد، کار آنها مرتب به قهقری برمیگردد تا جایی که به آنچه ترک کردهاند، برگردند. و امت اسلامی شنیدهاند که جدم به پدرم میفرمود: «انت منی بمنزله هارون من موسی» و نیز جدم را دیدهاند و از او شنیدهاند که دست پدرم را در غدیر خم گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه» سپس امر فرمود: که این را حاضران به غائبان برسانند. احتجاج امام حسین (ع) در سال 58 هجری علامه امینی(ره) در جلد یکم الغدیر از کتاب «سلیم بن قیس» آوره است: دو سال به مرگ معاویه مانده بود که امام حسین (ع) به مکه تشریف برد، عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر نیز با او بودند، آن حضرت جمع کثیری را از بنیهاشم و صحابه و تابعین و دیگران را جمع کرد و در میان آنها به پا خاست و خطبه خواند و بعد از حمد و ثنای پروردگار فرمود: بلاهایی که این معاویه طغیانگر به سر ما و شیعیان ما آورده دیدهاید و دانستهاید و گواهی دادهاید، من میخواهم چیزی از شما سؤال کنم، اگر راست گفتم تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم تکذیبم نمایید، حرف مرا بشنوید و بنویسید وقتی که به شهرها و قبائلتان برگشتید به هر کس که امین دانستید، بگویید و آنها را به حق غضب شده ما بخوانید، میترسیم که این حق کهنه شده و از بین برود و مغلوب شود؛ «و الله متم نوره و لو کره الکافرون». آن حضرت از فضائل پدرش و مادرش و خودش که در قرآن و حدیث آمده چیزی نگذاشت مگر آن که بیان کرد و صحابه در جواب میگفتند: خدا شاهد است که ما چنان دیدیم و چنان شنیدیم و تابعان میگفتند: خدا شاهد است که ما از اشخاص راستگو چنین شنیدهایم. بعد فرمود: شما را به خدا قسم میدهم آیا میدانید که رسول خدا پدرم را در روز غدیر خم نصب کرد و با صدای بلند ولایت او را اعلام نمود و فرمود: حاضران به غائبان برسانند؟! گفتند: خدا شاهد است که آری. انتهای پیام/
93/07/21 - 13:21
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]